• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

غزوه احد (پژوهه)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



غزوه احد از مهم‌ترین و عبرت‌آموزترین جنگ‌های دوران رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) است. این جنگ، یک سال پس از جنگ بدر، در شوال سال سوم هجری، و در سی و دومین ماه از هجرت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم)، میان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) و مشرکان قریش اتفاق افتاد.



در پی شکست کفار قریش از مسلمانان در جنگ بدر، که منجر به کشته شدن جمعی از اشراف قریش گردید، باقی‌مانده قریشیان به مکه بازگشتند. ابوسفیان بن حرب نیز کاروان تجاری قریش را به مکه رسانده بود و در دارالندوه مستقر کرده بود؛ جبیر بن مطعم، عکرمة بن ابی‌جهل و صفوان بن امیه، با تنی چند از سران قریش که هریک زخمی از بدر به تن داشتند و پدر یا برادری را از دست داده بودند نزد ابوسفیان آمدند و پیشنهاد کردند که «خوب است برای انتقام کشته‌شدگان بدر و جنگ با محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم)، اموال تجاری مزبور را یا سود عائد از آن را صرف تجهیزات جنگی کنیم. هر کس که در این اموال شرکت دارد، از آن صرف نظر کند و همگی آن را اختصاص بدین کار دهند و چیزی از آن را جز در جنگ با محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) صرف نکنند». این پیشنهاد پذیرفته شد؛ کالای تجاری که ارزشی بالغ بر پنجاه هزار دینار داشت، فروخته شد و پول آن در خرید اسلحه و سایر تجهیزات جنگی هزینه شد. پس قریش فراهم شدند و برای خون‌خواهی کشته‌هایشان، خود را آماده ساختند و هم‌پیمانان خود را از کنانه و ثقیف و احابیش به یاری فرا خواندند و سپس متوجه مدینه شدند.


قریشیان برای اطمینان بیشتر از پایداری رزمندگان خود، عده‌ای از زنان را که مورخین تعدادشان را پانزده نفر برشمرده‌اند، نیز با خود همراه کردند؛ از جمله این زنان هند دختر عتبه همسر ابوسفیان، ام‌حکیم همسر عکرمة بن ‌ابی‌جهل، فاطمه دختر ولید بن مغیره همسر حارث بن ‌هشام، ریطه همسر عمروعاص، سلافه دختر سعد همسر طلحة بن ابی‌طلحه و ... بودند.عباس عموی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم)، فوراً رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) را از طریق نامه، از حرکت قریش آگاه نمود. حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) نیز این امر را به اطلاع عموم مسلمانان رساند. همین که خبر حرکت قریش در مدینه منتشر شد، منافقان و یهودیان مدینه به خبرسازی و تضعیف روحیه مسلمانان پرداختند و می‌گفتند: «برای محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) خبر خوشی نرسیده است».


سپاه قریش با سه هزار نفر به همراه هفتصد زره پوش و دویست اسب و سه هزار نفر شتر، به سوی مدینه حرکت کرد. در هر منزل که می‌رسیدند، زنان در حالی که دف و دایره با خود داشتند، بیرون می‌آمدند و کشته‌شدگان بدر را یاد می‌کردند و مردان را به جنگ تحریض می‌کردند؛ تا اینکه سپاه کفر به «ذوحلیفه» رسیدند. ابوسفیان لشکر را در «وطاء» منزل داد. آنان دو سه روز در این منطقه به سر بردند و در این مدت اسبان و شتران خود را در کشتزارهای مسلمانان که در ناحیه «عرض» که میان احد و وطاء بود، رها کردند و بدین ترتیب محصولات زراعی مسلمانان را در این منطقه از بین بردند.
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) دو نفر را برای تحقیق به بیرون مدینه فرستادند؛ آنان به سوی اردوگاه دشمن رفته در بازگشت به مدینه گزارش‌های خود را به اطلاع آن حضرت رساندند. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) به این مقدار اکتفا نکرد و حباب بن منذر را روانه ذوحلیفه کرد تا از آمار نفرات دشمن اطلاعات دقیقی به دست آورد او به سوی سپاه قریش حرکت کرد و بعد از جمع‌آوری اطلاعات از تعداد نفرات و اسبان و تدارکات سپاه دشمن، به مدینه بازگشت و اطلاعات به دست آمده را در خلوت به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) گزارش داد.


رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) در بیرون رفتن یا ماندن از مدینه برای جنگ با سپاه قریش با مسلمانان به مشورت پرداختند. خود پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم)، نظرشان ماندن در مدینه بود؛ عبدالله بن‌ ابی و عده‌ای از بزرگان مهاجر و انصار نیز در این امر با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) هم نظر بودند؛ اما عده‌ای از جوانان و کسانی که در جنگ بدر توفیق حضور نداشتند. خواستار خروج از مدینه بودند و مصرّانه از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) می‌خواستند که به سوی دشمن بیرون روند؛ برخی ریش‌سفیدان و خیرخواهان مثل حمزة بن عبدالمطلب، سعد بن عباده، نعمان بن مالک بن ثعلبه و برخی دیگر از اوس و خزرج نیز گفتند: «ای رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) می‌ترسیم دشمن تصور کند که ما از ترس برخورد با آنان بیرون نرفته‌ایم و این موضوع سبب گستاخی‌شان نسبت به ما گردد؛ شما روز بدر همراه سیصد نفر بودی و خداوند پیروزت فرمود و حال آنکه امروز، مردم زیادی هستیم ما آرزوی چنین روزی را داشتیم و از خداوند آن را مسئلت می‌کردیم و اکنون خداوند آن را در کنارمان فراهم ساخته است».
سرانجام نظر موافقان بیرون رفتن از مدینه، بر نظر دیگران چربید؛ آن روز رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) بعد از اقامه نماز جمعه، خطبه خواندند و وعده نصرت و پیروزی دادند؛ سپس به منزل رفتند و لباس رزم پوشیدند. در این هنگام عده‌ای از آنان که روی بیرون رفتن از مدینه اصرار داشتند، از پا فشاری خود پشیمان شده، به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) گفتند: «سزاوار نبود که ما بر کاری که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) خلاف آن را اراده فرموده است، اصرار بورزیم، اگر مایل باشی، در شهر می‌مانیم»؛ اما رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) فرمودند: «اکنون دیگر گذشته است؛ چراکه سزاوار نیست بر پیامبری که لباس رزم بپوشد و جنگ نکرده آن را از تن بیرون آورد». بدین ترتیب پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) به همراه هزار نفر از اصحاب خود برای جنگ با مشرکان مکه خارج شدند؛ اما قبل از رفتن، عبدالله بن ام‌مکتوم را جانشین خود، در امور مدینه کردند.


سپاه اسلام چون به منطقه «شوط» که سر راه احد قرار داشت رسیدند، عبدالله بن‌ ابی که موافق بیرون رفتن از مدینه نبود، با پیروان خود که ثلث سپاه اسلام را تشکیل می‌دادند، بازگشتند؛ او می‌گفت: «محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) با رأی ما مخالفت کرد و به سخنان کودکان گوش فرا داد؛ به خدا نمی‌دانیم که چرا بی‌جهت، خود و فرزندانمان را به کشتن دهیم» سپس به مدینه بازگشت.
اقدام ناجوان‌مردانه ابن ابی و همراهان منافقش در آن موقعیت خطیر تأثیر بسیار سوئی بر روحیه مسلمانان بر جا گذاشت و جو سپاه اسلام را به شدت ملتهب و متشنج کرد؛ اما به لطف الهی، سپاه اسلام، روحیه خود را باز یافته، به سوی احد حرکت کردند.


رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) با راه‌نمایی ابوحثمه حارثی راهی کوتاه‌تر را به احد برگزیدند و سپاه اسلام را به دامنه کوه احد رساندند؛ سپس سپاه را مرتب کرده، میمنه و میسره سپاه را منظم کردند؛ ایشان چینش سپاه اسلام را به گونه‌ای قرار دادند که کوه احد در پشت سر اردوگاه اسلام قرار می‌گرفت و مدینه فراروی آنان. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) نیروها را مرتب کرده، برایشان خطبه خواندند و آنها را به جهاد تحریض کردند. سپس حضرت پنجاه نفر از کمان‌داران را به فرمان‌دهی عبدالله بن‌ جبیر، مأمور محافظت از شکاف کوه احد کردند و به آنان دستور دادند که به وسیله تیرهای خود، لشکر را از پشت ‌سر محافظت کنند و به آنها تأکید ورزیدند که در هیچ حال چه پیروز شویم و چه شکست بخوریم، شما از جای خود، حرکت نکنید.
مشرکان نیز صف‌های خود بیاراستند و بر میمنه سپاه خود، خالد بن ولید و بر میسره آن عکرمة بن ابی‌جهل را امیر کردند؛ زنان قریش نیز پیوسته با نواختن دایره و دف به تحریض مردان پرداخته، کشتگان بدر را به خاطر می‌آوردند.
در میان قریش، بنی‌عبدالدار منصب پرچم‌داری قریش در جنگ‌ها را بر عهده داشتند. ابوسفیان جهت اطمینان از پایداری آنها، نزدشان رفته، با سخنان خود آنان را تهییج کرده، بر سر غیرت آورد تا پرچم را وا نگذارند و آن را در طی جنگ پا بر جا دارند.


