• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حبس ساحر، کاهن و عرّاف

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حبس ساحر از مباحث فقهی و حقوقی مربوط به حقوق زندانی و درباره حکم زندانی‌کردن ساحر بحث می‌کند.



مسلمانان اتفاق دارند بر این که سحر حرام است
[۱۷] طبسی، محمدرضا، ذخیرة الصالحین، ج۵، ص۹۲.
[۱۸] طبسی، محمدرضا، ذخیرة الصالحین، ج۸، ص۵۱.
[۲۰] ابن جلاب بصری، عبیدالله بن حسین، التفریع، ج۲، ص۲۳۳.
و هر کس آن را حلال بداند کافر و قتل او واجب است؛ زیرا مفسد فی الارض است- چنان که شهید ثانی بدان تصریح کرده- و کسی فتوای به حبس در مورد سحر نداده است. آری، روایتی در مصنّف عبد الرزاق آمده:
«ساحری را نزد پیامبر آوردند فرمود: زندانش کنید که اگر مسحور مرد، وی را بکشید.»
ولی روایت از نظر سند و دلالت قاصر است، بلکه حتی اگر گفته شود: سندش هم صحیح است، اصحاب به این روایت عمل نکرده‌اند.
برخی از اهل سنّت در مورد کاهن و عرّاف ادّعا کرده‌اند: در این دو مورد، حبس است. کهانت، اگر چه به اجماع حرام است، چنان که سیّد در ریاض المسائل به آن تصریح و روایاتی از فریقین بر آن دلالت می‌کند؛ امّا دلیلی بر خصوص حبس، وجود ندارد مگر از این باب که مرتکب حرام، تعزیر می‌شود و تعزیر، حبس را هم در برمی‌گیرد.


در معنای کهانت گفته شده: کهانت خبر دادن از حوادث آینده است؛ چون کاهن با شیاطین در ارتباط است؛ یا خبر دادن از اتفاقات زمینی است؛ چون کاهن با جن رابطه دارد.
طریحی می‌گوید: «کهن یکهن کهانة، مانند کتب یکتب کتابة. جمع کاهن، کهّان و کهنه مانند کافر، کفّار و کفره است». کاهن کسی است که اخبار اتفاقات آینده را دریافت می‌کند و مدّعی است اخبار سرّی را می‌داند.
گفته‌اند: در میان عرب، کاهنانی همچون شق و سطیح و دیگران بوده‌اند. برخی از ایشان می‌پنداشته‌اند که یکی از جنیان، فرمان‌بردار اوست و به وی اخبار را گزارش می‌کند و بعضی می‌پنداشته‌اند از کلام سائل یا اعمال و رفتارش پی به مسائلی می‌برند و آن را در جای خود استفاده می‌کنند که نام این عرّاف است؛ مانند کسی که ادّعا می‌کند می‌تواند اشیای دزدی را پیدا کند یا دانا به جای گم‌شده است و امثال آن‌ها.
برخی از شارحان می‌گویند: کهانت کاری است که باعث می‌شود بعضی از جنیان از فرمان کاهن اطاعت کنند که به سحر نزدیک است و یا دایره‌اش از آن محدودتر است و در صحاح گفته: کاهن، یعنی ساحر.
در لسان العرب می‌گوید: در حدیث که می‌گوید: «هر کس نزد کاهنی آید» شامل عرّاف و منجّم هم می‌شود.
و در مصباح الفقاهه می‌گوید: گفته شده: عرّاف مثل کاهن است، جز این که عرّاف کسی را گویند که از اخبار آینده خبر می‌دهد و کاهن کسی است که از اخبار گذشته می‌گوید.
در ریاض المسائل می‌گوید: کهانت کاری است که باعث می‌شود برخی از جنیان از او فرمان‌برداری کنند و آن نزدیک به سحر یا محدودتر از آن است.


۱. علّامه حلّی: یادگیری سحر، شعبده، کهانت و قیافه و یاد دادن آن‌ها و گرفتن پول در مقابل آن‌ها حرام است … و کاهن کسی است که دوست جنی دارد و اخبار را برایش می‌آورد. کاهن اگر توبه نکند کشته می‌شود.
۲. شیخ ابراهیم قطیفی: یاد دادن و یادگرفتن و کاربرد آن در شرع ما حرام است.
[۳۳] تطیفی، ابراهیم بن سلیمان، ایضاح النافع، ج۵، ص۹۷.

