• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حقوق والدین در سیره نبوی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



محبت و احترام به والدین از جمله اموری است که در تمامی ادیان و نحله‌های بشری از آن بعنوان امری پسندیده و ارزشی مقدس یاد شده و هتاکان ساحت این حریم مقدس مورد نکوهش قرار گرفته به شدت تقبیح گردیده‌اند. در رهنمودها و آموزه‌های اسلامی از جمله در کتاب مقدس مسلمانان و سیره و کلام رسول گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز از پدران و مادران به نیکویی و عظمت یاد شده مقام رفیع آنان در نزد مسلمانان ستوده شده است. در این آموزه‌ها بر احترام به والدین تاکید بسیار شده مسلمانان به احترام و رعایت حقوق آنان توصیه شده‌اند.



از جمله اموری که در سیره و کلام رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از جایگاه والایی برخوردار بوده جایگاه ممتازی را به خود اختصاص داده است احترام به پدر و مادر و اجتناب از نافرمانی آنان است. در احادیث و روایات رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رضایت پدر و مادر رضایت خداوند و خشم و غضب آنان خشم و غضب خداوند بیان شده و والدین شخص بهشت و جهنم او خوانده شده‌اند.
[۲۲] قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، ج۲، ص۱۲۰۸، دارالفکر.
[۲۳] متقی هندی، علاء الدین علی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، تصحیح صفوة السقا، ج۱۶، ص۴۶۳، بیروت، الرساله، ۱۹۸۹.
[۲۴] عجلونی، کشف الخفاء، ج۲، ص۳۳۳، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ سوم، ۱۴۰۸.
حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جایگاه کسانی را که مطیع پدر و مادر و خدای خود باشند را در درجات اعلای بهشت دانستند
[۲۵] سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، ج۲، ص۱۸۷، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۸۱.
[۲۶] متقی هندی، علاء الدین علی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، تصحیح صفوة السقا، کنزالعمال، ج۱۶، ص۴۶۷.
[۲۷] فتنی، تذکرة الموضوعات، ص۲۰۲، بی جا، بی تا.

در احادیث و روایات پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیکی به پدر و مادر پس از نماز، بهترین و محبوب‌ترین امور نزد خداوند عنوان شده است.
[۲۸] طبرانی، المعجم الکبیر، تحقیق حمدی عبدالمجید سلفی، ج۱۰، ص۲۰، بی جا، داراحیاء التراث العربی.
[۲۹] ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۵۴، ص۳۹۶، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵.
[۳۰] نهج الفصاحه، تحقیق و ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص۱۶۷، تهران، دنیای دانش، چاپ چهارم، ۱۳۸۲ش.
ایشان نیکی به پدر و مادر را باعث افزایش عمر دانستند
[۳۱] فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضة الواعظین، ج۲، ص۳۶۸.
[۳۲] عبدالله بن عدی، الکامل، تحقیق یحیی مختار غزاوی، ج۳، ص۴۳، بیروت، دارالفکر، چاپ سوم، ۱۹۸۸.
[۳۳] سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، ج۱، ص۴۸۴.
[۳۴] متقی هندی، علاء الدین علی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱۶، ص۴۶۶.
و فرمودند: «هر که خوش دارد عمرش دراز و روزی اش فراوان شود، به پدر و مادرش نیکی کند و صله رحم به جا آورد.»
[۳۵] احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۲۲۹، بیروت، دارصادر، بی تا.
[۳۶] عبدالله بن مبارک، مسند ابن مبارک، تحقیق مصطفی عثمان محمد، ص۱۶۵، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۱.
[۳۷] عبدالله بن عدی، الکامل، تحقیق یحیی مختار غزاوی، ج۶، ص۴۱۵.
[۳۸] ابن ابی الدنیا، مکارم الاخلاق، تحقیق مجدی السید ابراهیم، ص۸۲، قاهره، مکتبة القرآن، بی تا.

خدمت به والدین در بیان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آن قدر با اهمیت جلوه داده شده که آن را مایه امید پذیرش توبه و بخشودگی گناهان فرزندان از سوی خداوند عنوان کردند. از امام سجاد علیه‌السّلام روایت شده که «مردی خدمت پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمد و گفت: ‌ای پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هیچ کار زشتی نیست که نکرده باشم. آیا راه بازگشتی برایم وجود دارد؟ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: آیا از پدر و مادرت، کسی زنده هست؟ گفت. پدرم فرمود: برو و به او نیکی کن. وقتی آن مرد رفت، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود. کاش مادرش می‌بود.»
[۳۹] اهوازی، حسین بن سعید، الزهد، ص۳۵، چاپ سید ابوالفضل حسینیان، ۱۴۰۲.
[۴۰] راوندی، قطب الدین، الدعوات، ص۱۲۶، قم، مدرسه امام مهدی عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف ، ۱۴۰۷.
[۴۱] حلی، ابن فهد، عدة الداعی، ص۸۵، دارالکتاب الاسلامی، ۱۴۰۷.
در حدیثی دیگر از آن حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز، بر این نکته تاکید شده و آمده: «خاک بر سر کسی، خاک بر سر کسی، خاک بر سر کسی که در پیری پدر و مادرش را و یا یک نفر از آنان را درک کند؛ ولی به بهشت نرود.»
[۴۲] نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، ج۸، ص۵-۶، بیروت، دارالفکر.
[۴۳] بخاری، محمدبن اسماعیل، الادب المفرد، ص۱۶.
[۴۴] سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، ج۲، ص۱۵.

