• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سریه علی بن ابی طالب به فلس

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) را برای ویران کردن بت و بتکده «فُلُس» همراه یکصد و پنجاه نفر از انصار، در ماه ربیع‌الآخر سال نهم هجرت روانه فرمود.



سریه به قطعه‌ای از سپاه گفته می‌شود که به دستور رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به سوی مکانی و برای انجام ماموریتی اعزام می‌شدند، بدون آنکه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) همراه آنان خارج شود.


"علی بن ابی‌طالب بن عبدالمطلب" (علیه‌السلام) در سیزدهم رجب سال سی «عام‌الفیل» دیده به جهان گشودند. پدر ایشان "ابوطالب بن ابی‌طالب" و مادر ایشان "فاطمه بنت اسد" است. کنیه ایشان "ابوالحسن" و همسر ایشان حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها)، دختر رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌باشد.


رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) را برای ویران کردن بت و بتکده «فُلُس» (نام بتی است در منطقۀ نجد که قبیله طئ آن را می‌پرستیدند.) همراه یکصد و پنجاه نفر از انصار، در ماه ربیع‌الآخر سال نهم هجرت روانه فرمود و در این میان حتی یک نفر هم از مهاجران همراه آنان نبود. آنها پنجاه اسب نیز همراه داشتند؛ امّا از شترها استفاده کرده و از به کار گرفتن اسبها خودداری کردند. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دستور داده بودند، تا مسلمانان به قبیله‌های غیر مسلمان حمله کنند.


علی (علیه‌السلام) با اصحاب خود به سوی «فُلُس» حرکت کردند و مسلح به نیزه و سلاح‌های دیگر بودند و آشکارا اسلحه حمل می‌کردند. علی (علیه‌السّلام) پرچم را به "جبّار بن صخر سلمی" داد و راهنمایی از «بنی‌اسد» را، که نامش حریث بود، همراه خود کرد و راه «فَیْد» (فید در جنوب شهر حائل، در عربستان سعودی واقع است و قرقگاهی داشته که به آن «حِمَی‌ فَیْد» می‌گفتند.) را در پیش گرفت و هنگامی که نزدیک سرزمین دشمن رسید، فرمود: میان شما و قبیله‌ای که قصد آن را دارید، یک روز کامل راه است، اگر در روز حرکت کنیم ممکن است، به چوپانها و دیدبان‌های آنان برخورد کنیم و آنها به قبیله خود خبر داده و در نتیجه اهل قبیله متفرق شوند و نتوانید به خواسته خود برسید؛ بنابراین امروز را همین جا می‌مانیم، چون شب فرا رسد، شبانه با اسب حرکت می‌کنیم تا سپیده دم به آنها برسیم و بتوانیم غنیمتی بدست آوریم.


یاران علی (علیه‌السلام) نظر ایشان را قبول کرده و همانجا اردوی موقت زدند و شتران را برای چرا رها کردند. سپس تعدادی از افراد را برای سرکشی و کسب خبر به اطراف فرستادند که از جمله آنها "ابوقتاده" و "حباب بن منذر" و "ابونائله" بودند. آنها بر اسب سوار شده و اطراف اردوگاه گشت می‌زدند که به غلام سیاهی برخوردند و از او درباره نام و علت حضورش در آن مکان پرسش کردند. غلام گفت: مشغول انجام کار خود هستم. آنان غلام را به حضور علی (علیه‌السّلام) آوردند. علی (علیه‌السّلام) فرمود: کیستی و برای چه به این مکان آمده‌ای؟ غلام گفت: در جستجوی چیزی بودم. فرمود: او را زندانی کنید. غلام گفت: من غلام مردی از خاندان «بنی‌نبهان» از قبیله «طی» ّ هستم، دستور داده‌اند؛ اینجا باشم و گفتند: اگر سواران محمد را دیدی به سرعت پیش ما بیا و خبر بیاور. من به گروهی برنخورده بودم و هنگامی که شما را دیدم، خواستم پیش آنها بروم؛ اما با خود گفتم، عجله نکنم، شاید دوستان دیگرم خبر روشن‌تری بیاورند و شمار شما و اسبان و سواران و پیادگانتان را بدست آورده باشند. حالا هم از آنچه به سرم آمده است، ترسی ندارم و در واقع مشغول کار خود بودم که پیشاهنگان شما مرا گرفتند. علی (علیه‌السلام) فرمود: راست بگو! چه خبری داری؟ گفت: قبیله به فاصله سیر یک شب بلند با شما فاصله دارند، سواران شما می‌توانند، صبح زود به آنها برسند و فردا صبح می‌توانید، به آنها حمله کنید. علی به یاران خود گفت: نظر شما چیست؟ "جبّار بن صخر" گفت: عقیده من این است که امشب را تا صبح با اسبان خود حرکت کرده و صبح زود که آنها در حال استراحتند، به آنان حمله کنیم. غلام سیاه را ما با خود می‌بریم و حریث را برای راهنمایی لشکر می‌گذاریم، تا انشاء الله به ما ملحق شوند. علی (علیه‌السلام) نیز نظر او را قبول کردند.