مسلمانان با شعار «امت امت» آماده جنگ شدند؛ تا اینکه ابوعامر عبد عمرو (ابوعامر فاسق) آتش جنگ را بر افروخت؛ او با پنجاه نفر از افراد قوم خود، در حالی که غلامان قریش نیز آنان را همراهی می‌کردند، جلو آمد و فریاد زد: «ای آل اوس، من ابوعامر هستم». قومش که صدایش را شنیدند، گفتند: «لعن و نفرین بر تو باد ‌ای فاسق»! سپس سنگ‌بارانشان کردند. آنها فرار کرده، عقب نشستند. در این هنگام زنان قریش جلو آمده، با نواختن دایرة و دف به تحریض مردان پرداخته، اشعاری را می‌سرودند. سپس طلحة بن ابی‌طلحه پرچم‌دار قریش جلو آمده، مبارز طلبید. علی (علیه‌السلام) با او به مبارزه پرداخت و چنان ضربتی بر سر طلحه زد که شمشیرش، فرق طلحه را شکافت و به ریش او رسید.
پس از کشته شدن طلحه، برادرش عثمان، پرچم قریش را به دست گرفت و رجزخوانان به میدان آمد. حمزه به او حمله کرد و با ضربتی او را کشت؛ بعد از عثمان، ابوسعد بن ابی‌طلحه به میدان آمد که او نیز با تیر سعد بن ابی‌وقاص کشته شد؛ پرچم‌داران قریش یکی پس از دیگری به میدان آمده و کشته شدند تا اینکه آخرین آنها، که صواب جشمی ـ غلام بنی‌عبدالدار ـ بود، به میدان آمد، او نیز به دست توانای علی (علیه‌السلام) کشته شد. با هلاکت پرچم‌داران سپاه کفر، هیمنه لشکر قریش در هم شکست و سپاه قریش، رو به هزیمت نهادند.


در این زمان خبر شهادت حمزه بن عبدالمطلب عموی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) به دست وحشی ـ غلام جبیر بن مطعم ـ به گوش همگان رسید. شهادت حمزه مسلمانان را به خروش آورده، بر شدت حملاتشان افزود؛ با حملات مسلمانان، لشکر قریش رو به فرار گذاشتند و متفرق شدند.


تا اینکه تیراندازانی که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) آنان را مأمور محافظت از شکاف کوه احد کرده بود، توصیه‌های پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) را ندیده گرفته، محل خدمت خود را ترک کردند و عبدالله بن جبیر را با کمتر از ده نفر در جای خود تنها گذاشتند و به هوای جمع‌آوری غنیمت، به وسط میدان آمدند. در این زمان سواره‌نظام دشمن، به فرمان‌دهی خالد بن‌ ولید، که چشم به این نقطه داشتند، با کشتن بقیه محافظان، از پشت سر به مسلمانان حمله‌ور شدند. صفوف مسلمانان به هم ریخت و جنگ به نفع مشرکان گردید.


حمله ناگهانی قریش، سپاه اسلام را از هم گسیخت و منهزم ساخت؛ در این هنگام، پرچم قریش که بر زمین افتاده بود، توسط زنی به نام «عمرة دختر علقمه حارثیه» برافراشته شد و بدین ترتیب سپاه فراری و پراکنده قریش با دیدن حملات سوارانشان، به دور پرچم خود جمع شده، به مسلمانان یورش آوردند. با شهادت مصعب بن ـ عمیر ـ پرچم‌دار سپاه اسلام ـ و به جهت شباهتی که او به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) داشت، دشمن گمان کرد که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) را به شهادت رسانده است، پس فریاد برآوردند که «محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) کشته شد». این خبر مسلمانان را بیش از پیش درهم ریخت.
سپاه اسلام به‌شدت درمانده شده بود و نمی‌دانستند چه کنند. اکثر مسلمانان، یا کشته شده بودند یا زخمی و یا فراری شده بودند؛ آشفتگی در سپاه اسلام به آن حد رسیده بود که مسلمانان از شدت عجله و دهشتی که داشتند، بعضی، بعضی دیگر را می‌کشتند. بسیاری از مسلمانان متفرق شده، به کوه گریختند؛ بعضی دیگر از آنان هم به سوی مدینه فرار کردند؛ عثمان بن‌ عفان و عقبة بن عثمان و سعد بن عثمان که دو تن از انصار بودند، فراری شدند تا «جلعب» که کوهی در حدود مدینه بود، رفتند و سه روز در آنجا مخفی شدند.

۱۰.۱ - وضعیت فاجعه‌بار مسلمانان

ابن‌ابی سبره از قول محمد بن سلمه در توصیف وضعیت فاجعه‌بار مسلمانان در آن روز چنین نقل ‌کرده که «چون مسلمانان پراکنده و گریزان شدند، با چشم خود رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) را دیدم و با گوش خود شنیدم که آن حضرت می‌فرمود: «فلانی و فلانی پیش من بیاید، من رسول خدایم»؛ ولی هیچ یک از آن دو، به آن حضرت توجهی نکردند و گریختند». پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) پیوسته بانگ می‌زد: «بندگان خدا پیش من آیید؛ بندگان خدا پیش من آیید»؛ اما هیچ کس توجهی نمی‌کرد. بعضی از آنان که روی صخره پناه گرفته بودند، از روی عجز می‌گفتند: «ای کاش یکی را پیش عبدالله بن ابی می‌فرستادیم تا برای ما از ابوسفیان امان بگیرد؛ ‌ای مردم! محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) کشته شده؛ پیش از آنکه قومتان بیایند و شما را بکشند، سوی آنها بروید».

