• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حسد (خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حسد ، از رذایل اخلاقى، به معناى آرزوىِ زوال نعمت ها و داشته هاى دیگران می باشد.
اما برخى از مفسران واژه حسد را در اصل به معنى چیزى را بر چیزى ساییدن چندان كه خراشیده شود، دانسته اند (ثعلبى، ، ذیل بقره: ۱۰۹؛ ابوالفتوح رازى، ذیل بقره: ۱۰۹). برخى از فرهنگ نویسان، اصل این واژه را از حَسْدَل به معناى كَنِه دانسته اند؛ همان گونه كه كَنه پوست تن آدمى را زخم می كند و خونش را می مكد، حسد نیز با جان و روان حاسد چنین می كند (ازهرى، ذیل واژه «حسد»؛ ابن منظور، ذیل واژه «حسد»؛ زبیدى، ذیل واژه «حسد»).
حسد حد افراطىِ رفتار كسى دانسته شده است كه از نیك بختى مردمان رنج می برد (ارسطو، ص ۷۱). بر پایه تعریفى، حسد، آرزوى نابودىِ نعمت هاى دیگران و خواستن آن نعمت ها فقط براى خود است (جرجانى، ص ۹۲)، لیكن در تعریفى دقیق تر، آرزوى زوالِ نعمت هاى دیگران است كه چه بسا با تلاش براى نابودى آن همراه باشد (یحیی بن عدى، ص ۱۹؛ راغب اصفهانى، ذیل واژه «حسد»).
با توجه به اینكه دانشمندان علم اخلاق براى حسد مراتبى ذكر كرده اند (غزالى، ۱۴۱۷، ج ۳، ص ۲۰۴؛ فیض كاشانى، ج ۵، ص ۳۳۴؛ نراقى، ج ۲، ص ۲۰۴ـ۲۰۵)، به نظر می رسد این تعریف ها به مراتب حسد اشاره دارند.
واژه حسد و مشتقات آن در چهار آیه از قرآن به كار رفته است (سوره: بقره: ۱۰۹؛ سوره: نساء: ۵۴؛ سوره:فتح: ۱۵؛ سوره: فلق: ۵):
در آیه ۱۰۹ سوره بقره آمده است اهل كتاب (كه مفسران منظوراز آنان را یهودیان می دانند) ( ابوالفتوح رازى، ذیل آیه ۱۰۹ سوره بقره ؛ فخررازى، ذیل آیه ۱۰۹ سوره بقره) از حسدى كه در دل دارند، دوست دارند مؤمنان را به كفر بازگردانند.
در آیه ۵۴ سوره نساء نیز سخن از حسادت به میان آمده است. مُفاد این آیه، بنابر سیاق آیات و تصریح مفسران (طبرى، ذیل آیه ۵۴ سوره نساء؛ طوسى، ذیل آیه ۵۴ سوره نساء؛ ابوالفتوح رازى، ذیل آیه ۵۴ سوره نساء؛ فخر رازى، ذیل آیه ۵۴ سوره نساء)، درباره برخى یهودیان هم عصر پیامبر است كه به شوكت اسلام و فزونى پیروان آن حسد می ورزیدند.
برخى آیات نیز بدون آنكه واژه حسد یا مشتقات آن در آن ها به كار رفته باشد، مفهوم حسد را می رسانند (غزالى، ۱۴۱۷، ج ۳، ص ۲۰۲؛ فخررازى، ذیل بقره: ۱۰۹). براى نمونه، در آیه ۳۲ سوره نساء به مؤمنان فرمان داده شده است تا به آنچه خدا بهره شان ساخته راضى باشند و آنچه را خداوند به دیگران داده طلب نكنند. نتیجه این آیه این است كه هر كس چنین نباشد، به حسادت درمی افتد (فخررازى، ذیل آیه ۳۲ سوره نساء؛ زحیلى، ذیل آیه ۳۲ سوره نساء).
