سبک علمی شیخ بهائی(خام)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آشنايى با آثار فقهى و سبک علمی شیخ بهایی (ره)
پویان مرتضی
چكيده: در اين مقاله روش فقهى شيخ بهايى را بررسى خواهيم كرد; در بخش اول روش شيخ در استنباط و تقرير احكام را مورد تحليل قرار مىدهيم تا معلوم شود كه شيخ چه سبكى را در نگارش فقه به كار بسته، و چه نوع ادلهاى را در استنباط حكم شرعى دخيل مىداند; و در بخش دوم به ويژگى آثار فقهى و اصولى ايشان مىپردازيم و نكات مهم و دقيق فقهى و اصولى و بعضاً رجالى، كه شيخ در خلال استنباطهاى فقهى و استخراج احكام شرعى اشاره كرده، استخراج خواهيم كرد.
واژگان كليدى: روششناسى فقهى; اركان استنباط احكام; اجماع; رأى غيرمشهور; ابتكارات فقهى.
بخش اول: روششناسى فقهى شيخ بهايى
الف) روش نگارش آثار فقهى
شيخ بهايى از جمله فقهايى است كه سبكى جديد در نگارش مسائل فقهى ابداع كرد، كه نه پيش از او سابقه داشت و نه پس از وى كسى از ايشان تبعيت كرد. از اين رو شيخ فقيه منحصر به فردى در تاريخ فقه شيعه به شمار مىرود. با بررسى دو كتاب فقهى »جامع عباسى« و »اثنا عشريات«، روشن مىشود كه تعليمات و تبحّر شيخ در علم رياضى، تأثير به سزايى در نحوه نگارش آثار فقهى ايشان داشته است. وى در جامع عباسى، يك دوره فقه فارسى را از بحث طهارت تا حج، بر مبناى تقسيمبندى رياضى نوشته است; به اين صورت كه هر باب و مسئلهاى را كه آغاز مىكند، ابتدا مىگويد در اينجا مثلاً ۱۰ امر واجب، ۵ امر مستحب، ۷ امر حرام و ۸ امر مكروه وجود دارد.۱ اين روش فقهى، نشان از معلومات زياد و تسلط بالاى مؤلف به فروعات فقهى دارد.
از ديگر ثمرات اين روش نگارش، آن است كه كثرت فروعات و تشتّت در مسائل را به صورت يك جدول دستهبندى شده در اختيار متقاضيان و طالبان قرار مىدهد و دستيابى به فروعات و احكام را براى طلاب علوم دينى آسانتر مىكند. امكان ندارد كه انسان در مسئلهاى به آثار شيخ بهايى رجوع كند و از حيث روش بيان فروعات و استدلال احكام گنگ و متحيّر بماند; بلكه يك نظام خاص رياضى در روش نگارش فقهى ايشان حاكم است. عادت ايشان اين چنين بوده كه مسائل فقهى را با عناوين كلى و جامع عنوان كرده است و فروعات جزئى را در طى آن ابواب آورده است; براى نمونه در كتاب اثنا عشريات درباره امورى كه ترك آنها در نماز لازم است مىفرمايد: »فى التروك الواجبة الاركانية و هى اثنا عشرة«۲ آنگاه تكتك مسائل مربوط به هر ترك را به اجمال بررسى مىكند. از خصوصيات ديگر ايشان اين است كه در همه آثار خود درباره يك مسئله به يك صورت فتوا داده است كه دقت نظر شيخ را در هنگام صدور فتوا مىرساند.
ب) روش نگارش استدلالهاى فقهى
۱. توجه به آثار قدما
شيخ بهايى به اقوال پنج فقيه اهتمام خاصى داشته است; به گونهاى كه آثار وى مملوّ از ذكر اقوال و استناد به نظرات آنان است. آن پنج فقيه عبارتاند از: شيخ طوسى۳; سيدمرتضى۴; شهيد اول۵; علامه حلى۶; و محقق ثانى۷. شيخ در هر مسئلهاى كه وارد مىشود، نظرات اين پنج فقيه را نقل و به جرح و تعديل آنها مىپردازد.
