قاعده لا حرج در مسائل سیاسی (سروشمحلاتی، محمد)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اینگونه نیست که قاعده لاحرج فقط در احکام فردی جاری باشد بلکه قرآن عدم حرج را به دین نسبت داده و این نشان می دهد که قاعده لاحرج در مسائل سیاسی و اجتماعی نیز اجرا می شود.
یکی از این مسائل امر به معروف و نهی از منکر و یکی دیگر همکاری کردن با دولت جائر و دیگری مبارزه کردن با دولت ظالم و دیگری حمایت کردن از مظلومان و یا پذیرفتن ولایت کفار است که همه احکام سیاسی هستند. گاهی اجرای این دستورات و عمل کردن به آنها حرجی است؛ یعنی هزینه سنگین دارد و شرایط زندگی را برای ما غیرقابل تحمل می کند.
درباره «قاعده لاحرج» سه مبنای مختلف وجود دارد.
سه مبنا در مورد قاعدهی لاحرج:
مبنای اول: اساسا به این قاعده در استنباطهای فقهی نمیتوان اخذ کرد و عمل کرد. چون قاعده لاحرج مجمل هست و دین داری همراه با سختی و مشقت هست، و احکام حرجی با قاعده لاحرج برداشته نمیشود و انسان متدین باید حرج و مضیقه و تنگاهها و فشارها را باید تحمل کند.
برخی از اخباریین مانند شیخ حر عاملی این عقیده را دارند.
مبنای دوم: یک تفسیر مضیق از قاعده نفی حرج است. حرج از دین برداشته شده است و حرج به معنای مشقت شدید عادتا غیر قابل تحمل است. هر حکمی که در شریعت است اگر به مشقت شدید بانجامد، برداشته میشود.
این نگاه در بین فقهای ما طرفداران زیادی دارد.
مبنای سوم: نفی حرج به معنای نفی معنای مضیق باشد، یعنی تفسیر موسع از حرج شده است. حرج به معنای تنگا و سختی است.
این نگاه را حضرت امام (رحمةاللهعلیه) در بحث طهارت مطرح کردهاند.
جاری شدن قاعده لاحرج در تمام احکام فردی و اجتماعی
معمولا در بحثهای قاعده لاحرج مطرح نشده است اما به نظر میرسد که در عصر و زمان ما این نکته هم قابل بحث است. نکته این است که آیا قاعده لاحرج، همه احکام فقهی (اعم از فردی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی) را دربر میگیرد یا به یک بخش خاصی از احکام فقهی اختصاص دارد؟ به عبارت دیگر قلمرو قاعده لاحرج شامل چه اموری میشود؟
مثالهایی که در فقه، در ارتباط با قاعده لاحرج داریم، اکثرا مربوط به احکام و عبادات فردی است. مثلا اگر شخصی میخواهد وضو بگیرد و وضو برای او حرجی است، وضو از او برداشته میشود و باید تیمم کند، اگر شخصی بخواهد غسل کند اما تهیه آب برای او حرجی است مثلا هوا خیلی سرد است، غسل از او برداشته میشود و باید تیمم کند. اگر نماز ایستاده برای او حرجی است، باید نماز را نشسته بخواند. روزه اگر برای شخصی حرجی است، روزه نباید بگیرد.
آیا در مباحث اجتماعی و سیاسی هم اگر مسئله به حرج و مشقت و مضیقه میانجامد، میتوانیم از قاعده نفی حرج استفاده کنیم؟
این بحث را در ادامه مباحثه گذشته مطرح میکنیم و پرونده قاعده لاحرج را میبندیم.