غمگین شدن از خوشى دیگرى و شاد شدن از بدبختى او، كه آیه ۱۲۰ سوره آل عمران حاكى از آن است، با مفهوم حسد ملازمت دارد (فخر رازى، ذیل بقره: ۱۰۹). حسادت برادران یوسف و نفرت شدید آنان از او، در واكنش به محبت بیش از اندازه یعقوب به وى، و تأكید قرآن بر شیطانى بودن این رفتار نیز از آیه هشتم سوره یوسف دریافت می شود (سوره: یوسف: ۸).
واژه بَغْى در برخى از كاربردهاى قرآنى، داراى وجه معنایى حسد است (دامغانى، ص ۱۶۶؛ تفلیسى، ص ۴۸) و به گفته سیوطى (سیوطى، ج ۲، ص ۱۲۱) بَغْى در لهجه تمیمى به معناى حسد است. فخر رازى (فخر رازى، ذیل بقره: ۱۰۹) برخى از این كاربردهاى قرآنى را ذكر كرده است، لذا به نظر می رسد این موارد در شمار آیاتی اند كه در آنها از حسد سخن رفته است.
احادیث فراوانى در نكوهش حسد و بیان انگیزه ها و نشانه هاى آن وجود دارد. بنا بر احادیث، غیبت، چاپلوسی و ملامت به هنگام مصیبت، از نشانه هاى حسودان است (مجلسى، ج ۷۰، ص ۲۵۱). در حدیثى مشهور، تأثیر این خوى ناپسند در تباه ساختن حسنات آدمى، به تأثیر آتش بر هیزم مانند شده است (ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۴۰۸؛ ابوداوود، ج ۴، ص ۲۷۶).
بنابر حدیثى نبوى، حسد از خوی هاى ناپسندى است كه هیچ كس از آن در امان نیست (ماوردى، ص ۲۶۶) و در حدیثى از امام صادق علیه السلام (كلینى، ج ۸، ص ۱۰۸) حسد یكى از سه امرى است كه هیچ پیامبر و افراد فروتر از او از آن در امان نیستند، اما مؤمن هیچگاه رفتار ناشى از حسد ندارد. در حدیثى دیگر، حسد نخستین گناه است كه در آسمانها ابلیس• و در زمین قابیل مرتكب آن گردیدند (ماوردى، ص ۲۶۱).

شاید به همین سبب، طبق حدیثِ رفع یكى از الطاف خدا در حق مؤمنان برداشته شدن حسد است. در شرح این حدیث، به ویژه با توجه به نكوهش شدید حسد، گفته اند این عبارت، ناظر به حسد در مرتبه قلب است كه اگر بروز خارجى نیابد نكوهش و كیفر ندارد.
مفهوم غبطه (منافسه) نیز با حسد در ارتباط است (غزالى، ۱۴۱۷، ج ۳، ص ۲۰۲ـ۲۰۳)، ولى تفاوت آن ها در این است كه آدمى در غبطه آرزوى زوال نعمت دیگران را ندارد، بلكه فقط می خواهد آن نعمت را به او هم بدهند (نراقى، ج ۲، ص ۲۰۲ـ ۲۰۳).
غبطه، به عكس حسد، صفتى پسندیده است (ماوردى، ص ۲۶۲)، به ویژه آنكه در روایتى، به صراحت غبطه از صفات مؤمن و حسد از خصلت هاى منافق دانسته شده است (راغب اصفهانى، ذیل واژه «حسد»؛ مجلسى، ج ۷۰، ص ۲۵۰). غزالى تصریح كرده است كه این دو مفهوم گاه به جاى هم به كار می روند (غزالى، ۱۴۱۷، ج ۳، ص ۲۰۲) و نمونه اى از آنها را در یكى از احادیث ذكر كرده است (غزالى، ۱۳۶۴ش، ج ۱، ص ۱۲۷؛ فخررازى، ذیل آیه ۳۲ سوره نساء).
