روحانیون و کشف حجاب
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
هر چند حافظه جمعی، مقطع تاریخی ۱۷ دیماه را به عنوان روز
کشف حجاب به یاد سپرده است؛ اما کشف حجاب
در ایران از تاریخ ۱۷ دیماه ۱۳۱۴ آغاز نشد، بلکه
در این تاریخ با توجه به زمینههای قبلی رسمیت یافت.
رضاشاه پس از به دست گرفتن قدرت، سیاستی را
در دستور کار خود قرار دارد که مبتنی بر مدرن سازی
جامعه و مذهبزدایی بود؛ لذا برای جلوگیری از موانعی که سد راه اجرای این سیاستها بود، کوشید تا موقعیت و نفوذ
روحانیت را
در میان مردم تضعیف کند.
جریان
کشف حجاب پیش از آنکه زمینه های داخلی داشته باشد، دارای ریشه خارجی است.
در حقیقت تاثیرگذاری فرهنگ و آداب و رسوم غربی به اسم تجددخواهی
در میان ایرانیان خصوصا
در میان آنهایی که هر چند برای مدتی کوتاه افکار و زندگی غربی را تجربه کرده بودند،
در ایجاد زمینه و پیشبرد این جریان تاثیر عمدهای داشته است. بعد از مسافرت رضاشاه به
ترکیه کلاه لبهدار تبدیل به کلاه شاپو گردید و
در همین زمان حضور زنان بیحجاب
در محافل و مجالس به اتفاق همسرانشان خصوصا برای کارکنان دولت جنبه اجبار به خود گرفت. صدرالاشراف خاطرات خود را
در مورد
مسافرت رضاشاه به ترکیه و تعویض کلاه مینویسد: بعد از مسافرت به ترکیه رضاشاه اظهار داشت، ما باید صورتا و سنتا غربی شویم و باید
در قدم اول کلاهها تبدیل به شاپو بشود، بعد از تبدیل کلاه پهلوی به کلاه فرنگی بود که شاه به وزرا اعلام کرد که شروع به رفع حجاب زنها نمایند و چون برای عامه مردم یک دفعه مشکل بود اقدام به بیحجابی کنند، شاه خطاب به وزرا و معاونین به آنها اعلام کرد که شما وزرا و معاونین پیش قدم شوید و هفتهای یک شب با خانمهای خود
در کلوپ ایران مجتمع شوید.
حقیقت آن است که اوج این توجهات را میتوان زمان تصدی رضاخان به
امر حکومت به شمار آورد، چرا که تا پیش از او هیچ یک از شاهان و درباریان نتوانستند به صراحت ارزشهای دینی و فرهنگی این ملت را زیر پا بگذارند؛ ولی رضاخان از همان آغاز حکومت به مبارزه با این ارزشها پرداخت و مخالفت اقشار مختلف از مردم و روحانیت را برانگیخت. از جمله تحریر کتاب کوچکی از "محمدحسن بن افضل الله حائری مازندرانی" به نام "حجاب" که دو سال بعد از به قدرت رسیدن رضاخان و
درج اخبار بیحجابی
در مصر و ترکیه به چاپ رسید و نویسنده کتاب
در آن به رد دلایل عقبافتادگی زنان محجبه پرداخته و اینچنین آورده بود: این مردان هستند که برای بیحجابی تلاش میکنند و زنان راغب نیستند و این حجاب بهترین مانع است، برای خودکشی، بیخانمانی و
امراض بیعلاج و اخلاق پست و
شقاوت ابدی.
رضاشاه پس از به دست گرفتن قدرت، سیاستی را
در دستور کار خود قرار دارد که مبتنی بر مدرنسازی
جامعه و مذهبزدایی بود؛ لذا برای جلوگیری از موانعی که سد راه اجرای این سیاستها بود، کوشید تا موقعیت و نفوذ روحانیت را
در میان مردم تضعیف کند؛ از اینرو با وضع قوانین عرفی عملا
روحانیون را
در محدودیت قرار داد و این محدودیت به قول پیترآوری یعنی
ازدواج،
طلاق،
شهادت انتقال املاک را
در بر میگرفت. این قلمرو به تدربج از حیطه روحانیت خارج و به محاکم عرفی سپرده شد. از نظر آموزشی نیز گسترش و توسعه سیستم آموزشی نوین منجر به تضعیف
مکتبخانهها شد که توسط روحانیون اداره میشد. با طرح اتحاد لباسها و ایجاد موسسه
وعظ و
خطابه، مبارزه با این قشر شتاب بیشتری یافت و حتی تعداد آنها را کاهش داد، رضا شاه بعد از اجرای طرح متحدالشکل شدن لباس ها با اعلام کشف حجاب علنا به مبارزه همه جانبه با سنتهای اجتماعی و مذهبی مردم برخاست. او روحانیت را به عنوان سازماندهنده مقاومت اجتماعی رویاروی خود دید،
در این هنگام اکثر روحانیون با طرح مزبور مخالف بودند و از آن میان برخی مخالفت خود را
در سطح علنی و گسترده ابراز نمودند. بخش اصلی این مخالفتها به قبل از رسمی شدن طرح به دلیل جو خفقان فرصتی برای اعلام مخالفت علنی نیافت و چنانچه مخالفتهایی نیز نمود یافته باشد، آنچنان وسیع نبوده و مدارک مستندی از آن
در دست نیست.
