در اين بخش، قرآن از بسيارى پيامبران الهى يادكرده و گذشته از اخلاقهاى مشترك ميان آنان، برخى را به اوصافى خاصّ ستوده است: ابراهيم را به تسليم خدا بودن (بقره/۲،۱۳۱)، مطيع خداوند (نحل/۱۶،۱۲۰)، حقگرا (نحل/۱۶، ۱۲۳)، شاكر نعمتهاى الهى (نحل/۱۶، ۱۲۱)، بسيار راستگو (مريم/۱۹، ۴۱)، خداترس و بردبار (توبه/۹، ۱۱۴)، و وفادار به پيمان (نجم/۵۳، ۳۷) و نوح(عليه السلام) را به بنده شاكر بودن (اسراء/۱۷، ۳); و ادريس(عليه السلام) را به بسيار راستگو بودن (مريم/۱۹، ۵۶); هود را به ناصح (خيرخواه) و امين بودن (اعراف/۷، ۶۸); اسماعيل را به بردبارى (انبياء/۲۱، ۸۵; صافات/۳۷، ۱۰۲) و صادق بودن در وعدهها (مريم/۱۹،۵۴); يوسف(عليه السلام)را به اخلاص در بندگى (يوسف/۱۲،۲۳ـ۲۴); ايوب(عليه السلام) را به صابر و اوّاب (تواب، بسيار بازگردنده) بودن (ص/۳۸،۴۴); موسى(عليه السلام) را به مخلص بودن (مريم/۱۹، ۵۱); داوود(عليه السلام) را به اوّاب بودن (ص/۳۸، ۱۷) و عيسى(عليه السلام) را به نيكى به مادرش (مريم/۱۹،۳۲) ستوده است. به گفته برخى، شكرگزارى نوح، ابراهيم و آلداوود; صبر يوسف، ايوب و اسماعيل; قناعت و زهد زكريا، يحيى، عيسى و الياس و عزم شديد براى قيام به حق و شجاعت موسى و هارون(عليهم السلام) از كمالات و فضايل خاص ايشان بهشمار مىآيد و البتّه رسولاكرم(صلى الله عليه وآله)با پيروى از هدايت الهى انبياى گذشته (انعام/۶،۹۰) و دارابودن همه اوصاف و كمالات مشترك و مختص آنان
افزون بر اوصافى چون: رأفت و رحمت براى مؤمنان (احزاب/۳۳،۴۳; توبه/۹، ۱۲۸) و نرمخويى (آلعمران/۳، ۱۵۹)، به داشتن خلق عظيم وصف شده است: «واِنَّكَ لَعَلى خُلُق عَظيم». (قلم/۶۸، ۴)
علاّمه طباطبايى، مقصود از خُلُق عظيم در اين آيه را به قرينه آيات پيشين، اخلاق و منش اجتماعى پيامبر(صلى الله عليه وآله)مىداند;
امّا طبق روايتى كه از ابنعبّاس نقل شده، مقصود از «خُلُق عظيم» دين اسلام، و مدح پيامبر(صلى الله عليه وآله) براى استقامت حضرت در ديناست.
فخررازى، اين برداشت را نادرست مىداند; زيرا معتقد است كه دين، مقولهاى نظرى است و با كمال قوّه نظرى انسان پيوند دارد; درحالىكه اخلاق، مقولهاى عملى است و به كمال قوّه عملى انسان مربوط است و افزون بر اين، معناى لغوى خُلُق كه سجيّه يا عادت نفسانى است، با دين تناسبى ندارد.
علاّمه طباطبايى نيز كه با توجّه بهمعناى خلق (ملكه نفسانى) و براساس سياق آيات، مقصود از «خُلُق عظيم» را منش اجتماعى رسولخدا دانسته، تفسير «خُلُق عظيم» به «دين» را نادرست مىداند.