۱۰.۲ - همراهی عده کمی با پیامبر

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) در میدان جنگ تنها مانده بود و تنها شمار ‌اندکی از مسلمانان همراه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) باقی مانده، دور حضرت را گرفته بودند و در برابر حملات بی‌شمار دشمنان، از ایشان دفاع می‌کردند. گفته شده جز سه نفر علی (علیه‌السلام) و طلحه و زبیر و به نقلی دیگر شش یا هفت نفر که طلحه و زبیر از جمله آنان بودند، کسی در کنار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) باقی نمانده بود. عده‌ای هم علی (علیه‌السلام)، ابودجانه، سهل بن ‌حنیف، مقداد، سعد بن ‌ابی‌وقاص، مصعب بن‌ عمیر، عبدالله بن‌جحش، شماس بن‌عثمان، طلحه و زبیر و عده‌ای از انصار را، در شمار این گروه ‌اندک ذکر کرده‌اند. متأسفانه در ذکر نام این گروه فداکار و از خود گذشته، دست عده‌ای به تحریف تاریخ آلوده گشت و نام‌هایی بر آن افزوده شد که در خور چنین فضیلتی نبوده‌اند.


امیرالمؤمنین، علی (علیه‌السلام) در روز احد، رشادت‌های بسیاری از خود نشان دادند. ایشان با اینکه در این جنگ بیش از نود زخم برداشته بود، شجاعانه می‌جنگید. به طوری که شمشیرش شکست و از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) درخواست شمشیر کردند، حضرت ذوالفقار خود را به او دادند. به پاس شجاعت‌ها و جوان‌مردی‌های علی (علیه‌السلام) در این روز، منادی‌ از آسمان ندا در داد:
لا سیف الا ذوالفقار لا فتی الا علی (علیه‌السلام)

۱۱.۱ - سخنی از ابن ابی‌الحدید

ابن ابی‌الحدید در وصف پایداری علی (علیه‌السلام) می‌گوید: «هنگامی که عموم اصحاب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) در روز احد از نزد آن حضرت فرار کردند، دسته‌های لشکر مشرکان که متشکّل از پهلوانان بزرگ بودند. پی‌درپی بر شخص رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) حمله‌ور شدند؛ کار بسیار دشوار و بحرانی شد. یک دسته پنجاه نفره از دلاوران قریش قصد جان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) را کردند. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمود: «ای علی (علیه‌السلام) این گروه را از من دور کن». او پیاده بر آن سواران حمله برد و بی‌پروا شمشیر زد تا شماری از آنان را کشت و بقیه را متفرق نمود».

۱۱.۲ - کلام امام علی

علی (علیه‌السلام) نیز در توصیف این روز به مردی عرب فرمود: «اگر در آن روز بودی، می‌دیدی که من از یک‌سو دشمن را می‌راندم و ابودجانه هم در سوی دیگر گروهی از دشمن را می‌راند و سعد بن‌ابی‌وقاص گروه دیگری تا اینکه خداوند همه گرفتاری‌ها را دفع نمود». به نقل ابن ابی‌الحدید از بیست و هشت نفر از کشته‌شده‌های جنگ احد، دوازده نفر آنان به دسته علی (علیه‌السلام) کشته شدند که این خود حاکی از روحیه رشادت و سلحشوری آن حضرت در این جنگ است.


پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) در آن روز شجاعت بسیار از خود نشان داد؛ ایشان آن‌قدر تیر ‌انداخته بودند که زه کمانش پاره شد، پس شروع به سنگ ‌انداختن کردند.


دشمن رفته‌رفته خود را به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) رسانید و با پرتاب سنگ، دندان پیشین ایشان را شکستند و لب و صورتش را مجروح ساختند؛ بر اثر ضربت شمشیر لیثی، گونه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) شکافته شد؛ به حدی که حلقه‌های کلاه‌خود حضرت، در آن فرو رفت.

۱۳.۱ - انتشار خبر شهادت پیامبر

با این حال انتشار خبر کشته شدن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) خیال قریش را راحت کرده بود. آنان در میان کشتگان در جست‌وجوی جنازه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) بودند
و این فرصت مناسبی را برای محافظان ‌اندک پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) فراهم آورده بود تا ایشان را به سوی کوه احد منتقل کنند؛ یاران پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) نیز چنین مصلحت دیدند که خبر کشته شدن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) تکذیب نشود تا او بتواند همراه یاران خود به سوی دره کوه حرکت کند. در این مسیر حضرت در میان گودالی که ابوعامر بر سر راه مسلمانان کنده بود، افتاد و دو زانویش زخمی شد؛ ولی امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) دست ایشان را گرفته و به کمک طلحه ایشان را از آنجا بیرون کشیدند.

