سادات اخوی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ساداتاخوی sādāt axavī ، یا اخوی، از خاندانهای سیاستپیشه در دورۀ قاجار و پهلوی.
نخستین کس از این خاندان، سید حسن تقوی معروف به اخوی، اصالتاً لواسانی و از سادات تقوی بود که نسبش به امام محمد تقی(ع)، نهمین امام شیعیان، میرسید.
فتحعلی شاه قاجار (سل ۱۲۱۲-۱۲۵۰ ق/ ۱۷۹۸-۱۸۳۴ م) خاطر وی را گرامی میداشت تا آنجا که با او صیغه اخوت خوانده بود و اخوی خطابش میکرد؛ ازاینرو، سید حسن را اخوی میخواندند و اعقاب او نیـز بـه ساداتاخوی معـروف شدند.
اعضای این خاندان در روزگار قاجار از احترام و اعتبار نزد مردم برخوردار بودند و تنی چند از آنان در دورۀ قاجار و پهلوی به مناصب بالای دولتی دست یافتند.
مشهورترین کسان خاندان ساداتاخوی به ترتیب دورۀ زندگانی عبارتاند از:
از زندگانی او آگاهی چندانی در دست نیست؛ همین اندازه میدانیم که او پسر سید جواد و نوۀ آقا سید حسن تقوی بود و به کار حریرفروشی اشتغال داشت؛ ازاینرو، به حاجی سید ابراهیم حریرفروش نیز اشتهار داشته است. ظاهراً حاجی سید ابراهیم به هنگام جنبش مشروطه در گروه مشروطهخواهان بوده است. او در نخستین دورۀ مجلس شورای ملی (۱۷ شعبان ۱۳۲۴- ۲۳ جمادیالاول ۱۳۲۶)، به نمایندگی از طرف اصناف چهارگانۀ حریرفروش، بزاز، دورهگرد و زبْرهفروش تهران به مجلس راه یافت.
وی فرزند آقا سید (محمد) رضا لواسانی و نوۀ سید حسن تقوی، معروفترین کس از خاندان ساداتاخوی است. او در ۱۲۸۰ ق/ ۱۲۴۲ ش در تهران دیده به جهان گشود.
در نوجوانی نزد دو تن از علمای تهران به تحصیل پرداخت و علوم نقلی را در محضر حاج میرزا حسن آشتیانی، و علوم عقلی را نزد میرزا ابوالحسن جلوه آموخت؛ سپس، برای تکمیل تحصیلات به عتبات رفت و پس از درک محضر علمای آنجا، به تصدیق و اجازات آنان نایل آمد و موفق به استنباط احکام شرعی گردید. او سند و روایت تمامی کتابهای اخبار، فقه و عقاید را با واسطۀ حاجی میرزا حسن نوری به مؤلفان آنها میرساند.
سید نصرالله تقوی پس از به پایان رساندن تحصیلات در عتبات، به مکه سفر کرد و در راه بازگشت، به اروپا رفت و در آنجا به مطالعه و بررسی قوانین حقوقی کشورهای اروپایی پرداخت. آشنایی او با قوانین حقوقی اروپاییان در بینش و جهتگیری سیاسی او تأثیر بسزایی داشت؛ ازاینرو، به هنگام جنبش مشروطه به آزادیخواهان پیوست. وی از روشنفکران مشروطهخواه به شمار میرفت.
در ۱۳۲۲ ق، سید نصرالله تقوی به همراه ملکالمتکلمین و میرزا محمدعلی خان نصرتالسلطان، نخستین کتابخانۀ عمومی ایران به شیوۀ نوین را به نام کتابخانۀ ملی معرفت بنیاد نهاد. این ۳ تن نخست بالاخانهای را در عمارتی واقع در خیابان ناصری (ناصرخسرو کنونی)، جنب
مدرسه دارالفنون کرایه، و با توجه به امکانات مالیشان، کتابهای مورد نیاز و لوازم ضروری کتابخانه را خریداری کردند. افزونبر آن، شماری از فرهنگدوستان نیز با اهدای کتابهایی چند بر رونق کتابخانه افزودند.
به زودی این کتابخانه با همۀ حساسیتهایی که حکومت وقت نسبت به آن داشت، به محفلی برای روشنفکران و آزادیخواهان، و کانونی برای ترویج اندیشههای نوین بدل شد. همه روزه، شماری از روشنفکران در آنجا گرد هم میآمدند و به تبادل نظر و اندیشه دربارۀ اوضاع سیاسی کشور میپرداختند.
