خاندان بریدی (خام)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بریدی، خاندان، خاندان ایرانیِ ضماندار اهواز (خوزستان) در قرن چهارم. نام این خاندان برگرفته از شغل پدر آنان، ابوعبدالله حسن بن عبدالله بریدی، است که صاحب برید بصره بوده است. (سمعانی، ج ۱، ص۳۳۴؛ د.اسلام، چاپ دوم، ذیل ماده) برخی این خاندان را یزیدی (سیوطی، ص۳۹۴) میدانند، اما ابن اثیر، (ج ۸، ص۱۸۶) به پیروی از ابن ماکولا، (ج ۱، ص۵۴۸) بریدی را درستتر دانسته است. بریدیها از روستایی نزدیک هرمزان بودند. (بحتری، ج۱، ص۲۱۷) آنان ضمانداری اهواز (خوزستان) را بر عهده داشتند (مسکویه، ج۱، ص۱۵۲؛ ابن اثیر، ج ۸، ص۲۱۹؛ حسن بن محمد بن قمی، ص۱۵۱)
هنگام وزارت علی بن عیسی، وزیر خلیفه مقتدر (۲۹۵ـ۳۲۰) مسئولیت بریدیها ناچیز بود. در ۳۱۵، ابوعبدالله، رئیس این خاندان، عهدهدار املاک خاصه در اهواز و رامهرمز بود، و برادرش، ابویوسف، استیفای مالیات سُرَق (یکی از روستاهای اهواز) را برعهده داشت. (مسکویه، ج۱، ص۱۵۲ـ۱۵۳؛ مسکویه، ج۱، ص۱۵۸؛ ابن اثیر، ج۸، ص۱۸۵) چون ابن مُقلَه در ۳۱۶ به یاری دوست خود، ابوعبدالله بریدی، به وزارت رسید (مسکویه، ج۱، ص۱۸۵؛ ابن اثیر، ج۸، ص۱۸۴) با دریافت بیست هزار دینار امور تمام اهواز، جز شوش و جندیشاپور، را برعهده ابوعبدالله بریدی، فراتیه را بر عهده ابوالحسین بریدی، و املاک خاصه را بر عهده ابویوسف بریدی نهاد. ابوعبدالله بریدی به دستور ابن مقله به شوشتر رفت تا ابن ابی سلاسل حاکم آنجا را دستگیر کند، او دستور را اجرا کرد، اما از فرستادن اموال ضبط شده آن منطقه، نزد ابن مقله خودداری نمود. (مسکویه، ج۱، ص۱۵۸ـ۱۵۹؛ ابن اثیر، ج۸، ص۱۸۵) در ۳۱۸، با برکناری ابن مقله از وزارت، مقتدر در نامهای به احمد بن نصر قَشوری، دستور داد که برادران بریدی را دستگیر کند، و آزادی آنان را مشروط به فرمان خود کرد. پس از مدتی بریدیها با جعل نامهای به امضای وزیر، قصد رهایی داشتند، اما این کار مؤثر نیفتاد و بعدها به امر خلیفه، به بغداد فرستاده شدند. در آغاز ۳۲۰، ابویوسف بریدی عهدهدار بصره و توابع آن شد. (ابن اثیر، ج۸، ص۲۳۸) در همین سال، پس از آغاز خلافت قاهر (۳۲۰ـ۳۲۲) وزیر او، علی بن مقله، گماشتگان مقتدر را عزل کرد که در آن میان بریدیها نیز عزل و زندانی شدند و اموالشان مصادره گردید. (ابن اثیر، ج۸، ص۲۴۶) چندی بعد، ابوعبدالله بریدی آزاد شد و سال بعد با پرداخت پنجاه هزار دینار، ایالت اهواز (خوزستان) را به دست آورد و برادرانش به مشاغل سابق خود بازگشتند. ابوعبدالله بریدی دست به ستم و غارت اموال تجار زد (ابن اثیر، ج۸، ص۲۴۸ـ۲۵۰) و پس از آن قدرت بریدیها افزایش یافت .