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در توصیه‌های خود به مسلمانان تاکید می‌فرمودند: «که نیکی کردن به پدر و مادر را تنها منحصر در حیاتشان نسازند و پس از مرگ والدین نیز نیکی به آنان را از یاد نبرند می‌فرمود: پدر و مادرت را فرمان ببر و به آنان، چه زنده باشند و چه مرده، نیکی کن....»
[۴۵] کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۵۸، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش.
[۴۶] حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، ص۴۱، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۴.
[۴۷] طبرسی، ابوالفضل علی بن حسن، مشکاة الانوار، ص۱۵۹، نجف، کتابخانه حیدریه، ۱۳۸۵ق.
وقتی از حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) درباره نیکی کردن به پدر و مادر بعد از درگذشت آنان چگونگی آن     سئوال شد ایشان دعا کردن برای آن‌ها، آمرزش خواستن برای شان، اجرا کردن وصیت هایشان بعد از مرگ آن‌ها، صله رحم کردن با خویشان آن‌ها و احترام گذاشتن به دوستان آنان را از مصادیق احترام و نیکی به والدین پس از مرگ آنان برشمردند.
[۴۸] احمدبن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۴۹۸.
[۴۹] قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۲۰۹.
[۵۰] سجستانی، ابن اشعث، سنن ابی داود، تحقیق سعید محمد اللحام، ج۲، ص۵۰۷، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۰.
[۵۱] حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق یوسف عبدالرحمن المرعشی، ج۴، ص۱۵۵، بی تا.
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سرور نیکوکاران را در روز قیامت، مردی دانستند که پس از درگذشت پدر و مادر خود نیز، به آنان نیکی کند.
[۵۲] مجلسی، محمد باقر بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۷۱، ص۸۶، تهران، اسلامیه، بی تا.
[۵۳] محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۴۱۴، قم، آل البیت علیه‌السّلام ، ۱۴۰۸.
[۵۴] بروجردی، سیدحسین، جامع احادیث الشیعه، ج۱۸، ص۳۴۵، قم، المهر، ۱۴۱۴.

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نافرمانی و آزردن پدر و مادر را از اعمال بسیار زشت و نکوهیده برشمرده آن را از بزرگ‌ترین گناهان کبیره نزد خداوند برشمردند.
[۵۵] دیلمی، حسن، ارشاد القلوب، ج۱، ص۱۸۵، قم، انتشارات رضی، ۱۴۱۲.
[۵۶] شعیری، تاج الدین، جامع الاخبار، ص۸۴.
[۵۷] احمدبن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۴۹۵.
[۵۸] بخاری، محمدبن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۸، ص۳۶، بیروت، دارالفکر، افست دارالطباعة العامره استانبول، بی تا.
حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آزردن پدر و مادر را همتای آزردن خود و خداوند دانسته
[۵۹] محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۹۳.
[۶۰] بروجردی، سیدحسین، جامع احادیث الشیعه، ج۲۱، ص۴۴۶.
فرمودند: «که سه طایفه‌اند که از فراموش شدگان روز قیامتند کسانی که خداوند با آنان صحبت نمی‌کند: عاق والدین، دائم الخمر و آن که تقدیر الهی را تکذیب می‌کند.»
[۶۱] محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۹۴.
[۶۲] بروجردی، سیدحسین، جامع احادیث الشیعه، ج۲۱، ص۴۴۵.

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ناخشنودی پدر و مادر را موجب محروم شدن فرد از بهشت و نعمت‌های آن دانستند
[۶۳] سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور فی تفسیر الماثور، ج۱، ص۳۶۷، قم، مرعشی نجفی، ۱۴۰۴.
[۶۴] متقی هندی، علاء الدین علی، کنزالعمال، ج۱۶، ص۶۷.
[۶۵] مناوی، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج۱، ص۶۰۰، تحقیق احمد عبدالسلام، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۴.
و فرمودند: «به آزار دهنده پدر و مادر خطاب می‌شود هر عملی هر عبادتی     که می‌خواهی، انجام بده؛ اما من تو را نمی‌آمرزم.»
[۶۶] شعیری، تاج الدین، جامع الاخبار، ص۸۳-۸۴.
[۶۷] فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضة الواعظین، ج۲، ص۳۶۸.
[۶۸] متقی هندی، علاء الدین علی، کنزالعمال، ج۱۶، ص۶۷.
حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به فرزندانی را که وقاحت را از حد گذرانده و حتی دست به ضرب و شتم والدین خود می‌زنند ملعون خطاب کردند.
[۶۹] کراجکی، ابوالفتح، کنزالفوائد، ج۱، ص۱۵۰، قم، دارالذخائر، ۱۴۱۰.
[۷۰] مجلسی، محمد باقر بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۷۱، ص۸۵.
[۷۱] عاملی، شیخ حر، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۸۱، قم، آل البیت علیه‌السّلام ، ۱۴۰۹.
ایشان هم چنین کسانی را که به پدر و مادر خود ناسزا می‌گویند و آنان را مورد لعن و نفرین خود قرار می‌دهند را ملعون دانستند.
[۷۲] احمدبن حنبل، مسند احمد، ج۱، ص۲۱۷.
[۷۳] نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، ج۶، ص۸۵.
[۷۴] ابن حبان، صحیح، تحقیق شعیب ارنؤوط، ج۱۴، ص۵۷۰، بی جا، الرساله، چاپ دوم، ۱۹۹۳.
[۷۵] صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، تحقیق حبیب الرحمن الاعظمی، ج۱۱، ص۱۳۷، بی جا، بی تا.