سپاه مسلمانان حرکت کرده و غلام سیاه را در حالی که شانه‌هایش بسته بود، با خود بردند. هنگامی که شب به نیمه‌ رسید، غلام به دروغ گفت: من راه را گم‌ کرده‌ام و مثل اینکه از آن گذشته‌ایم. علی (علیه‌السلام) فرمود: برگرد به همانجایی که از آنجا اشتباه کرده‌ای! غلام به‌اندازه یک میل یا بیشتر برگشت و گفت: باز هم در اشتباهم. علی فرمود: مثل اینکه ما را فریب داده و می‌خواهی ما را از رسیدن به قبیله بازداری، او را جلو بیاورید! و فرمود: یا باید راست بگویی یا گردنت را می‌زنیم! آنان او را آوردند و شمشیر کشیدند و بالای سرش ایستادند. غلام هنگامی که متوجه خطر شد، گفت: حالا اگر راست بگویم برای من فایده‌یی خواهد داشت؟ گفتند، آری. گفت: آنچه من کردم و دیدید به واسطه شرم و حیا بود و با خود گفتم، حالا که در امان هستم؛ چرا شما را به سراغ قبیله ببرم، حالا که از شما این حال را می‌بینم و می‌ترسم که مرا بکشید، عذرم مقبول است و حتما شما را از راه اصلی خواهم برد. پس از آن غلام گفت: قبیله همین نزدیکی شماست. غلام آنها را به نزدیکترین منطقه برد، به طوری که صدای عوعوی سگها و حرکت گوسفندان و شتران شنیده و دیده می‌شد.

۶.۱ - در انتظار صبح

غلام گفت: جماعات مردم هم همین جاست که حداکثر یک فرسخ فاصله دارند. مسلمانان به یک دیگر نگریستند و گفتند، پس خاندان حاتم کجایند؟ گفت: آنها هم در وسط جمعیت هستند. مسلمانان گفتند؛ اگر ما الآن حمله کنیم و آنان را به وحشت بیندازیم، ممکن است داد و بیداد کنند و در تاریکی شب گروه‌های عمده بگریزند، بنابراین صبر می‌کنیم تا صبح شود، چرا که طلوع نزدیک است و در کمین خواهیم بود و پس از سپیده دم حمله می‌کنیم که اگر برخی هم گریختند، محل فرارشان از دید ما پنهان نماند، وانگهی آنها اسب ندارند که سوار شوند و بگریزند و حال آنکه ما همگی بر اسب سواریم. هنگامی که فجر دمید، بر آن قبیله حمله کرده و گروهی را کشته و گروهی دیگر را اسیر کردند و زنان و بچه‌ها را یک طرف جمع کرده و شتران و بز و میش‌ها را هم جمع کردند و هیچ کس فرار نکرد؛ مگر اینکه جای او بر آنان پوشیده نماند و غنایم فراوان بدست آوردند.