پس از حمله مرداویج، امیر زیاری به اهواز، ابوعبدالله بریدی نزد یاقوت، عامل پیشین فارس، به واسط رفت و دبیری او را به عهده گرفت و به کار نواحی دیگر اهواز پرداخت. او در این هنگام (۳۲۴)، همچنین کاتب محمد بن یاقوت (طبری، ج۱۱، تکمله همدانی، ص۳۰۱؛ مسکویه، ج۱، ص۲۹۴) حاجب خلیفه راضی بود. (ابن خلدون، ج۳، ص۴۸۶) پس از حمله عمادالدوله بویه به اهواز، محمد بن یاقوت همراه ابوعبدالله بریدی عازم مقابله با عمادالدوله شد. یاقوت به سوی ارّجان رفت و ابوعبدالله در اهواز ماند تا باج و خراج را جمع کند. )طبری، ج۱۱، تکمله همدانی، ص۳۰۱؛ ابن اثیر، ج۸، ص۳۰۶ـ۳۰۷) یاقوت از عمادالدوله شکست خورد؛ بریدی نیز از حمایت مالی او دریغ کرد، به طوری که بخشی از سپاه از یاقوت جدا شدند و بخش دیگر بر او شوریدند. (ابن اثیر، ج۸، ص۳۰۷) ابوعبدالله بریدی، کاتب معتمد یاقوت، پس از مکاتبات و رفتارهای خیانت آمیز با یاقوت، به کمک دستههای سپاهیانی که پیشتر ابن مقله وزیر برای کاستن از مخارج دستگاه خلافت، به اهواز روانه کرده بود، در ۳۲۴ با یاقوت مصاف داد، و یاقوت بعد از هزیمت، به دست جمعی از غلامان کشته شد. ابوعبدالله اموال او را تصاحب کرد و سر به شورش برداشت. (مسکویه، ج۱، ص۳۳۹ـ ۳۴۸؛ طبری، ج۱۱، تکمله همدانی، ص۲۹۴؛ طبری، ج۱۱، تکمله همدانی، ص۳۰۰ـ۳۰۳؛ ابن اثیر، ج۸، ص۳۱۵ـ۳۲۱) بریدی اموال یاقوت را تصاحب کرد و سر به طغیان برداشت (مسکویه، ج۱، ص۳۳۹ـ ۳۴۸) و از پرداخت خراج اهواز به خلیفه خودداری کرد. برادران او نیز خراج سالهای ۳۲۲و۳۲۳ شوش و جندیشاپور را، به بهانه حمله مرداویج و بروز قحطی، نپرداختند، در حالی که حقیقت جز آن بود، آنها چهار هزار هزار (چهار میلیون) دینار به دست آورده بودند. (ابن اثیر، ج۸، ص۳۰۶) خلیفه راضی (۳۲۲ـ۳۲۹) و ابن رائق، در ۳۲۵ تصمیم گرفتند که با حرکت به سمت واسط و اهواز بریدی را به اطاعت وادارند. خلیفه پرداخت خراج معوق را از او درخواست نمود و وی را به سبب استبداد و استقلالخواهی و گردآوری سپاه مؤاخذه کرد. بریدی در پاسخ، تعهد کرد که سالانه ۰۰۰ ، ۳۶۰ دینار بپردازد، و همچنین برای جنگ بابوییان قوای امدادی بفرستد. (مسکویه، ج۱، ص۳۵۷ـ۳۵۹؛ طبری، ج۱۱، تکمله همدانی، ص ۳۰۵؛ طبری، ج۱۱، تکمله همدانی، ص۳۰۷؛ ابن اثیر، ج۸، ص۳۲۹ـ۳۳۱) خلیفه و ابن رائق با وساطت ابوبکر ابن مقاتل، که جانب بریدی را داشت، تعهد بریدی را پذیرفتند و به بغداد بازگشتند. ابوعبدالله، از تعهدات خویش سرباز زد. (مسکویه، ج۱، ص۳۵۷ـ۳۵۹؛ ابن اثیر، ج۸، ص۳۳۰) در ۳۲۵، ابن مقاتل ابویوسف را به ضمان بصره نصب کرد و ابوعبدالله نیز، بدون رضایت ابن رائق، بصره را متصرف شد. (طبری، ج۱۱، تکمله همدانی، ص۳۰۶ـ۳۱۲؛ ابن اثیر، ج۸، ص۳۳۴) ابن رائق، بَجْکَم، امیر ترک، را به جنگ بریدی فرستاد. بریدی در نبردهای متعدد از او شکست خورد و با سیصد هزار دینار قصد فرار داشت که کشتی و اموالش غرق شد، لیکن خودش نجات یافت. (مسکویه، ج۱، ص۳۷۱) بریدی در اُبُلّه مقیم شد و در پی دلجویی از ابن رائق برآمد، لیکن پس از جنگ دیگر با ابن رائق، به اُوال