در احادیث و روایات پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نارضایتی پدر و مادر از جمله گناهانی برشمرده شده است که خداوند جزای آن را تا روز قیامت به تاخیر نمی‌اندازد،
[۷۶] حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۴، ص۱۵۶.
[۷۷] سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، ج۲، ص۲۷۵.
[۷۸] متقی هندی، علاء الدین علی، کنزالعمال، ج۱۶، ص۴۸۰.
بلکه در کیفر دادن آن تعجیل کرده
[۷۹] حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۴، ص۱۷۷.
[۸۰] سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، ج۱، ص۴۸۱.
[۸۱] سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، ج۱، ص۶۱۳.
[۸۲] متقی هندی، علاء الدین علی، کنزالعمال، ج۱۶، ص۴۸۰.
[۸۳] متقی هندی، علاء الدین علی، کنزالعمال، ج۱۶، ص۷۹.
سزای آن را در همین دنیا و پیش از مرگ به مرتکبین آن می‌چشاند.
[۸۴] حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۴، ص۱۵۶.
[۸۵] حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۴، ص۱۷۷.
[۸۶] سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، ج۱، ص۴۸۱.
[۸۷] سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، ج۲، ص۲۷۵.
[۸۸] متقی هندی، علاء الدین علی، کنزالعمال، ج۱۶، ص۴۸۰.



رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای والدین حقوقی را برشمردند و فرزندان را به ادای این حقوق سفارش فرمودند. از جمله این روایات روایتی است که در آن آمده: «شخصی از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پرسید: پدر بر فرزند چه حقی دارد؟ فرمود: این که او را به نام نخواند، و پیشاپیش او راه نرود، و جلوی او ننشیند و کاری نکند که مردم به او ناسزا گویند.»
[۸۹] کلینی، محمدبن یعقوب، ج۲، ص۱۵۸-۱۵۹.
[۹۰] طبرسی، ابوالفضل علی بن حسن، مشکاة الانوار، ص۱۵۸-۱۵۹.
[۹۱] عاملی، شیخ حر، وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۵۰۵.



رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نه تنها در کلام بلکه در سیره عملی خود نیز جایگاه رفیع والدین را محترم می‌شمرد نقل شده که روزی حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به یاران خود فرمودند: «هر فرزند نیکوکاری که از روی شفقت و مهربانی به پدر و مادر خود نگاه کند به ازای ثواب و پاداش یک حج مقبول برای او نوشته می‌شود. اصحاب گفتند: ‌ای رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حتی اگر روزی صد مرتبه نگاه کند همین پاداش برای او منظور می‌شود. حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: خداوند کریمتر و بزرگوارتر است».
[۹۲] فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضة الواعظین، ج۲، ص۳۶۸.
[۹۳] طبرسی، ابوالفضل علی بن حسن، مشکاة الانوار، ص۱۶۲.
[۹۴] ابن ابی الدنیا، مکارم الاخلاق، تحقیق مجدی السید ابراهیم، ص۷۳.
[۹۵] محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۲۰۴.
جایگاه حقوق والدین تا آن حد نزد حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) محترم بود که پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کسانی را که اجازه پدر و مادر نداشتند، رد کرده حتی از انجام امور مهمی چون هجرت و جهاد آنان را معاف می‌داشت. نقل شده «مردی نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمد و عرض کرد: ای رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمده‌ام تا با تو بیعت بر هجرت کنم و این در حالی است که پدر و مادرم را با چشمانی گریان رها کرده‌ام. پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: به نزد آنان برگرد و آنها را مسرور و شادمان گردان.»
[۹۶] احمدبن حنبل، مسند احمد، ج۲، ص۱۶۰.
[۹۷] سجستانی، ابن اشعث، سنن ابی داود، تحقیق سعید محمد اللحام، ج۱، ص۵۶۸.
[۹۸] محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج۴، ص۱۵۲.
[۹۹] بیهقی، ابوبکر، السنن الکبری، ج۹، ص۲۶، دارالفکر، بی تا.
[۱۰۰] بخاری، محمدبن اسماعیل، الادب المفرد، ص۱۵.
[۱۰۱] ابن ابی جمهور، عوالی اللالی، ج۱، ص۴۴۲، قم، سید الشهداء علیه‌السّلام ، ۱۴۰۵.

