حسین بن روح نوبختی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی (متوفای ۳۲۶ه.ق)، سومین نایب خاص از
نواب اربعه امام زمان (عجلاللّهفرجهالشریف) که حدود بیست و یک سال نیابت خاصه را بر
عهده داشت. نیابت او توسط نایت دوم اعلام و سپس توقیعی از طرف امام عصر در تایید حسین بن روح صادر شد. اعظم دوره نیابت نوبختی با حکومت
مقتدر عباسی مقارن بود که در ابتدا نوبختی از احترام و جایگاه ویژهای برخوردار بود ولی به دلایلی چند سال به زندگی مخفیانه پرداخت و سپس به مدت پنج سال توسط حکومت دستگیر و زندانی شد. از وقایع مهم دوران نوبختی فتنه
شلمغانی را می توان نام برد، او ابتدا وکیل و مورد اعتماد نوبختی بوده ولی دچار انحراف عقیده شده و توقیعی از طرف حضرت در
لعن او صادر شد. درباره زندانیشدن نوبختی دلایلی ذکر کردهاند که برخی فنته شلمغانی را عامل زندانیشدن او می دانند، این عوامل در مقاله بررسی خواهد شد.
نوبختی در
بغداد دفن شده و امروزه آرامگاه او در محله نوبختیه، در بازار عطاران شورجه بغداد قرار دارد.
سال ولادت حسین بن روح نوبختی معلوم نیست. آشنایی وی با گویشِ فارسی اهالی آبه (نزدیک
ساوه) و مناسبات نزدیکش با مردم آنجا،
احتمال قمی بودن وی را تقویت میکند،
چنانکه در جایی
قمی خوانده شده اما در منابع، بیشتر به نوبختی مشهور است. انتساب وی به خاندان نوبختی، به احتمال بسیار، از سوی مادرش بوده است.
او روحی نیز خوانده شده است.
نام حسین بن روح و سه نایب دیگر و گزارشهای مرتبط با نیابت آنان، در میان منابع موجود شیعی، نخستینبار در
کمال الدین و تمام النعمة فی اثبات الغیبة و کشف الحیره ابن بابویه (متوفی ۳۸۱) و بعدها، به گونهای تفصیلی و تکمیلی، در کتاب
الغیبه شیخ طوسی (متوفی ۴۶۰) آمده است. گزارشهای این دو کتاب، بهویژه دومی، عمدتاً مبتنی بر مطالب دو کتاب است که امروزه در دست نیستند:
اخبار ابی عمرو و ابی جعفر العمریین نوشته
ابونصر هبةاللّه بن احمد بن محمد معروف به ابن بَرنیة کاتب (زنده در سال ۴۰۰) و
اخبار الوکلاء الاربعه نوشته
احمد بن علی بن عباس بن نوح سیرافی (متوفی ح ۴۱۳) که بیشتر مطالب آن برگرفته از کتاب ابونصر است. ابونصر نیز، از طرف مادر، نوبختی بوده است
و از مهمترین راویان اخبار حسین بن روح به شمار میآید.
(برای نمونه استنادات به اقوال او رجوع شود به کتاب الغیبه
)
درباره زندگی حسین بن روح پیش از دوره نیابت اطلاعاتی در منابع آمده است. گفتهاند وی باب و دستیار نزدیک
امام عسکری (علیهالسلام) بود
اما با توجه به سال رحلت امام عسکری (علیهالسلام) (۲۶۰) و سال وفات حسین بن روح (۳۲۶)، پذیرش این خبر دشوار است.
او دو یا سه سال پیش از وفات نایب دوم و آغاز نیابتش، عامل مالی او بوده و مسئولیت حفاظت اموال و ارتباط میان او و دیگر عاملان امام دوازدهم را بر
عهده داشته است.
براساس گزارشهایی در کتاب الغیبه طوسی، بیشتر
امامیه انتظار داشتند کسان دیگری چون
جعفر بن احمد بن مُتَیل قمی یا پدرش ــ که از اصحاب خاص نایب دوم بودند ــ یا عالم و متکلم مشهور،
ابوسهل اسماعیل بن علی نوبختی (متوفی ۳۱۱)، برای مقام نیابت انتخاب شوند.
اما باید گفت حسین بن روح، چنانکه در گزارشی از امّ کلثوم دختر نایب دوم نقل شده است، سالها وکالت ابوجعفر را بر
عهده داشته و از خواص و نزدیکان او بوده تا آنجا که ابوجعفر مسائل خصوصی زندگیاش را به او میگفته و علاوه بر وجوهات معمول، مقرری ویژهای به او میداده است. این توجهات فراوان نایب دوم به حسین بن روح موجب جلالت قدر و منزلت رفیع او نزد
شیعیان شد و این امر تا آن زمان که نیابت حسین بن روح اعلام شد ادامه داشت.
بر اساس منابع،
ابوجعفر عَمْری در حال احتضار، گروهی از بزرگان شیعه از جمله ابوسهل نوبختی،
ابوعلی محمد بن همام اسکافی و
ابوعبدالله بن محمد کاتب را نزد خود گرد آورد و در حضور ایشان بهطور رسمی حسین بن روح را به عنوان نایب بعد از خود اعلام کرد. عمری در این جلسه تصریح کرد که مأمور به انجام این کار بوده و به این ترتیب به تکلیف خود عمل کرده است.
حسین بن روح بعد از وفات نایب دوم در ۳۰۴ یا ۳۰۵، طی تشریفات رسمی در دارالنیابه بغداد مقام نیابت امام غایب را بر
عهده گرفت. زکاء، خادم نایب دوم، بنا به وصیت او عصا و کلید
صندوقچهاش را به حسین بن روح تحویل داد.
نخستین توقیع از جانب امام عصر بهدست او در
شوال ۳۰۵ عرضه شد.
یکی از وقایع مهم در دوره نیابت حسین بن روح فتنهای بود که ابوجعفر محمد بن علی شلمغانی معروف به
ابن عَزاقِر بر پا کرد. وی از عالمان شیعه در بغداد و از نزدیکان حسین بن روح بود و حسین بن روح در اصلاح کتاب فقهی وی، التکلیف، با او مشارکت کرد.