گریخت و عمادالدوله را به تصرف عراق تشویق کرد. عمادالدوله در ۳۲۶، برادر خود معزالدوله احمد را همراه بریدی روانه اهواز کرد. بجکم از معزالدوله شکست خورد (مسکویه، ج۱، ص۳۷۸ـ۳۷۹) و معزالدوله و بریدی در عسکر مُکَرّم (از روستاهای اهواز) مستقر شدند. معزالدوله از بریدی برای کمک به رکن الدوله سپاه خواست. بریدی به بصره گریخت. (مسکویه، ج۱، ص۳۸۰ـ ۳۸۱) قدرت بجکم، بر اثر تصرف شوش، افزون شد و خواهان جانشینی ابن رائق گردید. ابن رائق با بریدی بر ضد بجکم متحد شد و وعده ضمان واسط را به او داد. بجکم ابتدا با بریدی جنگید، سپس با او متحد شد و وعده داد که، در صورت تصرف بغداد، ضمان واسط را به وی خواهد داد. (مسکویه، ج۱، ص۳۷۷ـ۳۸۶؛ ابن اثیر، ج۸، ص۳۴۰ـ۳۴۴) بجکم در ذیقعده ۳۲۶، روی به بغداد نهاد و بر آن شهر مسلط شد و موقعیت ابن رائق (امیر الامرایی) را به کف آورد. (مسکویه، ج۱، ص۳۹۳ـ۳۹۶؛ ابن اثیر، ج۸، ص۳۴۶ـ۳۴۸) راضی، به تشویق ابن شیرزاد، وزیر بجکم، ابوعبدالله بریدی را به وزارت خود پذیرفت. در ۳۲۷، بریدی در واسط ماند (مسکویه، ج۱، ص۴۰۹؛ ابن اثیر، ج۸، ص۳۵۴ـ۳۵۵) و در ۳۲۸، سپاه به شوش فرستاد و سردار دیلمی را کشت. (ابن اثیر، ج۸، ص۳۶۰) رکن الدوله به کمک معزالدوله شتافت و در سمت شرقی واسط مستقر شد، و عدهای از سپاهیان او به بریدی پیوستند. (ابن اثیر، ج۸، ص۳۶۰) بجکم و راضی، برای کمک به بریدی، از بغداد حرکت کردند، و دیلمیان به اصفهان بازگشتند. (مسکویه، ج۱، ص۴۱۰ـ۴۱۱؛ ابن اثیر، ج۸، ص۳۶۰) در ۳۲۸، بجکم باابوعبدالله بریدی صلح کرد و دختر بریدی به ازدواج بجکم درآمد (ابن کثیر، ج۱۱، ص۱۹۱) که سبب استحکام دوستی این دو تن شد. پس از آن، قرار شد که بجکم به تصرف جبال بپردازد و بریدی اهواز را از سلطه معزالدوله خارج سازد. بریدی قصد داشت با دور شدن بجکم موقعیت او را در بغداد به دست آورد، ولی بجکم از این توطئه آگاه شد و ابوعبدالله بریدی را از وزارت عزل کرد. در ۳۲۸ خلیفه با لشکری عازم واسط شد و بریدی از آنجا به بصره رفت. (مسکویه، ج۱، ص۴۱۲ـ۴۱۴؛ طبری، ج۱۱، تکمله همدانی، ص۳۲۱؛ ابن اثیر، ج۸، ص۳۶۰ـ۳۶۳) بریدی در جنگ با توزون، سردار بجکم، شکست خورد، اما پس از آنکه بجکم هنگام شکار در ناحیه کردستان به دست کردان کشته شد، (مسکویه، ج۲، ص۹ـ۱۰؛ طبری، ج۱۱، تکمله همدانی، ص ۳۲۶) بخش مهمی از سپاه او به بریدی پیوستند و قدرت وی افزون شد. (مسکویه، ج۲، ص۱۰ـ۱۱) در شعبان ۳۲۹ بصره را به سوی واسط ترک کرد. متقی، خلیفه عباسی (۳۲۹ـ ۳۳۳) او را از حرکت به سوی بغداد منع کرد. بریدی اطاعت از فرمان خلیفه را مشروط به دریافت مال کرد، و خلیفه نیز ۰۰۰، ۱۵۰ دینار فرستاد. بریدی به قراری که با خلیفه داشت توجهی نکرد و همراه پسرش ابوالقاسم و برادرش ابوالحسین به بغداد رفت. بزرگان شهر از او استقبال کردند و خلیفه او را اکرام نمود. مردم از وی به دلیل ستم، طمع و شجاعتش در بیم بودند. ابوعبدالله بریدی از خلیفه پانصد هزار دینار دیگر برای سپاهیان خود خواست و او را از دچار شدن به سرنوشت معتز، مهتدی (کشته شدن (بر