مثالهای قاعده لاحرج در مباحث سیاسی و اجتماعی
مثال اول: امر به معروف و نهی از منکر
مثال دوم: همکاری کردن با دولت جائر
مثال سوم: مبارزه کردن با دولتهای ظالم و مبارزه کردن با ظلم
مثال چهارم: حمایت کردن از مظلومان و مستضعفان
مثال پنجم: پذیرفتن ولایت کفار
ممکن است در مقام عمل گاهی اجرای این دستورات الهی و عمل کردن به این تکالیف حرجی باشد. یعنی هزینههایی دارد و مشقت به وجود میآورد و شرائط زندگی را برای ما غیر قابل تحمل میکند. در اینجا تکلیف چیست؟
در صورت مفسده (حرج) احکام اجتماعی ساقط میشوند
در امر به معروف شرائطی را فرمودهاند. یکی از شرائط که معمولا شرط چهارم یا پنجم میشود، این است که در امر به معروف و نهی از منکر، مفسدهای وجود نداشته باشد. اگر مفسده است، تکلیف امر به معروف ساقط میشود.
منظور از مفسده چیست؟ مفسده مصادیقی دارد. یکی از مصادق مفسده همین حرج است. اگر کسی امر به معروف میکند، امر به معروف او موجب عوارضی میشود که برای او ضرر و زیان و مضیقه را به دنبال خواهد داشت. اینجا امر به معروف و نهی از منکر ساقط میشود.
مثلا در یک شرکتی کار میکند. اگر بخواهد نهی از منکر کند، زندگی او مختلف میشود. اینطور نیست که اگر اینجا نباشد جای دیگری بتواند کار کند. این را گفتهاند که مفسده است و در صورت وجود مفسده امر به معروف ساقط میشود.
سوال:
در چند روایت گفته شده است کلمه حق عند امام جائر
گفته شده است. مسلما این کلمه هزینهساز است.
جواب:
در همانجا روایت دارد که از امام (علیهالسّلام) سوال میکنند که
«افضل الجهاد کلمه حق عنده امام جائر» مقصود چیست؟ امام فرموده است: کلمه حق را میگوید و برای او مشکل و مفسدهای وجود ندارد. خود کلمة حق فی نفسه بسیار باارزش است، اما باید ملاحظه مفسده بشود.
زیدیه و خوارج هستند که میگویند چشم خود را در برابر امر به معروف و نهی از منکر ببندید و با هر هزینهای باید امر به معروف و نهی از منکر انجام بدهید.
سوال: ملاک فایده و هزینه چیست؟ اگر دنیوی باشد اصل دینداری هزینه ساز است.
جواب: در آینده عرض میکنم. حکم اولی را گفتیم تا برسیم به حکم ثانوی آن.
سوال: آیا مراد از حرج، حرج دنیوی است؟
جواب: بله، حرج دنیوی مفسده است. منظور از حرج در وضوء، همین سردی آب و ناراحتی و زخم پوست است. نماز ایستاده حرجی است یعنی پا درد میکند. روزه حرجی است یعنی ضعف پیدا میشود. همه ملاکات دنیوی است. ما از ملاکات اخروی خبر نداریم تا ملاک تکلیف قرار بگیرد.
عبارتی که در کتب فقهی است از امر به معروف و نهی است در مسئله عدم مفسده را بخوانم:
مرحوم آیتالله خوانساری در جامع المدارک:
فلو علم او ظن توجه الضرر الیهاگر بداند با امر به معروف ضرری متوجه او میشود یا اینکه گمان و احتمال قوی برای ضرر میدهد
او الی ماله یعنی ظن و گمان داشته باشد که ضرر مالی است
او الی عرضه یا ضرر متوجه آبروی او میباشد مثل اینکه فحاشی میکنند و شخصیت آن مورد خدشه قرار میگیرد
او الی احد من المسلمین یا اینکه ضرر متوجه یک مسلمان دیگری میشود
فی الحال او المآل در حال حاضر یا در آینده ضرر به وجود خواهد آمد. تقسیم این صور در یکدیگر چندین قسم به وجود میآورد
سقط الوجوب بلا خلاف ظاهرا میفرماید از نظر فقها وجوب امر به معروف ساقط میشود و ظاهرا مخالفی در این مسئله نیست یعنی فقیهی پیدا نکردیم که در اینجا مخالفت کند. دلیل چیست؟
و علل بنفی الضرر و الضرار و الحرج فی الدین و ارادة الله الیسر دون العسر دلیل آن نفی ضرر، نفی حرج، نفی عسر و سختی است نگفته است که امر به معروف را استثناء میکنیم و حرج فقط برای احکام فردی است بلکه در مباحث اجتماعی نیز نفی حرج مانند بحث وضوء فعال است.