۳. محقق سبزواری: خلافی در مورد حرام بودن کهانت نمی‌شناسم.
۴. سیّد علی طباطبائی: اصل در تحریم آن پس از اجماع- که در عبارات عده‌ای از اصحاب بدان تصریح شده است- روایات صریح مستفیض است.
۵. شیخ انصاری: در هر حال هیچ خلافی در حرام بودن کهانت نیست.
۶. آیة اللّه خوئی: در هر حال کهانت دو قسم است: الف) کاهن از حوادث آینده خبر دهد به جهت ارتباط با شیاطینی که در محل استراق سمع از آسمان می‌نشستند و بر اسرار، آگاهی می‌یافتند سپس می‌آمدند و برای اولیای خود بازگو می‌کردند. ب) کاهن از اتفاقات و حوادث زمینی به جهت ارتباط با دسته‌ای از جنیان و شیاطینی که فقط اخبار و حوادث زمینی را به کاهن القا می‌کردند خبر دهد؛ زیرا پس از بعثت پیامبر اکرم شیاطین از رفتن به آسمان و خبرگیری ممنوع شدند … و بخشی از روایات خاصّه و عامّه به علاوۀ خبر احتجاج، دلالت بر حرمت هر دو قسم کهانت می‌کند …
۷. آیة اللّه طبسی: امّا نصوص … و دیگر اخبار دلالت دارند بر مبغوضیت این عمل و حرمت آن و هیچ خلافی در حرمت آن نیست.
[۳۸] طبسی، محمدرضا، ذخیرة الصالحین، ج۵، ص۹۷.



۸. ابن قدامه: امّا کاهن کسی است که با جن ارتباط دارد، برایش خبر می‌آورد و عرّاف کسی است که حدس و گمان می‌زند. احمد بنابر نقل حنبل گفته است: نظر من دربارۀ عرّاف، کاهن و ساحر این است که از او خواسته می‌شود از این کارها توبه کند. اگر از او پرسیده شود: آیا کشته می‌شود؟ گوید: نه، زندانی می‌شود شاید توبه کند. گفته است:
عرافه نزدیک به سحر است و ساحر خبیث‌تر از کاهن است؛ زیرا سحر شعبه‌ای از کفر است؛ و گفته است: حکم ساحر و کاهن قتل است یا حبس، تا توبه کنند برای این که آن دو، کار خود را می‌پوشانند و در حدیث عمر آمده است: هر ساحر و کاهنی را بکشید که ربطی به اسلام ندارند.
۹. جزیری: شافعیان: کاهن اگر عقیده به آن چه موجب کفر است، داشته باشد؛ مانند تقرب به ستارگان و فاعل دانستن آن‌ها در مورد خواسته‌های خود، کافر است.
حنفیان: کاهن اگر عقیده داشته باشد شیاطین هرچه او بخواهد، انجام می‌دهند، کفر ورزیده است و اگر عقیده داشت که چنین پنداشته است، کافر نشده است.
حنبلیان: حکم کاهن مثل ساحر است پس کشته می‌شود؛ چون عمر گفته است. امّا قتل ساحر واجب است و از او خواسته نمی‌شود توبه کند البته وقتی که مسلّم شود وی سحر را برای تلاش در فساد زمین به کار می‌برد و به مجرد عمل سحر کشته نمی‌شود؛ البته در صورتی که عقیده‌اش کفرآمیز نباشد.
نظر نگارنده: حبس در مورد کاهن مبنی بر این است که تعزیر شامل حبس شود که در این صورت برای جلوگیری از حرام الهی، زندانی می‌شود. این در صورتی است که عنوان کافر و مفسد بر او صدق نکند چنان که بعضی ادّعا کرده‌اند وگرنه کشته می‌شود، مگر بنابر قول برخی از اهل سنّت که می‌گویند مرتد، زندانی می‌شود.