با توجّه به اينكه ستايش اخلاق فرد بدون ارجاع آن به دين ممكن است. احتمال دارد در اين آيه، خداوند، پيامبر خود را براى اخلاق خوبى كه دارد مىستايد; هرچند در آيات ديگرى، وى را براى استقامت در دين نيز ستايش مىكند.
درباره جامعيّت اخلاقى رسولخدا(صلى الله عليه وآله)برخى آيه «خُذِ العَفوَ وأمُر بِالعُرفِ واَعرِض عَنِ الجـهِلين» (اعراف/۷، ۱۹۹) را شاهد آوردهاند.
قرآن، افزون بر پيامبران، برخى ديگر از انسانهاى برجسته را نيز به دارا بودن صفتى نيكو ستوده است; چنانكه در آيه۱۲ تحريم/۶۶ پاكدامنى حضرت مريم(عليها السلام) را مطرح كرده و او را در اين جهت، الگويى شايسته براى مؤمنان دانسته است.
آياتى از قرآن نيز به اخلاق ناپسند برخى افراد اشاره دارد; مانند: فسادگرى فرعون و ستم وى بر بنىاسرائيل (قصص/۲۸،۴)، فسق (نمل/۲۷،۱۲)، استكبار وى (عنكبوت/۲۹، ۳۹); ستم كردن و كشتن برادر از سوى قابيل. (مائده/۵،۲۹ـ۳۰)
این پیغمبران را برخی بر بعضی برتری و فضیلت دادیم.» در این آیه به نظر میرسد که مراد از کلمه «الرسل» همه پیامبران است، زیرا این کلمه به اصطلاح جمع محلی به لام است و دلالت بر عموم دارد و همه رسـولان خـدا را شامل میشود و از جمله «فضلنا بعضهم علی بعض» به روشنی فهمیده میشود که همه پیامبران با اینکه از نظر نبوت و رسالت همانند بودند ولی از نظر مقام یکسان نمیباشند؛ زیرا ماموریت آنها متفاوت بوده و با اینکه همه فـداکار بـودند باز هم درجه فداکاری آنها نیز با هم تفاوت دارد.لذا فرموده بعضی از پیامبران را بر بعضی دیگر برتری دادیم.
• «لقد فضّلنا بعض النّبیّین علی بعض؛
و همانا ما بعضی از انبیاء را بر بعضی دیگر برتری دادیم.»
در روایات هم به این موضوع تاکید شده است. امام صـادق (ع) میفرمایند: «سادة النّبیّین و المرسلین خمسة... و هم اولوالعزم من الرّسل و علیهم دارت الرّحی ـ نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمّد (ص) و علی جمیع الانبیاء؛ سیّد و سرور پیامبران و مرسلان... که پیامبران اولوالعزم هستند و آسیاب خـلقت بـه برکت وجودشان میچرخد، پنج تناند: نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمّد که درود و سلام خدا بر او و آلش و تمامی پیامبران باد.»
پیامبر (ص) در روایتی میفرمایند: «انّ اللّه تعالی فضّل انبیائه المرسلین علی الملائکة المقرّبین و فضّلنی علی جـمیع الانـبیاء و المرسلین...؛ خدای متعال، پیامبران مرسل خویش را بر فرشتگان مقرّبش برتری داد و مرا بر تمامی پیامبران و مرسلان...»
شاید بتوان از این دو حدیث برداشت کرد که در مجموع، فرستادگان الهی برای انسان، به ترتیب رتبه و مقام، عـبارتند از: نـبیّ، مرسل و اولوالعزم که در راس آنان، پیغمبر گرامی اسلام (ص) قرار دارد.
آیتاللّه مصباح یزدی در اینباره میگوید: «نبیّ از نظر مصداق، نه از نظر مفهوم اعم از رسول است؛ یعنی همه پیامبران، دارای مقام نبوّت بودهاند ولی مقام رسالت، اخـتصاص بـه گـروهی از ایشان داشته است.و به حـسب روایتـی...تـعداد رسولان، سیصد و سیزده نفر میباشد، و طبعاً مقام ایشان بالاتر از مقام سایر انبیا خواهد بود، چنانکه خود رسولان هم از نظر مقام و فـضیلت، یکسـان نـبودهاند و بعضی از ایشان به مقام امامت نیز مفتخر گـردیدهاند.»
