فضل الهی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قرآن فضل عظيم الهي بر پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله است، كه خداوند آن را بر قلب پاك حضرت نازل فرمود، و او را مختصّ اين فضل عظيم خود نمود، و از طريق پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله، تمام جهانيان از آن بهره مند مي گردند. فضل بي شمار خداوند در طبيعت، خلقت شب و روز، آفرينش آسمانها و زمين، درياها، گوناگوني ميوه ها و گلها و در امور معنوي همچون هدايتگري، اعطاي علم و حكمت و انزال كتب آسماني تجلّي يافته است كه با تدبّر در قرآن و روايات معصومين علیهم السلام اين دو ثقل ارزشمند و ماندگار رسول اكرم صلی الله علیه و آله بهتر قابل شناسايي هستند.
مفهوم شناسي فضل
فضل درلغت
فضل بر افزوني و زيادتي در چيزي دلالت دارد، كه از جمله زيادتي خير است و افضال به معناي احسان می باشد. ۱
فضل در اصطلاح
فضل به معني برتري و فزوني و مقدار زايد بر حدّ وسط است؛ ولي به طور كلّي تمام مواهبي را كه خدا بر ديگران ارزاني داشته است، شامل مي شود. فضل به نعمت عام پروردگار بر دوست و دشمن اشاره دارد. ۲ فضل، بهرۀ بيش از استحقاق و مورد نظر است. ۳
در «فرهنگ معين» فضل را يكي از صفات خدا معرفي می كند و آن را بالاتر از عدل و موجب بخشايش گناهكار می داند. «اِلَهِي عَامِلنَا بِفَضلِكَ وَ لاَتُعَامِلنَا بِعَدلِكَ؛ ۴ خداوندا از ناحیه فضلت با ما رفتار کن نه با عدلت
زیانکار خواهیم بود .»
فضل در آيات قرآن به معناي برتري، عطيّه، احسان و رحمت است. برتري در جنبۀ معنوي آن مثل: (فَما كانَ لَكُمْ عَلَيْنا مِنْ فَضْلٍ)؛ ۵ «شما را بر ما امتيازي نيست.» و برتري مادي مثل: (وَ اللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ فِي الرِّزْقِ)؛ ۶
«و خدا بعضي از شما را بر بعضي ديگر برتري داده است.» ۷
امام جواد علیه السلام درباره انواع فضلیت می فرماید: «الْفَضَائِلُ أَرْبَعَةُ أَجْنَاسٍ أَحَدُهَا الْحِكْمَةُ وَ قِوَامُهَا فِي الْفِكْرَةِ وَ الثَّانِي الْعِفَّةُ وَ قِوَامُهَا فِي الشَّهْوَةِ وَ الثَّالِثُ الْقُوَّةُ وَ قِوَامُهَا فِي الْغَضَبِ وَ الرَّابِعُ الْعَدْلُ وَ قِوَامُهُ فِي اعْتِدَالِ قُوَى النَّفْسِ؛۸فضيلت چهارگونه است: اول حكمت، که جانمايه آن انديشه است؛ دوم عفّت كه قوام آن در شهوت است؛ سوم قدرت، كه آن در خشم است؛ چهارم عدالت، كه قوام آن در اعتدال نفس است.»
مصاديق فضل
۱. توحيدگرايي و تبرّي از شرك
عقيدۀ توحيدي داشتن و مبّرا بودن از شرك، جلوۀ فضل خدا و يك امر مشترك بين تمام اديان می باشد.
همان طور که حضرت يوسف علیه السلام فرمود:
(وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائي إِبْراهيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ ما كانَ لَنا أَنْ نُشْرِكَ بِاللَّهِ مِنْ شَيْ ءٍ ذلِكَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَلَيْنا وَ عَلَى النَّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَشْكُرُونَ)؛ ۹ «و از آيين پدرانم ابراهيم خليل، اسحاق و يعقوب پيروي می كنم و در آيين ما هرگز نبايد چيزي را با خدا شريك گردانيم، اين
و ایمان به یگانگی خدا فضل و عطاي خدا بر ما و بر همۀ مردم است؛ امّا اكثر مردم شكر اين عطا را بجا نمی آورند.»