اصلا نیازی هم به این بحثها نیست و ما در این فضا نیاز به این بحثها پیدا کردیم زیرا خداوند میفرماید:
لیس فی الدین من حرج نفی حرج در دین است یعنی از اول تا آخر دین حرج نیست.
در مسئله ولایت جائر، فقها خیلی بحث کردهاند. از جمله شیخ انصاری میفرماید ولایت جائر را نباید پذیرفت و نباید در دستگاه حاکم جائر رفت و همکاری کرد و موجب تقویت او شد. اما اگر من همکاری نکنم و ارتباط نداشته باشم، یک نگرانیهایی و خسارتهایی نسبت به خودم یا نسبت به بعضی مومنین پیش میآید. تکلیف چیست؟
نعم لو خاف علی بعض المومنین جاز له قبول ولایة المحرمة اگر ولایت جائر را نپذیرد بعضی مردم مسلمان گرفتار میشوند. میفرماید قبول ولایت جائر، جائز است.
بل غیرها من المحرمات الالهیة بلکه حرامهای دیگر هم حلال میشود برای اینکه ترس بر بعضی از مومنین پیدا میکند.
التی اعظمها التبری من ائمه الدین که از بزرگترین حرامها تبری کردن از امامان دین است. همین تبری جائز میشود
لقیام الدین علی وجوب مراعاة المومنین و عدم تعریضهم للضرر روایت آن از احتجاج است و در مکاسب آورده است و فرصت نیست آن را بخوانم.
ما باید حال مردم را مراعات کنیم و کاری نکنیم که مردم به سختی و درد سر بیفتند و زندگی آنها دچار مشکل بشود. اگر لازمه آن این است که از ائمه تبری بجویید، این کار را انجام بدهید تا مردم در آسایش زندگی کنند. هم قاعده لاحرج است و هم روایاتی که داریم.
موضوع جدیتر، به روابط بین الملل مربوط میشود. این دو مثالی را که عرض کردم، مربوط به مسائل داخلی جامعه است. امر به معروف و نهی از منکر حرجی بشود و ولایت جائر که مشکل حل میشود.
اما در روابط با کفار و با دولتهای دیگر چه کنیم؟ آیا قاعده لاحرج کاربردی دارد یا خیر؟
یک سری از احکام است که میفرماید ولایت کفار را نباید پذیرفت. اگر ولایت کافر را نپذیریم، ضرر و حرج است. در اینجا چه باید کرد؟
یک سیاستهایی که متخذ از شرع است مانند عدم قبول ولایت کفار، اما تولید حرج میکند. حمایت از مظلوم یک وظیفه است و شرع گفته است، مظلومی که داخل جامعه ما نیست ما باید از آن حمایت کنیم، اما این سیاست حرجزائی میکند. یعنی موجب این میشود که گرفتاری برای مردم مسلمان خودمان تولید میشود.
سه نمونه از قرآن به عنوان مثال ذکر میکنیم:
این مسئله به خصوص در قرآن کریم آمده است. در سوره آل عمران آیه ۲۸:
لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ اَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ مومنین حق ندارند کفار را به عنوان ولی خودشان انتخاب کنند و تحت ولایت آنان بروند.