از نـظر عقلی، میتوان گفت: گستردگیِ حوزه عملیاتی پیامبران، ارتباط مستقیم و تنگاتنگی با سعه وجودی آنان دارد؛ یعنی پیشرفت و تکامل هر پیغـمبر در مـیدان عـلم و عمل و بهرهبرداری او از دانشهای لدنّی و الهی در قالب وحی و الهام باواسـطه یا بیواسطه با دایره و حوزه شریعت و محدوده تبلیغاتی وی تناسب و سنخیت دارد؛ تا جایی که برخی از آن وجودهای مقدّس فقط در حدّ «نبیّ» باقی مـاندند و بـرخی مـامور ارسال پیامهای الهی به مردم شده، تحت عنوان «مُرْسَل» مطرح گـشتند؛ و بـرخی صاحب و آورنده شریعت به شمار آمده، حقیقت «اولوالعزم» را تشکیل دادند و برخی به علّت آن که گستره زمان و مـکان را درنـوردیده و فـائق بر تمام کمالات و ویژگیهای معنوی در عالم امکان گشتند، شریعتشان شامل جنّ و انـس شـد و جـاودانه باقی ماندند.
" name="
خداوند سبحان در آیاتی از قرآن به صراحت از فضیلت بعضی از انبیاء بر بعضی دیگر خبر داده و ایـن موضوع که بین انبیاء نحوهای از تفاضل و برتری وجود دارد را امری ثابت و به تشریح آن میپردازد؛
• «تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض؛
این پیغمبران را برخی بر بعضی برتری و فضیلت دادیم.» در این آیه به نظر میرسد که مراد از کلمه «الرسل» همه پیامبران است، زیرا این کلمه به اصطلاح جمع محلی به لام است و دلالت بر عموم دارد و همه رسـولان خـدا را شامل میشود و از جمله «فضلنا بعضهم علی بعض» به روشنی فهمیده میشود که همه پیامبران با اینکه از نظر نبوت و رسالت همانند بودند ولی از نظر مقام یکسان نمیباشند؛ زیرا ماموریت آنها متفاوت بوده و با اینکه همه فـداکار بـودند باز هم درجه فداکاری آنها نیز با هم تفاوت دارد.لذا فرموده بعضی از پیامبران را بر بعضی دیگر برتری دادیم.
• «لقد فضّلنا بعض النّبیّین علی بعض؛
و همانا ما بعضی از انبیاء را بر بعضی دیگر برتری دادیم.»
در روایات هم به این موضوع تاکید شده است. امام صـادق (ع) میفرمایند: «سادة النّبیّین و المرسلین خمسة... و هم اولوالعزم من الرّسل و علیهم دارت الرّحی ـ نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمّد (ص) و علی جمیع الانبیاء؛ سیّد و سرور پیامبران و مرسلان... که پیامبران اولوالعزم هستند و آسیاب خـلقت بـه برکت وجودشان میچرخد، پنج تناند: نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمّد که درود و سلام خدا بر او و آلش و تمامی پیامبران باد.»
پیامبر (ص) در روایتی میفرمایند: «انّ اللّه تعالی فضّل انبیائه المرسلین علی الملائکة المقرّبین و فضّلنی علی جـمیع الانـبیاء و المرسلین...؛ خدای متعال، پیامبران مرسل خویش را بر فرشتگان مقرّبش برتری داد و مرا بر تمامی پیامبران و مرسلان...»
شاید بتوان از این دو حدیث برداشت کرد که در مجموع، فرستادگان الهی برای انسان، به ترتیب رتبه و مقام، عـبارتند از: نـبیّ، مرسل و اولوالعزم که در راس آنان، پیغمبر گرامی اسلام (ص) قرار دارد.
