صمدخان ممتازالسلطنه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عبدالصمد خان یا به اختصار صمد خان ملقب به ممتازالسلطنه سیاستمدار و سفیر ایرانی در دورهٔ
قاجار در زمان
مظفرالدین شاه و
محمدعلی شاه بود.
صمدخان نوه
محمد صراف تبریزی قاتل مشهدی
عباس قارهباغی وزیرمختار ایران در دربار
فرانسه بود. میرزااسماعیل خان برادر کهتر صمدخان بود. این دو از تربیت شدگان مکتب و افکار
علاءالملک برادر کهتر نظامالدوله بودند.
صمدخان متولد ۱۲۸۸ در
تبریز است. وی در ۱۳۰۷ وارد وزارت عدلیه شد. در ۱۳۰۸ مدال طلای علمی گرفت. سال بعد به عضویت کارگزاری
آذربایجان و خدمت در وزارت خارجه وارد شد.
از مناصب او میتوان به نیابت سیم
سفارت پطرزبورگ و منصب سرهنگی در ۱۳۱۰، نشان شیر و خورشید از درجه سوم در۱۳۱۱، نیابت دوم سفارت پطرزبورگ و نمایندگی دولت علیّه در کنگره اکسپوزیسیون عمومی نباتات و فلاحت و نیابت سفارت فوقالعاده در تشییع جنازه الکساندر سیم در ۱۳۱۲، نیابت اول سفارت پطرزبورگ و شارژدافری سفارت پطرزبورگ و لقب ممتازالسلطنه در ۱۳۱۵، وزیرمختاری لاهه، وزیرمختاری سفارت پاریس، نمایندگی در
کنفرانس صلیب احمر، درجه اول ایزابل کاتولیک اسپانی، و بسیاری دیگر از مشاغل و درجات اشاره کرد.
بیشترین اطلاعات راجع به ممتازالسلطنه را میتوان از لابلای خاطرات افراد و به خصوص کسانی که به
پاریس مسافرت کردند، به دست آورد. از جمله اینکه ظلّالسلطان در خاطرات خود و در سفرنامهاش میگوید که در
سفر پاریس مورد استقبال صمدخان وزیرمختار ایران در پاریس قرار گرفت. (به همراه وزیرمختار
فرانسه در تهران).
عبدالله مستوفی نیز در خاطرات خود در بخش خود عزیمت به پاریس از صمدخان و در جای دیگر از برادرش ممتازالسلطان که آنها را در هتل راهنمایی کرده نام میبرد.
عبدالحسین مسعودانصاری از دیگر کسانی که به پاریس سفر کرده در خاطراتش از صمدخان میگوید: «... مرحوم ممتازالسلطنه روی لطفی که به من داشت و روی بیلطفی به مقررات بمن اجازه داده بود که صبحها به مدرسه عالی مهندسی بروم و شبها در دفتر سفارت نامهها را تهیه کنم و به این ترتیب هم من راضی بودم و هم وزیرمختار ولی سایر رؤسای من باین ترتیب راضی نمیشدند، آنها پایبند مقررات اداری بودند و میخواستند که من مرتباً سرخدمت باشم. حق هم با آنها بود. خدمت دولت بود و شوخی نداشت...»
در
سال ۱۲۹۰ وزارت معارف تصمیم گرفت، عدهای از جوانان مستعد ایرانی را برای ادامه تحصیل به
اروپا اعزام دارد. از این رو بیست نفر از جوانان را انتخاب کرد و تحت سرپرستی
ریشارخان به
اروپا فرستاد. پارهای از این افراد پس از اتمام تحصیل در
فرانسه و گرفتن گواهینامه عالی آموزگاری، به ایران برمیگشتند و برخی هم قصد ورود به دانشگاه پاریس را داشتند. داشتن گواهینامه عالی به منزله گواهینامه دیپلم متوسطه (باکالورئا) محسوب میشد و به دارندگان این مدرک جواز ورود به دانشگاه را میداد. در سفارت ایران در پاریس شخصی به نام «نظر آقا» کارهای محصلین دولتی را انجام میداد و کسانی که قصد ورود به دانشگاه پاریس را داشتند، میبایست با «نظر آقا»
مشورت کنند تا او با کسب اجازه از وزیر مختار (صمدخان ممتازالسلطنه) و بلکه دولت ایران اقدام نماید. در این سفر قرار شد طبق معمول در اروپا برای هر یک از محصلین نام خانوادگی انتخاب شود. پس از ورود این هیئت به پاریس، با کمک و مساعدت صمدخان ممتازالسلطنه، وزیرمختار در پاریس، که مرد قدرتمند و با نفوذی در پاریس شده بود، محصلین اعزامی در بهترین مدارس جای گرفتند.