۱۳.۲ - بشارت زنده بودن پیامبر

اولین نفر از مسلمانان که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) را زنده دید و خبر آن را به دیگران بشارت داد، کعب بن‌ مالک انصاری بود؛ پس فریاد زد: «ای مسلمانان! بشارت، این رسول خداست»؛ اما پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) به او اشاره کردند که ساکت باشد.
[۱۶۶] واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۳۰، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.
مسلمانان با دیدن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) ایشان را در بر گرفتند
[۱۷۱] واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۳۰، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.
و بر فراز کوه احد رفتند؛ در آنجا کمی بیاسودند؛ علی (علیه‌السلام) برای حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) آب آوردند و ایشان با آن آب، خون از سر و صورت خویش شستند.


ام‌عماره نسیبه بنت کعب المازنیّه، از جمله زنانی بود که برای آب دادن و یا جویا شدن از اوضاع جنگ به احد رفته بود؛
اما چون دید سپاه اسلام رو به هزیمت نهاده‌اند و جان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) در خطر است، سلاح برگرفت و همراه گروه ‌اندک مسلمانان، به دفاع از پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) پرداخت تا اینکه بر اثر ضربتی که ابن قمیئه به شانه‌اش زد، مجروح شد و به زمین افتاد.


ابوسفیان در این هنگام برای درهم کوبیدن روحیه مسلمانان و ایجاد تزلزل در عقاید سپاه شکست‌خورده اسلام، فرصت را مناسب دید. پس سعی در تخریب اعتقادات مسلمانان کرد؛ از‌این‌رو نزدیک گروهی از مسلمانان که بر بالای کوه احد رفته بودند رفته، بر صخره‌ای ایستاد و فریاد زد: «اعل هبل اعل هبل»
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) نیز به مسلمانان دستور دادند که در جوابش بگویند: «خداوند برتر و بزرگوارتر است؛ ما با شما یکسان نیستم، کشته‌های ما در بهشت‌اند و کشته‌های شما در دوزخ»؛ سپس ابوسفیان گفت: «ما عزّی داریم و شما ندارید». حضرت فرمودند که بگویید: «خدا مولای ماست و شما مولا ندارید». سپس ابوسفیان ادامه داد و گفت: «در میان کشتگان شما چیزی از مثله شدن می‌بینم؛ ولی نه بدان کار خشنود شدم و نه از آن غمگین شدم؛ نه به این کار دستور داده‌ام و نه از آن جلوگیری کرده‌ام».


پس از پایان درگیری و فرو نشستن آتش جنگ، هند ـ همسر ابوسفیان ـ همراه دیگر زنانی که همراه وی بودند، فرصت را مغتنم شمردند و بر بالای کشته‌های مسلمانان از جمله حمزه سیدالشهدا رفته، به مثله کردن شهدا پرداختند و گوش و بینی آنها را بریدند؛ هند شکم حمزه را درید و جگرش را بیرون کشید. سپس همراه دیگر زنان به سراغ سایر شهدا رفته، همه را مثله کرده، گوش و بینی بریدند؛ هند از گوش و بینی بریده‌های شهدا دستبند و گلوبند برای خود ساخت؛ سپس بر بالای سنگی رفت و اشعاری دربارة کشته شدن حمزه و سپاس‌گزاری از وحشی سرود.


جنگ خاتمه یافته بود و ابوسفیان و یارانش آهنگ رفتن کردند. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) علی (علیه‌السلام) را به دنبالشان فرستاد تا از رفتنشان مطمئن شوند؛ پس از اینکه از رفتن سپاه قریش اطمینان یافتند، به جست‌وجوی شهدا و مجروحین پرداختند؛ پس بدن حمزه را در دل دره یافتند؛ در حالی که شکمش دریده و بینی و دو گوشش بریده شده بود. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) از این موضوع بسیار متأثر شدند. چون مسلمانان غم پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) را از رفتار وحشیانه دشمنان با عمویش دیدند، قسم یاد کردند که اگر بر قریشیان پیروز شدیم، چنان آنان را مثله کنیم که کسی در عرب نکرده باشد؛ اما با نزول آیه ۱۲۶ سوره نحل، پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) گذشت کرد و صبوری نمود و مثله کردن را ممنوع دانست.


خبر احد، در مدینه پیچید و به جهت نزدیکی میدان جنگ به مدینه، گروهی از زنان مهاجر و انصار از جمله حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها)، همراه آب و غذا به سوی احد شتافتند و به مداوای مجروحین و رسیدگی به امور شهدا پرداختند. حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) چون پدر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) را در آن وضع دید، با آب، زخم‌های رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) را شست و به مداوایش پرداخت.


به دستور پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) شهدا را در دامنه کوه احد دفن کردند و سپس رهسپار مدینه شدند.


