غفلت (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
غَفْلَت (به کسر غین و سکون فاء) یکی از مفردات به کار رفته در
قرآن کریم به معنای عدم توجّه و
اشتباه است.
غَفْلَت:
عدم توجّه و
اشتباه است.
(وَدَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَ أَمْتِعَتِكُمْ ...)،
«
کفّار دوست دارند كه ای كاش از
اسلحه و متاعهاى خويش غفلت میكرديد».
آیه روشن ميكند: غفلت آنست كه چيزى حاضر باشد ولى انسان به آن توجه نكند و آنرا فراموش كند. لذا در
مجمع ذيل
آیه ۱۳۱ سوره انعام فرموده: غفلت ضدّ
یقظه است يقظه يعنى بيدارى و توجّه.
در
نهج البلاغه خطبه ۱۵۱ فرموده:
«وَ اسْتَيْقِظْ مِنْ غَفْلَتِكَ»، از غفلتت بيدار شو.
ايضا در مجمع ذيل
آیه ۷۴ بقره فرموده: «الْغَفْلَةُ السَّهْوُ عَنِ الشَّيْءِ» و آن رفتن از
ذهن است بعد از توجّه.
به قول
راغب: آن سهوى است كه از كمى حفظ و كمى توجّه عارض شود،
(وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ)،
«خدا از آنچه میكنيد در غفلت و بىخبرى نيست».
ناگفته نماند: غفلت چنانكه گفته شد عدم توجّه به چيز موجود است. غفلت گاهى
عذر مقبول است و آن در صورتى است كه علت غفلت عدم
اتمام حجّت باشد، مثل:
(ذلِكَ أَنْ لَمْ يَكُنْ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرى بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها غافِلُونَ)،
يعنى: «
انذار و ارسال
رسل براى آن بود كه خدا قريهها را روى ظلمیكه در حال غفلت میكنند هلاك نمیكند». روشن است كه غفلت در اينجا عذر مقبول است، عبارت اخراى اين، آيه:
(وَ ما كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا)،
است، (و ما هرگز قومى را مجازات نخواهيم كرد، مگر آنكه پيامبرى مبعوث كنيم)،
ايضا آيه:
(نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَيْنا إِلَيْكَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِينَ)،
(ما بهترين سرگذشتها را به وسيله اين قرآن كه به تو
وحی كرديم، براى تو شرح مىدهيم؛ و به يقين پيش از اين، از آن غافل بودى)،
كه خطاب به
حضرت رسول (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) است و مراد از آن عدم توجّه است، نه ذمّ. ولى غالبا علّت آن عدم دقت خود شخص است و در آنصورت مذموم است و عذر نيست، مثل:
(أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ)،
(آنها همچون چهارپايانند؛ بلكه گمراهتر! اينان همان غافلانند چون امكان
هدایت دارند و بهره نمىگيرد)
يا وَيْلَنا قَدْ كُنَّا فِي غَفْلَةٍ مِنْ هذا}}،
(اى واى بر ما كه از اين امر در غفلت بوديم).
در بيشتر
آیات كه غفلت درباره مردم بكار رفته مراد از آن غفلت غير معذور و در مقام ذمّ است،
(وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ)،
اِغْفال يعنى وا داشتن به غفلت و تسليط غفلت بر شخص، يعنى: «اطاعت مكن از كسی كه
قلب او را از ياد خدا غافل كردهايم و تابع هواى خود شده است».
اينگونه اشخاص در اثر اعمال بد خويش چنين مجازات شدهاند و خود مقدّمه آنرا فراهم آوردهاند، چنانكه فرموده:
(فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ)،
يعنى: «چون منحرف شدند خدا قلوبشان را منحرف كرد»، ايضا:
(ثُمَّ انْصَرَفُوا صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ ...).
(سپس منصرف مىشوند (و از حضور
پیامبر بيرون مىروند)؛
خداوند دلهايشان را از حق منصرف ساخته)
(إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ)،
مراد از غافلات زنانى است كه از
زنا بىخبر و نسبت به آن بىتوجّهاند يعنى: «آنانكه به زنان عفيف و بىخبر و
مؤمن، نسبت زنا ميدهند، در
دنیا و
آخرت مورد
لعنت خدايند».
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "غفلت"، ج۵، ص۱۱۱-۱۱۳.