نیز نک : ه د، اسناد و کتابخانۀ ملی جمهوری اسلامی ایران، سازمان).
پس از صدور فرمان مشروطیت و تشکیل نخستین دورۀ مجلس شورای ملی، سید نصرالله از طرف طلاب تهران به نمایندگی برگزیده شد. او از نمایندگان فعال و بانفوذ مجلس بود و معمولاً در بحثها شرکت میجست.
از آنجا که او با قوانین حقوقی کشورهای اروپایی آشنایی داشت، به همراه ۵ تن دیگر از نمایندگان از طرف مجلس شورای ملی برای تدوین متمم قانون اساسی مشروطه برگزیده شد.
او در دورۀ دوم مجلس شورای ملی (۲ ذیقعدۀ ۱۳۲۷- ۳ محرم ۱۳۳۰) بار دیگر، به نمایندگی از مردم تهران به مجلس راه یافت؛ در این دوره نایبرئیس مجلس بود، اما پس از چندی به همراه
محمدعلی فروغی (ذکاء الملک)، رئیس مجلس، از مقام خود استعفا داد. وی از لحاظ دستهبندیهای سیاسی آن زمان، در مجلس به دستۀ اعتدالیها تمایل بیشتری داشت.
حاجی سید نصرالله تقوی در سومین دورۀ مجلس شورای ملی (۱۶ محرم ۱۳۳۳-۷ محرم ۱۳۳۴)، برای سومینبار از طرف مردم تهران به نمایندگی مجلس انتخاب، و همانند دورۀ پیشین به نیابت ریاست مجلس برگزیده شد.
هنگامیکه محمدعلی فروغی در کابینۀ
مشیرالدوله به وزارت عدلیه رسید، از حاجی سید نصرالله تقوی دعوت کرد تا بهعنوان عضو محکمۀ تمیز (دیوان عالی کشور) با وزارت عدلیه همکاری کند؛ ازاینرو، تقوی در ربیعالاول ۱۳۳۳، از نمایندگی مجلس شورای ملی استعفا داد و به کار در دستگاه قضا وارد شد.
در همین زمان، وی به همراه گروهی از حقوقدانها مأمور تدوین قوانین موضوعۀ جدید برای وزارت عدلیه شد. او سالهای متمادی عضو و رئیس دیوان عالی کشور بود.
======بعد از کودتای رضا خان======
پس از کودتای
رضا خان در اسفندماه ۱۲۹۹ و تشکیل کابینۀ
سید ضیا، هیئتی با نام «کمیسیون مطالعات قوانین» در ۲۰ اسفند همان سال، متشکل از ۷ تن حقوقدان ازجمله حاجی سید نصرالله تقوی بار دیگر مأمور مطالعه و بررسی قوانین حقوقی بهمنظور تدوین قوانین جدید برای وزارت عدلیه شد.
حاجی سید نصرالله تقوی مردی فاضل و ادیب بود که در ادبیات فارسی و عربی تبحر داشت و در نظم شعر به شیوۀ پیشینیان، بهویژه قصیدهسرایی توانا بود.
او از آغاز برپایی فرهنگستان ایران در ۲۲ دیماه ۱۳۱۴ به عضویت آن برگزیده شد و از جملۀ کسانی بود که در تدوین نخستین نظامنامههای فرهنگستان نقش داشت. سید نصرالله تقوی در فرهنگستان همراه با عبدالعظیم قریب، ابوالحسن فروغی، بدیعالزمان فروزانفر و ملکالشعرا بهار عضو کمیسیون دستور زبان فارسی بود.
او تا ۱۳۱۷ ش عضو پیوستۀ فرهنگستان بود، تا آنکه در آن سال، بهسبب ناخرسندی رضا شاه از کار فرهنگستان ــ که بـهزعم او، در کار واژهگزینی و سـرهکردن زبـان فـارسی اهمـال میورزیـد ــ ۵ تن از اعضای پیوستۀ فرهنگستان ازجمله حاجی سید نصرالله تقوی، وثـوقالدوله و علیاکبر دهخدا از کار برکنار شدنـد.
اما در زمان ریاست حسین سمیعی (ادیبالسلطنه)، حاجی سید نصرالله تقوی بار دیگر به عضویت فرهنگستان درآمد.
