سازمان چریکهای فدایی خلق ایران
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سازمان چریکهای فدایی خلق ایران از گروهی جوان و ماجراجو تشکیل یافته بود که در صدد ایجاد یک
حکومت کمونیستی در
ایران بودند. ایشان بعد از
قتل عام مردم در ۱۵ خردادماه ۱۳۴۲، به این نتیجه رسیدند که تنها راه رسیدن به رهائی خلق ستم کشیده از زیر یوغ
امپریالیسم و حامیان داخلیاش نبرد مسلحانه است.
بعد از وقایع سقوط
رضاشاه در ۱۳۲۰ش. و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و پس از
اشغال ایران توسط
متفقین، مسئله تاسیس یک
حزب سیاسی که حامی اهداف و منافع شوروی در فضای سیاسی
ایران باشد، را در دستور کار قرار دادند که میبایست
حزب جدید دارای پوشش ملی باشد تا بتواند پایگاه اجتماعی به دست آورد، لذا بعد از اینکه تعداد زیادی از افراد
حزب توده در جریان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ دستگیر شدند، تعدادی نیز کشته و عدهای به خارج از کشور فرار کرده و تعدادی هم با رژیم شاهنشاهی همآوا شدند،
جوانان پرشور و انقلابی که در حزب توده فعالیت میکردند، پس از این رویدادها و بسته شدن راههای مسالمتآمیز سیاسی، افرادی نظیر عباس سورکی، عبدالحسین مدرسی، ناصر آقایان، بیژن جزنی، حسین نعمتی، مهدی شیری و. . . گروهی تحت عنوان گروه رزم آوران حزب توده را تشکیل و در جلسات خود عملکرد گذشته حزب توده و شوروی را نقادی میکردند.
در ابتداء با ذهنیت و سوابقی که بعضی از آنها در
جبهه ملی و فعالیتهای دانشگاهی داشتند، در جلسات جبهه ملی، حزب ملیت و گروه ارانی شرکت وسیعی در تشکیل گروه ضد استعماری داشتند که به دلیل داشتن نظرات تند و مشی مسلحانه از همان گروهها و افراد رانده شدند و از سال ۱۳۴۴ در بین خود اقدام به تهیه
اسلحه و
آموزش نظامی کردند. این گروه که میتوان آنان را پایهگذار و کادر اصلی سازمان "چریکهای فدایی خلق" نامید، در سال ۱۳۴۷ دستگیر و در
زندان هم نوعی کار تشکیلاتی میکردند.
این سازمان تا اسفند ۱۳۴۹ اسمی نداشت و در اواخر فروردین ۱۳۵۰ از ادغام دو گروه که سابقه فعالیت آنها از اواسط دهه ۱۳۴۰ شروع شده بود، تشکیل گردید که مارکسیسم-لنینیسم،
ایدئولوژی رسمی آنان بوده است.
در سال ۱۳۴۹ش جستجو برای یافتن محل مناسب برای عملیات چریکی بود و بحث جنگ چریکی روستایی و جنگ چریکی شهری به میان آمد. دستجات مختلف در پوشش گردش و سفر علمی به دهات و جنگلها و شهرستانها به دنبال این موضوع بودند تا اینکه گروهی از کمونیستها که بعداً به نام "چریکهای فدائی خلق" مشهور شدند، اولین گروه خود را به جنگلهای شمال فرستادند که ضمن تحقیقات بیشتر و ساختن استحکامات، تمرین کند تا بتوانند آغازگر جنگ چریکی روستایی باشند، اما این گروه خیلی زود به دام افتاد،
زیرا زمان بسیار بدی انتخاب شده بود.
زمستان سال ۱۳۴۹ برف و باران و خلوتی محیط و غیر بومی بودن افراد، زود جلب نظر کرد و از طرفی ارتباط گروه با ده شهر جهت تامین وسایل و مایحتاج به سختی انجام میگرفت و نیز پوشش تبلیغی در محیط نداشت، لذا عدهای احتمال میدادند که اینان سارق باشند و بالاخره مسئله کمونیست بودن با درنظر گرفتن روحیه مذهبی مردم و خاطرات تلخ خیانتها و اعمال کمونیستها در
نهضت جنگل، این
گروه را با شکست مواجه ساخت.