مهمتر از همه اینکه حسین بن روح در پنج سالی که در میان مردم نبود، شلمغانی را به نیابت خود منصوب کرد، اما وی، با سوء استفاده از موقعیت خود، ابتدا خود را به جای او باب معرفی کرد و بعدها حتی ادعای نبوت و الوهیت کرد. با آشکار شدن انحراف وی، حسین بن روح که در حبس بود، شیعیان را از ارتباط با او منع کرد و در ۳۱۲ توقیع امام غایب در لعن او صادر شد،
این توقیع در ۳۱۷ علنی شد. شلمغانی نیز سرانجام در ۳۲۲ یا ۳۲۳، به حکم خلیفه به دار آویخته شد.
(برای تفصیل بیشتر رجوع شود به کتاب خاندان نوبختی.
)
یکی از کسانی که در ابتدا منکر نیابت حسین بن روح شدند
محمد بن فضل موصلی بود که
حسن بن علی وَجناء نصیبی او را نزد حسین بن روح آورد و او با دیدن کرامتی از حسین بن روح به نیابتش یقین پیدا کرد.
(برای تفصیل ماجرا رجوع شود به
)
در دوران نیابت حسین بن روح، بسیاری از اعضای خاندان نوبختی در دستگاه خلافت عباسی مناصب اداری و دیوانی داشتند و بر اوضاع و احوال جامعه امامیه بغداد بسیار اثرگذار بودند. برخی از افراد مشهور این خاندان، که با حسین بن روح معاصر و مرتبط بودند، عبارتاند از:
۱) ابوسهل نوبختی، که نفوذی فوقالعاده در دستگاه خلافت داشت و در بخشی از دوره نیابت حسین بن روح ریاست شیعه را
عهدهدار بود.
۲)
احمد بن ابراهیم نوبختی، که پاسخهای حسین بن روح به سؤالات شیعیان را مینوشت.
۳)
موسی بن حسن نوبختی، معروف به ابن کبریاء. او از عالمان و منجمان بزرگ آن دوره بود و ابونصر هبةاللّه بن محمد کاتب، راوی اخبار نایبان چهارگانه، برخی از اخبار مرتبط با حسین بن روح را از او روایت کرده است.
۴)
ابوعبداللّه حسین بن علی نوبختی. وی از مشاوران و نزدیکان
ابن رائق (متوفی ۳۳۰) بود و در دوره او، مدت کوتاهی به وزارت رسید.
گزارشی از مناسبات نزدیک حسین بن روح با وی نقل شده است.
در برخی پژوهشهای جدید ــ که به نظر میرسد پیشفرض آنها برساخته بودن نهاد نیابت است ــ مناسبات نزدیک حسین بن روح با نوبختیان، فرضیاتی را درباره دخالت عوامل خارجی در به نیابترسیدن او در پی داشته است.
اما شواهد متعددی در رد این فرضیات در دست است که نشان میدهد ویژگیها و شایستگیهای حسین بن روح، زمینه انتصاب وی به این مقام بوده است، نه عوامل خارجی؛ گذشته از اینکه طبق منابع، این انتصاب در اختیار نایبان امام عصر یا افراد دیگر نبوده است.
پاسخ ابوسهل نوبختی به عدهای از شیعیان، که پرسیدند چرا به جای وی حسین بن روح به این مقام رسید، مؤید این مطلب است. مضمون پاسخ وی به این سؤال آن است که من برای مناظره با خصم دائم در میان آنان رفت و آمد دارم و اگر آنچه حسین بن روح میداند میدانستم، ممکن بود برای اثبات وجود امام، محل اختفای او را آشکار سازم، اما او اگر قطعه قطعه هم بشود چنین کاری نخواهد کرد.
همچنین حسین بن روح در زمان خود از عاقلترین مردمان نزد موافق و مخالف دانسته شده و اخباری ناظر به
تقیه و مصلحتاندیشی او در برخورد با مخالفان نقل شده است.
به گزارش برخی منابع بعدی،
وی از لحاظ علمی، به ویژه در فقه، در میان شیعیان بغداد جایگاهی رفیع داشته است. او علاوه بر اعمالنظر در کتاب التکلیف شلمغانی، خود کتابی با نام التأدیب نوشت و آن را برای اظهارنظر نزد فقیهان
قم فرستاد و آنان فقط با یک مسئله مخالفت کردند.
بهعلاوه، او روایاتی از امامان پیشین، بهویژه امام یازدهم (علیهالسلام)، از راویانی چون
محمد بن زیاد نقل کرده است.
مناسبات حسین بن روح با حکومت بغداد و جایگاه اجتماعی وی، به سبب ناپایداری سیاسی ناشی از تغییرات دائم وزیران، با فراز و فرودهایی همراه بود. بخش اعظمی از دوره حدوداً ۲۱ ساله نیابت وی با خلافت مقتدر (۲۹۵ـ۳۲۰) مقارن بود. حسین بن روح از ابتدای نیابت خود تا آغاز دوره وزارت
حامد بن عباس (ح سالهای ۳۰۶ تا ۳۱۱)، با احترام فراوان در بغداد میزیست، اما با کنار رفتن
آل فرات از قدرت به دست حامد بن عباس، جایگاه حسین بن روح نیز متزلزل شد، چنانکه وی پنج سال (۳۱۲ـ۳۱۷)، به دلیلی نامعلوم، در میان مردم ظاهر نشد. در منابع، علتهای گوناگونی برای این امر نقل شده است. به احتمال بسیار، وی به سبب اتهام مالی در زندان خلیفه مقتدر بوده است.
همچنین گفته شده است که دستگاه خلافت، وی را به اتهام ارتباط با
قرمطیان زندانی کرده بود.
به هر حال، حسین بن روح پس از این دوره پنج ساله، همان عزت و احترام پیشین، چه بسا بیش از آن، را به دست آورد. وی در این دوره تا پایان عمرش، به سبب اینکه برخی از
نوبختیان در دستگاه خلافت صاحب منصب و دارای نفوذ بودند، از لحاظ اجتماعی و اقتصادی جایگاه مناسبی به دست آورد.