ابوسعید خدری نیز روایت کرده که «شخصی از یمن به سوی پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هجرت کرد. حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پرسید: آیا در یمن کسی را داری؟ گفت: پدر و مادرم. حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پرسید: اجازه داده‌اند؟ گفت: نه. فرمود: برگرد و اجازه بگیر؛ اگر اجازه دادند جهاد کن، وگرنه به آنان نیکی نما.»
[۱۰۲] سجستانی، ابن اشعث، سنن ابی داود، تحقیق سعید محمد اللحام، ج۱، ص۵۶۸.
[۱۰۳] بیهقی، ابوبکر، السنن الکبری، ج۹، ص۲۶.
[۱۰۴] حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۱۰۳-۱۰۴.
[۱۰۵] ابن حبان، صحیح، تحقیق شعیب ارنؤوط، ج۳، ص۱۶۵.
[۱۰۶] ابن ابی جمهور، عوالی اللالی، ج۲، ص۲۳۸.

هم چنین در روایتی دیگر آمده: «شخصی خدمت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمد و به آن حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عرض کرد: ‌ای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) من خیلی دوست دارم که در راه خداوند جهاد کنم. حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: به او در راه خداوند جهاد کن که اگر در این راه به شهادت برسی نزد خداوند زنده خواهی بود و در بهشت رزق و روزی خواهی خورد و اگر بمیری مزد و پاداش تو با خداوند است و اگر زنده از جهاد باز گردی از گناهان خود پاک شده‌ای همانند روزی که از مادر به دنیا آمده‌ای. آن شخص عرض کرد: یار رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پدر و مادر پیری دارم که آن‌ها با من انس گرفته‌اند و نمی‌خواهند که من از آنان جدا شوم. حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: پس با پدر و مادر خود باش سوگند با آن خدایی که جان من در دست اوست انسی که ایشان یک شبانه روز با تو داشته باشند بهتر است از یک سال جهاد در راه خدا.»
[۱۰۷] کلینی، محمدبن یعقوب، ج۲، ص۱۶۰.
[۱۰۸] شیخ صدوق، الامالی، ص۴۶۱-۴۶۲، کتابخانه اسلامیه، ۱۳۶۲ش.
[۱۰۹] فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضة الواعظین، ج۲، ص۳۶۷-۳۶۸.

اهمیت احترام و خوشرفتاری نسبت به پدر و مادر در نظر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به اندازه‌ای بود که رفتار شایسته تر فرزندان با پدران و مادران خود، ملاک احترام و محبت بیشتر حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نسبت به افراد بود. روایت شده «روزی یکی از خواهران رضاعی حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نزد آن حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمد حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با دیدن او شاد شد و ردای خود را برای او پهن کرده و او را بر روی ردای خویش نشانید و مشغول صحبت کردن با او شد و گاه بر روی او می‌خندید. بعد از گذشت مدتی خواهر آن حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برخاست و رفت و برادر رضاعی او آمد؛ اما پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نسبت به برادرش آن چه را که نسبت به خواهرش انجام داده بود، اعمال نکرد. یاران گفتند: یا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چرا رفتاری را که با خواهرت کردی، با برادرت نکردی؟ فرمود: بخاطر این که خواهرم نسبت به پدر و مادرش نیکوکارتر بود.»
[۱۱۰] کلینی، محمدبن یعقوب، ج۲، ص۱۶۱.
[۱۱۱] مجلسی، محمد باقر بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمةالاطهار، ج۲۲، ص۲۶۷.
[۱۱۲] عاملی، شیخ حر، وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۴۸۸-۴۸۹.

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حتی به مسلمانان توصیه می‌فرمودند که در برخورد با پدر و مادر خود اگرچه کافر و فاجر هم باشند جانب ادب را نگهدارند و با احترام با آنان رفتار کنند. از اسماء دختر ابوبکر روایت شده است که می‌گفت: «روزی مادرم به دیدارم آمد از رفتن او     نزد پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رفتم و به آن حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عرضه داشتم: یا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مادر من زنی مشرک است و نزد من می‌آید آیا با او قطع رابطه کنم یا این که با او پیوند برقرار نمایم؟ حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: با او پیوندت را برقرار کن و با او قطع رابطه نکن.»
[۱۱۳] بخاری، محمدبن اسماعیل، الادب المفرد، ص۱۷.
[۱۱۴] شافعی، کتاب المسند، ص۱۰۰، بیروت، دارالکتب العلمیه، بی تا.
[۱۱۵] احمدبن حنبل، مسند احمد، ج۶، ص۳۴۴.
[۱۱۶] سجستانی، ابن اشعث، سنن ابی داود، تحقیق سعید محمد اللحام، ج۱، ص۳۷۶.

حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) زحمات پدر و مادر را با هیچ چیز قابل مقایسه ندانستند و تمام زحمات فرزندان را در برابر زحمت والدین بسیار ناچیز برمی شمردند، نقل شده که «مردی به خدمت حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمد و عرض کرد: مادری دارم که او را بر دوش خود حمل می‌کنم، تا حوائج او را برآورده سازم، لقمه را در دهانش می‌گذارم و او را تر و خشک می‌کنم، آیا جبران محبت او را نمودم. حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: شاید این محبت تو به اندازه یک ناله مادر هنگام زایمان باشد.»
[۱۱۷] هیثمی، مجمع الزوائد، ج۸، ص۱۳۷، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۹۸۸.
[۱۱۸] طبرانی، المعجم الصغیر، ج۱، ص۹۳، بیروت، دارالکتب العلمیه، بی تا.