در اين آيه سخن از اقتداي حضرت يوسف علیه السلام به اجدادش است كه نه يهودي بودند نه نصراني؛ بلكه موحّد و يكتاپرست بودند و حضرت آن را از فضل و عطاياي الهي برخودشان و مردم می دانست.
تمام پاداشها به فضل الهي است و كسي كه توفيق عمل خيري می يابد، بايد خدا را به پاس اين توفيق بستايد. ۱۰ بنا براين، مردم با پرستش خداي يگانه در حقيقت صاحب فضل و بخشش از سوي خداوند می شوند.
۲. رسالت
رسول، فرستاده خداوند به سوي مردم است و به واسطۀ او حجّت بر مردم تمام می شود. رسالت، مقام ابلاغ وحي و نشر احكام و تربيت نفوس از طريق تعليم و آگاهي بخشيدن است.قول خداوند است كه: (بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَكْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْياً أَنْ يُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلى غَضَبٍ وَ لِلْكافِرينَ عَذابٌ مُهينٌ)؛ ۱۱ «وه! به بدبهايي خود را فروختند كه به آنچه خدا نازل كرده بود از سررشك انكار آوردند، كه چرا خداوند از فضل خويش بر هر كس از بندگانش كه بخواهد فرو می فرستند. پس به خشمي بر خشم ديگر گرفتار آمدند، و براي كافران عذابي خفت آور است.»
يهود با وجود علمي كه به حقّانيّت اسلام و رسالت پيامبر صلی الله علیه و آله داشتند، به او كفر ورزيدند؛ در حالي كه اين فضل خداوند بود كه به هر كس از بندگان خود بخواهد، عطا می كند. حسدورزي يهود نسبت به پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله آفت جانشان شد و با اين بهانه و پندار احمقانه كفر ورزيدند كه چرا آخرين پيامبر خدا صلی الله علیه و آله از تبار فرزندان اسرائيل نيست و از نوادگان اسماعيل است؟ اين پندار يهود در حالي بود كه خوب می دانستند خدا از روي فضل و رحمت خويش آيات خود را بر هر كس از بندگانش كه بخواهد، فرو می فرستد و او را به سفارت خويش بر می گزيند و اين به خواست ديگران نيست. ۱۲
فضیلت مقام رسالت برای این است که هر خیر و برکتی که در بعضی از انسانهای عادی به کندی رشد می کند و یا ریشه کن می گردد، در مقام رسالت به سرعت رشد می نماید. ۱۳
۳. علم
علوم و معارف ويژۀ الهي نمود فضل خدا می باشد؛ اولين معلم، خداوند سبحان است كه با فرستادن تعاليم خود بر بزرگ معلم اخلاق؛ رسول اكرم صلی الله علیه و آله به تزكيه و تعليم بندگانش پرداخت و نهايت لطف و فضل خود را در نجات آنان به كار گرفت، و اين فضل عظيم و فراگير پروردگار است.
خداوند در آيۀ۱۵ سوره نمل، بلافاصله بعد از بيان موهبت بزرگ «علم» سخن از «شكر» آورده تا روشن شود هر نعمتي را شكري لازم و خود شكر محتاج شكري ديگر: (وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ وَ سُلَيْمانَ عِلْماً وَ قالاَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي فَضَّلَنا عَلى كَثيرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنينَ • وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ وَ قالَ يا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتينا مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبينُ)؛ ۱۴ «و به راستي به داود و سليمان دانشي عطا كرديم، و آن دو گفتند: ستايش خدايي را كه ما را بر بسياري از بندگان با ايمانش برتري داده است. و سليمان از داود ميراث يافت و گفت: اي مردم! ما زبان پرندگان را تعليم يافته ايم و از هر چيزي به ما داده شده است. راستي كه اين همان امتياز آشكار است.»
