شام (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
شام یکی از
مفردات نهج البلاغه و نام سرزمینهای وسیعی است که ممالک
سوریه،
اردن،
لبنان و
فلسطین و ... در آن واقع شدهاند.
این لفظ چهارده بار در
نهج البلاغه به خاطر حکومت غاصبه
معاویه در شام ذکر شده است.
شام نام سرزمینهای وسیعی است که ممالک سوریه، اردن، لبنان و فلسطین و... در آن واقع شدهاند.
برخی از مواردی که در «نهجالبلاغه» به کار رفته است، به شرح ذیل میباشد:
آنگاه که از حضرت خواستند در جنگ با معاویه سرعت عمل نشان دهد، به
جریر بن عبدالله که نماینده آن حضرت در نزد معاویه بود، فرمود:
«اِنَّ اسْتَعْدادِی لِحَرْبِ اَهْلِ الشَّامِ وَ جِریرٌ عِنْدَهُمْ، اِغْلاَقٌ لِلشَّامِ، وَ صَرْفٌ لاَِهْلِهِ عَنْ خَیْر اِنْ اَرادوهُ»؛
«آماده شدن من به جنگ اهل شام بستن درهای
صلح و سازش به اهل آنجاست با آنکه نماینده من جریر در آنجا با معاویه در مذاکره است.» (جریان جریر بن عبدالله و عاقبت امر او در واژه «جرر» امده است».
امام در یک خبر غیبی از
ملاحم (حوادث آينده و پيشگويىهاى
آخرالزمان)
فرموده:
«کاَنَّی بِهِ قَدْ نَعَقَ بِالشَّامِ، وَ فَحَصَ بِرایَاتِهِ فِی ضَوَاحی کُوفانَ، فَعَطَفَ عَلَیْها عَطْفَ الضَّروسِ، وَ فَرَشَ الاَْرْضَ بِالرُّؤوسِ»؛
«گویا او را میبینم که در شام نعره کشیده و پرچمهای خود را در اطراف
کوفه به زمین زده و متوجّه کوفه گشته، مانند
شتر بد خلق و گاز گیرنده و زمین را با سرهای کشتگان مفروش نموده است».
ابن ابی الحدید گوید: این سخن خبر از
عبد الملک مروان است که در شام به حکومت رسید و سپس مالک
عراق شد و در زمان
عبد الرحمن بن اشعث و
مصعب بن زبیر از مردم کوفه جمع کثیر را کشت
محمد عبده نیز آنرا از ابن ابیالحدید نقل کرده و
ابن میثم آنرا به نحو «قیل» گفته است.
معاویه از آنحضرت خواست که شام را به او بدهد و جنگ پایان یابد، حضرت به وی نوشت:
«وَ اَمَّا طَلَبُکَ اِلَیَّ الشَّامَ، فَاِنِّی لَمْ اَکُنْ لاُِعْطِیَکَ الْیَوْمَ مَا مَنَعْتُکَ اَمْسِ»؛
«و اما اينكه از من خواستهاى شام را به تو واگذارم (و در برابر آن نه بيعت كنى و نه اطاعت، بلكه فعال ما يشاء باشى بدان) من چيزى را كه ديروز از تو منع كردم امروز به تو نخواهم بخشيد».
به علت آنکه در زمان
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) معاویه در آنجا حکومت غاصبانه میکرد، چهارده مورد در «نهج» آمده است.
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «شام»، ج۲، ص۵۷۱.