۲. مشهور
از خلال آثار شيخ به دست مىآيد كه ايشان توجه خاصى به نظر مشهور داشته است; اما نظر مشهور را نه مطلقاً حجت مىدانسته و نه مطلقاً رد مىكرده است. به اعتقاد شيخ، هر امر مشهورى اصل ندارد، و هر امر واقعى لزوماً مشهور نيست:
ليس كل واقع يجب اشتهاره و لا كل مشهور يجب الجزم بصحته فربّ مشهور لا اصل له و ربّ متأصّل لم يشتهر.
۸اما با اين حال دأب شيخ بر اين بوده كه با مشهور مخالفت نكند و در اكثر فتاواى خود از مشهور تبعيت كرده است; به خصوص در مواردى كه امر داير شود بين يك رأى مشهور و يك رأى غيرمشهور، و دليل محكمى بر ترجيح يكى از دو طرف موجود نباشد; در اين موارد شيخ مىگويد احتياط آن است كه طبق نظر مشهور عمل كنيم. ۹ بنابراين شيخ بهايى مثل فقهايى چون محقق اردبيلى، فيض كاشانى و محقق سبزوارى نيست كه نظرات فقهى منحصر به فرد و يا غيرمشهور زيادى داشته باشد.
۳. اجماع
اجماع در روش استنباط حكم فقهى شيخ بهايى، اهميت ويژهاى دارد; به گونهاى كه هر مسئلهاى را كه نسبت به آن اقامه اجماع شده باشد، يكى از ادله فتواى خود به شمار مىآورد. از اين رو در موارد تنازع بين اقوال، نظرى را ترجيح مىدهد كه موافق با اجماع است; براى نمونه درباره حكم حرمت يا كراهت وضو با آبى كه با آتش گرم شده است، مىفرمايد:
فان انعقد على ذلك (الكراهة) اجماع كما نقل عن الشيخ - طاب ثراه - فلا كلام والاّ... .۱۰
اما در صورتى كه از شواهد و ادله معلوم شود كه اجماع ثابت نشده است، بلكه اجماع منقول است، با آن مخالفت مىكند; مثلا درباره اينكه آيا مسّ به عضو منفصلِ ميتى كه داراى استخوان باشد موجب غسل مسّ ميت است يا نه، مىفرمايد:
و دعوى الشيخ الاجماع لم يثبت كيف و المرتضى انكر وجوب غسل الميّت فكيف يدّعى بالاجماع؟۱۱
ج) روش استنباط حكم فقهى و بيان پنج ركن در كيفيت استخراج احكام
شيخ در بيشتر آثارش با توجه به پنج نكته به استنباط احكام شرعى مىپردازد:
اول: در هر مسئلهاى، آيات و روايات مربوط به آن را مىآورد و بررسى مىكند، و اگر اجماعى در خصوص حكم آن مسئله ادعا شده باشد، به آن اشاره مىكند. از اين رو در همه آثارش، ابتدا آيات و روايات مربوط به آن مسئله را مىآورد;۱۲
دوم: شيخ بهايى در رجال هم صاحب نظر است; از اين رو به هر روايتى كه مىرسد، ابتدا به صحت و سقم سند روايت و جرح و تعديل روات مىپردازد;۱۳ براى نمونه مقدمه كتاب حبل متين را به بحثهاى رجالى اختصاص داده است;۱۴
سوم: مسائل نحوى موجود در روايات را كه در استنباط حكم، فهم و درايت روايت كمك مىكند، مطرح و به وجوه ممكن به تجزيه و تركيب عبارات اشاره مىكند، و در نهايت وجه صحيح را برمىگزيند;۱۵
چهارم: مصطلحات لغوى روايات را بررسى مىكند و از معناى لغوى كلمات، در استنباط حكم فقهى مدد مىگيرد;۱۶
پنجم: درباره هر مسئله، اقوال علماى سلف را بازگو مىكند و به جرح و تعديل آنها مىپردازد.۱۷
بنابراين هنگامى كه شيخ در فقه ورود مىكند، يك فقيه كمنظير; و در تفسير آيات، يك مفسر زبردست; و در مباحث نحو، يك نحوى قَدَر; و در مسائل لغوى، يك لغتشناس دقيق; و در علم رجال، يك صاحبنظر، و در نهايت نسبت به فتاواى فقهى، يك فقيه خودرأى و جامع نسبت به اقوال فقهاى سلف و زمانه خود بوده است.