علامه طباطبائی فرمودند که منظور از ولایت اولی بالتصرف و حق تدبیر معنا کردهاند و بعد از آن اختلاط و آمیزش و محبت و حواشی آن را مطرح کردهاند. این دستور اسلامی است.
اما از عجائب این است که همین دستور که در قرآن کریم آمده است، بلافاصله یک استثناء خورده است، بعد فرموده است
اِلَّا اَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً مگر اینکه از آنها نگران باشید و بترسید. تقیه در اینجا به معنای خوف است و ربطی به آن تقیه مذهبی که بین مذاهب اسلامی است ندارد. این تقیهای است که مسلمانها از کفار دارند در صورت عدم قبول ولایت آنها. این تقیه یعنی چی؟ به تفاسیر مراجعه کنید. المیزان و علمای دیگر فرمودهاند به معنای خوف است. ملاک آن ضرر بالفعل نیست بلکه ملاک آن خوف است. در مسئله روزه، کسی بالفعل مریض است، تکلیف روزه از او برداشته میشود. کسی خوف عقلایی از مرض دارد. الان سالم است اما دکتر میگوید اگر روزه بگیری این بیماری برای تو پیدا میشود. در اینجا خوف کافی است و تکلیف را ساقط میکند. الان مشقت نیست و مردم گرفتار نیستند و اتفاقی نیفتاده است، آیه شریفه میفرماید سلطه کافر ممنوع، اگر خوف وجود دارد که شما مقابله با آنها داشته باشی، مشکل به وجود میآید، نفی کرده است.
در قرآن کریم، منعهایی که وجود دارد، استثناءهای آن هم ذکر شده است، مبادا که کسی نتیجه کلی بگیرد. همانجا که فرموده است
حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَالْدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِیرِ،
همانجا فرموده است الا ما اضطررتم.
علامه طباطبایی فرموده است که در قرآن در میان همه محرمات، خداوند نسبت به دو موضوع حساسیت دارد. «ولایت کفار» و «ربا»، در عین حال در همین دو موضوع شدید، مسئله خوف را بلافاصله مطرح میکند. اگر خوف و ترس از ضرر و آسیب و گرفتاری است، منع برداشته میشود.
سوال: اینجا یک ظلمی در حق مقاومت صورت میگیرد. اسم آنها را تصمیمات جاهلانه بگذاریم.
جواب: ما روی کلمات توقف نمیکنیم. همان تعبیری که در قرآن است. سقف آن را خداوند فرموده است. سقف آن شما قبول ولایت کافر کنی و ولایت به معنای سلطه است و خداوند فرموده است سلطه کفار را نباید بپذیری، همینجا آیه استثناء میکند که زمانی که خودت یا دیگری به مشکل و مشقت و فشار شدید میافتید که آیه اینها را نفی میکند.
یک آیه دیگر در سوره حج، آیه ۷۸ خداوند میفرماید
مَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ دین شامل همه ابعاد مختلف زندگی انسان میشود. از آن جمله این نوع ارتباطات هم مشمول تعبیر دین و احکام دینی است.
یک نکتهای است و آن این است که این آیه ذیل است و اول آیه نیست. یک بار در سوره مائده خداوند فرمود:
مَا یُرِیدُ اللّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُم مِّنْ حَرَجٍ که ذیل آیه وضوء و غسل است
یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اِذَا قُمْتُمْ اِلَی الصَّلاةِ فاغْسِلُواْ وُجُوهَکُمْ تا میرسد
وَاِن کُنتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُواْ بعد میفرماید
فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَیَمَّمُواْ بعد از آن میفرماید
مَا یُرِیدُ اللّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُم مِّنْ حَرَجٍ. مسئله حرج انطباق پیدا کرده بر تیمم.