آیتاللّه مصباح یزدی در اینباره میگوید: «نبیّ از نظر مصداق، نه از نظر مفهوم اعم از رسول است؛ یعنی همه پیامبران، دارای مقام نبوّت بودهاند ولی مقام رسالت، اخـتصاص بـه گـروهی از ایشان داشته است.و به حـسب روایتـی...تـعداد رسولان، سیصد و سیزده نفر میباشد، و طبعاً مقام ایشان بالاتر از مقام سایر انبیا خواهد بود، چنانکه خود رسولان هم از نظر مقام و فـضیلت، یکسـان نـبودهاند و بعضی از ایشان به مقام امامت نیز مفتخر گـردیدهاند.»
از نـظر عقلی، میتوان گفت: گستردگیِ حوزه عملیاتی پیامبران، ارتباط مستقیم و تنگاتنگی با سعه وجودی آنان دارد؛ یعنی پیشرفت و تکامل هر پیغـمبر در مـیدان عـلم و عمل و بهرهبرداری او از دانشهای لدنّی و الهی در قالب وحی و الهام باواسـطه یا بیواسطه با دایره و حوزه شریعت و محدوده تبلیغاتی وی تناسب و سنخیت دارد؛ تا جایی که برخی از آن وجودهای مقدّس فقط در حدّ «نبیّ» باقی مـاندند و بـرخی مـامور ارسال پیامهای الهی به مردم شده، تحت عنوان «مُرْسَل» مطرح گـشتند؛ و بـرخی صاحب و آورنده شریعت به شمار آمده، حقیقت «اولوالعزم» را تشکیل دادند و برخی به علّت آن که گستره زمان و مـکان را درنـوردیده و فـائق بر تمام کمالات و ویژگیهای معنوی در عالم امکان گشتند، شریعتشان شامل جنّ و انـس شـد و جـاودانه باقی ماندند.
" title="
خداوند سبحان در آیاتی از قرآن به صراحت از فضیلت بعضی از انبیاء بر بعضی دیگر خبر داده و ایـن موضوع که بین انبیاء نحوهای از تفاضل و برتری وجود دارد را امری ثابت و به تشریح آن میپردازد؛
• «تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض؛
این پیغمبران را برخی بر بعضی برتری و فضیلت دادیم.» در این آیه به نظر میرسد که مراد از کلمه «الرسل» همه پیامبران است، زیرا این کلمه به اصطلاح جمع محلی به لام است و دلالت بر عموم دارد و همه رسـولان خـدا را شامل میشود و از جمله «فضلنا بعضهم علی بعض» به روشنی فهمیده میشود که همه پیامبران با اینکه از نظر نبوت و رسالت همانند بودند ولی از نظر مقام یکسان نمیباشند؛ زیرا ماموریت آنها متفاوت بوده و با اینکه همه فـداکار بـودند باز هم درجه فداکاری آنها نیز با هم تفاوت دارد.لذا فرموده بعضی از پیامبران را بر بعضی دیگر برتری دادیم.
• «لقد فضّلنا بعض النّبیّین علی بعض؛
و همانا ما بعضی از انبیاء را بر بعضی دیگر برتری دادیم.»
در روایات هم به این موضوع تاکید شده است. امام صـادق (ع) میفرمایند: «سادة النّبیّین و المرسلین خمسة... و هم اولوالعزم من الرّسل و علیهم دارت الرّحی ـ نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمّد (ص) و علی جمیع الانبیاء؛ سیّد و سرور پیامبران و مرسلان... که پیامبران اولوالعزم هستند و آسیاب خـلقت بـه برکت وجودشان میچرخد، پنج تناند: نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمّد که درود و سلام خدا بر او و آلش و تمامی پیامبران باد.»