با لو رفتن و دستگیر شدن رابط بین گروه توده، چریکها برای نجات او به پاسگاه سیاهکل حمله بردند، ولی مامورین رابط را قبلاً به شهر فرستاده بودند، آنگاه پاسگاه را
خلع سلاح کردند و بالاجبار به داخل
جنگل گریختند، در حالی که این عمل نیز اشتباه بود، زیرا در آن هوای زمستان و محیط و موقعیت و عدم پشتیبانی کافی بایستی به شهر میآمدند.
در هر حال رژیم با شدت عمل هر چه تمامتر جنگل را
محاصره کرد و با بمبهای آتشزا، نقاط مشکوک را از درختان خلوت کرد و از راه زمین و هوا نیروهای ورزیده خود را اعزام داشت که ضمن چند برخورد مختصر، کلیه افراد گروه دستگیر و
اعدام و یا محکوم به زندانهای مختلف گشتند و در بازجوئیها، شبکه شهری نیز شناسائی شد و مخصوصاً رهبران و افراد موثر گروه از قبیل حمید اشرف، زیبرم مفتاحی، پویان صفائی فراهانی و ... لو رفتند و رژیم ضمن چاپ عکسهای آنها برای دستگیر کننده، هریک صد هزار تومان
جایزه تعیین کرد.
در خصوص مشی و ایدئولوژی این گروه باید گفت:
«مارکسیسم - لیننیسم ایدئولوژی رسمی گروه بود. کسانی به عضویت پذیرفته میشدند که قبلاً با ایدئولوژی طبقه
کارگر آشنا شده و آن را پذیرفته باشند. مشی قهرآمیز در جهت برپا ساختن "انقلاب دمکراتیک نوین"، استراتژی گروه بود. آغاز مبارزه چریکی در جنگل و کوه، تلقی گروه از
مبارزه مسلحانه در آن شرایط بود. گروه دلایل بسیاری داشت که از
رهبری جهانی شوروی استقبال نکند.
سیاست شوروی در ایران طی بیست و چند سال و رابطه غلط حزب توده با شوروی برای گروه شناخته شده بود.»
در آثاری که انتشار دادهاند، مدعی شدهاند از رهبری جهانی شوروی استقبال نداشتهاند و سیاست شوروی بعد از استالین را
مردود شناخته و بعضاً تمایلات چینی پیدا نمودهاند، ولی مدعی شدند اصل سازمان، مستقل از قطبهای جهانی کمونیزم عمل کرده است.
این ضربه و تجربه باعث شد که طرح جنگ چریکی روستائی کنار گذاشته شود،
زیرا ثابت گردید که با توجه به توافق همه همسایگان ایران و ابرقدرتها با رژیم شاه و در نتیجه عدم حمایت چریکی از کشورهای همجوار و موقعیت جغرافیایی و عدم همکاری دهنشینان و قدرت تسلط و حمایت کامل
ارتش، هر گونه حرکت چریکی متمرکز به هر قیمت به شدت
سرکوب خواهد شد.
بنابراین نظرها متوجه جنگ چریکی شهری شد که اعلام آن و تکمیلش از طرف
سازمان مجاهدین بود. شکست سیاهکل، سازمان چریکهای فدائی خلق را معرفی کرد و کادر رهبری که به ناچار زندگی مخفی را اغاز کرده بود، به طور جدی به سازماندهی و عضوگیری پرداخت و پخش عکس افراد مؤثر و جایزهگذاری رژیم برای آنها ایجاد جاذبهای کرد که افراد علاقهمند به
مبارزه و ماجراجو را به سوی آنها میکشاند.