به نوشته
محمد بن یحیی صولی، مورخ معاصر او، در سال ۳۲۵،
ابن مقله، که فردی متنفذ و مدتی وزیر بود، از حسین بن روح کمک خواست تا برای رفع مشکلش میان وی و وزیر وقت (ابوعبداللّه حسین بن علی نوبختی) وساطت کند.
همچنین بر اساس آنچه وی
نقل کرده است، حسین بن روح در سالهای پایانی عمرش، به سبب اموالی که امامیه به او میپرداختند، ثروت فراوانی در اختیار داشت، تا جایی که توجه خلیفه،
راضی باللّه، به آن جلب شده بود. (برای تفصیل در اینباره رجوع کنید به کتاب خاندان نوبختی.
)
به اعتقاد امامیه، حسین بن روح نوبختی در دوران غیبت صغرای امام دوازدهم (علیهالسلام) حدود بیست و یک سال (۳۲۶-۳۰۵ق/ ۹۳۷-۹۱۷م) به نمایندگی از طرف آن حضرت جامعه پر آشوب و بحرانی شیعه را
رهبری کرد. پنج سال از این تاریخ، یعنی سالهای ۳۱۷-۳۱۲ قمری/ ۹۲۹-۹۲۴ میلادی را در زندان مقتدر، خلیفه عباسی، گذراند. در این نوشته علل دستگیری او را با توجه به اوضاع آن زمان و ویژگیهای اخلاقی وی بررسی میکنیم تا از این رهگذر موضعگیری اجتماعی و سیاسی او نیز روشن گردد.
در ده سال نخست حکومت مقتدر، حسین بن روح هنوز به عنوان نایب خاص امام مشخص نشده بود. ایشان در این زمان مورد احترام دربار خلافت بود. یکی از عوامل این احترام موضعگیری محتاطانه حسین بن روح بود که سعی داشت خود را از شورشهای آن دوران، چون قیام قرامطه، دور نگه دارد. دیگر اینکه وی به
خاندان نوبخت منسوب بود که از روزگار منصور (خلافت، ۱۵۸-۱۳۶ق/ ۷۷۴-۷۵۳م) در دستگاه
عباسیان نفوذ داشتند و این اعتبار تا عصر خلافتِ مقتدر ادامه داشت.
وزیر مقتدر در این زمان، ابوالحسن علی بن محمد، از خاندان فرات بود که در تاریخ به تشیّع مشهورند.
از سخنان
ابن مسکویه چنین بر میآید که ابن فرات در دوره نخست وزارت، سیاست جذب و جلب افراد را به خویش دنبال میکرد؛
بعید نیست که او، وسیله ارتباط نزدیک حسین بن روح با دربار خلافت شده باشد. همچنین دختر
محمد بن عثمان عمری، نایب دوم، نقل کرده است: در این زمان اموالی از آل فرات به حسین بن روح میرسید.
(
جاسم حسین در کتاب
تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم،
از قول جهشیاری نقل میکند که حسین بن روح زمانی مسئول املاک خالصه خلیفه بود، ولی با مراجعه به کتاب
الوزرا و الکتاب جهشیاری چنین خبری دیده نشد. در واقع کتاب جهشیاری به وزرا تا زمان
مامون پرداخته است. نیاز به ذکر است که کتابِ مورد استفاده ما چاپ بغداد بود، ولی جاسم حسین از چاپ
قاهره مطلب خود را نقل کرده است. در ضمن از این کتاب ترجمهای هم از
ابوالفضل طباطبایی در دست است، اما در آن همچنین خبری نبود.)
حسین بن روح چندی پس از انتصاب به نیابت خاص امام، مجبور شد مخفی شود. منابع امامیه از «استتار» او قبل از دستگیری سخن میگویند. زمان آن دقیقا مشخص نیست، احتمالاً باید بین سالهای
۳۰۶ قمری/ ۹۱۸ میلادی تا
۳۱۱ قمری/ ۹۲۳ میلادی، در دوران وزارت حامد بن عباس باشد. طول دوران اختفای وی و علت آن بر ما روشن نیست. بنا به نوشته شیخ طوسی، در این دوران شلمغانی سفیر و رابط او با مردم بود.
ولی شلمغانی مدتی بعد به افکار حلولی و غلو گرایش یافت، و در نتیجه، حسین بن روح او را از مقامش بر کنار کرد.
بنا به نقل منابع شیعه، حسین بن روح از
ذی الحجه سال ۳۱۲ قمری/ ۹۲۴ میلادی در زندان مقتدر به سر میبرد.
ذهبی مورخ مشهور قرن ۸ قمری/ ۱۴ میلادی نیز این مطلب را تایید میکند، زیرا او مدت زندانی بودن حسین بن روح را پنج سال ذکر کرده و سال آزادی او را
۳۱۷ قمری/ ۹۲۹ میلادی میداند.
حسین بن روح در زمان حکومت
مقتدر دستگیر گردید؛ مقتدر در سیزده سالگی با کنکاش وزیر عباس بن حسن با رؤسای دیوانها و پیشنهاد
ابوالحسن بن فرات به خلافت رسید (
ذی القعده ۲۹۵ق/ اوت ۹۰۷م) از آنجا که سن او کم بود و از «مال و دارایی کسی با خبر نبود» و نمیتوانست مسائل را به تدبیر خودش حل کند،
دو بار بر ضد او شوریدند و سرانجام در طی شورش سوم به کوشش مونس مظفر، فرمانده سپاه، کشته شد (۳۲۰ق/ ۹۳۱م).
در طول بیست و پنج سال خلافت مقتدر، دوازده وزیر انتخاب شدند که بعضی دو یا سه بار به وزارت رسیدند. در این سالها، مصادره اموال به قدری رایج بود که ابوالحسن بن فرات، که سه بار وزارت مقتدر را به
عهده داشت، دیوان مخصوصی برای درآمدهای مصادرهای ایجاد کرد و پذیرفت که از این اموال، روزانه، مبلغی به خلیفه و مادر و فرزندانش بپردازد.