پیامبر (ص) در روایتی میفرمایند: «انّ اللّه تعالی فضّل انبیائه المرسلین علی الملائکة المقرّبین و فضّلنی علی جـمیع الانـبیاء و المرسلین...؛ خدای متعال، پیامبران مرسل خویش را بر فرشتگان مقرّبش برتری داد و مرا بر تمامی پیامبران و مرسلان...»
شاید بتوان از این دو حدیث برداشت کرد که در مجموع، فرستادگان الهی برای انسان، به ترتیب رتبه و مقام، عـبارتند از: نـبیّ، مرسل و اولوالعزم که در راس آنان، پیغمبر گرامی اسلام (ص) قرار دارد.
آیتاللّه مصباح یزدی در اینباره میگوید: «نبیّ از نظر مصداق، نه از نظر مفهوم اعم از رسول است؛ یعنی همه پیامبران، دارای مقام نبوّت بودهاند ولی مقام رسالت، اخـتصاص بـه گـروهی از ایشان داشته است.و به حـسب روایتـی...تـعداد رسولان، سیصد و سیزده نفر میباشد، و طبعاً مقام ایشان بالاتر از مقام سایر انبیا خواهد بود، چنانکه خود رسولان هم از نظر مقام و فـضیلت، یکسـان نـبودهاند و بعضی از ایشان به مقام امامت نیز مفتخر گـردیدهاند.»
از نـظر عقلی، میتوان گفت: گستردگیِ حوزه عملیاتی پیامبران، ارتباط مستقیم و تنگاتنگی با سعه وجودی آنان دارد؛ یعنی پیشرفت و تکامل هر پیغـمبر در مـیدان عـلم و عمل و بهرهبرداری او از دانشهای لدنّی و الهی در قالب وحی و الهام باواسـطه یا بیواسطه با دایره و حوزه شریعت و محدوده تبلیغاتی وی تناسب و سنخیت دارد؛ تا جایی که برخی از آن وجودهای مقدّس فقط در حدّ «نبیّ» باقی مـاندند و بـرخی مـامور ارسال پیامهای الهی به مردم شده، تحت عنوان «مُرْسَل» مطرح گـشتند؛ و بـرخی صاحب و آورنده شریعت به شمار آمده، حقیقت «اولوالعزم» را تشکیل دادند و برخی به علّت آن که گستره زمان و مـکان را درنـوردیده و فـائق بر تمام کمالات و ویژگیهای معنوی در عالم امکان گشتند، شریعتشان شامل جنّ و انـس شـد و جـاودانه باقی ماندند.
" >۵ -
خداوند سبحان در آیاتی از قرآن به صراحت از فضیلت بعضی از انبیاء بر بعضی دیگر خبر داده و ایـن موضوع که بین انبیاء نحوهای از تفاضل و برتری وجود دارد را امری ثابت و به تشریح آن میپردازد؛
• «تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض؛
این پیغمبران را برخی بر بعضی برتری و فضیلت دادیم.» در این آیه به نظر میرسد که مراد از کلمه «الرسل» همه پیامبران است، زیرا این کلمه به اصطلاح جمع محلی به لام است و دلالت بر عموم دارد و همه رسـولان خـدا را شامل میشود و از جمله «فضلنا بعضهم علی بعض» به روشنی فهمیده میشود که همه پیامبران با اینکه از نظر نبوت و رسالت همانند بودند ولی از نظر مقام یکسان نمیباشند؛ زیرا ماموریت آنها متفاوت بوده و با اینکه همه فـداکار بـودند باز هم درجه فداکاری آنها نیز با هم تفاوت دارد.لذا فرموده بعضی از پیامبران را بر بعضی دیگر برتری دادیم.
• «لقد فضّلنا بعض النّبیّین علی بعض؛
و همانا ما بعضی از انبیاء را بر بعضی دیگر برتری دادیم.»