سازمان چریکهای فدایی خلق در طول ۷ سال رویارویی مسلحانه با رژیم سلطنتی، عملیاتهای متعددی انجام داد:
قتل سرلشکر فرسیو دادستان کل ارتش؛ کشتن فاتح سرمایهدار معروف که به مقابله با کارگران متهم شده بود؛ قتل چند افسر بازجو و شکنجهگر
ساواک؛ کشتن رئیس گارد حفاظت دانشگاه؛ بمبگذاری و انفجار در ستاد مرکزی ژاندارمری، پاسگاههای ژاندارمری، کلانتریها و مراکز پلیس، شهرداریها، حزب رستاخیز، انجمن ایران و آمریکا، سفارت خانههای آمریکا، انگلستان و عمان و دفاتر شرکتهای آمریکایی در ایران از آن جمله بود.
فدائیان خلق در این مدت جمعاً ۱۷۲ تن از اعضای خود را در مبارزه با رژیم از دست دادند.
در سالهای بین ۵۴- ۱۳۵۲ به علت تسلط و
نفوذ ساواک در گروههای مختلف از جمله این گروه، بسیاری از خانههای تیمی کشف و افراد آن کشته یا دستگیر شدند.
در اواخر ۱۳۵۴ معلوم بود که مبارزه بین رژیم و فدائیان به بنبست رسیده، رژیم توانسته بود بسیاری از چریکها را از پا دربیاورد، جنگ تبلیغاتی-تهاجمی بر ضد تروریستهای خداشناس به راهاندازد و مهمتر از همه جنبش را در محیط دانشگاهها محدود سازد. از سوی دیگر فدائیان توانسته بودند، تلفات سنگین خود را جبران کنند، مقامات را به ستوه آورده و عملیات قهرمانانه انجام دهند.
در نیمه سال ۱۳۵۵ این گروه به حزب توده پیوست. نظریه تبلیغ با عمل را انحراف از
مارکسیسم اعلام کرد و گروه دیگر، فدائیان منتخب هر دو شاخه سلاحهای خود را نگهداشتند و به محض شروع
انقلاب ایران به مثابه سازمانهای با تجربه مسلحی در مبارزه با رژیم پهلوی پا به میدان نهادند.
در بهمن ماه ۱۳۵۶ در حالیکه
ایران به تمامی در برابر رژیم پهلوی برخاسته بود، چریکهای فدایی، بامداد نوزدهمین روز این ماه به بهانه بزرگداشت هشتمین سالگرد واقعه سیاهکل در کلانتری چهار و ساختمان
حزب رستاخیز شهرستان
قم، بمبهایی منفجر ساختند. چریکها در اعلامیه توضیحی خود در اینباره خاطرنشان ساختند: «ما بدین وسیله حمایت بیدریغ مسلحانه خود را از مبارزات مردم قم و دیگر طبقات کشورمان اعلام داشتیم...».
چریکهای فدایی در سال ۱۳۵۷ به مناسبتهای مختلف اعلامیههایی منتشر ساختند که همگی علیه رژیم شاه بود. در سحرگاه ۱۴ آذر ماه، چریکها با بمب و مسلسل به اداره شهربانی در
زنجان و در ۱۳ همین ماه، آنان به قرارگاه شماره ۲ مرکز هدایت گشتیهای پلیس تهران حمله بردند. در همین ماه اعلامیهای با عنوان «ارتش مزدور شاه، دشمن خلق ایران» انتشار یافت.
گویا آنچه برای چریک اهمیت داشت «
سلاح» بود نه «
انقلاب».
در ماهها و روزهای پایانی رژیم پهلوی، آنان کودکانه بر خواستههای خود پای میفشردند. روز ۱۹ بهمن در حالیکه همه اقشار جامعه در تایید و حمایت دولت بازرگان راهپیمایی گستردهای انجام دادند، چریکهای فدایی خلق در گوشهای از زمین چمن دانشگاه تهران گردهم آمده بودند تا واقعه سیاهکل را گرامی بدارند. آنها تمامی درهای ارتباط خود را با مردم قفل کرده بودند و شعار میدادند: «ایران را سراسر سیاهکل میکنیم. »
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «حسن ارسنجانی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۴/۹.