در این زمان، مقام وزارت به کسی داده میشد که قبول میکرد نیاز مالی حکومت را برآورد. معروف است خاقانی، وزیر دیگر مقتدر، در مدت بیست روز، هفت حاکم برای شهری تعیین کرد. اینان در بین راه به هم رسیدند، در حالی که معلوم نبود کدامیک بتواند این مقام را برای خود حفظ کند.
در چنین اوضاعی، فشار اقتصادی، موجب شورش مردم و سپاهیان شد، بهطوری که در سال ۳۰۷ قمری/ ۹۱۹ میلادی، مقتدر مجبور شد دستور دهد تا انبارهای متعلق به وزیر، حامد بن عباس و مادرش و امرا و فرزندان خلیفه را گشوده، گندم و جو را با بهای ارزان بفروشند.
ویژگی دیگر این دوران خیزش بسیار مشهور و فراگیر قرامطه است. در مورد اصل و منشا این فرقه سخنان متضاد بسیاری گفته شده است که مجال پرداختن به آن نیست. در زمان مورد بحث، چند سالی از ظهور این فرقه میگذشت. آنچه مسلم است این که قرمطیان، در آغاز، دعوت به امامی از
خاندان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را شعار خود قرار داده بودند
که بعدا محمد بن اسماعیل نواده
امام جعفر صادق (علیهالسلام) معرفی گردید. زمانی که مقتدر به خلافت رسید، ابوسعید حسن بن بهرام جنابی، یکی از رهبران قرامطه، در
بحرین قیام کرده بود (۲۸۶ق/ ۸۹۹م). وی به کمک قبایل عبدالقیس و ربیعه شهر الاحسا را تسخیر کرد و حکومت قرامطه را تشکیل داد. ابوسعید در نامهای به معتضد عباسی، علت قیام خود را «بیداد» و ظلم خلیفه دانست.
بعد از مرگ او در
سال ۳۰۰ قمری/۹۱۲ میلادی، ابوطاهر، رهبر قرامطه بحرین شد. وی به مقتدر نامه نوشت و در آن، سپاه خود را حزب خدا معرفی کرد.
قرامطه بحرین دردسرهای فراوانی برای
عباسیان ایجاد کردند؛
حج را چند بار متروک کرده،
حجرالاسود را ربودند.
اتهامات نسبت داده شده به حسین بن روح، برخاسته از این شرایط بود.
چند علت برای دستگیری و زندانیشدن حسین بن روح نوبختی ذکر کردهاند.
عریب بن سعد (متوفی ۳۷۰ق/ ۹۸۰م) علت دستگیری حسین بن روح را نپرداختن اموالی میداند که دیوان از وی خواسته بود.
مساله مطالبه اموال از حسین بن روح را - که عریب بن سعد مطرح کرده است - با توجه به آنچه ذکر شد، میتوان پذیرفت؛ زیرا امامیه
وجوهات شرعی خود را به او میپرداختند و اموالی از دور و نزدیک به او میرسید که شامل شمش طلا و نقره، اموال وقفی و غیره بود. بعدها از زبان راضی نیز، به ثروت زیاد گرد آمده نزد حسین بن روح پی میبریم. صولی مینویسد:
راضی همیشه به ما میگفت: بی میل نبودم هزار نفر مثل حسین بن روح وجود میداشت و امامیه اموال خود را به ایشان میبخشیدند تا
خداوند به این وسیله آن طایفه را نیازمند میکرد. توانگر شدن امثال حسین بن روح با گرفتن اموال امامیه، چندان مرا ناپسند نمیآید.
با توجه به ثروت حسین بن روح و اینکه یکی از منابع درآمد دولت، مصادره اموال بود، بعید نیست که حسین بن روح به خاطر نپرداختن اموال دستگیر شده باشد، ولی معمولاً کسانی که به خاطر اموالشان زندانی میگشتند، به زودی آزاد میشدند.
ذهبی (متوفی ۷۴۸ق/ ۱۳۴۷م) علت دستگیری حسین بن روح را ارتباط با قرامطه که در آن زمان بر بحرین و
خلیج فارس مسلط بودند، معرفی میکند.
اتهام ارتباط با قرامطه - که ذهبی مطرح ساخته است - با توجه به شخصیت و ویژگیهای رفتاری حسین بن روح، درست به نظر نمیرسد، زیرا وی معتقد به تقیه بود. سیاست تقیه بعد از زمان امام صادق (علیهالسلام) به شدت در میان امامیه رواج داشت، به این معنا که ضمن همکاری نکردن با حکومت، به طور مستقیم نیز در قیامهای ضد خلافت شرکت نمیکردند.
حسین بن روح هم با وجود اینکه خلفا را غاصب حکومتی میدانست که صاحبان اصلی آن، یعنی
ائمه را با زهر یا شمشیر کشته بودند،
سیاست تقیه را دنبال میکرد. وی حتی در جلسه مناظرهای، با پیش گرفتن تقیه در مقابل
اهل سنت، توانست خود را از معرض ظن نجات دهد. وی یکی از دوستانش را که در جلسه مناظره حاضر بود و با جواب وی خندهاش گرفته بود، پنهانی سرزنش نمود. دوستش در جواب گفت: شنیدن این سخن از نماینده امام تعجبآور است و موجب خنده میشود. حسین بن روح او را تهدید کرد که اگر بار دیگر این سخن را بگوید با او قطع رابطه خواهد کرد.
همچنین شیخ طوسی نقل کرده است که وقتی حسین بن روح شنید یکی از دربانانش
معاویه را لعنت میکند و به او ناسزا میگوید، او را از خدمت عزل کرد.
مهمترین صفت ابوالقاسم، حسین بن روح،
رازداری بود، به طوری که ابوسهل نوبختی درباره او گفته است:
ابوالقاسم اگر امام (علیهالسلام) را زیر دامن خود پنهان داشته باشد و بدنش را با قیچی قطعه قطعه کنند تا او را نشان دهد، هرگز چنین نخواهد کرد.
با این اوصافی که ذکر شد، دستگیری حسین بن روح به عنوان قرمطی یا یاور آنان، تهمتی بیش نیست. اصولاً این حربهای بود که در آن زمان برای بیرون کردن مخالفین از میدان، از آن استفاده میشد؛ مثلاً علی بن عیسی را ابوالحسن بن فرات به ارتباط با قرامطه متهم نمود
و در
سال ۳۱۲ قمری/ ۹۲۴ میلادی خود ابوالحسن بن فرات و فرزندش، محسن به همین جرم متهم و سپس اعدام شدند.