حذر داشت. خلیفه وجه را پرداخت، لیکن بریدی از پرداخت ارزاق و پول به سپاه خودداری نمود و سپاه را به خلیفه حواله داد. در نتیجه، سپاهیان بر بریدی شوریدند و او و همراهانش، پس از ۲۴ روز، از بغداد گریختند. (مسکویه، ج۲، ص۱۴ـ۱۶؛ طبری، ج۱۱، تکمله همدانی، ص۳۲۷ـ ۳۲۸؛ ابن اثیر، ج۸، ص۳۷۱ـ۳۷۴) ابن رائق، پس از بازگشت از شام در ۳۲۹، از ابوعبدالله بریدی خراج واسط را مطالبه کرد. چون بریدی تأخیر کرد، ابن رائق در محرم به واسط لشکر کشید و بریدی به بصره گریخت و به وساطت ابوعبدالله کوفی، در ازای پرداخت سالانه ششصد هزار دینار، ضمان واسط بر عهده بریدی نهاده شد. شورش سپاهیان ابن رائق و پیوستن ایشان به ابوعبدالله بریدی، موجب قدرت گرفتن او شد، و ابن رائق وی را وزیر نامید. بریدی عازم بغداد شد. ابن رائق او را منع کرد و نام وزارت را از او گرفت و دستور داد تا برادران بریدی را بر منابر نفرین و ناسزا گویند. ابوعبدالله بریدی فرماندهی لشکرکشی به بغداد را بر عهده برادرش ابوالحسین نهاد. ابن رائق به خانه خلیفه پناه جست. سپاه بغداد آماده شد و عوام نیز به سپاه پیوستند تا در برابر بریدی مقاومت کنند. با وجود هزار تن سپاه، و مردمی که مقاومت میکردند، کاخ خلیفه به غارت رفت، و متقی و ابن رائق در جمادی الا´خره ۳۳۰، به حمدانیان پناه بردند. سپاهیان بریدی، یک شبانه روز شهر را غارت و ساکنان آن را بیرون کردند و خود جای آنان را گرفتند. بر آذوقه مالیات بسته شد که سبب گرانی ارزاق عمومی گردید. اهالی عراق به ستمی دچار شدند که تا آن روز ندیده بودند. مردم از بریدیها متنفر و عوام و سپاه از گرد آنان پراکنده شدند و به سپاهیان متقی پیوستند. متقی همراه ترکان و سیف الدوله حمدانی وارد بغداد شد و ابوالحسین بریدی از پیش سیف الدوله گریخت. سیف الدوله به واسط حمله کرد و ابوعبدالله بریدی به بصره رفت. (مسکویه، ج۲، ص۲۲ـ۳۰؛ ابن اثیر، ج۸، ص۳۸۳ـ۳۸۵)
از این پس، موقعیت ابوعبدالله بریدی ضعیف شد و با حمله یوسف بن وجیه، امیر عمان، در ۳۳۱ به بصره و فتح ابله (تنوخی، ج۸، ص۲۵۰؛ تنوخی، ج۸، ص۲۵۶) ابوعبدالله بریدی و برادرانش در شرف نابودی قرار گرفتند. اما ابوعبدالله بریدی به کمک کشتیبان خود فرار کرد. ابوعبدالله که در ۳۳۲ دارایی خود را بر سر جاهطلبیهایش از کف داده بود (مسکویه، ج۲، ص۴۶؛ ابن اثیر، ج۸، ص۳۹۹ـ۴۰۰) برای حفظ سپاهیان خود، از برادرش ابویوسف وام گرفت، (مسکویه، ج۲، ص۵۱) لیکن سپاه از ابویوسف هواداری میکردند. ابوعبدالله چون آگاه شد که برادرش قصد بازداشتش را دارد، او را کشت و با
عرضه جسدش به سپاه، از شورش آنان جلوگیری کرد (مسکویه، ج۲، ص۵۱ـ۵۴؛ ابن اثیر، ج۸، ص۴۰۹ـ۴۱۰) و خود نیز پس از هشت ماه در شوال ۳۳۲ درگذشت. (مسکویه، ج۲، ص۵۸) پس از ابوعبدالله، ابوالحسین در بصره جای او را گرفت، اما چون با سپاه بدرفتاری نمود، سپاه شورش کردند و ابوالقاسم پسر ابوعبدالله بریدی را به فرماندهی انتخاب کردند. ابوالحسین به هَجَر (مرکز بحرین) نزد قرمطیان رفت و آنان او را یاری نمودند. لیکن میان ابوالحسین و ابوالقاسم