اين دو پيامبر بزرگ از نعمت علمشان در نظام بخشيدن به حكومت الهي بهره گرفتند. آنها معيار برتري خود بر ديگران را در علم خلاصه كردند، نه در قدرت و حكومت، و شكر و سپاس را نيز در برابر علم شمردند، نه در مواهب ديگر، و هر قدرتي كه هست، از علم سرچشمه می گيرد.
بنابراين، علمي كه حضرت داود و سليمان علیه السلام داشتند، فضلي بود از جانب خدا به ايشان؛ زيرا علمي كه انبيا به آن اختصاص داده شده اند، از مقولۀ درس خواندن نيست؛ بلكه كرامت از طرف خداوند است كه دست اوهام بدان نمی رسد.
حضرت سليمان علیه السلام تمام آنچه از قدرت، حكومت و علم به ایشان ارزاني شد، بدون عجب و غرور از فضل آشكار خدا می داند: (إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبينُ)؛ ۱۵ و بار ديگر می گويد: (هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي)؛ ۱۶ «اين ازفضل پروردگار من است.» تمام آنچه را خداوند به او عطا كرد، از فضل و عنايت پروردگار می داند و قارون وار نگفت: (إِنَّما أُوتيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدِي)؛ ۱۷ «آنچه
اموال به من داده شد، براساس دانشي بود. كه نزد من است.»
۴. تزكيه
فضل الهي، مايۀ تزكيه و كمال انسانهاست؛ از اینرو خداوند می فرماید: (يَا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ وَ مَنْ يَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّيْطانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ لكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ)؛ ۱۸ «ای کسانی که ایمان آورده اید! پای از پی گامهای شیطان منهید، که هر کس پای بر جای گامهای شیطان نهد
که او به زشتکاری و ناپسندی امر می کند و اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود، هیچ کس از شما پاک نمی شد؛ ولی
[۵] خداست که هر کس را بخواهد پاک می گرداند و خدا
که شنوایِ داناست.»
اين آيه به يكي از مهم ترين نعمتهاي بزرگ خداوند بر انسانها در طريق هدايت، اشاره دارد كه فضل و رحمت الهي موجب نجات انسانها از آلودگيها و گناهان می شود؛ چرا كه از يك سو خدا موهبت عقل را داده و از سوي ديگر موهبت وجود پيامبر صلی الله علیه و آله و احكامي كه از طريق وحي نازل می گردد؛ ولي اين مواهب، گذشته از توفيقات خاص او، و امدادهاي غيبي اش كه شامل حال انسانهاي آماده و مستحق می گردد، مهم ترين عامل پاكي و تزكيه است. ۱۹
«آيت الله جوادي آملی» هر كوششي را كه نصيب انسانها می شود مسبوق به عنايت، فضل و لطف خدا می داند. از كوچك ترين موهبتها تا بزرگ ترين نعمتها از عنايتهاي الهي است و می فرمايد: «اگر فضل خدا نبود و خداوند انسان را به حال خود رها می كرد، آنان نمی توانستند از فطرت خود بهره بگيرند و جلوي غضب و شهوت را گرفته، نفس خود را تعديل و رام كنند؛ زيرا انسانها موجود ضعيف، قاصر و ناقصي هستند و آن هنر را ندارند كه با سرمايۀ فطرت از چنگ غضب و شهوت برهند؛ ولي فضل خدا، مايۀ شكوفايي فطرت شده كه نتيجتاً بر غضب و جهل خود مسلّط می گردد.» ۲۰ بنابراين، تزكيه و پاك بودن درون موجب بيداري دل، صفاي روح و سعادت انسان در دنيا و عقبي می شود.
۵. سلامتي
عافيت و سلامتي مجاهدان، تجلّي فضل خدا است. آنان با ايمان و توكل بر خداوند و صبر و پايداري در راه و هدف خود از هيچ حادثۀ ناگواري نمی هراسند و سختيها را با جان و دل می خرند و سلامت و پيروزي خود را در اين راه از فضل و عنايت ويژۀ خدا می دانند. خداوند می فرمايد: (فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظيمٍ)؛ ۲۱ «پس با نعمت و بخششي از جانب خدا،
میدان نبرد بازگشتند، در حالي كه هيچ آسيبي به آنان نرسيده بود، و همچنان خشنودي خدا را پيروي كردند، و خداوند داراي بخششي عظيم است.»