در روایات هم به این موضوع تاکید شده است. امام صـادق (ع) میفرمایند: «سادة النّبیّین و المرسلین خمسة... و هم اولوالعزم من الرّسل و علیهم دارت الرّحی ـ نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمّد (ص) و علی جمیع الانبیاء؛ سیّد و سرور پیامبران و مرسلان... که پیامبران اولوالعزم هستند و آسیاب خـلقت بـه برکت وجودشان میچرخد، پنج تناند: نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمّد که درود و سلام خدا بر او و آلش و تمامی پیامبران باد.»
پیامبر (ص) در روایتی میفرمایند: «انّ اللّه تعالی فضّل انبیائه المرسلین علی الملائکة المقرّبین و فضّلنی علی جـمیع الانـبیاء و المرسلین...؛ خدای متعال، پیامبران مرسل خویش را بر فرشتگان مقرّبش برتری داد و مرا بر تمامی پیامبران و مرسلان...»
شاید بتوان از این دو حدیث برداشت کرد که در مجموع، فرستادگان الهی برای انسان، به ترتیب رتبه و مقام، عـبارتند از: نـبیّ، مرسل و اولوالعزم که در راس آنان، پیغمبر گرامی اسلام (ص) قرار دارد.
آیتاللّه مصباح یزدی در اینباره میگوید: «نبیّ از نظر مصداق، نه از نظر مفهوم اعم از رسول است؛ یعنی همه پیامبران، دارای مقام نبوّت بودهاند ولی مقام رسالت، اخـتصاص بـه گـروهی از ایشان داشته است.و به حـسب روایتـی...تـعداد رسولان، سیصد و سیزده نفر میباشد، و طبعاً مقام ایشان بالاتر از مقام سایر انبیا خواهد بود، چنانکه خود رسولان هم از نظر مقام و فـضیلت، یکسـان نـبودهاند و بعضی از ایشان به مقام امامت نیز مفتخر گـردیدهاند.»
از نـظر عقلی، میتوان گفت: گستردگیِ حوزه عملیاتی پیامبران، ارتباط مستقیم و تنگاتنگی با سعه وجودی آنان دارد؛ یعنی پیشرفت و تکامل هر پیغـمبر در مـیدان عـلم و عمل و بهرهبرداری او از دانشهای لدنّی و الهی در قالب وحی و الهام باواسـطه یا بیواسطه با دایره و حوزه شریعت و محدوده تبلیغاتی وی تناسب و سنخیت دارد؛ تا جایی که برخی از آن وجودهای مقدّس فقط در حدّ «نبیّ» باقی مـاندند و بـرخی مـامور ارسال پیامهای الهی به مردم شده، تحت عنوان «مُرْسَل» مطرح گـشتند؛ و بـرخی صاحب و آورنده شریعت به شمار آمده، حقیقت «اولوالعزم» را تشکیل دادند و برخی به علّت آن که گستره زمان و مـکان را درنـوردیده و فـائق بر تمام کمالات و ویژگیهای معنوی در عالم امکان گشتند، شریعتشان شامل جنّ و انـس شـد و جـاودانه باقی ماندند.
۵.۱ - بشارتهاى انبياى گذشته ۵.۲ - برتری قرآن بر دیگر کتب الهی ۵.۳ - مقام عبودیت پیامبر اسلام ۵.۴ - پیمان از انـبیای الهی ۵.۵ - خاتميّت پیامبر اسلام ۵.۶ - ولایت پیامبر اعظم ۵.۷ - الگو و اسوه حسنه ۵.۸ - جهانشمولی و جاودانگی اسلام ۵.۹ - رهبری سـیاسی پیـامبر اعظم ۵.۱۰ - شاهد امّتها و انبيا ۵.۱۱ - برتری ثمرات رسـالت پیـامبر ۵.۱۱.۱ - اقامه قسط و عدل ۵.۱۱.۲ - اتحاد و نفی اختلاف۶ - فضائل پیامبر در قرآن۷ - پانویس۸ - منبع