رابطه روانشناسی و اقتصاد
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
رابطه روانشناسی و اقتصاد
بر اساس تقسیم کاری که در این زمینه انجام شد سلسله مقالاتی تهیه و به سمینار ارائه گردید که هر یک مکمل دیگری به حساب میآیند. این مقالات عبارتند از:
۱- رابطه علوم انسانی در پرتو انسان شناسی
۲- رابطه روانشناسی و اقتصاد
۳- روانشناسی جامعه در حال بازسازی
۴- کار برد روانشناسی در محیط کار
در دو شماره قبل، بخش سوم از این مجموعه از نظر خوانندگان محترم گذشت. اینک قسمت دیگری از این سلسله را تقدیم میداریم
معرفت
در مباحث گذشته، رابطه طولی علوم انسانی- و از جمله روانشناسی و اقتصاد- با انسان شناسی روشن شد و تبیین گردید که انسان شناسی نقش زیر بنا را در رابطه با علوم انسانی دارد و بدون توجه به آن، پرداختن به رو بناها کاری عبث و بیهوده خواهد بود. اکنون به روابط عرضی و متقابل روانشناسی و اقتصاد میپردازیم و بدین منظور ابتدا باید تعریف و هدف این دو علم روشن گردد:
اقتصاد:
زندگی اجتماعی با هدف تامین هر جه بهتر نیازها ی انسانها شکل گرفته است. بطور کلی میتوان احتیاجات بشر را به دو دسته «مادی» و «معنوی» تقسیم نمود. نیازهای مادی نیز به خود داری دو شاخه فرعی هستند:
۱- نیازهای که مستقیما توسط افراد دیگر بشری تامین و ارضاء میگردند؛ مانند : نیاز جنسی و...
۲- نیازهای مادیی که بر آوردن آنها مستلزم استفاده از طبیعت است؛ همچون نیاز به خوراک، پوشاک، مسکن و...
این بخش از نیازها ی مادی انسان، در جامعه توسط «نهاد اقتصاد» تکفل و تامین میگردد. نهاد اقتصاد همچون نهادهای دیگر، یک مفهوم جامعه شناختی انتزاعی است و عینیت و تبلور آن در قالب موسسات تولیدی، تجاری، بانکها و. . میباشد.
در قلمرو مسائل اقتصاد دو شیوه بحث وجود دارد:
۱- پرداختن به روابط تکوینی موجود در رفتارهای اقتصادی، که نتائج چنین تحقیقاتی «علم اقتصاد» خواند مس شود.
۲- ارزیابی و ارزش گذاری وضعیت اقتصادی موجود در رابطه با تامین عدالت اجتماعی یا هر گونه هدفی که سیاستگزاران اقتصادی در نظر میگیرند که به شکل گیری «نظام اقتصادی» میانجامد.
برای علم اقتصاد تعاریف مختلفی شده است چنانکه «آدام اسمیت» آنرا «بررسی در ماهیت و علل ثروت ملل» دانسته و «پل ساموئلسن» در تعریف آن میگوید: «بررسی روشهای که بشر با وسیله یا تدون وسیله پول برای بکار بردن منابع کمیاب بمنظور تولید کالاها و خدمات در طی زمان و همچنین برای توزیع کالاها و خدمات بین افراد و گروهای در جامعه بمنظور مصرف در زمان حال و آینده انتخاب میکنند. ۲ در کتاب «در آمدی بر اقتصاد اسلامی» نیز تعریف جامعتری برای شده که: «مقصود از ۰۰۰ علم اقتصاد دانشی است که رفتارهای بشری را در زمینه تولید، توزیع و مصرف، تجزیه و تحلیل میکند تا قدرت پیش بینی پدیدههای اقتصادی را بدست آورد.» ۳
اما نظام اقتصادی «عبارتست از طرح کلی و هما هنگی که خطوط اصلی ارزشهای مورد نظر یک مکتب را در زمینه عدالت اجتماعی از بعد اقتصاد نشان میدهد.» ۴ بنا بر هر نظام اقتصادی بر اساس دیدگاه انسان شناسانه خود و تفسیری که از عدالت اجتماعی دارد اهداف و ایده آلهای خویش را تعیین مینماید.