فردای آن روز از سوی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) اعلام شد، مسلمانانی که روز گذشته در جنگ احد شرکت داشتند، آماده حرکت به سوی مکه و تعقیب دشمن شوند.
این تصمیم جهت باز داشتن قریش از حمله مجدد به مدینه اتخاذ گردید. حضرت تا منطقه‌ای به نام «حمراء الاسد» در هشت میلی مدینه رفتند و سه روز در آنجا ماندند و سپس به مدینه مراجعت فرمودند.
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) با این اقدام موفق شدند کفار قریش را از حمله مجدد به مدینه باز دارند.


با بازگشت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم)، یهودیان و منافقان مدینه، شروع به شماتت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) و دیگر مسلمانان کردند. آنها از این پیش‌آمد ابراز خوشحالی می‌کردند و سخنان ناپسندی بر زبان می‌راندند. منافقان پیوسته اصحاب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) را تشویق می‌کردند که از اطراف رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) پراکنده شوند. یاران پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) که از احد برگشته بودند، عموماً زخمی بودند. عبدالله بن عبدالله بن‌ ابی در جنگ احد مجروح شده بود و تمام شب را بیدار بود و زخم‌هایش را داغ می‌کرد. عبدالله بن ابی به فرزندش می‌گفت: «بیرون رفتن تو همراه محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) درست نبود، محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) از گفتار من سرپیچی کرد و حرف بچه‌ها را پذیرفت. به خدا قسم! من پیشاپیش این وضع را به طور کامل می‌دیدم». منافقان یاران پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) را به باد انتقاد می‌گرفتند و می‌گفتند: «کسانی که از شما کشته شدند؛ اگر با ما بودند، کشته نمی‌شدند». یهودیان نیز سخنان ناپسندی بیان کرده، می‌گفتند: «محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) فقط طالب پادشاهی است؛ هرگز هیچ پیامبری چنین مصیبت‌زده نشده است، او هم خود زخمی شد و هم اصحابش کشته و زخمی شدند».


در این جنگ نیروهای مشرکان سه هزار نفر بودند، همراه دویست اسب و هفتصد زره و سه هزار نفر شتر. در مقابل، سپاه مسلمانان هفتصد رزمنده و یکصد زره و دو اسب که یکی از این اسبان از آن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) بود و دیگری از آن ابی‌بردة حارثی.
مورخان شمار شهدای این جنگ را ۶۵، ۶۸ ۷۰ ۷۳ ۷۴ تن برشمرده‌اند؛ که حمزه سیدالشهدا، عبدالله بن ‌جحش، مصعب بن‌ عمیر، شماس بن‌ عثمان و دیگران از جمله این شهدا بودند. به علاوه اینکه مورخان تلفات قریش را نیز ۲۲، ۲۳ یا ۲۸ ذکر کرده‌اند.


در پایان این نکته را نیز یادآور می‌شویم که مطالعه آیات ۱۲۱ تا ۱۷۹ سوره آل عمران می‌تواند اطلاعات بیشتری از حقایق تلخ و شیرین جنگ احد در اختیار ما بگذارد.


