قزح
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قُزَحْ
قُزَح مکانی در
مزدلفه است و جایی است که
قریش در
جاهلیت در آنجا وقوف میکردند.
جوهری گفته است: قُزَح اسم کوهی در مزدلفه است.
محبّالدین طبری افزوده است: در گذشته بر آن ساختمان ساخته و هر کس توان بالا رفتن داشت از آن بالا میرفت و دیگران در کنار آن رو به قبله میایستادند و دعا میخواندند و اللّٰه اکبر و لا اله الاّ اللّٰه میگفتند.
ابن صلاح در مناسک خود گفته است: قُزَح کوه کوچکی در آخر مزدلفه است.
یاقوت حموی نیز مینویسد: قُزَح نام کوهی است در مزدلفه، در یک فرسخی منا و آنجا مصلّی، مناره و وسائل آبدهی و آبرسانی است.
قُزح در مزدلفه، نزدیک جایی است که
امیرالحاج آنجا وقوف میکند. در دوره جاهلی بر روی آن آتش میافروختند تا راهنمای حاجیان باشد و نیز اطراف را روشن سازد. گفتهاند:
قصی بن کلاب در جایی که وقوف کرد، آتش افروخت؛ بگونهای که آنها که از عرفات میآمدند آتش را میدیدند. پیامبر(ص) نیز آنگاه که از عرفات به مزدلفه آمد، آتش در مشعر روشن بود که آن حضرت به طرف آن آمد و در کنار آتش فرود آمد.
ابن عمر نیز نقل کرده که این آتش از زمان پیامبر(ص) تا
عثمان در مشعر شبها روشن بوده است.
قریش نیز در آن زمان، کنار قُزح وقوف کرده به عرفات نمیرفتند، همچنین قزح را مشعرالحرام نامیدهاند، همان مکانیکه درآن رسولخدا(ص) وقوف نمود.
در زمان
هارونالرشید، شبی که حاجیان در مشعرالحرام حضور مییافتند، بر ستونی که در قُزح قرار داشت شمع میافروختند امّا پس از مرگ وی چراغهای بزرگی با فتیلههای ضخیم بر روی آن ستون روشن میکردند که نور آن تا فاصله زیادی را روشن میساخت. ازرقی سپس مینویسد: امروز بر آن ستون در شب عید قربان چراغهایی با فتیلههای کوچک روشن میکنند.
ارتفاع این ستون دوازده ذراع و دارای بیست و پنج پلّه بوده و محیط دایره آن نیز بیست و چهار ذراع بوده است.
با توجه به آنچه بیان شد میتوان نتیجه گرفت که: بکارگیری این اسامی، در یکی حقیقت و در دیگری مجاز است. از این رو ممکن است بکارگیری آن در تمامی مزدلفه حقیقت، و در قُزَح به تنهایی مجاز باشد؛ چرا که مزدلفه، قزح را نیز دربرمیگیرد، و یا آن که در تمامی مشعرالحرام حقیقت، و بکارگیری آن تحت عنوان مزدلفه یا جَمع مجاز باشد؛ یعنی اطلاق اسم کلّ بر بعض و یا عکس آن گردد.