فرض دیگری که میتوان مطرح کرد با وجود این که صریحا در منابع نیامده، این است که در دستگیری حسین بن روح، افرادی چون شلمغانی و محسن فرزند ابوالحسن بن فرات، دست داشتهاند. در منابع تاریخی و امامیه تاریخ دقیق دستگیری و شخص دستگیرکننده حسین بن روح مشخص نشده است.
در
تاریخ الاسلام ذهبی فقط به تاریخ آزادی او از زندان، (۳۱۷ ق/ ۹۲۸ م) و مدت حبس وی، (پنج سال) اشاره شده است که بر این اساس تاریخ دستگیری سال ۳۱۲ قمری/ ۹۲۴ میلادی میباشد که در این زمان وزارت در دست ابوالحسن بن فرات بوده است؛ پس دستگیریِ حسین بن روح در زمان حامد بن عباس نبوده است. برخی از نویسندگان معاصر چون
عباس اقبال معتقدند که حسین بن روح در زمان حامد بن عباس دستگیر شده است.
برای روشن شدن مطلب بازنگری مسائل تاریخی این دوره ضروری است.
مقتدر در
جمادی الاخر سال ۳۰۶ قمری/ ۹۱۸ میلادی وزارت را از ابوالحسن بن فرات گرفت و به حامد بن عباس سپرد. حامد بن عباس چون از امر وزارت آگاهی نداشت، از علی بن عیسی کمک خواست و در حقیقت، همه امور مربوط به وزارت در دست
علی بن عیسی بن جراح قرار گرفت.
این دو نفر از پشتیبانان جدی اهل سنت و دشمن مخالفان این فرقه محسوب میشدند.
حامد بن عباس در زمان وزارت به آزار و اذیت ابوالحسن بن فرات و پسرش محسن پرداخت و آنها را به پرداختن اموال زیادی مجبور ساخت، اما حامد بن عباس بعد از پنج سال از وزارت بر کنار شد و مقتدر برای بار سوم وزارت را به ابوالحسن بن فرات واگذار کرد.
در این زمان قرامطه به کاروان حجاج حمله کرده، جمعی را به قتل رساندند. محسن، بعد از حمله قرامطه به حاجیان، شلمغانی را به جای خود گماشت. این شلمغانی محمد بن علی بن ابیالعزاقر است که ابتدا از یاران حسین بن روح نوبختی و سفیر او در زمان «استتارش» بود. (البته قول دیگری در کتاب الغیبه وجود دارد که شلمغانی را فقط فقیهی معرفی میکنند که
کفر و الحادش آشکار گشت و هرگز سفیر نبود.
) شلمغانی در زمانی که حسین بن روح پنهان میزیست، یعنی در اواخر وزارت حامد بن عباس، به عقاید غلو گرایید و به تبلیغ در این زمینه پرداخت. گویا ابتدا قصد داشت خود را به جای حسین بن روح، نایب خاص
امام زمان (علیهالسلام)، معرفی کند، بعد فراتر رفت و دعوی نبوت و الوهیت کرد. وقتی خبر به حسین بن روح رسید، ابتدا برای
بنی بسطام قبیلهای که پیرو شلمغانی بودند پیام فرستاد که از او دوری کنند، سپس نامهای به آنها نوشت و آنان را از پیروی شلمغانی نهی کرد. بنا بر نظر امامیه در ذی الحجه سال ۳۱۲ قمری/ ۹۲۴ میلادی، در حالی که حسین بن روح در زندان بود، توقیعی از جانب امام دوازدهم (علیهالسلام) بر ضد شلمغانی صادر شد.
انگیزه انحراف شلمغانی را، سودجویی و طمع در اموالی که شیعه به عنوان سهم امام به نواب میدادند،
حسادت و جاهطلبیِ سیاسی
دانستهاند، ضمنا زمینه پذیرش عقاید حلولی و
غلو نیز در جامعه فراهم بود.
ابن مسکویه
در مورد قدرت یافتن شلمغانی و اقدامات محسن چنین مینویسد:
محسن، ابوجعفر محمد بن علی شلمغانی معروف به ابن ابی العزاقر را به جای خود گمارد. این شخص مدعی بود که
لاهوت در او حلول کرده است، چنانکه حلاج چنین ادعایی کرده بود. محسن به او (شلمغانی) توجه داشت و او را جانشین خود در برابر عدهای از عاملان دستگاه خلیفه ساخت. محسن دوستی از اهل بصره داشت که باکی از خونریزی نداشت. عدهای را به این مرد بصری سپرد که در میان آنان نعمان عبداللّه و عبدالوهاب بن ماشاءاللّه و مونس خدمتگزار حامد بن عباس (وزیر پیشین) بودند و او را مامور کرد اموالی را که در دست آنان بود مطالبه کند. پس از وصول اموال، آنان را همچون گوسفند سربریدند. عدهای نیز پنهان بودند، (پیش از این از «استتار» حسین بن روح در این زمان سخن گفتیم، احتمالاً حسین بن روح نیز جزء این عده بوده است.) پس ابن فرات به آنان نامهای نیکو نوشت تا بیرون آمدند، سپس آنها را دستگیر و اموالشان را مصادره کردند.
در اینجا سؤالاتی مطرح میشود: یکی اینکه، اگر حسین بن روح در روزگار وزارت حامد بن عباس دستگیر شده بود، چرا زمانی که ابن فرات وزیر شد برای آزادی حسین بن روح اقدام نکرد؟ همانطور که ذکر کردیم، این خاندان به شیعه بودن مشهورند و اموالی را به حسین بن روح میرساندند. با توجه به اینکه اختیارات ابن فرات بسیار زیاد بود و در همین زمان توانست علی بن عیسی را، که از افراد با نفوذ دربار بود و در حکومت مقتدر، سه بار به وزارت رسیده بود، تبعید کند
و نیز توانست با زمینهچینی، مونس، فرمانده سپاه مقتدر، را از دربار خلافت دور کند.