۱. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۲۸، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.    
۲. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۰، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۴۹۹، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۴. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۱۹۹، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۵. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۳، ص۲۰۱، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵.    
۶. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۷، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، ۱۹۸۸.    
۷. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۱، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    
۸. ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۴۸، بیروت، دار صادر، دار بیروت، ۱۹۶۵.    
۹. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۲، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    
۱۰. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۲۸، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.    
۱۱. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۰، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۱۲. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۷، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، ۱۹۸۸.    
۱۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۰۰، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۱۴. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۱۹۹، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۱۵. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۲۸، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.    
۱۶. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۲، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    
۱۷. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۰۰، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۱۸. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۰۱، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۱۹. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۲، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    
۲۰. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۲۸، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.    
۲۱. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۱، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۲۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۰۱، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۲۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۰۱، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۲۴. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۲، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۲۵. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۲۸، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.    
۲۶. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۳۰، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.    
۲۷. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۲ ۳۱۳، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    
۲۸. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۰۲، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۲۹. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۲۸، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.    
۳۰. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۳، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    
۳۱. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۰۳، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۳۲. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۰۴، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۳۳. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۰۳، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۳۴. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۰۶، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۳۵. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ص۲۲۰، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴.    
۳۶. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۰۶، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۳۷. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۲۸، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.    
۳۸. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۰۷، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۳۹. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۲۹، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.    
۴۰. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۰۷، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۴۱. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۲۹، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.    
۴۲. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۰۷، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۴۳. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۳، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۴۴. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۷، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، ۱۹۸۸.    
۴۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۰۲، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۴۶. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۰۹، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۴۷. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۴، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    
۴۸. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۲۹، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.    
۴۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۰۲، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۵۰. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۷، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، ۱۹۸۸.    
۵۱. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۳، ص۲۰۴، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵.    
۵۲. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۳، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۵۳. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۱۰، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۵۴. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۱۰ ۲۱۱، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۵۵. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۱۳، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۵۶. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۷، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، ۱۹۸۸.    
۵۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۰۳، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۵۸. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۳، ص۲۰۵، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵.    
۵۹. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۳، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۶۰. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۱۴، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۶۱. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۱۴، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۶۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۰۳، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۶۳. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۷، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، ۱۹۸۸.    
۶۴. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۳، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۶۵. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۲۹، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.    
۶۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۰۴، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۶۷. مسعودی، حسن علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ص۲۱۱، تصحیح عبدالله اسماعیل الصاوی، قاهره، دارالصاوی، بی‌تا.    
۶۸. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۴، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۶۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۰۴، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۷۰. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۳، ص۲۲۰، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵.    
۷۱. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۴، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۷۲. ابن سید الناس، فتح‌الدین، عیون الاثر، ج۲، ص۹، بیروت، دارالقلم، چاپ اول، ۱۴۱۴.    
۷۳. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۱۹، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۷۴. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۵، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    
۷۵. دینوری، ابن قتیبه، المعارف، ص۱۵۹ ۱۶۰، تحقیق ثروت عکاشه، قاهره، الهیئه المصریة العامة للکتاب، چاپ دوم، ۱۹۹۲.    
۷۶. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۴، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۷۷. دینوری، ابن قتیبه، المعارف، ص۱۵۹، تحقیق ثروت عکاشه، قاهره، الهیئه المصریة العامة للکتاب، چاپ دوم، ۱۹۹۲.    
۷۸. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۳۰، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.    
۷۹. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۱۸، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۸۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۰۵، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۸۱. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۵، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۸۲. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۱۹، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۸۳. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۲۲، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۸۴. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۵، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۸۵. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۳، ص۲۰۹، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵.    
۸۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۰۷، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۸۷. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۳۰، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.    
۸۸. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۷، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    
۸۹. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۲۰، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۹۰. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۶، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۹۱. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۳۰، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.    
۹۲. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۶، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    
۹۳. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۲۳، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۹۴. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ص۱۴، ص۲۳۳، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴.    
۹۵. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۳۱، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.    
۹۶. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۷، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۹۷. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۲۱، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۹۸. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۸، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۹۹. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۲۳، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۱۰۰. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۷، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۱۰۱. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۳۰، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.    
۱۰۲. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۲۳، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۱۰۳. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۷، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۱۰۴. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۳۰، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.    
۱۰۵. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۲۳ ۲۲۴، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۱۰۶. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۲۵ ۲۲۶، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۱۰۷. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۳۱، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.    
۱۰۸. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۳۱، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.    
۱۰۹. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۲۶ ۲۲۸، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۱۱۰. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۲۹، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۱۱۱. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۳۱، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.    
۱۱۲. ابن سید الناس، فتح‌الدین، عیون الاثر، ج۲، ص۱۹، بیروت، دارالقلم، چاپ اول، ۱۴۱۴.    
۱۱۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۷، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۱۱۴. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۷، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۱۱۵. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۲۹، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۱۱۶. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۹، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۱۱۷. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۳، ص۲۰۹، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵.    
۱۱۸. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۷۸، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۱۱۹. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۳۲، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.    
۱۲۰. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۳۰، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۱۲۱. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۳۲، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.    
۱۲۲. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۷۸، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۱۲۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۰، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۱۲۴. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۷، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، ۱۹۸۸.    
۱۲۵. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۲۹، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۱۲۶. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۷۸، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۱۲۷. ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۵۵، بیروت، دار صادر، دار بیروت، ۱۹۶۵.    
۱۲۸. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۲۲ ۳۲۳، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    