در پايان جنگ احد لشكر ابوسفيان پس از پيروزي، در ميانۀ راه به طرف مكّه پشيمان شدند و تصميم گرفتند دوباره به مدينه برگردند و باقيماندۀ مسلمانان را نابود كنند. اين خبر به پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله رسيد. پيامبر صلی الله علیه و آله و لشكريانش با آنكه زخمي بودند خود را آمادۀ جنگ كردند. به گوش ابوسفيان رسيد كه پيامبر صلی الله علیه و آله با لشكر انبوهي براي نبرد با شما آماده شده است. ابوسفيان وحشت زده از جنگ منصرف شد و رسول خدا صلی الله علیه و آله با شنيدن اين خبر فرمود: «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ». به دنبال اين استقامت و پايمردي آشكار، قرآن نتيجۀ عمل مجاهدان را اين گونه بيان كرد: «آنها از ميدان با نعمت و فضل پروردگار برگشتند.» چه نعمت و فضلي از اين بالاتر كه بدون وارد شدن در يك برخورد خطرناك با دشمن، دشمن از آنها گريخت و سالم و بدون دردسر به مدینه مراجعه نمودند. ۲۲
عوامل برخورداري از فضل الهی
۱. ايمان
ايمان، موجب برخورداري از پاداش و فضل الهي می شود.
خداوند می فرمايد: (لِيَجْزِيَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْكافِرينَ)؛ ۲۳ «تا
[۸] كساني را كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كرده اند، به فضل خويش پاداش دهد، كه او كافران را دوست نمی دارد.»
خداوند آنچه را كه در قيامت به صالحان به عنوان جزاء می دهد فضل خود خوانده است كه از روي تفضّل به آنان داده می شود، و از شدّت فضل و رحمتي كه به بندگان خود دارد، آنان را مالك اعمالشان دانسته است، و در عين اينكه خودش مالك ايشان است، آنان را مستحقّ آن حق خوانده، بهشت و مقام قربي كه به ايشان می دهد، پاداش در مقابل اعمالشان دانسته است و اين حق اعتباري، خود فضل ديگري از خداي سبحان می باشد كه منشأ آن محبتّي است كه به بندگان خويش دارد؛ چون آنان پروردگار خود را دوست می دارند و رو به سوي او می كنند و دين او را پا می دارند و از فرستادگان او پيروي می كنند. ۲۴
بنابراين، فضل و رحمت خداوند نصيب مؤمنان صالح می شود و خداوند مواهب زيادي كه شايستۀ فضل و كرم اوست، به آنها می بخشد.
حضرت علي علیه السلام می فرمايد: «إِنْ آمَنْتَ بِاللهِ أَمِنَ مُنْقَلَبُکَ؛ ۲۵ اگربه خدا ايمان آوري، بازگشت گاهت امن است.»
ايمان موجب محكم شدن گامهاي انسان در راه خدا می شود. وقتي اعراب باديه نشين گفتند: «ما ايمان آورديم.» خداوند فرمود: «به آنان بگو كه: اسلام آورده اند و هنوز ايمان در دلهاي آنان وارد نشده است.» چون هركسي كه ايمان دارد، جان ومالش را در راه خدا می گذارد و اين نهايت اخلاص بندۀ با ايمان و فضل و موهبتي عظيم از سوي باري تعالي است.
۲. تقوا
كلمۀ «تقوي» به معناي با پاي برهنه، پاورچين و باپروا راه رفتن، اصلاح كردن چيزي و نگهداري آمده است. ۲۶
«مرحوم آيت الله طالقاني» تقوا را به منزلۀ وجدان آگاه تلقي می كنند كه انسان را بر تمايلات و شهوات خود مسلّط می سازد و از تجاوز به حدود ديگران منع می كند. ۲۷
خداوند می فرمايد (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيمِ)؛ ۲۸ «اي كساني كه ايمان آورده ايد! اگر از خدا پروا داريد، او براي شما
[۹] تشخيص
از باطل قرار می دهد و گناهانتان را از شما می زدايد و شما را می آمرزد و خدا داراي بخشش بزرگ است.»