در روایتی دیگر نقل شده: «که مردی خدمت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رسید و عرض کرد: مادر من پیر و سالخورده شده و اینک در خانه و نزد من است؛ من او را به دوش می‌کشم و از در آمد خود به او غذا می‌دهم و با دست خودم اذیت‌ها و آسیب‌ها را از او دور می‌کنم با این حال به خاطر شرم و حیا و بزرگداشت او چهره‌ام را از او برمی گردانم آیا با این اعمال جبران زحمات او را کرده‌ام؟ فرمود: نه؛ برای این که شکم مادر جای زندگی و نشو و نمای تو بوده و سینه اش موجب سیری و سیرابی تو، قدمش پای تو و دستش نگهدارنده تو و دامانش محل آسایش تو بوده است و او با تحمل این همه مشقات آرزوی زنده ماندن تو را داشت و تو این محبت‌ها را به او می‌نمایی و دوست می‌داری که او بمیرد.»
[۱۱۹] محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۸۰.
[۱۲۰] بروجردی، سیدحسین، جامع احادیث الشیعه، ج۲۱، ص۴۳۶.



روزی به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ، خبر دادند که جوان مسلمانی در مدینه مدتی است که در سکرات مرگ افتاده و جان دادن بر او سخت شده است. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر بالین آن جوان حاضر شدند و به او فرمود: بگو «لا اله الا الله»؛ ولی جوان قدرت تکلم خود را از دست داده بود، حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چند بار کلمه طیبه «لا اله الا الله» را به او تلقین کردند؛ اما جوان قادر بر گفتن آن نبود.
زنی در کنار بستر جوان حاضر بود، حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از آن زن سؤال نمود: آیا این جوان مادر دارد؟ پاسخ داد: بله، من مادرش هستم. حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: آیا از پسرت راضی هستی؟ گفت: نه، بلکه از دست او ناراضی و خشمگین هستم حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به او فرمود دوست دارم که: از او راضی گردی. مادر شفاعت حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را پذیرفت و عرض کرد: به احترام شما از او راضی شدم خداوند نیز از او راضی باشد. سپس حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به جوان فرمود: بگو «لا اله الا الله»، در این موقع آن جوان سریع کلمه طیبه را بر زبان خود جاری کرد. حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به او فرمود: دقت کن، بگو چه می‌بینی؟ عرض کرد: مردی سیاه چهره با لباس‌های کثیف و بدبو همین الان در کنارم می‌باشد و سخت گلوی مرا می‌فشارد.
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ، اظهار نمود: بگو: «یا من یقبل الیسیر و یعفو عن الکثیر، اقبل منی الیسیر، واعف عنی الکثیر، انک اءنت الغفور الرحیم؛ ‌ای خدایی که عمل اندک و ناچیز را می‌پذیری و از گناهان بزرگ می‌گذری، عمل خیر مرا هر چند که اندک است بپذیر و گناه من هر چند که بزرگ است ببخش؛ بدرستی که تو آمرزنده و مهربانی».
وقتی جوان این دعا را خواند، حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: اکنون چه می‌بینی؟ گفت: مردی خوش چهره و سفید روی و خوش بو با بهترین لباس، در کنارم آمد و با ورود او، آن شخص سیاه چهره رفت. حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: بار دیگر آن جملات را بخوان، وقتی تکرار کرد. در همان لحظه روح، از بدنش خارج شد و به دست پر برکت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ، نجات یافت و سعادتمند گردید.
[۱۲۱] شیخ مفید، الامالی، ص۲۸۷-۲۸۸، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳.
[۱۲۲] شیخ طوسی، امالی طوسی، ص۶۵.
[۱۲۳] طبرسی، ابوالفضل علی بن حسن، مشکاة الانوار، ص۱۶۴.
[۱۲۴] شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۱۳۲، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۳، .



رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در ایام طفولیت خود از نعمت پدر و مادر محروم گردید و از فیض حضورشان بی بهره؛ اما والدین رضاعی ایشان تا مدتها پس از بعثت ایشان نیز، در قید حیات بودند حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روابط عاطفی خود را همواره با آنان حفظ کرده پیوسته آنان را مورد مرحمت و تفقد خود قرار می‌دادند و برای شان صله و لباس می‌فرستاد.
[۱۲۵] دیار بکری، شیخ حسین، تاریخ الخمیس فی احوال انفس النفیس، ج۱، ص۲۲۲، بیروت، دارصادر.

روایت شده قبل از بعثت، زمانی که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با خدیجه سلام‌الله‌علیهم ازدواج کردند، حلیمه نزد آن حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مکه آمد و از قحطی و خشکسالی و هلاکت گوسفندان و چهارپایان شکایت کرد. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در این مورد با خدیجه سلام‌الله‌علیهم صحبت کردند که به او کمک کند؛ خدیجه سلام‌الله‌علیهم چهل گوسفند و شتری راهوار که برای سواری زنها در کوچیدن تربیت شده بود به حلیمه بخشید و او به بادیه برگشت.
[۱۲۶] بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۵، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۷.
[۱۲۷] ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۲، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۱۸.
[۱۲۸] صالحی دمشقی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱، ص۳۸۳، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۴.