۱۲۹. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۳، ص۲۱۱، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵.    
۱۳۰. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۷۳، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۱۳۱. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۳۲، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.    
۱۳۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۴، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۱۳۳. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۳۲، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.    
۱۳۴. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۳۳، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۱۳۵. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۳۵، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۱۳۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۹ ۵۲۰، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۱۳۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۲۲، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۱۳۸. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۳۷، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۱۳۹. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۸، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    
۱۴۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۲۰، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۱۴۱. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۳۲۳، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۱۴۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۲۰، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۱۴۳. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۳۲، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.    
۱۴۴. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۳، ص۲۱۱، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵.    
۱۴۵. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۷، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، ۱۹۸۸.    
۱۴۶. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۳، ص۲۱۱، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵.    
۱۴۷. ابن شهر آشوب، مناقب، ج۲، ص۳۱۵، قم، انتشارات علامه، ۱۳۷۹.    
۱۴۸. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۱، ص۱۱۶، قم، جزائری، چاپ سوم، ۱۴۰۴.    
۱۴۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۴، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۱۵۰. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۷۳، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۱۵۱. ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۵۴، بیروت، دار صادر، دار بیروت، ۱۹۶۵.    
۱۵۲. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ص۱۴، ص۲۵۰، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴.    
۱۵۳. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۵۶، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۱۵۴. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ص۱۵، ص۵۴، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴.    
۱۵۵. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۳۲، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.    
۱۵۶. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۴۲، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۱۵۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۶، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۱۵۸. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۹، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    
۱۵۹. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۷۹، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۱۶۰. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۸۰، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۱۶۱. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۳۲، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.    
۱۶۲. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۴۶ ۲۳۷، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۱۶۳. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۸۰، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۱۶۴. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۴۴، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۱۶۵. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۳۵، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۱۶۶. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۳۰، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.
۱۶۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۸، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۱۶۸. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۸۳، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۱۶۹. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۳، ص۲۱۱، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵.    
۱۷۰. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۳۵ ۲۳۶، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۱۷۱. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۳۰، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.
۱۷۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۱۸، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۱۷۳. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۸۳، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۱۷۴. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۳، ص۲۱۱، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵.    
۱۷۵. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۸۵، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۱۷۶. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۸، ص۳۰۳، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.    
۱۷۷. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۶۹، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۱۷۸. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۸۱، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۱۷۹. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۸۲، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۱۸۰. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۶۸، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۱۸۱. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۲۵، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    
۱۸۲. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۹۷، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۱۸۳. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۲۷، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    
۱۸۴. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۳۶، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.    
۱۸۵. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۹۳، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۱۸۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۲۱، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۱۸۷. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۳، ص۲۱۳، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵.    
۱۸۸. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۳، ص۲۱۳، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵.    
۱۸۹. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۹۳ ۹۴، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۱۹۰. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۳۷، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.    
۱۹۱. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۲۷، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    
۱۹۲. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۹۷، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۱۹۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۲۴، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۱۹۴. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۷، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، ۱۹۸۸.    
۱۹۵. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۹۱، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۱۹۶. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۷۴، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۱۹۷. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۹۱، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۱۹۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۲۷، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۱۹۹. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۹۴، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۲۰۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۲۷، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۲۰۱. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۹۵، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۲۰۲. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۹۶، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۲۰۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۲۹، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۲۰۴. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۳، ص۲۱۴، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵.    
۲۰۵. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۳۷، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.    
۲۰۶. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۲۴، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    
۲۰۷. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۲۴۹، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۲۰۸. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۳۱۲، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۲۰۹. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۳۶، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    
۲۱۰. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۱۰۱، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۲۱۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۳۴، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۲۱۲. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۳۳۵، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۲۱۳. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۱۰۱، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۲۱۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۳۵، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۲۱۵. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۳، ص۲۱۷، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵.    
۲۱۶. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۳۸، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    
۲۱۷. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۳۷، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.    
۲۱۸. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۱۰۲، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۲۱۹. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۳، ص۲۱۷، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵.    
۲۲۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۳۵، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۲۲۱. مسعودی، حسن علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ص۲۱۱، تصحیح عبدالله اسماعیل الصاوی، قاهره، دارالصاوی، بی‌تا.    
۲۲۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۳۵، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۲۲۳. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۱۰۲ ۱۰۳، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۲۲۴. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۳۷، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.    
۲۲۵. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۳۱۷، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۲۲۶. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۳۱۷، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۲۲۷. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۳۱۷، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۲۲۸. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۳۱۷، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۲۲۹. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۳۱۷، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۲۳۰. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۳۱۷، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۲۳۱. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۲۸، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.    
۲۳۲. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۶، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۲۳۳. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۳، ص۲۲۰ ۲۲۱، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵.    
۲۳۴. مسعودی، حسن علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ص۲۱۱، تصحیح عبدالله اسماعیل الصاوی، قاهره، دارالصاوی، بی‌تا.    
۲۳۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۰۵، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۲۳۶. خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص۷۳، تحقیق فواز، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۵.    
۲۳۷. مسعودی، حسن علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ص۲۱۱، تصحیح عبدالله اسماعیل الصاوی، قاهره، دارالصاوی، بی‌تا.    
۲۳۸. دینوری، ابن قتیبه، المعارف، ص۱۵۹ ۱۶۰، تحقیق ثروت عکاشه، قاهره، الهیئه المصریة العامة للکتاب، چاپ دوم، ۱۹۹۲.    
۲۳۹. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۸، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، ۱۹۸۸.    
۲۴۰. خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص۷۳، تحقیق فواز، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۵.    
۲۴۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۰۸، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۲۴۲. مسعودی، حسن علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ص۲۱۱، تصحیح عبدالله اسماعیل الصاوی، قاهره، دارالصاوی، بی‌تا.    
۲۴۳. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۱۲۲ ۱۲۷، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۲۴۴. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۳۳، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.    
۲۴۵. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۲۸، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    
۲۴۶. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۲۸، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶.    
۲۴۷. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، ج۱، ص۳۰۰، مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ سوم، ۱۹۸۹.    
۲۴۸. حمیری، ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۱۲۹، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۲۴۹. واقدی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۳۳، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹.    
۲۵۰. مسعودی، حسن علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ص۲۱۱، تصحیح عبدالله اسماعیل الصاوی، قاهره، دارالصاوی، بی‌تا.    
۲۵۱. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ص۱۵، ص۵۴، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴.    




سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «غزوه احد (۱)»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۵/۳۰.    

سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «غزوه احد (۲)»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۵/۳۰.    



جعبه ابزار