اين آيه به اهميت تقوا و آثار آن در سرنوشت انسان اشاره دارد.
فرقان در اعتقادات، جدا كردن ايمان و هدايت از كفر و ضلالت است، و در عمل، جدا كردن اطاعت و هر عمل مورد خشنودي خدا از معصيت، و هر عملي كه موجب غضب او باشد. فرقان در رأي و نظر، جدا كردن فكر صحيح از فكر باطل است. تمام اينها نتيجه و ميوه اي است كه از درخت تقوا به دست می آيد. ۲۹
۳. دعا
دعا در لغت به معني صدا زدن، به ياري طلبيدن و در اصطلاح اهل شرع، گفتگو كردن با حق تعالي به نحو طلب حاجت،
و درخواست حل مشكلات از درگاه او، و يا به نحو مناجات و ياد جلال و جمال ذات اقدس اوست.۳۰خداوند در مورد نقش دعا در بهره مندي از فضل خود می فرمايد: (وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَليماً)؛ ۳۱ «زنهار، آنچه را خداوند به
[۱۱] آن، بعضي از شما را بر بعضي
[۱۲] برتري داده، آرزو مكنيد. براي مردان از آنچه
اختیار كسب كرده اند، بهره اي است، و براي زنان
[۱۴] از آنچه
اختیار كسب كرده اند، بهره اي. و از فضل خدا درخواست كنيد كه خدا به هر چيزي داناست.»
مردم با ديدن برتريهایي که در ميان آنان وجود دارد، بايد به درگاه خداوند دعا كنند و از او فضل را درخواست كنند: (وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ)؛ زيرا آن افرادي كه فضل يا فضايلي دارند، خدا به آنان داده است، پس اوست كه می تواند به همه فضل بدهد، و حتي او را از آنها برتر قرار دهد.
پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: «وَ أَسْئَلُوا اللهَ مِنْ فَضْلِهِ، وَ اَفْضَلُ الْعِبَادَۀِ اِنْتِظَارُ الْفَرَجِ؛ ۳۲ از ناحیه فضل خدا، از او درخواست کنید و
که برترین عبادت، انتظار فرج است.»
۴. اطاعت
اطاعت از خدا و پيامبر صلی الله علیه و آله سبب محشور شدن با نيكان و بهره مندي از فضل خدا می شود. حضرت علي علیه السلام اسباب سعادت بشر را تنها با بعثت نبي اكرم صلی الله علیه و آله و آيين پاكي كه او آورده است، فراهم و ميسّر می داند و در این ميان وظيفۀ ما تنها پيمودن راه با اطاعت است، كه آن هم با توكل به ذات پاك حق تعالي، استرشاد و تقاضاي راهنمايي از او امكان پذير می باشد. ۳۳
خداوند می فرمايد: (وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقاً • ذلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ عَليماً)؛ ۳۴ «و كساني كه از خدا و پيامبر اطاعت كنند، در زمرۀ كساني خواهند بود كه خدا ايشان را گرامي داشته
[۱۷] با پيامبران، راستان، شهيدان و شايستگانند و آنان چه نيكو همدمانند. اين تفضّل از جانب خدا می باشد، و خدا بس داناست.»
در اين آيه وجوب اطاعت از خدا و رسول را بيان كرده و بدان جهت واجب است كه خدا به آن امر کرده است، و هر كس از خدا و رسول او اطاعت كند، به چهار طائفۀ نبيين، صدّيقين، شهدا و صالحين ملحق می شود. اين چهار طايفه از حيث رفاقت طوايف خوبي هستند.