نظام اقتصادی اسلام، تنها در صدد رفع نیازهای ضروری بشر نیست وبا تامین آنها کار خود را تمام شده نمیداند بلکه در صدد ایجاد عدالت اجتماعی، تامین رفاه برای همه، فراهم ساختن عزت، بی نیازی و قدرت اقتصادی برای جامعه اسلامی است. و این هدف از خلال آیات و روایات بسیاری بخوبی رخ مینماید که مشتاقان پژوهش در این زمینه را به منابع اصیل اسلامی و نیز کتابهائی که در این زمینه تالیف گشته ارجاع میدهیم. ۵
روانشناسی
مکاتب مختلف روانشناسی بر اساس دیدگاههای که برای تحقیق پیرامون مسائل روانی بر گزیدهاند، تعاریف متفاوتی برای این علم ارائه نمودهاند. این تعاریف طیف و سیعی از دیدگاهها را شامل میشود که در یک قطب آن محدود ساختن مطالعات روانشناختی در «مطالعه ذهن» قرار دارد و در قطب مخالف، توجه انحصاری به «رفتارهای محسوس و ملموس». ولی در مجموع میتوان گفت: «روانشناسی علمی است که از افعال، انفعالات، استعدادها و سایر پدیدههای روانی و ارتباط آنها با یکدیگر و علل پیدایش آنها بحث میکند». ۶
هدف روانشناسی نیز غالبا «ایجاد سازگاری بین فرد با شرایط متغیر محیط» ذکر میشود لکن شاید صحیحتر آن باشد که بگوئیم: هدف روانشناسی به فعلیت رساندن تمامی استعدادهای بشر برای رسیدن به کمال و سعادت است.
اینک پس از بیان تعریف و هدف روانشناسی و اقتصاد، روابط متقابل این دو بخصوص نقش روانشناسی و کاربرد آن در زمینههای اقتصادی با وضوح بیشتری قابل بررسی است.
رابطه روانشناسی و اقتصاد
از آنجا که هدف اقتصاد غرب، فراهم کردن نیازهای مادی انسان است و مکاتب گوناگون اقتصادی غرب، شالوده تحقیقات و نظریات خویش را بر این بنا نمودهاند که «انسان عقلا ئی در پی حد اکثر کردن سود مادی خود میباشد»؛ بنا بر این از هر وسیله ممکن از نفوذ سیاسی و اجتماعی و تلاش در وضع قوانین و استفاده از آن در جهت منافع خویش گرفته تا بهره گیری از علوم و تکنولوژی برای رسیدن به این هدف بهره برداری مینمایند و استفاده اقتصاده غرب از یافتههای روانشناسی نیز دقیقا در همین راستا قرار میگیرد. با توجه به این طرز بر خورد، دور از انتظار نیست که با مراجعه به تاریخچه روانشناسی مشاهده کنیم که پایه گذاران گروههای تحقیق و موسسین دانشکدههای مشهوری که در زمینه تحقیقات روانشناسی صنعتی، روانشناسی حرفهای، راهنمایی شغلی و ۰۰۰ به تحقیق میپردازند، عمدتا صاحبان کارخانجات بزرگ و تجاوز و بازرگانان عمده هستند ۷ که برای حل مشکلات و پیچیدگایهای مسائل کارگری و فروش خود و بعضا در جهت سوء استفاده از روانشناسی برای بهره برداری بیشتر از نیروی کار ارزانتر و بالا بردن ضریب اطمینان عدم اعتصابات و ۰۰۰ دست بر امان روانشناسان شدهاند. همین امر بخوبی نشان دهنده این واقعیت است که بررسی و درک روابطی که در این محدوده وجود دارد در حد خود دارای کارآئی بوده و میتواند به بالای بردن کارآئی کارگردان وسود موسسات اقتصادی کمک قابل توجهی بنماید. همانگونه که امروزه در کشورهای صنعتی، در کارخانجات، ادارات، ارتش و تمامی ارگانهای کشوری و لشکر از روانشناسان و تحقیقات آنها سود میبرند.