بخش دوم: بررسى آثار فقهى و اصولى شيخ بهايى
۱. الحاشية على من لايحضره الفقيه
اين كتاب از اول طهارت تا مقدار نزح از آب چاه نجس را بحث مىكند. شيخ در اين كتاب با توجه به نقل و بررسى اقوال قدما، عمدتاً طبق نظر مشهور فتوا داده است. نكته قابل توجه در اين كتاب توجيه فتواى مرحوم صدوق در جواز وضو با آب گلاب - و نه آبهاى مضاف ديگر - و عدم نقد آن است. با توجه به اينكه وى وضو با آب گلاب را جايز نمىداند، اما در اين كتاب مىفرمايد:
هذا غاية ما يمكن ان يقال فى جانب المولف و لا يظنّ من تجويزه الطهارة بماء الورد تجويزه الطهارة بكل ماء مضاف كما توهّمه عبارات بعض الاصحاب فانّ مذهبه تخصيص ذلك بماء الورد وحده، و اما باقى المياه المضافة فهو يوافق الاصحاب فى عدم جواز الطهارة بشىء منها.۱۸
۲. الإثنى عشريات
يكى از آثار مهم فقهى شيخ با عباراتى دقيق و مشكل، الاثنا عشريات نام دارد. اين كتاب تقريباً به سبك كتاب الصمديه نوشته شده است; زيرا عبارات آن سنگين و در بعضاً مغلق است. دليل نامگذارى اين كتاب به »اثنى عشريات« ممكن است اين باشد كه شامل يكدوره فقه بر مبناى فرقه شيعه اثنى عشريه است، و يا بدين جهت است كه اكثر ابواب آن به صورت دستهبندى داوزدهگانه است.
اين كتاب ابواب طهارت، صلات، زكات، خمس و حج را دربر مىگيرد. در باب حج به صورت مختصر تنها به فتوا اكتفا كرده و مسائل را به صورت فهرست آورده است، اما در ابواب ديگر اجمالاً به ذكر منابع و اقوال در مسئله پرداخته است. اگرچه حجم اين كتاب كم است، ولى بسيار پر مغز و پرمحتوا است. نكته حائز اهميت در روش نگارش اين كتاب، استفاده و اقتباس از اصطلاحات منطقى، مانند: ما... ؟ لم... . ؟ بم... ؟ و... است; براى مثال در بحث طهارت فرموده: ماالطهارة؟ لم الطهارة؟ بم الطهارة؟ و...۱۹ كه اين نحوه نگارش در تاريخ فقه شيعه بىسابقه است.