در ادامه خداوند تمام اينها را از فضل خدا می داند و همراه بودن «الفضل» با «ذلك» به عظمت اين فضل دلالت می كند كه جامع تمامی فضيلتها و فضلهاست. ۳۵
عوامل محروميت از فضل الهی
انسانها با خطا و اشتباه در زندگي و انتخاب راه ناشايست، خود را از مسير الهي و فيوضات خداوندي دور كرده و در مسيري قرار می گيرند كه آنها را به ناكجا آباد می برد. آنان با پيروي از فرامين و دستورهاي دشمن قسم خوردۀ انسان و وسوسه هاي او و سرپيچي از اوامر و تكبّر در برابرخداوند يكتا، خود را به ورطۀ هلاكت می افكنند و دچار خسران می شوند، و در واقع انسان ظرف وجودي خود را وارونه می سازد و قابليت خود را از كف می دهد و خود را از فضل الهي محروم می سازد. برخي از اين عوامل عبارتند از:
۱. سرپيچي از اوامرالهي
سرپيچي از دستورات خدا و رسول او و خروج از دايره بندگی موجب محروميّت از فضل الهي است. خداوند می فرمايد: (وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فيها وَ لَهُ عَذابٌ مُهينٌ)؛ ۳۶ «و هر كس از خدا و پيامبر او نافرماني كند و از حدود مقرر او تجاوز نمايد،
[۱۸] وي را در آتشي در آورد كه همواره در آن خواهد بود و براي او عذابي خفّت آور است.»
كساني كه از روي طغيان، سر كشي، دشمني و انكار آيات الهي، حكم خدا را زير پا می گذارند، در حقيقت به خدا و روز باز پسين ايمان ندارند، واز حدود الهي تجاوز نموده اند و كساني كه به حقوق ديگران تجاوز می كنند، در رديف كفار، گرفتار عذاب جاويدان می شوند.
«خلود در دوزخ مخصوص كفار نيست. عصيان خدا و تجاوز به حقوق ديگران نيز می تواند زمينۀ خلود باشد. آنانكه به وصيت نامه ها عمل نمی كنند، يا بدهي هاي متوفّا را نمی پردازند، يا با جعل سند و انكار حق و ندادن سهم بعضي از وارثان، سعي در تصاحب اموال آنان می كنند، براي هميشه در عذاب و قهر الهي اند.» ۳۷
بنابراين، نافرماني از خدا و رسولش موجب قهر و عذاب الهي است كه نمود محروميت از فضل الهي می باشد.
۲. شكستن پيمان الهي، سبب خسران
خداوند با ارسال رسل و انزال كتب بر پيامبران، از مردم پيمان گرفته است كه جز خداي يكتا را نپرستند و در مسير اطاعت الهي گام بردارند و شكست عهد و پيمان الهي را موجب ضرر و زيان خود آنان می داند؛ زيرا خداوند هيچ گونه ستمي بر بندگان روا نمی دارد و می فرمايد: (ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَلَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرينَ)؛ ۳۸ «سپس شما بعد از آن
[۱۹] روي گردان شديد، و اگر فضل خدا و رحمت او بر شما نبود، مسلماً از زيانكاران بوديد.»
در اين آيه شكستن عهد و پيمان الهي موجب محروميّت از فضل باري تعالي معرفي شده است و اصولاً در فرهنگ و بينش قرآني، دنيا تجارت خانه اي است كه جمعي در آن سود می برند و گروهي ديگرزيان می كنند.
هنگامي كه بني اسرائيل پيمان عمل به محتويات تورات را شكستند و از آن تخلّف نمودند، در حقيقت عمر خود را كه بايد در راه اطاعت از خدا و پيامبر صرف می كردند، از دست دادند و اين شكست پيمان الهي موجبات خسران در زندگيشان شد. با وجود اين، فضل خداوند بسيار بود و توفيق آنان بر توبه موجب شد كه جلوي اين خسران گرفته شود؛ زيرا اولين مرحلۀ آغاز تقوا و پرهيزگاري توبه است و از جمله انسانهايي كه در پيشگاه خداوند متعال ارزش والايي می يابند و مورد احترام و دعاي فرشتگان قرار می گيرند، توبه كنندگان هستند.
بنابراين، عمل به دستورات و وفا به عهد الهي موجب رشد و سعادت و شكستن عهد و پيمان الهي موجب از دست دادن سرمايۀ اصلي (عمر انسان) و خسران می شود.