غزالى (غزالى، ۱۴۱۷، ج ۳، ص ۲۰۴ـ۲۰۶) انگیزه هاى حسد را هفت چیز برشمرده است: دشمنى و كینه توزى، به خود نازیدن، غرور و تكبر، اظهار شگفتى از داشته هاى دیگران، ترس ازدست دادن داشته هاى خود، عشق به ریاست و شهرت، و خبث نفس (مجلسى، ج ۷۰، ص ۲۴۰؛ نراقى، ج ۲، ص ۲۰۵ـ۲۰۸؛ امام خمینى، ص ۱۰۷).
او به نكته دیگرى نیز توجه داده است: حسد اساساً ریشه در قلب دارد و بنابراین صفت قلب است. این صفت قلبى گاه، در زبان یا رفتار بروز می كند كه در این صورت انسان مرتكب گناه (مَظْلمه) شده است و باید از كار خود حلّیت بطلبد (یجب الاستحلال منها).
اما گاه حسد در همان مرحله قلب می ماند، در این صورت انسان فقط مرتكب گناهى بین خود و خدا شده است. این در حالى است كه اگر این حسدورزى قلبى را به راستى ناروا بداند و خود را در دل نكوهش كند، وظیفه مقابله با حسد را نیز بجا آورده است و دور می نماید كه توان آدمى بیش از این مقدار باشد، مگر آنكه خود را در محبت الهى فروافكند تا از التفات به هر چه جز اوست رها شود.
دانشمندان علم اخلاق، به پیروى از غزالى (غزالى، ۱۴۱۷، ج ۳، ص ۲۰۸ـ ۲۱۲)، براى درمان بیمارى حسد دو روش علمى و عملى ذكر كرده اند (فیض كاشانى، ج ۵، ص ۳۴۲ـ ۳۴۸؛ نراقى، ج ۲، ص ۲۱۲ـ۲۱۵). ابن عربى (ابن عربی، سفر ۲، ص ۳۴۴) حسد را خویى جبلّى و ذاتى می داند كه نابود شدن آن امكان ندارد (گوهرین، ج ۴، ص ۲۱۳).
به نظر می رسد روایتى از امام صادق علیه السلام، كه در آن حسد ممتزج با خون و گوشت آدمى معرفى شده است (مجلسى، ج ۷۰، ص ۲۵۳)، به جبلّى و ذاتى بودن این خوى اشاره دارد.
بنابر دیدگاهى عرفانى، آدمى به هنگام گذر از سراپرده هاى ده گانه حساب در روز قیامت، در سراپرده هشتم از حسد بازخواست می شود و چون حسادت نكرده باشد، به سوى سراپرده نهم می رود و به عرش الهى نزدیك تر می شود (ابن عربى، سفر۴، ص ۴۳۹ـ۴۴۰).
در پاره اى از مَثَلهاى فارسى و عربى، آموزه هایى درباره حسد یافت می شود، مانند «اگر حسود نباشد، جهان گلستان است»، «حسود هرگز نیاسود» (دهخدا، ج ۱، ص ۲۰۶؛ دهخدا، ج ۲، ص ۶۹۶)، «الحسود لایسُود» (میدانى، ج ۱، ص ۲۴۱) و «الاحْسانُ الَى الْعَبیدِ مَكْبَتَةٌ لِلْحَسُود» (نیكى به بندگان مایه خوارى حسود است؛ میدانى، ج ۱، ص ۲۴۱).
موضوع چشم زخم با حسد پیوند تنگاتنگ دارد. در برخى روایات به این ارتباط اشاره شده (مجلسى، ج ۷۰، ص ۲۵۳) و مفسران، آیه پنج سوره فلق را، كه در آن از حسادتِ حسودان یاد شده است، در این باره می دانند (طبرى، ذیل آیه ۵ سوره فلق؛ طوسى، ذیل آیه ۵ سوره فلق؛ فخررازى، ذیل آیه ۵ سوره فلق).