بعد از رسالت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز، والدین رضاعی حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بخصوص حلیمه نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌آمدند و پیوسته مورد احترام و تکریم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قرار می‌گرفتند حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ردای خود را به احترام آنان پهن می‌کردند و آنان را بر آن می‌نشاندند و حاجتشان را بر آورده می‌کردند.
[۱۲۹] ابن سعد، الطبقات الکبری، ص۹۲.
[۱۳۰] سجستانی، ابن اشعث، سنن ابی داود، تحقیق سعید محمد اللحام، ج۲، ص۵۰۷.
[۱۳۱] اندلسی، قاضی عیاض، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۲، ص۱۱۵، عمان، دارالفیحاء، چاپ دوم، ۱۴۰۷.

ابن سعد با اسنادش از محمد بن منکدر روایت می‌کند که «زنی از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اجازه ورود گرفت این زن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را شیر داده بود همین که او را آوردند رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برخاست و مادر مادر گویان ردای خویش را برای او گسترد تا روی آن بنشیند.»
[۱۳۲] ابن ابی الدنیا، مکارم الاخلاق، تحقیق مجدی السید ابراهیم، ص۷۳.
[۱۳۳] ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۲.
[۱۳۴] ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۷۰، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۲.
[۱۳۵] صالحی دمشقی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱، ص۳۸۲.

ابی طفیل نیز روایت کرده که «رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در جعرانه (آبی است بین طائف و مکه، که به شهر مکه نزدیک تر است.)
[۱۳۶] یاقوت، حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۱۴۲، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، ۱۹۹۵.
بودند و بین مردم گوشت تقسیم می‌کردند من در آن زمان کودک بودم و گوشت شتر حمل می‌کردم پس دیدم زنی به سویش آمد پس چون نزدیک شد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ردایش را برای او پهن کرد و آن زن بر آن نشست گفتم: او کیست؟ گفتند: مادر رضاعی اش است.»
[۱۳۷] بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۵، ص۱۹۹، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵.
[۱۳۸] سجستانی، ابن اشعث، سنن ابی داود، تحقیق سعید محمد اللحام، ج۲، ص۵۰۷.
[۱۳۹] حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۶۱۹-۶۲۰.