اگر چه تا پیش از اعلام رسمی کشفحجاب
در هر کجا که عوامل و خصوصا خانواده دربار بدون حجاب کامل
در مناطق مختلف حضور مییافتند، باز هم بسیاری از
روحانیون دست به اعتراض میزدند و حتی به
زندان و
تبعید رهسپار شدند؛ ولی به طور کلی آغاز این واکنشها را میتوان از زمانی که روزنامهها همگام با ندای آزادیخواهی سردمداران مقالههایی
در باب نجات از
اسارت چاپ میکردند، به شمار آورد. چنانچه
در ۱۷ تیرماه ۱۳۰۵ و با فعالیتهای فرهنگی جمعیت نسوان حضور زنان به طور عادی و مستمر
در مجالس مشترک با مردان تبلیغ گردید که باعث اعتراض علمای سرشناس تهران آقایان
سید حسن مدرس،
آیت الله فیروزآبادی،
سید محمد بهبهانی و
میرزاهاشم آشتیانی گردید و اقدام بعدی
مراجع و
علما به روزهای نخست فروردین ۱۳۰۶ که مصادف با ۲۷
رمضان بود، بازمیگردد که
در این تاریخ زنان زیادی به همراه همشر شاه و با نقشه تعیین شده به شهر
قم عزیمت نمودند و با حجابی نامناسب
در حرم
حضرت معصومه (سلاماللهعلیهم) جای گرفتند.
در این میان یکی از وعاظ به همراه شیخ
محمدتقی بافقی به شکل حجاب خانمها اعتراض کرده و به آنان دستور دادند تا هر چه زودتر رواق را ترک کنند. شاه نیز
در تاریخ ۲۸ رمضان با عده ای قشون و
صاحب منصب به قم هجوم آورد و پس از ضرب و شتم روحانیون رییس نظمیه را هم به دلیل عدم کفایت و فرار وعاظ توبیخ کرد. شیخ محمدتقی بافقی نیز توسط رضاشاه دستگیر و به
تهران آورده شد.
اقدامات و مخالفتهای علنی روحانیون ادامه یافت و چند رساله و کتاب نیز توسط آنان منتشر شد که از آن میان میتوان به رساله "
وسیلة العفاف" اشاره کرد که
در روزهای نخست ۱۳۰۷ منشر شد. این رساله که توسط "حاج شیخ نجفی جیلانی" جمعآوری و به چاپ رسید علاوه بر طرح دلایلی جهت وجوب حجاب به ثبت سخنان و نظرات دانشمند عربی مخالف
فساد و
فحشا پرداخته بود و نیز دو رساله "الحجاب" که توسط شیخ محمدکاظم و نیز سید فاضلهاشمی تالیف شد.
نخستین واکنش جدی روحانیت علیه طرح حجابزدایی از
شیراز آغاز شد.
در جشنی که با حضور "حکمت" وزیر معارف
در مدرسه شاهپور برگزار شده بود.
در این جشن عدهای از دختران جوان بر روی صحنه ظاهر شده به ناگاه حجاب خود را برداشتند و به پایکوبی پرداختند . این حادثه حتی اعتراض عدهای از حاضرین جلسه را نیز برانگیخت. فردای آن روز
در مسجد وکیل شیراز اجتماعی توسط روحانی مبارز "سید حسام الدین فال اسیری" برپا شد. وی
در این سخنرانی به انتقاد از عملکرد رژیم پرداخته و مردم را هشدار داد که مواظب توطئهها باشند. به دنبال این سخنرانی او را بلافاصله دستگیر و محبوس ساختند. پس از دستگیری فال اسیری روحانیون حوزه علمیه مشهد به اعتراض برخاسته و
در منزل یکی از روحانیون طراز اول آیت الله شیخ یونس اردبیلی جلسهای برگزار کردند تا علیه طرح قریبالوقوع رضاشاه اعتراض کنند. آنها پس از
مشورت تصمیم گرفتند، نمایندهای جهت گفتگوی مستقیم با رضاشاه به تهران اعزام کنند تا بلکه بتوانند او را از اجرای این طرح که با شرع مبین مغایرت داشت منصرف کنند. یکی از روحانیون مبارز به نام آیتالله حاج آقا
حسین قمی از مراجع عظام برای این
ماموریت انتخاب و به تهران اعزام شد، وی پس از عزیمت به تهران
در حرم
حضرت عبدالعظیم بازداشت و ممنوعالملاقات شد. به دنبال این حادثه روحانیت
مشهد در مسجد گوهرشاد گرد آمده، مردم را به اعتراض علیه این عملکرد رژیم فراخواندند . عوامل رژیم نیز این حرکت را به طرز وحشیانه ای سرکوب کردند به دنبال آن تعدادی از روحانیون طراز اول
حوزه علمیه مشهد دستگیر شدند و به شدت از فعالیتهای آنها جلوگیری شد به طوریکه این حوزه که مرکز مقاومت علیه طرح کشف حجاب بود، از هم پاشید و مدارس دینی تخریب شد و حکومت نظامی
در مشهد سایه سیاه خود را پهن کرد. پس از این ماجرا بیشتر روحانیونی که
در این قضیه دخیل بودند یا مخفی شدند و یا
ایران را به سوی
نجف ترک کردند؛ اما عدهای از محکومین نظامی همچنان
در زندان بودند تا پس از شهریور ۱۳۲۰
در مجلس دوره سیزدهم مورد سوال و اعتراض واقع شد که دولت ناچار همگی را آزاد کرد؛ اما روحانی سرشناس "آیت الله آقازاده" فرزند مرحوم
آخوند خراسانی یکی از بنیان گذران مشروطیت
در سال ۱۳۱۶ توسط پزشک احمدی از مزدوران رضاشاه با آمپول هوا به
شهادت رسید.