۱. ر. ک:طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، ج۵، ص۳۳۰، مسالۀ ۱۶.    
۲. طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۷، ص۷۲.    
۳. طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۷، ص۲۶۰.    
۴. حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، ص۴۰۳.    
۵. ابن براج اندلسی، عبدالعزیز، المهذّب، ج۲، ص۵۵۲.    
۶. طوسی، علی بن حمزه، الوسیله، ص۴۲۵.    
۷. محقق حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۴، ص۱۸۲.    
۸. علامه حلی، حسن بن یوسف، قواعد الاحکام، ج۳، ص۵۴۸.    
۹. شهید ثانی، زین‌الدین، مسالک الافهام، ج۱۴، ص۴۵۴.    
۱۰. شهید ثانی، زین‌الدین، مسالک الافهام، ج۱۵، ص۷۵.    
۱۱. فاضل هندی، محمد بن حسن، کشف اللثام، ج۲، ص۲۶۰.    
۱۲. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۴۴۲.    
۱۳. خمینی، سید روح‌الله، تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۸۵.    
۱۴. خویی، سید ابوالقاسم، مبانی تکملة المنهاج، ج۱، ص۲۶۶.    
۱۵. نوری طبرسی، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۸، ص۱۹۲، ح۴.    
۱۶. خویی، سید ابوالقاسم، مصباح الفقاهه، ج۱، ص۴۴۵.    
۱۷. طبسی، محمدرضا، ذخیرة الصالحین، ج۵، ص۹۲.
۱۸. طبسی، محمدرضا، ذخیرة الصالحین، ج۸، ص۵۱.
۱۹. ابن ابی‌شیبه، ابوبکر، مصنّف ابن ابی‌شیبه، ج۵، ص۵۶۱.    
۲۰. ابن جلاب بصری، عبیدالله بن حسین، التفریع، ج۲، ص۲۳۳.
۲۱. ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، المحلّی، ج۱، ص۳۹۴.    
۲۲. ابن رشد، محمد بن احمد، بدایة المجتهد، ج۲، ص۳۷۶.    
۲۳. جزیری، عبدالرحمن، الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۵، ص۴۰۳.    
۲۴. صنعانی، عبدالرزاق، مصنّف عبدالرزاق، ج۱۰، ص۱۸۴، ح۱۸۷۵۴.    
۲۵. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۶، ص۳۰۵.    
۲۶. مجدالدین، ابن اثیر، النهایه فی غریب الحدیث والاثر، ج۴، ص۲۱۴.    
۲۷. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۳، ص۳۶۳.    
۲۸. خویی، سید ابوالقاسم، مصباح الفقاهه، ج۱، ص۴۱۶.    
۲۹. طباطبایی، سید علی، ریاض المسائل، ج۸، ص۱۶۷.    
۳۰. علامه حلی، حسن بن یوسف، تحریر الاحکام، ج۲، ص۲۶۰.    
۳۱. نک:علامه حلی، حسن بن یوسف، منتهی المطلب، ج۲، ص۱۰۱۴.    
۳۲. شهید ثانی، زین‌الدین، روضة البهیّه، ج۳، ص۲۱۵.    
۳۳. تطیفی، ابراهیم بن سلیمان، ایضاح النافع، ج۵، ص۹۷.
۳۴. محقق سبزواری، محمدباقر، کفایة الاحکام، ج۱، ص۴۴۰.    
۳۵. طباطبایی، سید علی، ریاض المسائل، ج۸، ص۱۶۷.    
۳۶. شیخ انصاری، مکاسب المحرمه (چاپ جدید)، ج۴، ص۲۲۷.    
۳۷. خویی، سید ابوالقاسم، مصباح الفقاهه، ج۱، ص۶۳۹.    
۳۸. طبسی، محمدرضا، ذخیرة الصالحین، ج۵، ص۹۷.
۳۹. مقدسی، ابن قدامه، المغنی، ج۹، ص۳۲.    
۴۰. جزیری، عبدالرحممن، الفقه علی المذاهب الاربعه، ج۵، ص۴۶۲.    



• طبسی، نجم‌الدین، حقوق زندانی و موارد زندان در اسلام، ص۱۹۲-۱۹۵.






جعبه ابزار