مسلمانان، مردان را یک طرف و زنان و بچه‌ها را در طرف دیگر جمع کردند و از خاندان حاتم، خواهر "عدیّ" و چند دختر بچه را اسیر کردند و آنها را جداگانه نگه داشتند. "اسلم" به علی (علیه‌السلام) گفت: برای آزاد ساختن من منتظر چه هستی؟ فرمود: باید گواهی دهی که خدایی جز پروردگار یگانه نیست و محمد فرستاده خداست. اسلم گفت: من بر آیین همین اسیرانی‌ هستم که در واقع اقوام منند، هر چه آنها بکنند من هم خواهم کرد. علی (علیه‌السلام) گفت: مگر نمی‌بینی که آنها در بند هستند، ترا هم با طناب همراه آنان قرار دهیم؟ گفت: آری، من با دیگران دربند باشم، برایم بهتر از آن است که با دیگران آزاد باشم و به هر حال همراه آنها هستم، تا هر کار که می‌خواهید، بکنید. مسلمانان نیز او را بسته و به کنار اسرا بردند. بقیه سپاهیان مسلمان هم از راه رسیدند و جمع شدند و اسیران را آورده و اسلام را به آنها عرضه کردند. هر کس مسلمان شد، آزادش کرده و هر کس نپذیرفت، گردنش را زدند.


پس از آن علی (علیه‌السلام) به بت‌خانه فلس رفت و آن را ویران کرد. در خزانه آنجا سه شمشیر یافت به نام «رسوب»، «مخذم» و «یمانی» و سه زره و پارچه‌ها و لباس‌هایی که به بتها می‌پوشاندند. اسیران را هم جمع کردند و "ابوقتاده" را به مراقبت از آنان منصوب کردند و "عبدالله بن عتیک سلمی" مامور دامها و اثاثیه شد و حرکت کردند. چون به «رَکَک» (آبی است در نواحی کوه سَلْمی‌، برادر کوه «اَجا»، این مکان در نزدیکی شهر حایل در شمال عربستان سعودی قرار دارد) رسیدند، فرود آمدند و غنایم و اسیران را تقسیم کردند. دو شمشیر رسوب و مخذم را به رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اختصاص دادند و شمشیر دیگر هم بعدا در سهم پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قرار گرفت، خمس غنایم را هم قبلا جدا کرده بودند. همچنین اسیران خاندان حاتم را تقسیم نکردند و آنها را به مدینه آوردند که در میان آنان خواهر حاتم بود. خود حاتم نیز به شام گریخت.
از نتایج و دستاوردهای این سریه از بین رفتن بت و بتکده فلس بود که در راستای محو شرک و بت‌پرستی از شبه جزیره عربستان صورت گرفت.


۱. ابن عبدالبر، ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبد الله، الدرر فی اختصار المغازی و السیر، ص۶۹.    
۲. بیهقی، احمد بن الحسین، دلائل النبوة، ج۳، ص۵.    
۳. مقریزی، تقی الدین احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج۸، ص۳۳۰.    
۴. ابن عبد البر، یوسف‌ بن‌ عبد الله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج‌۳، ص۱۰۸۹.    
۵. ابن اثیر، علی بن أبی الکرم، اسدالغابة، ج‌۴، ص۱۶.    
۶. شراب، محمد حسن، المعالم الاثیرة فی السنة و السیرة، ص۲۱۷.    
۷. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، ج۳، ص۹۸۴.    
۸. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۲۴.    
۹. شراب، محمد حسن، المعالم الاثیرة فی السنة و السیرة، ص۲۱۹.    
۱۰. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، ج۳، ص۹۸۵.    
۱۱. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، ج۳، ص۹۸۵.    
۱۲. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، ج۳، ص۹۸۶.    
۱۳. ابن جوزی، ابو الفرج، المنتظم، ج۳، ص۳۶۰.    
۱۴. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، ج۳، ص۹۸۷.    
۱۵. شراب، محمد حسن، المعالم الاثیرة فی السنة و السیرة، ص۱۲۹.    
۱۶. ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۱، ص۸۷.    
۱۷. ابن اثیر، عزالدین علی، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۸۵.    
۱۸. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۲، ص۶۲۴.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «سریه علی بن ابی طالب به فلس»، تاریخ بازیابی۹۵/۸/۲۸.    



جعبه ابزار