او سالها در دانشکدۀ حقوق و دانشکدۀ معقول و منقول به تدریس اشتغال داشت و چندی نیز ریاست دانشکدۀ معقول و منقول را عهدهدار بود.
سرانجام در ۱۳۲۶ ش، حاجی سید نصرالله تقوی در تهران دیده از جهان فروبست و مجموعهای از کتابهای خطی معتبر و کمنظیر از خود بر جای گذاشت.
کتاب هنجار گفتار در معانی و بیان و بدیع اثر او ست. دیگر کارهای علمی او عبارتاند از: تصحیح و چاپ کتابهای پندنامه اثر امیرنظام گروسی؛ اوصاف الاشراف اثر خواجه نصیرالدین طوسی؛ تازیانۀ سلوک (نامههای احمد غزالی به عینالقضات همدانی)؛ بخشهایی از تفسیر ابوالفتوح رازی؛ جاوداننامه اثر باباافضل کاشانی و المفید للمستفید منسوب به او؛ درة التاج اثر قطبالدین محمود شیرازی؛ دیوان ناصر خسرو؛ رسالة الوجود اثر علی بن محمد جرجانی؛ مرزباننامه تحریر سعدالدین وراوینی؛ رسالۀ یزدانشناخت منسوب به سهروردی؛ لبلباب مثنوی (جواهر الاسرار) اثر حسین بن علی کاشفی؛ نیز ترجمۀ بخشهایی از اشارات ابنسینا از عربی به فارسی.
پرترهای از او به قلم کمالالملک نزد بازماندگان وی موجود است.
وی پسر حاجی سید نصرالله تقوی بود و در ۱۲۷۰ ش در تهران زاده شد و پس از به پایان رساندن تحصیلات ابتدایی و متوسطۀ خود در مدرسه
سنلوئی تهران، به تحصیل ادبیات عرب و فقه و اصول پرداخت. آنگاه برای تحصیل در رشتۀ جرمشناسی به فرانسه رفت و پس از فارغالتحصیلی و بازگشت به ایران، در دادگستری مشغول کار شد و در مدت کوتاهی به ریاست شعبۀ تمیز رسید.
او در ۱۳۱۷ ش در کنار کارهای قضایی، به جای پدرش به عضویت فرهنگستان ایران درآمد.
جمالالدین اخوی در ۱۳۳۰ ش در زمان نخستوزیری
محمد مصدق، دادستان کل کشور شد و نزدیک به یک سال در این سمت باقی ماند. سپس در ۱۳۳۲ ش در کابینۀ سپهبد فضلالله زاهدی به سمت وزیر دادگستری منصوب شد تا آنکه در آذرماه ۱۳۳۳، در همان کابینه وزیر مشاور گردید.
در ۱۳۳۴ ش، جمالالدین ساداتاخوی در کابینۀ حسین علاء از تاریخ ۱۴/ ۹/ ۱۳۳۴ ش به جای علی امینی عهدهدار وزارت دادگستری شد.
در همین سمت بود که در اعتراض به صدور رأی دیوان عالی کشور در تأیید رأی دادگاه نظامی دربارۀ محمد مصدق، در ۱۳۳۵ ش از مقام خود استعفا کرد.
او در انتخابات بیستمین دورۀ مجلس شورای ملی (۱۳۳۹ ش)، رئیس هیئت نظارت بر انتخابات بود و بهعنوان نامزد منفرد و با پشتیبانی حزب ملّیون، نمایندۀ اول تهران شد و به ریاست سنی مجلس انتخاب گردید. هنگام طرح اعتبارنامهاش، اللٰهیار صالح، نمایندۀ کاشان، به مخالفت برخاست و انتخابات تهران را مخدوش دانست. این ماجرا به حیثیت و نیکنامی او لطمۀ فراوان زد.
جمالالدین ساداتاخوی با شماری از رجال پرنفوذ عهد پهلوی، ازجمله اسدالله علم ارتباط نزدیک داشت و در آبانماه ۱۳۵۷، طی فرمانی از طرف محمدرضا شاه به ریاست هیئت رسیدگی به ثروت اعضای خاندان پهلوی منصوب شد. برپایۀ این فرمان، او با اختیار تام مأموریت یافت تا طی دو ماه، به کلیۀ اموال و داراییهای خاندان سلطنت و چگونگی تملک آنها رسیدگی کند و مواردی را که برخلاف قوانین و مقررات و شئون اخلاقی انجام شده باشد، به آگاهی همگان برساند؛ اما بهسبب اوضاع آشفتۀ سیاسی آنزمان به بهانۀ کهولت و بیماری، پس از چنـد روز از ایـن کار امتناع ورزید.