کاربرد روانشناسی در عرصه اقتصاد، طیفی وسیع از مسائل را در بر میگیرد که در اینجا اجمالا به آنها اشاره میکنیم و تفصیل آن در خود خواهد آمد. روانشناسی امروز مدعی است که در زمینههای شخصیت، انگیز، هوش، حافظه، کسب مهارت، یادگیری، پیشرفت تحصیلی، تستهای کارآئی، علائق شغلی و تحصیلی، درمان ناهنجاریها، بهداشت روانی، تعامل اجتماعی، تنظیم روابط بین فردی، و عناوین بسیاری از این قبیل دادههای تجربه شده در اختیار دارد که در قلمرو اقتصاد، کاربردی وسیع داشته باشد. و بهمین دلیل، رشتههای اختصاصی این علم، کاربرد اصول روا شناختی در بخشهای مختلف اقتصادی را مورد مطالعه قرار دادهاند. رشته هائی از قبیل روانشناسی صنعتی، روانشناسی اجتماعی، روانشناسی مدیرت، روانشناسی تربیتی، بهداشت روانی در کارخانجات، مددکاری اجتماعی، مشاوره و راهنمائی، شغلی و حرفهای و برخی رشتههای فرعی دیگر، تاثیر شگرفی که در بهبود وضع اقتصادی داشتهاند، مورد توجه و استقبال دست اندر کاران تولید، توزیع و مصرف قرار گرفتهاند. طبق آمار ارائه شده، امروز حدود ۱۳ در صد از دارندگان دکتری در روانشناسی، در کشورهای غربی، در سازمانهای تجاری، دولتی، پژوهشی و صنعتی مشغولی بکار هستند. ۸روانشناسی صنعتی با طرح موضوعاتی از قبیل: رفتار نیروی کار، فعالیتهای عقلی و حرکتی که در صنایع گوناگون بکار میرود، توزیع کار و ساعتهای آن، خستگی، استراحت، کارآئی، روابط انسانی در صنعت، سنجش شایستگی، رضایت حرفهای، ارزیابی مشاغل، آموزش ضمن خدمت، آزمونهای روانی و۰۰۰ سعی در بکار گیری اصول روانشناختی در محیطهای کار دارد.
روانشناسی مدیریت، با تکیه بر جنبههای روانی که یک مدیر موفق باید دارا باشد و نیز اصولی که باید در حسن اداره امور بکار گیر همچون توجه به نیازها ی کارگران، شخصیت دادن به افراد، ایجاد جو رقابت سالم و ۰۰۰ نقش مهمی در تصحیح تفکر و روند کار و بالا بردن تولید و ایجاد رضایت حرفه داشته است. چنانچه قانون «ضد انحار» یا «امحاء قدرت متمرکز و زیاد اقتصادی» که در سال ۱۹۴۷ در ژاپن به اجرا در آمد با آنکه بطور کامل عملی نشد، اما با تجزیه تنها ۱۸ شرکت بزرگ از ۳۲۵ شرکت عمده به شرکتهای کوچکتر، زمینه رقابت شدیدی آنان فراهم آورد این رقابت شدید بعنوان خصیصه بارز اقتصاد بعد از جنگ ژاپن در آمد. فشار رقابت موجب توسعه کارخانجات و ماشین آلات و پیشرفت تکنولوژی شد و این بنوبه خود رشد اقتصادی ژاپن را بوجود آورد. اقتصادی بوجود آمد که ویژگی آن رقابت شدید در همه صنایع و بویژه صنایع شیمیائی و سنگین بود.