نكته ديگر آن است كه در ذيل بحث فصل سوم از كتاب صلات با عنوان »فى الافعال الواجبة الاركانية«۲۰، دوازده مورد از واجبات فعلى را نام مىبرد; در حالى كه اركان افعال نماز، كمتر از دوازده مورد است، و مواردى همچون جلوس براى تشهد و تسليم و رفع سر از دو سجده و نظاير آن، از اركان نماز به شمار نمىآيد. بنابراين مراد شيخ از ركن در اينجا، معناى مصطلح فقهى آن نيست، كه نقص و زيادى آن در هر صورتى، خواه عمدى يا سهوى، مبطل نماز باشد; بلكه به معناى افعال لزومى و ضرورى است كه انسان بايد در نماز انجام دهد و تقويم نماز به اين فعال است. شاهد اين مطلب آن است كه وى فصل ششم از باب صلات را به »فى الافعال المستحبة الاركانية«۲۱ ناميده است، در حالى كه يقيناً ركن به معناى اصطلاحى و اصلى خودش، با مستحب قابل جمع نيست، بلكه ركن در اينجا به معناى اجزايى است كه انجام آن در نماز موجب تقوّم ثواب بيشتر مىشود.
۳. الحبل المتين
اين كتاب، مهمترين كتاب فقهى شيخ بهايى است، از اين حيث كه مسائل را به صورت استدلالى و اجتهادى مورد بررسى قرار داده است; ولى متأسفانه فقط شامل دو باب طهارت (به صورت كامل) و صلات (به صورت ناقص) است. اين كتاب بر ديگر آثار فقهى ايشان مقدم است; زيرا مكرراً در ديگر آثارشان، تفصيل مسائل را به حبل متين ارجاع مىدهند.
شيوه نگارش در اين كتاب به اين صورت است كه هر بابى را به صورت كلى مطرح مىكند; مانند »فيما يتعلق بالاستحاضه«۲۲ آنگاه تمام آيات و رواياتى را كه در آن باب وارد شده است، مىآورد و سپس فروعات مسائل را از داخل خود آيات و روايات خارج و مطرح مىكند; نه اينكه ابتدا فرعى را طرح كند و آنگاه به دنبال مدرك آن در آيات و روايات باشد. بنابراين اين روش نگارش مسائل فقهى بىسابقه است. شيخ بهايى در اين كتاب از مسائلى چون رجال، نحو و لغت نيز در استنباط احكام استفاده كرده است.۲۳
۵. مشرق الشمسين و اكسير السعادتين
اين كتاب خلاصه اصول چهارگانه شيعه است كه به درخواست و تقاضاى علما و دوستان شيخ از ميان احاديث صحيحه چهار كتاب فقهى كافى، استبصار، تهذيب و من لا يحضره الفقيه نوشته شده است.۲۴ در ابتداى اين كتاب بحثهاى رجالى ارزشمندى انجام شده است كه در بحث رجال به آنها اشاره مىكنيم. اين كتاب داراى چهار منهج است: »المنهج اول فى العبادات; ثانيها فى العقود; ثالثها فى الايقاعات; و رابعها فى الاحكام«۲۵ البته در نسخه خطى كه نزد نگارنده موجود است، فقط از طهارت تا منهج عبادات است و معلوم نيست آيا بقيه اين كتاب را نوشته است و به دست ما نرسيده، يا اصلاً فرصت نوشتن آن را پيدا نكردهاند. اين كتاب پس از حبل متين نوشته شده است و در چندجا به حبل متين ارجاع داده شده است: »عددت حديثهم فى الحبل المتين«.۲۶
روش نگارش اين كتاب به اين صورت بوده كه در ابتدا آيات الاحكام را آوردهاند و سپس روايات مربوط به آن را بررسى نمودهاست. منهج اول اين كتاب را كه در طهارت است، با بحث تفصيلى درباره آيه وضو: »إذا قمتم الى الصلوة فاغسلوا وجوهكم و أيديكم الى المرافق و امسحوا برؤسكم و أرجلكم الى الكعبين«۲۷ آغاز مىكند و آنچنان بحث تفصيلى و دقيقى ارائه مىدهند كه در هيچ كتاب تفسيرى يا فقهى و يا آيات الاحكام نيامده است. در ضمن اين بحث، روايات شيعه و اهل سنت را مىآورند و مورد بررسى قرار مىدهند. توضيحات در مورد آيات و روايات اين كتاب، با عنوان »درس« آمده است.