۳. وسوسه هاي شيطان
خداوند در قرآن كريم به انسان مكرّر دستور می دهد كه از وسوسه هاي شيطان پيروي نكند و اگر كسي واقعاً بندۀ خدا باشد، نبايد از شيطان اطاعت كند؛ لذا می فرمايد: (وَ إِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَميعٌ عَليمٌ)؛ ۳۹ «اگر از شيطان وسوسه اي به تو رسد، به خدا پناه بر؛ زيرا كه او شنواي داناست.»
هر كسي از وسوسه هاي شيطان كه همانا به فحشا و بدكاري دستور می دهد، پيروي كند، او گمراه كننده است و با وعده به فقر و نداري، از كارهاي خوب جلوگيري می كند و در مقابل خداوند می ايستد. خداوند متعال در قرآن کریم می فرمايد: (الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ)؛ ۴۰ «شيطان به شما وعده فقر می دهد و به زشتی فرمان می دهد؛ و
[۲۰] خداوند از جانب خود به شما وعده آمرزش و و برکت می دهد، و خداوند گشايشگر داناست.»
خدای بزرگ در آيات بسياري به انسان هشدار می دهد و می فرمايد: شيطان دشمني آشكار است، در دشمني او با شما هيچ گونه شكي نكنيد و هنگامي كه انسان در صدد كار خوبي همچون انفاق و ايثار باشد؛ شيطان وارد عمل می شود و او را وعدۀ فقر می دهد. اگر ايمان شخصي سست باشد، شيطان پيروز؛ ولي بايد فضل و رحمت خدا را فراموش نكرد؛ زيرا وعده اي كه شيطان می دهد از روي جهالت و ناداني و هدفش گمراهي است؛ امّا وعده اي كه خداوند می دهد از روي علم است و هدفش رستگاري و نجات انسان از اين ديو سركش و دشمن بشريت. دوري از شيطان و اطاعت نكردن از اوامر ظاهرفريب و شيطاني، خود جلوه اي از فضل الهي و رهايي انسان از اين دشمن قسم خورده است.
خداوند می فرمايد: (وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطانَ إِلاَّ قَليلاً)؛ ۴۱ «اگر فضل خدا و رحمت او بر شما نبود، مسلّماً جز
[۲۱] اندكي، از شيطان پيروي می كرديد.»
از بلاهاي بزرگي كه دامن گير جوامع مختلف می شود و روح اجتماعي و تفاهم و همكاري را در ميان آنها می كشد، وسوسه هاي شيطان، برای ایجاد تفرقه و از بین بردن وحدت است.
بنابراين، براي نجات از دامها و وسوسه هاي رنگارنگ شيطان و لشكريان گوناگونش كه در اشكال مختلف شهوات، مراكز فساد، سياستهاي استعماري، مكتبهاي انحرافي و فرهنگهاي فاسد بروز می كند، بايد به سايۀ فضل و لطف پروردگار و ايمان و تقواي الهي پناه برد، و خود را به ذات پاك او سپرد كه جز اين، راهي نيست.
پی نوشت:
۱)معجم مقاییس اللغۀ، احمد ابن فارس، به تحقیق عبدالسلام محمّد هارون، دارالکتب العلمیه، ۱۳۶۳، ج ۴، ص ۵۰۸.
۲) شرح و تفسیر لغات قرآن براساس تفسیر نمونه، جعفر شريعتمداري، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ش، ج ۳، ص ۴۷۱.
۳) پرتوی از قرآن، محمود طالقاني، شرکت سهامی انتشار، تهران، ۱۳۶۰ ش، ص ۲۳۶.
۴) فرهنگ فارسی معین، محمّد معين، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۱ش، ج ۲، ص ۲۵۵۳.
۵) اعراف/۳۹.
۶) نحل/۷۱.
۷) قاموس قرآن، علیاکبر قرشي، دارالکتب الإسلامیه، بازار سلطانی، تهران، ۱۳۷۲ش، ج ۵، ص ۱۸۳.