در صنایع نساجی که شرکتهای زیادی وجود داشت رقابت شدیدتر بود. این شرایط موجبات ایجاد یک مکانیسم خوب را در بازار فراهم ساخت که بصورت یک عامل قوی در رشد اقتصادی در آمد. ۹
روانشناسی اجتماعی که مسائلی از قبیل رفتار جمعی _ فرد در گروه _ عوامل اجتماعی انگیزش، هیجان و ادراک - تفاوتهای فردی و طبقاطی و نژادی – رفتار در گروههای کوچک – مناسبات بین اشخاص – همرنگی با جماعت – ارتباط جمعی تبلیغات و متقاعد سازی و ۰۰۰ را مورد بحث قرار میدهد در زمینه
های مختلف تولید، توزیع و مصرف نقش بسزائی ایفا میکند. مبالغ هنگفتی که تولید کنندگان فرآوردههای تقریبا یکسان صرف تبلیغات و متقاعد ساختن افراد برای خرید و مصرف فرآوردههای خود میسازند صدها ملیون دلاری که شرکتهای بزرگ، سالیانه صرف تبلیغ فرآوردههای خود میسازند و ترفتند هائی که در تبلیغات برای نمایاندن امتیازات غیر واقعی کالا میرود ۱۰، مقدار نفوذ یکی از مباحث روانشناسی اجتماعی در جنبههای اقتصادی زندگی بشر را بخوبی نمایان میسازد.
روانشناسی تربیتی با آنکه در اساس، بمنظور تحقق اهداف نظامهای آموزش و پرورش پایه گذاری شده است، لکن امروز کشورهای استکباری و جهانخوران از آن بعنوان ابزاری کار آمد برای شکل دادن به افکار و جهت بخشیدن به تخصصهای نیروی انسانی در کشورهای تحت سلطه در جهت منافع هر چه بیشتر کشورهای سلطه جو، سوء استفاده مینمایند. ادوارد بر من در تحقیقی که بر روی فعالیتهای موسسات بظاهر غیرانتفاعی امریکائی بنام بنیادهای کارنگی، فورد و راکفلر انجام داده نشان میدهد که نقش بنیادهای مذکور در ایجاد و توسعه مراکز دانشگاهی در آسیا و آفریقا، و قبولاندن نظامهای خاص آموزشی به کشورهای آفریقائی بنام نظامهای «منابسب»، و تاثیر آنها در تثبیت نظریههای معینی در زمینه توسعه اقتصادی بعنوان» علمی «و» عینی «، نقش پیشقراولان فرهنگی امپریالیسم آمریکا است، و مهمترین وظیفه آنها مشروعیت بخشیدن به یک نظام جهانی است که ایالات متحده آمریکا، بیشترین نفع را از آن میبرد. ۱۱
روانشناسی مهندسی نیز تلاش میکند تا رابطه میان انسان و ماشین را بصورتی هر چه رضایتبخش تر در آورد و ماشینها بگونهای ساخته شوند که اشتباهات آدمیان به حداقل برد. روانشناسان مهندسی در ساختن سفینههای فضایی، طرح زیستگاههای زیر آبی برای پژوهشهای اقیانوس نگاری و طرح دست و پا و سایر اندامهای مصنوعی برای معلولین مشارکت دارند.
اینها نمونههایی از کاربرد روانشناسی در اقتصاد است که در خدمت هدف» سود هر چه بیشتر «قرار گرفته و این هدف را نیز در حد خود تامین نموده است. ولی به اعتراف برخی اندیشمندان غربی» راهی که جوامع توسعه یافته در پیش میگیرند، انجام گروههای اجتماعی، آزادی و حتی خوشبختی افراد را تهدید میکند. «افرادی که ناگزیر به تمکین در برابر مقررات معیشتی بسیار دشواری میباشند و این همه تحت لوای آرمانهای کاملا ماده گرا، و ارزشهای اجتماعی و اقتصادی ملهم از دغده سود دهی و عقلانیت قرار دارد ۱۲. و برای رهایی از این مخمصه به این نتیجه رسیدهاند. که» بشریت برای آنکه واقعا نجات پیدا کند، باید اهمیتی را که در حال حاضر برای ماشینها مغزهای الکترونیکی قائل است، برای شخصیت آدمی، بعنوان عالیترین تجلی زندگی، قائل شود «. ۱۳
با توجه به هدف اسلام از نظام اقتصادی که تامین عدالت اجتماعی و رفاه برای همه و عزت و قدرت برای جامعه اسلامی در راه رسیدن انسان به کمال نهایی است. بهره گیری از اصول روانشناختی در اقتصاد اسلامی دو تفاوت عمده با کاربرد آن در اقتصاد غرب پیدا میکند:
۱. هدف: هدف از بکار گیری این اصول پیدا نمودن نزدیکترین راه برای پیاده کردن عدالت اجتماعی خواهد بود و نه سود بیشتر.