ششم: جامع عباسى
اين كتاب شامل يك دوره فقه از اول طهارت تا آخر بحث حج است. از آنجا كه اجل مهلت نداد تا شيخ تمام ابواب آن را كامل كند، لذا به درخواست شاه عباس، فقيه ديگرى به نام نظام بن حسين ساوجى كتاب را به اتمام رساند. جامع عباسى - علاوه بر »هداية الانام« كه در مقدمه كتاب زبدة الاصول۲۸ نام برده شده است - رساله عمليه شيخ بهايى به شمار مىآمده است. اين كتاب يك دوره فقه بر مبناى فقه شيعه است و تمام مسائل آن دستهبندى شده و تعداد واجبات و محرمات و مكروهات و مستحبات آن مشخص شده است. از آنجا كه در آن زمان كتب ادعيه به صورت مجزا در دست مردم نبود، لذا مرحوم شيخ همه ادعيههاى تعقيب نماز و زيارات را در اين رساله آورده است.۲۹ از اين رو جامع عباسى در آن زمان يك كتاب جامعى بود كه هم فروعات شرعيه و هم ادعيه متناسب با آن در اين كتاب گنجانيده شده بود.
۶. الاربعين
از ميان چهل حديث موجود در اين كتاب، شيخ در ذيل حديث چهارم، پنجم، ششم و هفتم به تناسب موضوع حديث، به مسائل نيت، وضو، غسل و تيمم پرداخته است. اين كتاب مقدم بر حبل متين نوشته است; زيرا حداقل در دو جاى حبل متين به اربعين ارجاع داده شده است: »و قد بسطنا الكلام فيه فى شرح الحديث الاخير من كتاب الاربعين فليقف عليه من أراده«.۳۰ در اين كتاب به نكات مهم اصولى اشاره شده است، از جمله بحث تفصيلى در تسامح در ادله سنن،۳۱ و دلالت حديث اول كتاب اربعين بر حجيت خبر واحد،۳۲ كه در بحث اصولى به آنها اشاره خواهيم كرد.
شيخ بهايى علاوه بر كتبى كه برشمرديم، تأليفات ديگرى نيز در علم فقه دارند، مانند: حاشيه بر مختلف علامه، و رسالهاى در معرفت قبله و موارد ديگرى كه آقاى فارس حسّون كرديم در مقدمه زبدة الاصول۳۳ شيخ بهايى آنها را فهرست كرده است.
۷. زبدة الاصول و آراى اصولى شيخ بهايى
زبده، مهمترين كتاب اصولى شيخ بهايى است كه عمدتاً به روش اصوليين نگاشته شده است. نكات مهم اين كتاب عبارتاند از:
الف) در نگارش اين كتاب توجه خاصى به دو كتاب مهم الاصولى »الاحكام« آمدى و »نهاية الاصول« علامه شده است;
ب) اين كتاب داراى پنج منهج است; منهج اول به مقدمات اختصاص داده شده و مطلب اول با عنوان »فى نبذ من احواله و مبادئه المنطقيه«۳۴ آغاز مىشود. در اين منهج به مباحث منطقى، مثل ذاتى، ماهيت، قضيه، برهان و امثال آن پرداخته شده است;
ج) در منهج دوم كه به بيان ادله شرعيه اختصاص دارد، چهار دليل شرعى را، كتاب،سنت، اجماع و استصحاب مىخواند; يعنى برخلاف مشهور كه دليل چهارم را عقل ناميدهاند، شيخ بهايى دليل و منبع شرعى چهارم را استصحاب قرار داده است.۳۵ در حالى كه اگر استصحاب را از باب اخبار حجت بدانيم، داخل در سنت، و اگر از باب ظن و حكم عقل حجت بدانيم، داخل در دليل عقلى مىشود. بنابراين اگر دليل چهارم را عقل بدانيم، استصحاب را هم شامل مىشود، ولى اگر آن را استصحاب دانستيم، شامل همه ادله عقلى كه طبق آن قادر به استنباط حكم شرعى هستيم، نمىشود. تالى فاسد آن اين است كه بسيارى از ادله عقلى، مثل امارات و اصول عقلى، از منبع فقه خارج و به عنوان مدرك استنباط فقهى قرار نخواهد گرفت و در نتيجه در بسيارى از مسائل فقهى مستأصل خواهيم ماند;