۱. بقره/سوره۲، آیه۸۲.    
۲. بقره/سوره۲، آیه۱۰۸.    
۳. بقره/سوره۲، آیه۲۱۵.    
۴. نساء/سوره۴، آیه۳۶.    
۵. نساء/سوره۴، آیه۱۳۵.    
۶. انعام/سوره۶، آیه۱۵۱.    
۷. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۴۰.    
۸. مریم/سوره۱۹، آیه۳۲.    
۹. مریم/سوره۱۹، آیه۱۴.    
۱۰. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۴-۲۵.    
۱۱. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۸.    
۱۲. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۹۰.    
۱۳. لقمان/سوره۳۱، آیه۱۴- ۱۵.    
۱۴. احقاف/سوره۴۶، آیه۱۴.    
۱۵. احقاف/سوره۴۶، آیه۱۷- ۱۹.    
۱۶. نوح/سوره۷۱، آیه۳۸.    
۱۷. بلد/سوره۹۰، آیه۳.    
۱۸. شعیری، تاج الدین، جامع الاخبار، ص۸۳، قم، ۱۳۶۳ش.    
۱۹. فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضة الواعظین، ج۱، ص۳۶۸، قم، انتشارات رضی.    
۲۰. ترمذی، محمدبن عیسی، سنن، تحقیق عبدالرحمن محمد عثمان، ج۴، ص۳۱۰، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۹۸۳.    
۲۱. بخاری، محمدبن اسماعیل، الادب المفرد، ص۱۴، بیروت، چاپ اول، ۱۹۸۶.    
۲۲. قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، ج۲، ص۱۲۰۸، دارالفکر.
۲۳. متقی هندی، علاء الدین علی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، تصحیح صفوة السقا، ج۱۶، ص۴۶۳، بیروت، الرساله، ۱۹۸۹.
۲۴. عجلونی، کشف الخفاء، ج۲، ص۳۳۳، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ سوم، ۱۴۰۸.
۲۵. سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، ج۲، ص۱۸۷، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۸۱.
۲۶. متقی هندی، علاء الدین علی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، تصحیح صفوة السقا، کنزالعمال، ج۱۶، ص۴۶۷.
۲۷. فتنی، تذکرة الموضوعات، ص۲۰۲، بی جا، بی تا.
۲۸. طبرانی، المعجم الکبیر، تحقیق حمدی عبدالمجید سلفی، ج۱۰، ص۲۰، بی جا، داراحیاء التراث العربی.
۲۹. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۵۴، ص۳۹۶، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵.
۳۰. نهج الفصاحه، تحقیق و ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص۱۶۷، تهران، دنیای دانش، چاپ چهارم، ۱۳۸۲ش.
۳۱. فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضة الواعظین، ج۲، ص۳۶۸.
۳۲. عبدالله بن عدی، الکامل، تحقیق یحیی مختار غزاوی، ج۳، ص۴۳، بیروت، دارالفکر، چاپ سوم، ۱۹۸۸.
۳۳. سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، ج۱، ص۴۸۴.
۳۴. متقی هندی، علاء الدین علی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱۶، ص۴۶۶.
۳۵. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۲۲۹، بیروت، دارصادر، بی تا.
۳۶. عبدالله بن مبارک، مسند ابن مبارک، تحقیق مصطفی عثمان محمد، ص۱۶۵، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۱.
۳۷. عبدالله بن عدی، الکامل، تحقیق یحیی مختار غزاوی، ج۶، ص۴۱۵.
۳۸. ابن ابی الدنیا، مکارم الاخلاق، تحقیق مجدی السید ابراهیم، ص۸۲، قاهره، مکتبة القرآن، بی تا.
۳۹. اهوازی، حسین بن سعید، الزهد، ص۳۵، چاپ سید ابوالفضل حسینیان، ۱۴۰۲.
۴۰. راوندی، قطب الدین، الدعوات، ص۱۲۶، قم، مدرسه امام مهدی عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف ، ۱۴۰۷.
۴۱. حلی، ابن فهد، عدة الداعی، ص۸۵، دارالکتاب الاسلامی، ۱۴۰۷.
۴۲. نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، ج۸، ص۵-۶، بیروت، دارالفکر.
۴۳. بخاری، محمدبن اسماعیل، الادب المفرد، ص۱۶.
۴۴. سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، ج۲، ص۱۵.
۴۵. کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۵۸، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش.
۴۶. حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، ص۴۱، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۴.
۴۷. طبرسی، ابوالفضل علی بن حسن، مشکاة الانوار، ص۱۵۹، نجف، کتابخانه حیدریه، ۱۳۸۵ق.
۴۸. احمدبن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۴۹۸.
۴۹. قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۲۰۹.
۵۰. سجستانی، ابن اشعث، سنن ابی داود، تحقیق سعید محمد اللحام، ج۲، ص۵۰۷، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۰.
۵۱. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق یوسف عبدالرحمن المرعشی، ج۴، ص۱۵۵، بی تا.
۵۲. مجلسی، محمد باقر بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۷۱، ص۸۶، تهران، اسلامیه، بی تا.
۵۳. محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۳، ص۴۱۴، قم، آل البیت علیه‌السّلام ، ۱۴۰۸.
۵۴. بروجردی، سیدحسین، جامع احادیث الشیعه، ج۱۸، ص۳۴۵، قم، المهر، ۱۴۱۴.
۵۵. دیلمی، حسن، ارشاد القلوب، ج۱، ص۱۸۵، قم، انتشارات رضی، ۱۴۱۲.
۵۶. شعیری، تاج الدین، جامع الاخبار، ص۸۴.
۵۷. احمدبن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۴۹۵.
۵۸. بخاری، محمدبن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۸، ص۳۶، بیروت، دارالفکر، افست دارالطباعة العامره استانبول، بی تا.
۵۹. محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۹۳.
۶۰. بروجردی، سیدحسین، جامع احادیث الشیعه، ج۲۱، ص۴۴۶.
۶۱. محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۹۴.
۶۲. بروجردی، سیدحسین، جامع احادیث الشیعه، ج۲۱، ص۴۴۵.
۶۳. سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور فی تفسیر الماثور، ج۱، ص۳۶۷، قم، مرعشی نجفی، ۱۴۰۴.
۶۴. متقی هندی، علاء الدین علی، کنزالعمال، ج۱۶، ص۶۷.
۶۵. مناوی، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج۱، ص۶۰۰، تحقیق احمد عبدالسلام، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۴.
۶۶. شعیری، تاج الدین، جامع الاخبار، ص۸۳-۸۴.
۶۷. فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضة الواعظین، ج۲، ص۳۶۸.
۶۸. متقی هندی، علاء الدین علی، کنزالعمال، ج۱۶، ص۶۷.
۶۹. کراجکی، ابوالفتح، کنزالفوائد، ج۱، ص۱۵۰، قم، دارالذخائر، ۱۴۱۰.