در نتیجه، قدرت داشت که حسین بن روح را هم از زندان آزاد سازد.
سؤال دوم این است که اگر حسین بن روح نوبختی در زمان وزارت حامد بن عباس دستگیر شده بود، چرا ابوسهل اسماعیل بن علی نوبختی یکی دیگر از افراد خاندان نوبخت که با حکومت همکاری میکرد و
نجاشی مقام او را همپایه وزرا شمرده است -
او را آزاد نساخت. ابوسهل اسماعیل بن علی تا مدت کوتاهی بعد از خلع حامد از وزارت زنده بود (تا شوال ۳۱۱ق/ ۹۲۳م) و بنا به نوشته صابی، از طرف ابن فرات ماموریت یافت که بقیه بدهی حامد بن عباس را مطالبه کند.
این دو سؤال ما را به این موضوع رهنمون میشود که حسین بن روح در زمان حامد بن عباس دستگیر نشده، بلکه بعد از این تاریخ، یعنی در اواخر وزارت سوم ابن فرات زندانی شده است.
به نظر میرسد که با توجه به انحرافاتی که در شلمغانی پیش آمد و به غلو گرایید، ابن آل فرات نیز پیرو او شد، اینها خلیفه مقتدر را با خود همراه کردند و با تحریک و تشویق شلمغانی، حسین بن روح را که بر ضد شلمغانی فعالیت میکرد به زندان انداختند. قراین زیر، این فرض را تقویت میکند:
الف) همانطور که ذکر شد، در دوران سوم ابوالحسن بن فرات، محسن از شلمغانی درخواست همکاری نمود و این زمانی بود که شلمغانی تغییر عقیده داده و حسین بن روح او را طرد کرده بود
و با توجه به جاهطلبی شلمغانی، طبیعی بود که وی با رسیدن به قدرت در صدد گرفتن انتقام از رقیب خود، حسین بن روح برآمده و محسن را به دستگیری وی تشویق نماید.
ب) پیشینه خانوادگی ابن فرات نیز این مسئله را تایید میکند. پدر ابوالحسن علی بن محمد بن فرات، محمد بن موسی بود که از
محمد بن نصیر نمیری، یکی دیگر از غلات، پشتیبانی میکرد.
محمد بن نصیر نمیری ابتدا از پیروان
امام حسن عسکری (علیهالسلام) بود که بعد منحرف شد و به غلو گرایید. او معتقد بود روح خدا در
علی و
فاطمه و
حسن و
حسین (علیهمالسلام) حلول کرده است. به نقل شیخ طوسی، وی بعد از درگذشت امام حسن عسکری (علیهالسلام) ادعای مقام ابی جعفر محمد بن عثمان نایب دوم را نمود و مدعی شد که نایب امام دوازدهم (علیهالسلام) است و چون با حمایت خاندان فرات توانست ادعای خود را در بین امامیه نشر دهد، فرقه ایشان به نمیریة الفراتیه مشهور شد.
گفته شده که برادر ابوالحسن بن فرات وزیر، یعنی ابوالعباس احمد، که راوی و صحابی امام عسکری (علیهالسلام) بود، به هنگام مرگ محمد بن نصیر نمیری به جانشینی او برگزیده شد.
با توجه به نزدیکی آرای نمیری و شلمغانی و تفکر حلولی و غالی داشتن هر دو، بعید نیست که این خانواده (آل فرات) به شلمغانی کمک کرده باشند تا حسین بن روح را که بر ضد این عقاید بر پا خاسته بود، از میدان علم دور کنند.
ج) تاریخ دستگیری حسین بن روح را هیچیک از مآخذِ قبل از سال ۳۱۲ قمری/ ۹۲۴ میلادی ذکر نکردهاند
و همانطور که گفته شد، از ربیعالاخر سال ۳۱۱ قمری/ ۹۲۳ میلادی وزارت در دست ابن فرات بود و حامد بن عباس در
رمضان همان سال از دنیا رفته بود. تاریخ دستگیری با دوران وزارت ابن فرات مطابقت دارد.
د) ابن مسکویه، در مطلبی که از او نقل کردیم، ذکر میکند بعد از اینکه محسن، شلمغانی را به همکاری دعوت کرد، عدهای پنهان بودند، ابن فرات نامهای نیکو به آنها نوشت، وقتی از محل اختفای خود بیرون آمدند، آنان را دستگیر و اموالشان را مصادره کرد. به نظر میرسد که این حکم شامل حال حسین بن روح هم شده باشد، زیرا وی نیز مدتی مخفی بود.
از مطالب ذکر شده، میتوان نتیجه گرفت که حسین بن روح در زمان حامد بن عباس دستگیر نشد، بلکه وی تا زمانی که ابوسهل اسماعیل بن علی نوبختی زنده بود، یعنی تا شوال سال ۳۱۱ قمری/ ۹۲۳ میلادی آزاد بود. در این تاریخ حامد بن عباس از دنیا رفته بود و وزارت به دست ابن فرات افتاد. حسین بن روح در زمان وزارت حامد بن عباس، یعنی قبل از ربیعالاخر سال ۳۱۱ قمری/ ۹۲۳ میلادی، به مبارزه با عقاید شلمغانی پرداخت و او در صدد گرفتن انتقام از حسین بن روح برآمد، تا اینکه در زمان ابن فرات قدرت یافت و او و فرزندش محسن، شلمغانی را پشتیبانی و تقویت کردند. در نتیجه بعید نیست که دستگیری حسین بن روح به تحریک شلمغانی صورت گرفته باشد.
در اینجا این سؤال مطرح است که آیا مقتدر خلیفه عباسی هم با دستگیری حسین بن روح موافق بود یا نه و عکسالعمل او چه بود؟ با مراجعه به منابع چنین به دست میآید که مقتدر بیشتر در فکر تحکیم قدرت خود بود، در ضمن به تشیع هم متمایل بود و بعدا به شلمغانی گرایش پیدا کرد و به طور غیر مستقیم از او پشتیبانی نمود، به طوری که موجب شد خشم درباریان، که به عقاید اهل سنت پایبند بودند برانگیخته شود. دلایل چندی این فرضیه را تقویت میکند:
یکی اینکه مقتدر مایل نبود که ابن فرات به قتل برسد، ولی مجبور به این کار شد.