--------------------------------------------------------------------------------
منابع :
(۱) علاوه بر قرآن؛
(۲) ابن عربى، الفتوحات المكیة، چاپ عثمان یحیى، قاهره، سفر۲، ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵، سفر۴، ۱۳۹۵/ ۱۹۷۵؛
(۳) ابن ماجه، سنن ابن ماجة، چاپ محمدفؤاد عبدالباقى، (قاهره ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴)، چاپ افست (بیروت)؛
(۴) ابن منظور، لسان العرب؛
(۵) ابوالفتوح رازى، روض الجنان و روح الجنان فى تفسیر القرآن، چاپ محمدجعفر یاحقى و محمدمهدى ناصح، مشهد ۱۳۶۵ ـ ۱۳۷۶ش؛
(۶) سلیمان بن اشعث ابوداوود، سنن ابی داود، چاپ محمدمحیی الدین عبدالحمید، (قاهره)، چاپ افست (بیروت)؛
(۷) ارسطو، اخلاق نیكوماخوس، ترجمه محمدحسن لطفى، تهران ۱۳۷۸ش؛
(۸) محمدبن احمد ازهرى، تهذیب اللغة، ج ۴، چاپ عبدالكریم عزباوى، قاهره؛
(۹) امام خمینى، شرح چهل حدیث (اربعین حدیث)، (تهران) ۱۳۷۳ش؛
(۱۰) حبیش بن ابراهیم تفلیسى، وجوه قرآن، چاپ مهدى محقق، تهران ۱۳۵۹ش؛
(۱۱) احمدبن محمد ثعلبى، الكشف و البیان، المعروف تفسیر الثعلبى، چاپ على عاشور، بیروت ۱۴۲۲/ ۲۰۰۲؛
(۱۲) علی بن محمد جرجانى، كتاب التعریفات، چاپ گوستاو فلوگل، لایپزیگ ۱۸۴۵، چاپ افست بیروت ۱۹۷۸؛
(۱۳) حسین بن محمد دامغانى، الوجوه و النظائر فی القرآن، چاپ اكبر بهروز، تبریز ۱۳۶۶ش؛
(۱۴) علی اكبر دهخدا، امثال و حكم، تهران ۱۳۶۳ش؛
(۱۵) حسین بن محمد راغب اصفهانى، المفردات فى غریب القرآن، چاپ محمد سیدكیلانى، بیروت ؛
(۱۶) محمدبن محمد زبیدى، تاج العروس من جواهرالقاموس، چاپ على شیرى، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴؛
(۱۷) وهبه مصطفى زحیلى، التفسیر المنیر فى العقیدة و الشریعة و المنهج، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸؛
(۱۸) عبدالرحمان بن ابی بكر سیوطى، الاتقان فى علوم القرآن، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، (قاهره ۱۹۶۷)، چاپ افست قم ۱۳۶۳ش؛
(۱۹) طبرى، جامع البیان فی تفسیر القرآن؛
(۲۰) طوسى، التبیان فی تفسیر القرآن؛
(۲۱) محمدبن محمد غزالى، احیاء علوم الدین، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۶؛
(۲۲) محمدبن محمد غزالى، كیمیاى سعادت، چاپ حسین خدیوجم، تهران ۱۳۶۴ش؛
(۲۳) محمدبن عمر فخررازى، التفسیر الكبیر، او، مفاتیح الغیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰؛
(۲۴) محمدبن شاه مرتضى فیض كاشانى، المحجة البیضاء فى تهذیب الاحیاء، چاپ علی اكبر غفارى، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۲۵) كلینى، الکافی؛
(۲۶) صادق گوهرین، شرح اصطلاحات تصوف، تهران ۱۳۶۷ـ ۱۳۷۸ ش؛
(۲۷) علی بن محمد ماوردى، ادب الدنیا والدین، چاپ مصطفى سقا، قاهره ۱۴۰۷/ ۱۹۸۶، چاپ افست بیروت
(۲۸) مجلسى، بحار الانوار؛
(۲۹) احمدبن محمد میدانى، مجمع الامثال، مشهد ۱۳۶۶ش؛
(۳۰) محمدمهدی بن ابی ذر نراقى، جامع السعادات، چاپ محمد كلانتر، نجف ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست بیروت؛
(۳۱) یحیی بن عدى، تهذیب الاخلاق، با مقدمه و تصحیح و ترجمه و تعلیق محمد دامادى، تهران ۱۳۶۵ش؛



جعبه ابزار