در سوره حج که خداوند میفرماید
مَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ، ذیل دستور جهاد است. آیه از اینجا شروع میشود:
جَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ یعنی حق جهاد را ادا کنید
هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ نمیخواهم بگویم
مَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ اختصاص به حرج دارد، بلکه حتی ذیل دستور به مبارزه، خداوند فرموده است باید ملاحظه حرج را کنید. اگر قلمرو جهاد و مبارزه خارج باشد و در جهاد استثناء وجود نداشته باشد و به هر قیمتی دستور جهاد آمده باشد، چرا باید در این آیه خداوند ما جعل
علیکم فی الدین من حرج را بیاورد؟ این مهم است که ما توجه کنیم که حرج فقط در وضوء و غسل نیست بلکه در میدانهای اجتماعی و مسئولیتهای سیاسی باید ملاحظه شود.
پس ما قلمرویی برای مراعات حرج نداریم و بگوییم احکام اجتماعی و سیاسی و مبارزه با ظلم و حمایت از مظلوم مشمول قاعده حرج نیست، مگر اینها جزء دین نیستند؟
مَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ. بنابراین اطلاق آیه و تبصرههایی که در آیه وجود دارد نشان میدهد که قاعده لا حرج شمول دارد.
آیا قاعده لاحرج میتواند استثناء داشته باشد؟ یعنی یک جاهایی ضرر و حرج وجود دارد اما در عین حال تکلیف باقی بماند؟
این قاعده، عقلی نیست که تخصیص و استثناء ناپذیر باشد. بلکه قاعده این است. ذیل همین عدم المفسده، یک استثناء و تبصرهای را آوردهاند. تبصره این است که ما تحمل حرج میکنیم به خاطر یک اهداف بالاتری که آن اهداف، اهداف مهمی است که به هیچ وجه شرع بر تعطیل و اهمال و بر زمین ماندن آنها رضایت ندارد.
مثلا کعبه را میخواهند خراب کنند یا قرآن را نابود کنند. یک چیزهایی که از نظر اسلام خیلی مهم است. در این جاها باید از ضرر و حرج استقبال کرد تا مقدسات اصلی آسیب نبیند.
امام خمینی (رحمةاللهعلیه) در تحریر الوسیله همین مسئله را مطرح فرمودند.
یعنی هم شرط مفسده را آوردند و هم این موارد استثناء را ذکر کردهاند. این اختصاص به ایشان هم ندارد بلکه در رساله منهاج الصالحین آیتالله خوئی هم همین است و از جهت مبنایی این تبصره را پذیرفتهاند. اما این تبصره است و گاهی اتفاق میافتد، نه اینکه دائمی باشد.
یعنی شما زندگی ائمه (
علیهمالسّلام) را که ملاحظه بفرمایید، یک شرائطی هم در این ۲۵۰ سال اتفاق میافتد که امام حسین (علیهالسّلام) باید قیام کند و بایستد و تمام هزینهها را بدهد چون یک کسی آمده است که میخواهد دین را از بیخ و بن برکند. آن هم البته امام علیهالسلام کسی را به زور نیاورد و هزینهای را بر دیگران تحمیل نکرد. تا شب آخر هم فرمود اگر کسی میخواهد برود. ولی آنجا به هر حال یک وجه معقولی دارد. اما اینکه بگوییم از امام مجتبی تا امام عسکری ۲۵۰ سال بوده، نیست. در یک شرائط خطیری، باید یک افق و آیندهای وجود داشته باشد که شما وقتی این خط را ادامه میدهی، تا کی ادامه پیدا میکند. میتوانید یک چنین افقی را نشان بدهید یا نه؟ تا وقتی ادامه پیدا میکند که به طور کلی ما سر ظالمین را زیر آب کنیم. یعنی حرج دائمی دیگه، یا تسلیم ما بشوند، یعنی فعلا حرج دائما وجود دارد. آیا الگوی اسلام این است؟
مباحثی که از هفته گذشته پیرامون بیانات حضرت آیتالله صافی اتفاق افتاد، البته متن فرمایشات ایشان به خاطر این حواشی، مورد توجه کافی قرار نگرفت. اصل فرمایش ایشان این است که مردم تحت فشار سنگینی هستند و رفع این فشار و مضیقه و تنگناهها از معیشت مردم اقتضاء میکند که با بسیاری از کشورهای دنیا قهر نباشیم و رابطه حسنه داشته باشیم تا مردم بتوانند راحت زندگی کنند. این حرف به لحاظ فقهی یک مبنایی دارد.