ثانیا در شورش
سال ۳۱۷ قمری/ ۹۲۹ میلادی هنگامی که با مقتدر از حسین بن روح سخن گفتند، چنین گفت: «او را رها کنید که هر بلایی بر سر ما آمد از خطا کاری او بود».
عباس اقبال بعد از ذکر این سخن مینویسد: معلوم نشد که حسین بن روح در قضیه گرفتاریهای مقتدر چه دخالتی داشته است و خلیفه به چه امری اشاره میکند.
در این مورد میتوان حدس زد که سبب گرفتاری مقتدر، پشتیبانیاش از شلمغانی و موافقت با زندانی کردن حسین بن روح باشد؛ زیرا نخستینبار حسین بن روح، ارتداد شلمغانی را اعلام کرد
و بعدها مخالفت اهل سنت با شلمغانی آغاز شد، تا آنجا که شلمغانی مجبور شد بعد از قتل ابن فرات از بغداد بگریزد و به
موصل، نزد ناصرالدوله حسن بن عبداللّه حمدانی پناه ببرد.
دلیل سوم که از اهمیت بیشتری برخوردار است، دفاع مقتدر از
حسین بن قاسم بن عبیداللّه، از پیروان شلمغانی، است؛ به طوری که مقتدر بارها میخواست او را به وزارت برساند، ولی با مخالفت درباریان روبهرو میشد، تا اینکه در
سال ۳۱۸ قمری/ ۹۳۰ میلادی او را به دربار خواند و به او خلعت بخشید و شب در سرای خود نگه داشت. وقتی این خبر به گوش مونس، فرمانده سپاه مقتدر، رسید به مخالفت جدی با این کار برخاست، زیرا به نظر او حسین بن قاسم شایسته وزارت نبود.
بالاخره با مخالفت مونس و دیگر درباریان، حسین بن قاسم در آن سال وزارت نیافت، ولی کمی بعد، خلیفه یکی از دیوانهای مهم را به او سپرد
و سرانجام با طرح نقشههای عوامفریبانه و توسل به پیشگویی به نام دانیالی، حسین بن قاسم به وزارت رسید (۳۱۹ ق/ ۹۳۱ م) و چون مردم به عقاید وی مشکوک بودند، سوگند یاد کرد که مسلمان و
متعهد است و هرچه بر ضد او و مذهبش گفتهاند دروغ است.
ابن مسکویه روابط دوستانه و نزدیک مقتدر با حسین بن قاسم را به خوبی بازگو میکند، تا آنجا که خلیفه لقب عمیدالدوله بدو داد و از غذای مخصوص خود برایش فرستاد.
البته وزارت حسین بن قاسم دوام نیاورد و با مخالفت روبهرو شد و برکنار گردید. از مطالب ابن مسکویه (د. ۴۲۱ق/ ۱۰۳۰م) چنین به نظر میرسد که وزارت حسین بن قاسم، یار شلمغانی، در کودتای
سال ۳۲۰ قمری/ ۹۳۲ میلادی بر ضد مقتدر هم تاثیر داشته و سبب تحریک مونس و افراد دیگر به مخالفت با خلیفه گردیده است.
بعد از مقتدر، خلیفه قاهر (۳۲۲-۳۲۰ق/ ۴ ۹۳-۹۳۲م) حسین بن قاسم را به خاطر پیوندش با شلمغانی، به شهر رقه در
سوریه تبعید کرد. وی همچنین یاران او، به ویژه بنی بسطام، را دستگیر کرد و اموال آنها را مصادره نمود.
این دستگیریها تا هنگام خلافت راضی (۳۲۹-۳۲۲ق/ ۹۴۰-۹۳۴م) ادامه یافت، تا این که راضی شلمغانی را همراه با چند تن از دیگر رهبران حرکت، همچون
ابراهیم بن ابی عون و
احمد بن عبدوس دستگیر کرد. خلیفه از این دو خواست تا از شلمغانی بیزاری جویند و سرانجام شلمغانی را همراه ابن ابی عون اعدام کردند (۳۲۲ق/ ۹۳۴م).
حسین بن روح، در ۱۸
شعبان سال ۳۲۶ ه. ق، از دنیا رفت و جسد او را در محله نوبختیه، نزدیک قنطرة الشوک، کنار نهر عیسی در سمت غربی شهر بغداد، به خاک سپردند.
آرامگاه نائب سوم امام زمان (عجّلاللهفرجهالشریف)، در محله نوبختیه در بازار عطاران شورجه بغداد واقع شده و هماکنون زیارتگاه شیعیان مشتاق است.
عبدالحمید عباده، به مزار وی با عنوان ابوالروح اشاره کرده و درباره آن نوشته است:
«وفی هذا السوق (العطارین) ایضاً دار فیها مرقد من یدعی حسین ابوالروح، واقع فی حجرة معقودة بالحجارة والجص وارضیته مفروشة بالرخام الابیض، یقولون انه نائب الامام والله اعلم.»
قبر حسین بن روح هماکنون در مسجدی بزرگ با گنبدی زیبا به نام خودش، مسجد حسین بن روح مزار شیعیان در بغداد است. بازار شورجه در ناحیه (الرصافه) بغداد است که از ناحیه شمال به خیابان جمهوری و در ناحیه جنوب به خیابان الرشید میرسد، اینک این مسجد و مرقد در اول بازار جدیدالتاسیس سوقالعربی واقع شده است و دارای ضریح است.
(۱) ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، تحقیق علی شیری، (بیروت، دار احیاءالتراث العربی، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۹م) ج۵.
(۲) ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، تلبیس ابلیس، ترجمه علیرضا ذکاوتی قرا گزلو (تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۸).
(۳) المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، (الدکن، دایرةالمعارف العثمانیه، ۱۳۵۷) ج۵ و ۶.
(۴) ابن طقطقی، محمد بن علی بن طباطبا، تاریخ فخری در آداب ملکداری و دولتهای اسلامی، ترجمه محمد وحید گلپایگانی (تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۶۷).
