حره ختلی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حُرّه خُتَّلی، دختر
سبکتگین و خواهر
سلطان محمود غزنوی. در منابع، تاریخ تولد او ذکر نشده و درباره زندگیاش اطلاع اندکی موجود است. به نظر میرسد حرّه
لقبی احترامآمیز بوده که در دوره غزنویان برای زنان و دختران خاندان سلطنتی به کار میرفته است.
در منابع، درباره اینکه چرا حرّه ختّلی به این نام خوانده شده، مطلبی ذکر نشده است. احتمال دارد وی در خُتَّل (خُتَّلان) به دنیا آمده باشد. به گفته باسورث،
در منابع از دودمانی که در اوایل دوره غزنوی در خُتّل حکومت کرده باشند، نشانی نیست؛ ازاینرو، شاید نام حرّه ختّلی نشانه نسبت خویشاوندی غزنویان با خاندانی محلی در آنجا باشد.
سبکتگین چندین دختر داشت. در این میان، حرّه از خردمندی و کاردانی ویژهای برخوردار بود و در دورهای که زنان در حرمسراها محبوس بودند، بانویی باکفایت و متنفذ در امور حکومتی محسوب میشد.
وی برخلاف رسم رایج، که طبق آن به دختران فقط احکام
شریعت را میآموختند و از تعلیم دیگر دانشها به آنان پرهیز داشتند،
بانویی دانشآموخته بود و شیوه نگارشش بیانگر این مدعاست.
او سخاوتمند و مدبّر بود و با سلطان محمود مناسبات خوبی داشت و با فرستادن طعام های گوارا و الوان، برادر را خرسند میکرد.
درباره ازدواج و نیز فرزندان احتمالی حرّه اطلاع روشنی در دست نیست. عتبی
از ازدواج ابوالحسن علیبن مأمون، از امیران خاندان مأمونی، با خواهر سلطان محمود (بدون ذکر نام او) یاد کرده است. پس از مرگ ابوالحسن، برادرش (ابوالعباس مأمونبن مأمون) جانشین او شد. در ۴۰۶، ابوالعباس با اجازه محمود، حرّه را به عقد خویش درآورد.
بیهقی نیز از ازدواج حرّه کالجی با ابوالعباس مأمونبن مأمون، در زمان حکومت سلطان محمود، یاد نموده است. به گفته باسورث،
حرّه کالجی همان حرّه ختّلی است.
شبانکارهای
حرّه ختّلی را ختّلی خاتون خوانده است.
پس از مرگ محمود،
محمد که پس از برکناری
مسعود از ولیعهدی، جانشین پدر شده بود، زمام امور را به دست گرفت.
در این هنگام، حرّه که از سوی سلطان محمود عهدهدار سرپرستی زنان و دختران خاندان غزنوی بود،
تلاش خود را برای جانشینی مسعود آغاز کرد. وی محبتی وافر به مسعود داشت و در زمان زندگانی سلطانمحمود نیز پنهانی مسعود را از اقدامات سلطانمحمود مطّلع میکرد.
حرّه ختّلی از یک هفته پیش از مرگ سلطانمحمود، به اتفاق دیگر اعضای حرم سلطان، در قلعه غزنین بود. پس از درگذشت محمود و
خاکسپاری او، حرّه بیدرنگ به مسعود نامه نوشت و او را از رویدادهای جدید آگاه ساخت و یادآور شد که محمد توانایی اداره امور مملکت را ندارد و مسعود باید هر چه زودتر اداره امور را بهدست گیرد.
تلاش حرّه برای دستیابی مسعود به تاج و تخت، بیشتر به سبب علاقه شخصی وی به مسعود بود.
او در نامه مذکور، مشفقانه به راهنمایی مسعود پرداخته و به او تذکر داده بود که نباید به ولایتی که گرفته (
اصفهان ) مشغول شود، زیرا «اصل غزنین است و آنگاه خراسان، و دیگر همه فرع است» و از مسعود خواسته بود برای حفظ پادشاهی و پاسداری از خاندان غزنوی، به سرعت به غزنین برود. مسعود نیز، پس از رایزنی با نزدیکان خویش، به غزنین رفت و با حمایت طرفدارانش، بر تخت نشست.
حرّه در زمان سلطنت مسعود نیز نفوذ فراوانی داشت.
درباره سرانجام حرّه ختّلی و تاریخ درگذشت او، اطلاعی نیست. آنچه مسلّم است، وی در
ربیعالاول ۴۳۲، که سلطان مسعود به سوی
هندوستان راهی شد، از همراهان وی بود.
منابع :
(۱) ابناثیر، الکامل فی التاریخ.
(۲) بیهقی.
(۳) محمدبن علی شبانکارهای، مجمعالانساب، چاپ میرهاشم محدث، تهران ۱۳۶۳ش.
(۴) محمدبن عبدالجبار عتبی، ترجمه تاریخ یمینی، از ناصحبن ظفر جرفادقانی، چاپ جعفر شعار، تهران ۱۳۵۷ش.
(۵) کیکاوسبن اسکندر عنصرالمعالی، قابوسنامه، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۴ش.
(۶) عبدالحیبن ضحاک گردیزی، تاریخ گردیزی، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۶۳ش.
(۷) لویس معلوف، المنجد فی اللغة و الاعلام، بیروت ۱۹۷۳ـ۱۹۸۲، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ش.
(۸) Clifford Edmund Bosworth, "The early Ghaznavids", in The Cambridge history of Iran, vol۴, ed RN Frye, Cambridge ۱۹۷۵.
(۹) idem, The Ghaznavids: their empire in Afghanistan and Eastern Iran ۹۴۴-۱۰۴۰, Edinburgh ۱۹۶۳.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «»، شماره۶۰۴۸.