سرانجام، جمالالدین ساداتاخوی در ۱۳۶۲ ش درگذشت.
کتابخانۀ ارزشمند خطی و مجموعۀ آثار خوشنویسان نامدار ایرانی او زبانزد بود.
وی فرزند حاج سید جلیل ساداتاخوی بود و در ۱۲۸۱ ش در تهران زاده شد و پس از گذراندن دورۀ متوسطه در
مدرسه اقدسیه تهران، به
مدرسه علوم سیاسی وارد شد. با پایان تحصیلاتش در این مدرسه، از آنجا که به نظام شوق و دلبستگی داشت، در
مدرسه نظام ثبتنام کرد و بعد از طی این دوره با درجه ستواندومی فارغالتحصیل شد. آنگاه چندی در کاخ سلطنتی، فرمانده گروهان بود تا در ۱۳۱۰ ش نخست رئیس املاک اختصاصی رضا شاه و سپس، مازندران شد. فرماندهی تیپ بهبهان، ریاست ادارۀ نظاموظیفۀ عمومی، ریاست کارگزینی وزارت جنگ، و سرانجام معاونت ستاد ارتش ازجملۀ سمتهای او در زمـان اشتغـالش در ارتش بـود.
وی در ۱۲۸۱ ش در تهران به دنیا آمد و پس از پایان دورۀ متوسطه، وارد
مدرسه حقوق تهران شد و لیسانس حقوق دریافت کرد. سپس، برای تکمیل تحصیلات، در شمار دانشجویان اعزامی دولت، به اروپا رفت و تحصیلات خود را تا اخذ درجۀ دکتری حقوق ادامه داد. پس از بازگشت به ایران در دادگستری مشغول کار شد و مراحل قضایی را از ریاست شعبۀ شهرستان تا مستشاری دیوان عالی تمیز طی کرد. آنگاه به آمریکا رفت و در آنجا به بازرگانی پرداخت؛
کار وی رونق بسیار گرفت و در محافل اقتصادی آمریکا اشتهار یافت و همین پیشینه سبب شد تا در زمان نخستوزیری محمد مصدق، در ۱۳۳۲ ش به سمت وزیر اقتصاد ملی تعیین شود.
روزی که مصدق او را بهعنوان وزیر به مجلس شورای ملی معرفی کرد، شماری از نمایندگان به این موضوع اعتراض کردند؛
زیرا معتقد بودند که او تابعیت آمریکایی دارد. جنجال بر سر این موضوع بالا گرفت، اما مصدق بر تصمیم خود پافشاری کرد و سرانجام، نمایندگان مجلس به اعتبارنامۀ او رأی مثبت دادند. پس از سرنگونی کابینۀ مصدق در مرداد ۱۳۳۲، دیگر شغلی به او واگذار نشد و وی بیشتر در آمریکا زندگی میکرد. علیاکبر اخوی در جوانی با دختر دبیراعظم بهرامی ازدواج کرد و همیشه از حمایت این خاندان برخوردار بود. او در سن ۸۰ سالگی در آمریکا درگذشت.
وی فرزند اسماعیل بود و در ۱۲۸۷ ش در تهران زاده شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران به پایان رساند؛ سپس، وارد
دانشکده افسری شد و در ۱۳۰۹ ش، با درجۀ ستواندومی فارغالتحصیل گشت. در ارتش سمتهایی ازجمله رئیس رکن دوم ستاد ارتش، رئیس ادارۀ فنی، بازرس ویژه، وابستۀ نظامی ایران در کشورهای یونان و یوگسلاوی، و رئیس دادگاه عادی ارتش را عهدهدار بود.
در فروردین ۱۳۳۶ که منوچهر اقبال مأمور تشکیل کابینه شد، او را به سمت وزیر کشاورزی تعیین کرد. حسن اخوی تا ۴ آبان ۱۳۳۸ در این سمت باقی ماند. در همین سمت بود که در مهرماه ۱۳۳۷، با درجۀ سرلشکری از ارتش بازنشسته شد. او از اعضای جمعیت
فراماسونری ــ
لژ همایون ــ بود.
•
کرمهمدانی، علی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه تهران بزرگ، برگرفته از مقاله «سادات اخوی»، ص۹۶۲.