(۵) ابن عبری، غریغوریوس ابوالفرج، تاریخ مختصر الدول، ترجمه محمدعلی تاجپور و حشمتاللّه ریاضی (تهران، اطلاعات، ۱۳۶۴).
(۶) ابن عدیم، ثابت بن سنان، تاریخ اخبار القرامطه، تحقیق سهیل زکار (بیروت، دارالامانه، ۱۳۹۱ق/ ۱۹۷۱م).
(۷) ابن مالک، محمد بن مالک بن ابیالفضائل، کشف اسرار الباطنیه و اخبار القرامطه (مصر، ۱۳۵۷ق، ۱۹۳۹م).
(۸) ابن مسکویه، ابوعلی احمد بن محمد، تجارب الامم، (مصر، شرکة التمدن الصناعیه، ۱۳۳۳ق/ ۱۹۱۴م) الجزء الاول.
(۹) الاشعری، علیبن اسماعیل، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلیین، تحقیق محمد محییالدین عبدالحمید (القاهره، مکتبة النهضة المصریة، ۱۳۶۹ق/ ۱۹۵۰م) الجزء الاول.
(۱۰) اقبال، عباس، خاندان نوبختی (تهران، ظهوری، ۱۳۴۵).
(۱۱) جهشیاری، محمد بن عبدوس، کتاب الوزرا و الکتّاب (بغداد، المکتبة العربیة، ۱۳۵۷ ق/ ۱۹۳۸م).
(۱۲) جهشیاری، ابو عبداللّه محمد بن عبدوس، الوزرا و الکتّاب، ترجمه ابوالفضل طباطبایی، مقدمه زین العابدین راهنما، (تهران، ۱۳۴۸).
(۱۳) حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ترجمه محمدتقی آیت اللهی (تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۷).
(۱۴) حمیدی، جعفر، نهضت ابوسعید گناوهای (تهران، رسا، بیتا).
(۱۵) زریاب خویی، عباس، بزم آورد، شصت مقاله درباره تاریخ و فرهنگ و فلسفه (تهران، علمی، ۱۳۶۸).
(۱۶) ذهبی، محمد بن احمد بن عثمان، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام حوادث و وفیات ۳۲۱-۳۳۰، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری (بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۳ق/ ۱۹۹۲م).
(۱۷) العبر فی خبر من غبر، تحقیق فواد سید، (الکویت، ۱۹۶۱) الجزء الثانی.
(۱۸) سجادی، صادق، «آل فرات»، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۴.
(۱۹) سرخسی، ابونصر زهیر بن حسین، انباء الانبیاء، کتاب خطی آستان قدس رضوی، شماره ۴۰۸۰.
(۲۰) صابی، ابیالحسن هلال بن محسن صائبی، تحفة الامراء فی تاریخ الوزراء، تحقیق عبدالستار احمد فراج (قاهره، داراحیاء الکتب العربیه، ۱۹۵۸).
(۲۱) الصدر، محمد، تاریخ الغیبه الصغری (اصفهان، مکتبة امیرالمؤمنین، ۱۳۶۲).
(۲۲) صولی، ابوبکر محمد بن یحیی، اخبار الراضی باللّه و المتقی للّه او تاریخ الدوله العباسیه بین سنه ۳۲۲ الی سنه ۳۳۳ من کتاب الاوراق، تصحیح جهیورث. دن (لندن، مدرسة اللغات الشرقیه، ۱۳۵۴ق/ ۱۹۵۳م).
(۲۳) طوسی، محمد بن حسن، کتاب الغیبه، تحقیق عباداللّه الطهرانی و علی احمد ناصح (قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه، ۱۴۱۱ق).
(۲۴) اختیار معرفه الرجال المعروف برجال الکشّی، تصحیح و تعلیق حسن المصطفوی (مشهد، دانشگاه، ۱۳۴۸).
(۲۵) غالب الطویل، محمد امین، تاریخ العلویین (بیروت، دارالاندلس، ۱۳۸۶ق/ ۱۹۶۶م).
(۲۶) قرطبی، عریب بن سعد، دنباله تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده (تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۴).
(۲۷) قزوینی، محمدکاظم، الامام المهدی من المهد الی الظهور (بیروت، الوفاء، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م).
(۲۸) مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، الجامعه لدرراخبار الائمه الاطهار، (بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م) ج۵۱.
(۲۹) نجاشی، ابوالعباس احمد بن علی، الرجال (بمبئی، ۱۳۱۷ق).
(۳۰) ابنبابویه، کمالالدین و تمامالنعمة، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۳۶۳ش.
(۳۱) ابنحجر عسقلانی، لسانالمیزان، حیدرآباد، دکن ۱۳۲۹ـ۱۳۳۱، چاپ افست بیروت ۱۳۹۰/۱۹۷۱.
(۳۲) ابنشهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، نجف ۱۹۵۶.
(۳۳) ابنمشهدی، المزارالکبیر، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم ۱۴۱۹.
(۳۴) جباری، محمدرضا، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه علیهمالسلام، قم ۱۳۸۲.
(۳۵) طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، چاپ محمدباقر موسویخرسان، نجف ۱۳۸۶/۱۹۶۶، چاپ افست قم (بیتا.).
(۳۶) EIr.، s.v. "Hosayn b. Ruh" (by Said Amir Arjomand).
(۳۷) EI۲، s.v. "Safir.۱: in Shiism" (by E. Kohlberg).
(۳۸) Jassim M. Hussain، The occultation of the twelfth Imam، Tehran ۱۹۸۲.
(۳۹) Abdulaziz Abdulhussein Sachedina، Islamic messianism: the idea of Mahdi in twelver Shiism، Albany ۱۹۸۱.
•
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، مقاله «حسین بن روح»، شماره ۶۲۰۸. •
زیارتگاههای عراق، محمدمهدی فقیه بحرالعلوم، برگرفته از مقاله «مرقد حسین بن روح نوبختی»، ج۱، ص۳۵۴. •
عظیمزاده طهرانی، طاهره، مجله تاریخ اسلام ۱۳۸۲ شماره ۱۳، مقاله «علل دستگیری حسین بن روح نوبختی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۱۲/۲۱.