صلح افتاد و ابوالحسین به بغداد نزد توزون رفت (مسکویه، ج۲، ص۵۸ـ۶۲؛ ابن اثیر، ج۸، ص۴۱۰ـ۴۱۱ ) از این پس، کار ابوالقاسم در بصره بالا گرفت و با پرداخت مال فراوان به توزون و ابن شیرزاد، در ۳۳۳، خلعت گرفت و در مقام خود ابقا شد و اقدامات ابوالحسین درباره او بینتیجه ماند. سپس ابوالحسین بر آن شد که جای منشی توزون، ابوجعفر بن شیرزاد، را بگیرد. ابوجعفر نیز با طرح فتوای فقها در باب قتل ابوالحسین، هنگام تسلط حمدانیان بر بغداد در ۳۳۰، در برابر توطئههای ابوالحسین مقاومت کرد. پس ابوالحسین بریدی را در ذیحجه ۳۳۳ به کاخ خلیفه احضار کردند و گردن زدند و جسدش را به دار آویختند و سوزاندند. )مسکویه، ج۲، ص۷۸ـ۸۰) از این پس بصره رسماً بر عهده ابوالقاسم بریدی قرار گرفت. (ابن اثیر، ج۸، ص۴۴۲) در ۳۳۴، معزالدوله احمد پس از استیلا بر بغداد، با ابوالقاسم بریدی مصالحه کرد و او را به ضمانت بصره برگزید (ابن اثیر، ج۸، ص۴۴۵) و در ۳۳۵ ضمان واسط و نواحی اطراف آن را نیز به عهده وی نهاد. (ابن اثیر، ج۸، ص۴۶۵) در جنگ میان معزالدوله و ابوالقاسم بریدی در ۳۳۵، ابوالقاسم بریدی شکست خورد (مسکویه، ج۲، ص۱۱۱؛ ابن اثیر، ج۸، ص (۴۶۸ و در ۳۳۶ معزالدوله، به اتفاق مطیع خلیفه عباسی، به بصره رفت تا آن را از ابوالقاسم بریدی پس بگیرد. در ۳۳۷، ابوالقاسم بریدی از معزالدوله امان خواست و به بغداد رفت. معزالدوله او را گرامی داشت و حکومت داد. )مسکویه، ج۲، ص۱۱۵؛ ابن اثیر، ج۸، ص۴۸۰) او تا ۳۴۹، سال در گذشتش، در آن ناحیه (بصره) حکومت میکرد (ابن اثیر، ج۸، ص۵۳۲) پس از آن، از این خاندان نشانی نماند.
منابع :
(۱) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/۱۹۶۵ـ۱۹۶۶؛
(۲) ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون المسمی ' کتاب العبر و دیوان المبتدا والخبر، بیروت ۱۴۱۳/۱۹۹۲؛
(۳) ابن کثیر، البدایة والنهایة فی التاریخ، بیروت ( بی تا.)؛
(۴) ابن ماکولا، الاکمال، چاپ عبدالرحمن بن یحیی معلمی یمانی، حیدرآباد دکن ۱۳۸۱ـ۱۳۸۶؛
(۵) ولید بن عبید بحتری، دیوان البُحْتری، ج۱، بیروت ۱۹۱۱؛
(۶) محسن بن علی تنوخی، نشوارالمحاضرة و اخبارالمذاکرة، چاپ عبّود شالجی، بیروت ۱۳۹۱ـ۱۳۹۳/ ۱۹۷۱ـ ۱۹۷۳؛
(۷) عبدالکریم بن محمد سمعانی، الانساب، چاپ عبدالله عمر بارودی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸؛
(۸) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، تاریخ الخلفاء، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، مصر ۱۳۷۸/۱۹۵۹؛
(۹) محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری: تاریخ الامم والملوک، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷)؛
(۱۰) حسن بن محمد قمی، کتاب تاریخ قم، ترجمه حسن بن علی قمی، چاپ جلال الدین طهرانی، تهران ۱۳۶۱ش؛
(۱۱) احمد بن محمد مسکویه، کتاب تجارب الامم، ج۱ـ۲، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۲ـ۱۳۳۳/۱۹۱۴ـ۱۹۱۵، چاپ افست بغداد ( بی تا.) ؛
(۱۲) EI ۲ , s.v. " A l-Bar ¦ â d ¦ â " (by D. Sourdel).