د) شيخ در اين كتاب فصلى را با عنوان »فى الظاهر المأوّل«۳۶ آورده است; ظاهرْ لفظى است كه دلالت آن روشن است و محتاج به تأويل نيست، مأولْ لفظى است كه دلالت آن مرجوع و محتاج به تأويل است. اين فصل در كتابهاى اصولى بسيار به ندرت آمده است;
ه) بحث آخر منهج پنجم، در باب ترجيحات است. وى در ترجيحات روايات متعارض، تقسيم بندى خوبى را به كار مىبرد و آنها را در سه دسته قرار مىدهد: ۱. سند، ۲. متن، و ۳. مدلول،۳۷ و ملاكات بسيار ارزنده و خوبى را بيان مىكند; براى مثال در مرجحات سند، درباره خصوصيات روات مواردى را مىشمارد كه عمدتاً در كتب اصولى نيامده است; مانند: كثرة الرواة، العربية، الحفظ، مخالطة العلماء، و التحمّل بالغا;۳۸
و) مباحث اوامر، نواهى، مطلق و مقيد، و عام و خاص را بر خلاف ديگر آثار اصولى، در زمره مباحث الفاظ نياورده است، بلكه اين مباحث را در منهج سوم تحت عنوان »فى مشتركات الكتاب و السنه«۳۹ آورده است;
ز) در پايان، به برخى نظرات اصولى شيخ بهايى كه در كتاب زبده آورده و يا مىتوان از ميان آثار فقهى ايشان استخراج كرد، و در طريق استنباط احكام فقهى به كار برده است، به صورت فهرستوار اشاره مىكنيم:
۱. دلالت جمله خبريه بر انشاء و وجوب;۴۰ وى در جايى ديگر اين دلالت را منكر شده است: »مع انّ دلالة الجملة الخبرية على الوجوب محلّ توقف«،۴۱ سپس به اشكال و جواب مىپردازد.
۲. حمل مطلق بر مقيد، از موارد جمع عرفى بوده، و از موارد تعارض بين ادله نيست;۴۲
۳. دلالت امر بر وجوب;۴۳
۴. از مرجحات باب تعارض، مخالفت با عامه است;۴۴
۵. عمل مشهور منجبر ضعف سند در روايت است;۴۵
۶. بحث مفصلى در باب استصحاب كرده است;۴۶
۷. معلوم النسب، مضر به حجيت اجماع نيست;۴۷
۸. از شروط اجتهاد، اطلاع از اجماع است تا فقيه به خلاف آن فتوا ندهد;۴۸
۹. درباره تسامح در ادله سنن، بحث كرده است;۴۹
۱۰. در ضمن اين حديث كه هركس از امت پيامبر چهل حديث را در امر دينش كه محتاج به آن باشد حفظ كند، خدا در قيامت او را فقيه محشور مىكند، مىفرمايد دلالت اين حديث، كه ظاهراً به تواتر هم رسيده است، بر حجيت خبر واحد كمتر از دليل آيه نفر نيست;۵۰
۱۱. روايت معلل بر روايت غيرمعلل مقدم است;۵۱
۱۲. اجماع منقول به خبر واحد، حجت است.۵۲
۸. رجال و درايه