در قم آیتالله حائری که موضعی بیطرفانه
در امور داشت از سوی روحانیون و دیگر طبقات سخت تحت فشار قرار گرفت به گونهای که
میرزا مهدی بروجردی که عملا مدیریت حوزه علمیه را بر عهده داشت،
تهدید کرد که نامهای را با امضای وی علیه اقدامات دولت انتشار خواهد داد . سرانجام آیتالله حائری تلگراف معروف خود را
در تاریخ ۱۱ تیر ۱۳۱۴ خطاب به رضاشاه نگاشت.
در ادامه این ماجرا رژیم تعدادی از روحانیون را به جرم تحریک آیتالله حائری
تبعید کرد. رضاشاه با سفر به قم و برخورد شدید با رییس حوزه علمیه نشان داد که
در اجرای مقاصد خود بسیار مصمم است.
آیتالله کاشانی نیز از روحانیون سرشناسی بود که با لحنی تند به رضاخان اعتراض میکند. از دیگر روحانیون
صاحب نام این دوره
امام جمعه تهران "حاج سیدمحمد" بود که
در پی مخالفت با کشف حجاب محبوبیت خاصی
در تهران و ایران پیدا کرد؛ زیرا که گفته بود اگر کشته شوم عیالم را بدون حجاب
در مجلس جشن بیحجابی نخواهم برد.
"حجةالاسلام
سیدابولحسن طالقانی" هم به علت اعتراض به اقدامات ضد اسلامی به ویژه کشف حجاب مکررا به زندان افتاد و یا تبعید گردید. سید محمود طالقانی فرزند او که
در این ایام طلبهای پر شور بود،
در سال ۱۳۱۸
در درگیری با پاسبانی که به اجبار قصد برداشتن چادر زنی را داشت به زندان افتاد.
با سرکوب قیام
گوهرشاد روحانیون
در تنگنای بیشتری قرار گرفتند، بعد از اعلام رسمی کشف حجاب آنان را مجبور به سکوت کردند و دیگر فرصتی برای بیان آشکار مخالفتهای خود نیافتند. تنها مورد استثنا مخالفتهای روحانیون ولایات بود که البته مخالفتهایشان بازتابی فراتر از همان ناحیه نداشت و از سوی
ماموران ولایت نیز به شدت با آنان برخورد میشد. تنها پس از شهریور ۱۳۲۰ بود که با تبعید رضاخان فرصتی پدید آمد، تا روحانیون موضع خود را
در قبال این طرح آشکار کنند و فتاوایی دال بر لزوم
حجاب و
تحریم بیحجابی منتشر نمایند، دو فتوای "
حاج حسین آقا بروجردی" و "حاج
سید محمدتقی خوانساری" که دال بر لزوم حجاب و تحریم بیحجابی بود از نمونه فتاوایی است که
در آن روزها منشر گردید و تاثیر خود را
در جامعه ایران گذارد. این فتاوا و نظایر آنها که
در کتب عملیه مجتهدین وارد شده بود، مردم را بیشتر به وظایفشان آشنا کرد و
در واقع پاسخی بود به کسانی که لزوم حجاب را مطابق شرع نمیدانستند.
در واقع این فتواها حساسیت جامعه را نسبت به حجاب و ضرورت رعایت آن برانگیخت و
در بازگشت حجاب بعد از خروج اجباری رضاشاه از کشور نقش بارزی ایفا نمود.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «»، تاریخ بازیابی۹۵/۶/۲.