۲. محتوی: عناصری از روانشناسی که در پرتو انسان شناسی اسلامی کشف شدهاند میتوانند آثار کار بردی خویش را در اقتصاد نیز نشان دهند. نمونه این عناصر، عنصر اراده و اختیار انسان است که اساس تکامل معنوی و راه رسیدن به هدف نهایی خلقت بشر میباشد.
از آنجا که امروز روانشناسی مسلما این اصل را باور ندارد، در تحقیقات و نتیجه گیریها و دستور العملهای تربیتی و کاربردی خویش آنرا به حساب نمیآورد بلکه رفتار انسان را محصول دو عامل جبری» توارث و محیط «میداند و در نتیجه برای حجت بخشیدن یا تغییر رفتار، تنها سعی در فراهم آوردن محیطی دارد که فرد را جبرا در مسیر دلخواه براند، ولی از دیدگاه اسلامی انسان آزاد آفریده شده است تا با اراده و انتخاب آگاهانه راه خویش و سر نوشت خود را تعیین نماید. بر اساس اصول انسان شناسی اسلام، هر چند فراهم کردن محیط و زمینه مناسب، راه را برای انتخاب هموار میسازد ولی علاوه بر چنین زمینه چینیها میبایست اولا بینش صحیحی به افراد داده شود، و ثانیا راههای تقویت اراده را به آنان آموخت و بر عمل به آنها پافشاری نمود. تا انسانها به جای آنکه هم چون چرخ دندههای یک ماشین بزرگ بنام اقتصاد، به دور خود بچرخند، راه رسیدن به کمال و تحقق آرمانهای اسلامی در جامعه را با آگاهی و بصیرت و عینیت کامل بپیمایند.
هم چنین از نظر اسلام، کاربرد تکنیکهای روانشناختی رد زمینههای مختلف و از جمله اقتصاد، بدون حد و مرز نیست و آنچه این مرز را مشخص میسازد، ایجاد و حفظ عدالت اجتماعی است. درست است که اگر روانشناختی شناخت صحیحی از انگیزهها، خواستهها و نیازهای انسان بدست دهد، میتوان با بکار گیری دقیق و زیرکانه اصول آن، کارگران را به کار بیشتر با مزد کمتر ترغیب نمود، یا جذابیت بیشتر برای کالایی با مرغوبیت کمتر ایجاد نمود، یا اعتصابات کارگری را حتی اگر برای رفع ظلم بر پا شده، به حداقل رسانید ولی از نظر اسلام کاربرد روانشناسی یا هر یافته علمی دیگر، در مواردی که منجر به بی عدالتی گردد، یا در خدمت افراد یا گروه خاصی برای تسلط بر افراد یا گروههای دیگر جامعه در آید، ممنوع و غیر قابل پذیرش است.
بدلیل این گونه تفاوتهای عمده میبایست در این زمینه یک کار تحقیقی و تطبیقی جدی و گسترده صورت گیرد تا اصول و تکنیکهای روانشناختی و حد و مرز بکارگیری آنها بر اساس دیدگاههای اسلامی به روشنی تبیین گردد تا در مسیر رشد و باز سازی اقتصادی نیز مورد استفاده قرار گیرد. این کار و صدها مشابه آن، همکاری و همدلی تمامی نیروهای فرهنگی کشور از دانشگاهی و حوزوی را میطلبد. امید آنکه با اتحاد همه قشرهای جامعه و بخصوص دست اندر کاران مسائل فرهنگی و تحقیقی، هر روز شاهد پیشرفت و ترقی جمهوری اسلامی و دست یابی به اهداف و آرمانهای والای الهی آن باشیم.
نشریه معرفت، ج۱، ص۴، برگرفته از مقاله «رابطه روانشناسی و اقتصاد».