شيخ در ابتداى كتاب حبل المتين۵۳ بحثى مفصل و با عنوانى مستقل در خصوص مسائل علم درايه انجام داده كه بسيار دقيق و ارزشمند است. در مقدمه كتاب مشرق الشمسين و اكسير السعادتين۵۴ نيز بحث نافعى در رجال كرده و به تفسير حديث صحيح، موثق و حسن پرداخته است; بحث بسيار جامعى نيز در مسئله عدالت راوى و توثيق روات كرده كه بىشك بىنظير است. همچنين بحث مهم ديگرى در مسئله جرح و تعديل روات انجام داده است و در حصول وثوق راوى، يك قيد را افزوده است و آن اينكه »قبول راوى من كونه ضابطا اى لايكون سهوه اكثر من ذكره و لا مساويا له و هذا القيد لم يذكره المتاخرون فى تعريف الصحيح«.۵۵
براى پى بردن به تبحّر شيخ در علم رجال، فقط كافى است به مقدمه كتاب مشرق الشمسين و اكسير السعادتين رجوع شود. شيخ در اين مقدمه هم درباره خود روات و هم در مقام قضاوت، مثلاً بين آراى علامه و شيخ طوسى و نجاشى و ديگران در مورد روات، به جرح و تعديل آنان مىپردازد. وى در جاى ديگر ارتباط علماى رجال به يكديگر را بيان كرده است: »أنّ النجاشى روى عن الكلينى بواسطتين... و الصدوق يروى عن الكلينى بواسطه واحده... و الكشى حيث انّ معاصر الكلينى... «.۵۶
شيخ بهايى حاشيهاى بر »خلاصة الاقوال« علامه حلى دارد. گذشته از اين، در مقدمه كتاب زبدة الاصول،۵۷ از حواشى ايشان بر »رجال النجاشى« و »الفهرست« شيخ طوسى هم نام برده شده است. به هر حال شيخ يد طولايى در باب رجال داشته است. در پايان به سه نمونه از آراى رجالى شيخ اشاره مىكنيم:
۱. مراسيل صدوق را مانند مراسيل ابن ابىعمير قبول كرده; چراكه صدوق جز از ثقه نقل نمىكند;۵۸
۲. طريق ابن ابىبصير به عبداللّه بن بحر را تضعيف مىكند;۵۹
۳. وى »محمد اسماعيل« را مشترك بين دوازده نفر مىداند و آنان را نام مىبرد و سپس به بيان توثيق يا تضعيف آنان مىپردازد.۶۰
نتيجهگيرى
مرحوم شيخ بهايى در استنباط احكام فقهى، صاحب روش جامعى از آيه و حديث و نحو و لغت و اجماع و مشهور بود. وى فقيه جامعى به شمار مىرفت كه در هر علم مرتبط به فقه كه قلم زده است، صاحب نظر در آن علم هم بوده است. ايشان پنج ركن را در استنباط حكم فقهى دخيل مىدانست و سبك نگارش فقهى ايشان از ديگر فقهاى متقدم يا متأخر، متفاوت بوده است.
منابع:
۱. الحارئى الهمدانى العاملى الجبعى، محمد بن الحسين بن عبد الصمد، الحاشية على كتاب من لايحضره الفقيه، مكتبة آيه الله العظمى المرعشى النجفى، ۱۴۲۲ق.
۲. ------------------، الحبل المتين فى احكام الدين، مشهد: بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، مشهد، ۱۴۲۴ق.
۳. ------------------، الاثناعشريات الخمس، انتشارات اعجاز، ۱۴۲۳ق
۴. ------------------، اربعين، متن و ترجمه: عقيقى بخشايشى، چاپ ششم: دفتر نشر نويد اسلام، ۱۳۸۵ش
۵. ------------------، جامع عباسى، مؤسسه انتشارات فرهانى،
[۱] .
۶. ------------------، زبدة الاصول، مرصاد، ۱۴۲۳ق.
۷. ------------------، مشرق الشمسين و اكسير السعادتين، نسخه خطى.