بنابراین در آن سالها صمدخان سرپرستی کلیه محصلین دولتی و غیردولتی را به عهده داشت. از جمله این محصلین میتوان به محمدعلیخان فرزند
ممتحنالدوله نام برد که برادرش هادیخان نیز در پاریس مشغول بود. وی طبق دستور پدرش به محض ورود به پاریس خود را به سفارت ایران معرفی و نامهها و احکام وزارت خارجه و وجوهی که برای مدت شش ماه تحصیل با خود داشت به ممتازالسلطنه تسلیم کرد و با سفارش کتبی او و راهنمایی برادرش به مدرسه شبانهروزی انستیتوسیون ژیرار که مدیر آن مسیو مرلوزو بود و نسبت به محصلین ایران عموماً کمال مساعدت و مراقبت در تحصیل و زندگی آنها مینموده وارد میشود.
ملکالشعرای بهار در تاریخ مختصر احزاب خود مینویسد: «در اوایل ۱۳۳۸ (ه. ق) (احمد) شاه مصمم شد که به فرنگستان برود و نصرتالدوله وزیرخارجه نیز با او همراه شد و به
اسلامبول رفته با پدرش
محمدعلی میرزا که بعد از
انقلاب روسیه وارد
اسلامبول شده و اقامت جسته بود ملاقات کرد و دربار خلافت از او پذیرایی گرمی کرد. به تحریک
احتشامالسلطنه سفیر ایران که با وثوقالدوله و نصرتالدوله بد بود از وزیرخارجه پذیرایی بسیار زشتی کردند و حتی در روزی که شاه به نهار دعوت داشت و مهمان سلطان بود، وزیرخارجه و یک نفر همراه انگلیسی که جزء موکب شاه از
تهران عزیمت کرده بودند دعوت نشدند و مقارن وقت ناهار از قصر سلطان بازگشتند. همچنین صمدخان ممتازالسلطنه سفیر پاریس خواست بازی احتشامالسلطنه را تجدید کند و با روابط زیاد و خصوصیتی که شاه با صمدخان داشت احتمال دارد که از طرف شاه نیز انگشتی بشیر زده شده بود. ولی نصرتالدوله دست پیشکی زده صمدخان را از سفارت کبیری در پاریس
عزل کرد و در مهمانخانهای که منزل داشت سفارت ایران را باز کرد و بیرق ایران را برپا نمود، معذلک صمدخان دست از تحریکات خود برنداشت و سیاسیون پاریس و جراید ملی را همدست کرده و به وزیرخارجه و به دولت ایران حملاتی به عمل آورد. به بهانه عقد
قرارداد دولت را طرف تعرض خود ساختند و حتی نوشته شد که دولت رسمی ایران
صمصامالسلطنه است که هنوز
استعفا نداده است و در نتیجه این صحبتها از شاه نیز پذیرایی خوبی در پاریس به عمل نیامد. مامورین مجلس
صلح نیز به همین دلیل کاری نکردند و رسوایی بر رسوایی افزودند و یک کلمه از دعاوی ایران در باب خسارات وارده از
جنگ و بر همزدن بیطرفی این مملکت پیش نرفت و کسی اعتنایی نکرد. اینهمه دنباله بد ادایی
احمدشاه و نتیجه اختلاف نظر بین او و رییسالوزراء بود.»
سرانجام وی در ۱۳۳۳ در سن ۸۴ سالگی در
پاریس (قبرستان پرلاشز) درگذشت.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «صمدخان ممتازالسلطنه»، تاریخ بازیابی۱۳۹۵/۰۴/۲۷.