۷۰. مجلسی، محمد باقر بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۷۱، ص۸۵.
۷۱. عاملی، شیخ حر، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۸۱، قم، آل البیت علیه‌السّلام ، ۱۴۰۹.
۷۲. احمدبن حنبل، مسند احمد، ج۱، ص۲۱۷.
۷۳. نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، ج۶، ص۸۵.
۷۴. ابن حبان، صحیح، تحقیق شعیب ارنؤوط، ج۱۴، ص۵۷۰، بی جا، الرساله، چاپ دوم، ۱۹۹۳.
۷۵. صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، تحقیق حبیب الرحمن الاعظمی، ج۱۱، ص۱۳۷، بی جا، بی تا.
۷۶. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۴، ص۱۵۶.
۷۷. سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، ج۲، ص۲۷۵.
۷۸. متقی هندی، علاء الدین علی، کنزالعمال، ج۱۶، ص۴۸۰.
۷۹. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۴، ص۱۷۷.
۸۰. سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، ج۱، ص۴۸۱.
۸۱. سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، ج۱، ص۶۱۳.
۸۲. متقی هندی، علاء الدین علی، کنزالعمال، ج۱۶، ص۴۸۰.
۸۳. متقی هندی، علاء الدین علی، کنزالعمال، ج۱۶، ص۷۹.
۸۴. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۴، ص۱۵۶.
۸۵. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۴، ص۱۷۷.
۸۶. سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، ج۱، ص۴۸۱.
۸۷. سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، ج۲، ص۲۷۵.
۸۸. متقی هندی، علاء الدین علی، کنزالعمال، ج۱۶، ص۴۸۰.
۸۹. کلینی، محمدبن یعقوب، ج۲، ص۱۵۸-۱۵۹.
۹۰. طبرسی، ابوالفضل علی بن حسن، مشکاة الانوار، ص۱۵۸-۱۵۹.
۹۱. عاملی، شیخ حر، وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۵۰۵.
۹۲. فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضة الواعظین، ج۲، ص۳۶۸.
۹۳. طبرسی، ابوالفضل علی بن حسن، مشکاة الانوار، ص۱۶۲.
۹۴. ابن ابی الدنیا، مکارم الاخلاق، تحقیق مجدی السید ابراهیم، ص۷۳.
۹۵. محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۲۰۴.
۹۶. احمدبن حنبل، مسند احمد، ج۲، ص۱۶۰.
۹۷. سجستانی، ابن اشعث، سنن ابی داود، تحقیق سعید محمد اللحام، ج۱، ص۵۶۸.
۹۸. محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج۴، ص۱۵۲.
۹۹. بیهقی، ابوبکر، السنن الکبری، ج۹، ص۲۶، دارالفکر، بی تا.
۱۰۰. بخاری، محمدبن اسماعیل، الادب المفرد، ص۱۵.
۱۰۱. ابن ابی جمهور، عوالی اللالی، ج۱، ص۴۴۲، قم، سید الشهداء علیه‌السّلام ، ۱۴۰۵.
۱۰۲. سجستانی، ابن اشعث، سنن ابی داود، تحقیق سعید محمد اللحام، ج۱، ص۵۶۸.
۱۰۳. بیهقی، ابوبکر، السنن الکبری، ج۹، ص۲۶.
۱۰۴. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۱۰۳-۱۰۴.
۱۰۵. ابن حبان، صحیح، تحقیق شعیب ارنؤوط، ج۳، ص۱۶۵.
۱۰۶. ابن ابی جمهور، عوالی اللالی، ج۲، ص۲۳۸.
۱۰۷. کلینی، محمدبن یعقوب، ج۲، ص۱۶۰.
۱۰۸. شیخ صدوق، الامالی، ص۴۶۱-۴۶۲، کتابخانه اسلامیه، ۱۳۶۲ش.
۱۰۹. فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضة الواعظین، ج۲، ص۳۶۷-۳۶۸.
۱۱۰. کلینی، محمدبن یعقوب، ج۲، ص۱۶۱.
۱۱۱. مجلسی، محمد باقر بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمةالاطهار، ج۲۲، ص۲۶۷.
۱۱۲. عاملی، شیخ حر، وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۴۸۸-۴۸۹.
۱۱۳. بخاری، محمدبن اسماعیل، الادب المفرد، ص۱۷.
۱۱۴. شافعی، کتاب المسند، ص۱۰۰، بیروت، دارالکتب العلمیه، بی تا.
۱۱۵. احمدبن حنبل، مسند احمد، ج۶، ص۳۴۴.
۱۱۶. سجستانی، ابن اشعث، سنن ابی داود، تحقیق سعید محمد اللحام، ج۱، ص۳۷۶.
۱۱۷. هیثمی، مجمع الزوائد، ج۸، ص۱۳۷، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۹۸۸.
۱۱۸. طبرانی، المعجم الصغیر، ج۱، ص۹۳، بیروت، دارالکتب العلمیه، بی تا.
۱۱۹. محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۸۰.
۱۲۰. بروجردی، سیدحسین، جامع احادیث الشیعه، ج۲۱، ص۴۳۶.
۱۲۱. شیخ مفید، الامالی، ص۲۸۷-۲۸۸، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳.
۱۲۲. شیخ طوسی، امالی طوسی، ص۶۵.
۱۲۳. طبرسی، ابوالفضل علی بن حسن، مشکاة الانوار، ص۱۶۴.
۱۲۴. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۱۳۲، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۳، .
۱۲۵. دیار بکری، شیخ حسین، تاریخ الخمیس فی احوال انفس النفیس، ج۱، ص۲۲۲، بیروت، دارصادر.
۱۲۶. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۵، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۷.
۱۲۷. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۲، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۱۸.
۱۲۸. صالحی دمشقی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱، ص۳۸۳، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۴.
۱۲۹. ابن سعد، الطبقات الکبری، ص۹۲.
۱۳۰. سجستانی، ابن اشعث، سنن ابی داود، تحقیق سعید محمد اللحام، ج۲، ص۵۰۷.
۱۳۱. اندلسی، قاضی عیاض، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۲، ص۱۱۵، عمان، دارالفیحاء، چاپ دوم، ۱۴۰۷.
۱۳۲. ابن ابی الدنیا، مکارم الاخلاق، تحقیق مجدی السید ابراهیم، ص۷۳.
۱۳۳. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۹۲.
۱۳۴. ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۷۰، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۲.
۱۳۵. صالحی دمشقی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱، ص۳۸۲.
۱۳۶. یاقوت، حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۱۴۲، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، ۱۹۹۵.
۱۳۷. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۵، ص۱۹۹، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵.
۱۳۸. سجستانی، ابن اشعث، سنن ابی داود، تحقیق سعید محمد اللحام، ج۲، ص۵۰۷.
۱۳۹. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۶۱۹-۶۲۰.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «حقوق والدین در سیره نبوی»، تاریخ بازیابی، ۹۵/۰۱/۲۶.    



جعبه ابزار