۸. الحسينى السيستانى، السيد على، الرافد فى علم الاصول، نشر مكتب آيت الله العظمى السيستانى(مهر)، قم، ۱۴۱۴ق.
۱. براى نمونه ر.ك: به جامع عباسى، ص ۱۳۶-۱. تمام ابواب اين فصول به صورت دستهبندى شده است.
۲. الاثنا عشريات، ص۱۷۶.
۳. همان، ص۱۷۸.
۴. همان، ص۲۵۵.
۵. همان، ص۲۳۴. غالباً از شهيد اول به »شيخنا الشهيد« تعبير مىكند.
۶. همان، ص۱۷۸.
۷. همان، ص۱۶۹.
۸. الحبل المتين، ج۱، ص۳۲۸.
۹. همان، ص۲۶۱.
۱۰. الحاشية على كتاب من لا يحضره الفقيه، ص۶۴-۶۳.
۱۱. الحبل المتين، ج۱، ص۳۳۸
۱۲. ر.ك: الحبل المتين. تمام اين كتاب بدين سبك نگاشته شده است.
۱۳. الحبل المتين، ج۱، ص۴۷۱.
۱۴. همان، مقدمة المؤلف، ص۳۰-۱۹.
۱۵. همان، ص۴۸۵-۴۷۹.
۱۶. همان، ص۲۳۹.
۱۷. الاثنا عشريات، ص۲۳۹.
۱۸. الحاشية على كتاب من لا يحضره الفقيه، ص۶۰.
۱۹. الاثنا عشريات، ص۶۳ به بعد.
۲۰. همان، ص۱۳۶.
۲۱. همان، ص۱۶۱.
۲۲. الحبل المتين، ج۱، ص۲۳۳.
۲۳. ر.ك: مدارك، ص۱۶-۱۱.
۲۴. مشرق الشمسين و اكسير السعادتين، نسخه خطى.
۲۵. همان.
۲۶. همان.
۲۷. سوره مائده، آيه۶.
۲۸. زبدة الاصول، مقدمه.
۲۹. جامع عباسى، ص ۱۲۶-۱۲۵.
۳۰. الحبل المتين، ج۱، ص۳۲۹.
۳۱. الاربعون، حديث اول.
۳۲. همان، حديث ۳۱.
۳۳. زبدة الاصول، ص۱۶-۱۲.
۳۴. الرافد فى علم الاصول، ص۲۲.
۳۵. زبدة الاصول، ص۱۰۶.
۳۶. همان، ص۱۴۸-۱۴۷.
۳۷. همان، ص۱۶۹ به بعد.
۳۸. همان، ص۱۷۰.
۳۹. همان، ص۱۱۳.
۴۰. الحبل المتين، ج۱، ص۱۹.
۴۱. همان، ص۱۷۸.
۴۲. همان، ص۱۴۰.
۴۳. همان، ص۱۴۲.
۴۴. همان، ص۲۸۰ و ۲۹۰.
۴۵. همان، ص۱۵۰ و ۴۹۸; الاثنا عشريات، ص۲۴۱.
۴۶. همان، ص۱۶۲ و ۱۶۴.
۴۷. الحاشية على كتاب من لا يحضره الفقيه، ص۸۰ و ۹۲.
۴۸. همان، ص۵۸.
۴۹. الاربعون، ص۱۸۱.
۵۰. همان، ص۱۰.
۵۱. الحاشية على كتاب من لا يحضره الفقيه، ص۶۴
۵۲. زبدة الاصول، ص۱۰۳
۵۳. الحبل المتين، ج۱، ص۳۲-۱۹
۵۴. مشرق الشمسين و اكسير السعادتين، مقدمه.
۵۵. همان.
۵۶. همان.
۵۷. زبده الاصول، ص۱۴.
۵۸. الحبل المتين، ج۱، ص۵۹.
۵۹. همان، ص۵۴.
۶۰. مشرق الشمسين و اكسير السعادتين، نسخه خطى.