ما زندگی مردم را زمانی که عامه و اکثریت مردم و میلیونها انسان تحت شرائط سنگین قرار میگیرند، مجاز هستیم که یک سری تکالیف را برای خودمان تعریف کنیم و بگوییم روی آن تکالیف بایستیم ولو اینکه هزینه را مردم بدهند.
اولا هزینه را هر کسی که سیاست و حکمی را برای اجرا انتخاب میکند، باید خودش بپردازد و حق ندارد بر دیگران تحمیل کند.
ثانیا گستردگی این هزینه چه مقدار است؟ دیشب از یکی از اساتید اقتصاد در یک مقالهای آمار عجیبی دیدم، در سه سال اخیر آمار کسانی که زیر خط فقر در جمهوری اسلامی هستند، سه برابر شده است. این سیاستها اثر خودش را به اشکال مختلف در زندگی مردم نشان میدهد. همه آثار هم فقر نیست. وقتی ما مهاجرت دانشمندان و نخبههای خود داریم، از دست دادن سرمایههای انسانی، برای یک کشور کم چیزی نیست. حرفی را که فقهای ما در فقه فرمودهاند اینها است. ممکن است این حرفها جواب داشته باشد.
اما آیا یک فقیه در جامعه ما میتواند این نظر را ارائه کند یا نه؟ این حق را دارد یا نه؟ که آن چیزی که در دین آمده است، احکام مبارزه با ظلم، دفاع از مظلوم وجود دارد اما در عین حال ما باید محاسبه کنیم که برای اجرای آن چه کسانی تحت چه فشارهای سنگینی قرار میگیرند و چه تباهیهایی به وجود میآید و چه زندگیها و خانوادههایی متلاشی میشود. این یک منطق مستدل و قرآنی است.
بله در یک شرائطی هست که علمای دین باید خودشان برای دفاع از دین و حقیقت اسلام حرج و ضرر را تحمل کنند زیرا لباس دین را پوشیدهاند و زبان دین هستند و آیتالله هستند و باید حقایق را بگویند. نمیخواستند نباید در این لباس میآمدند. این شان این عالم دین اقتضاء میکند که یک حرجی را باید تحمل کند و این شان اقتضاء نمیکند که این حرج را برای مردم بخواهد و حرج را به طرف مردم هدایت کند.
بله شجاعت و مقاومت و بیان حق لازم است اما همانطور که فرمودید باید ملاحظه حرج و سختی و مشقت و مضیقه را نمود. فقه میگوید سیاستهایی که حرجزا باشد،
علی الاصول اسلامی و دینی نیست. مگر در شرائطی که یک تبصرهای وجود داشته باشد و موقتا یک شرائط خاصی است.
پیامبر هم داخل شعب ابی طالب رفت، تا آخر در شعب ابی طالب رفت؟ اولا شعب ابی طالب سه سال بود، ثانیا اختیاری رفتند و کسی را به زور در شعب نبرد. یک زمان موقتی بود و تمام شد و شعب ابیطالب یک قاعده نیست. باید یک افق روشن بر اساس قاعدهای باشد که خداوند فرموده است که ما در دین برای شما حرج قرار ندادیم. اگر برخی از امور بسیار بسیار مهم وجود داشته باشد، موقتا ممکن است حرجی را تحمل کنید و این دوران یک دوران گذار است. اگر این را به مردم منتقل نکنیم، کیست که قبول نکند این منطقی را که در قرآن کریم است؟
سایت پرسش