۸) میزان الحکمه، محمّد محمّدي ري شهري، دار الحدیث، قم، ۱۳۸۵ش، ج۹، ص۱۴۷.
۹) يوسف/۳۸.
۱۰) تسنيم، عبدالله جوادي آملي، مركز نشر اسري، قم، ۱۳۷۸ش، ج ۱، ص ۴۴۲.
۱۱) بقره/۹۰.
۱۲) تفسير مجمع البيان، ابوعلي فضل بن حسن طبرسي، ترجمه علي كرمي، انتشارات فراهاني، تهران، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص ۳۴۸.
۱۳) المیزان، ج۲، ص۴۷۰.
۱۴) نمل/ ۱۵و۱۶.
۱۵) نمل/ ۱۶.
۱۶) نمل/۴۰.
۱۷) قصص/ ۷۸.
۱۸) نور/۲۱.
۱۹) تفسیر نمونه، ناصر مكارم شيرازي و جمعی از همکاران، دارالکتب الإسلامیّه، تهران، ۱۳۷۲ش، ج ۱۴، ص ۴۱۳.
۲۰) مبادي اخلاق در قرآن، عبدالله جوادی آملی، مرکز نشر اسرا، قم، ۱۳۷۷ش، ج ۱، ص ۳۱۷.
۲۱) آل عمران/۱۷۴.
۲۲) تفسیر نمونه، مكارم شيرازي و جمعی همکاران، ج ۳، ص ۲۰.
۲۳) روم/ ۴۵.
۲۴) الميزان، محمدحسین طباطبایی، دارالکتب الإسلامیه، تهران، ۱۳۷۹ش، ج۱۷، ص ۲۹۷.
۲۵) غررالحكم و دررالکلم، عبدالواحد بن محمّد الآمدی تمیمی، مؤسسه انتشارات دفتر تبلیغات قم، ۱۳۶۶ش، ج ۱، ص ۳۷.
۲۶) تقوا و متقین در نهج البلاغه، سیدابراهیم علوي، ذکر، تهران، ۱۳۷۱ ش، ص ۱۰.
۲۷) پرتوی از قرآن، محمود طالقاني، ج ۱، ص۵۴.
۲۸) انفال/۲۹.
۲۹) المیزان، محمدحسین طباطبايي، مترجم: سیدمحمدباقر موسوی، ج ۹، ص ۷۱.
۳۰) المصباح المنير، احمد بن محمّد فيّومي المقري، چاپ بيروت، ۱۴۱۸ق ، ص ۱۰۳.
۳۱) نساء/۳۲.
۳۲) سنن ترمذي، ابوعیسی ترمذی، دارالفکر، بیروت، ۱۹۵۸م، ج ۵، ص ۵۶۵.
۳۳) ترجمه و تفسير نهج البلاغه، محمّد تقي جعفري، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ۱۳۶۱ش، ج ۲۷، ص ۲۶.
۳۴) نساء/ ۶۹و۷۰.
۳۵) الميزان، علامه طباطبایی، مترجم: سیدمحمدباقر موسوی، ج ۴، ص ۶۵۰-۶۵۳.
۳۶) نساء/۱۴.
۳۷) تفسير نور، محسن قرائتي، مؤسسه در راه حق، قم، ۱۳۷۶ ش، ج۲، ص۲۹۶.
۳۸) بقره/۶۴.
۳۹) اعراف/۲۰۰.
۴۰) بقره/ ۲۶۸.
۴۱) نساء/۸۳.
http://www.zitova.ir/news/hawzahqom_۹۸۸۶/۱۳۱۱۲۷/%D۹%۸۵%D۹%۸۱%D۹%۸۷%D۹%۸۸%D۹%۸۵+%D۸%B۴%D۹%۸۶%D۸%A۷%D۸%B۳%DB%۸C+%D۹%۸۱%D۸%B۶%D۹%۸۴+%D۸%AF%D۸%B۱+%D۹%۸۲%D۸%B۱%D۸%A۲%D۹%۸۶+%D۹%۸۸+%D۸%B۱%D۹%۸۸%D۸%A۷%DB%۸C%D۸%A۷%D۸%AA+