حَسّ (مفردات نهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حسّ (بر وزن عقل) از
واژگان نهجالبلاغه به معنای قتل و کشتن است.
حسّ به معنای قتل و کشتن است. «حسّه حسّا: قتله»
در قرآن مجید آمده
(وَ لَقَدْ صَدَقَکُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ اِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِاِذْنِهِ).
امام علی (علیهالسلام) در بعضی از روزهای
صفین به یارانش فرموده:
««وَ لَقَدْ شَفَى وَ حَاوِحَ صَدْرِي أَنْ رَأَيْتُكُمْ ... تُزِيلُونَهُمْ عَنْ مَواقِفِهِمْ كَمَا أَزَالُوكُمْ؛ حَسًّا بِالنّضَالِ، وَ شَجْراً بِالرّمَاحِ»» «(امّا خوشبختانه) به ناراحتىهاى درونم شفا بخشيديد، چون سرانجام ديدم همانطور كه شما را هزيمت دادند، صفوفشان را در هم شكستيد و آنان را از لشكرگاه خود رانديد، همانطور كه آنها شما را كنار زدند (مىديدم) آنها را به باد تير و نيزه مىگرفتيد»
(شرحهای خطبه:
)
«وحاوح» جمع وحوحه، صدای سینه دردمند است. منظور از آن، سوزش
غضب در سینه است.»
در اشاره به
فتنه صاحب الزنج (
علی بن محمد بن عبد الرحیم از
بنی عبد القیس که ادعا کرد از اولاد
زید بن علی بن الحسین (علیهالسلام) است در
بصره خروج کرد و خرابیها به بار آورد و او بر
مهتدی عباسی خروج کرده بود) فرموده:
««فَوَيْلٌ لَكِ يَا بَصْرَةُ عِنْدَ ذَلِكِ مِنْ جَيْشٍ مِنْ نِقَمِ اَللَّهِ لاَ رَهَجَ لَهُ وَ لاَ حِسَّ»» (واى بر تو اى «بصره»! از لشكرى كه بهعنوان
کیفر الهی بدون گرد و غبار و بدون سر و صدا به تو حملهور مىگردد!)
(شرحهای خطبه:
)
(رهج، به معنی
غبار و «حس» به فتح اوّل را همهمه و صداهای مختلط گفتهاند ولی در لغت «حسّ» به کسر اوّل به معنی صوت آمده است.
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهجالبلاغه، برگرفته از مقاله «حَسّ»، ج۱، ص۲۷۳.