مؤمن الطاق
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مؤمن الطاق از اصحاب دانشمند
امام ششم و
امام هفتم شیعه (علیهالسّلام) و به نقل بعضی از علمای رجال از امام چهارم،
حضرت سجاد (علیهالسّلام) و
امام باقر (علیهالسّلام) نیز روایت کرده است.
نام کامل او محمدبن علی بن نعمان بن ابی طریفه بجلی کوفی صیرفی میباشد. کنیهاش ابوجعفر و لقبش احول و معروف به "مؤمن الطاق" بود که دلیلش را خواهیم گفت. گاهی به جدش نعمان منسوب میشد و به او محمد بن نعمان میگفتند بنابر بعضی اقوال دینی از محبوبترین اشخاص در نزد
امام جعفر صادق (علیهالسّلام) به شمار میآمد.
در اواسط قرن دوم ه.ق. در
کوفه زندگی میکرد و از
علم زیادی برخوردار بوده و متکلمی حاذق و در بحثها و مناظرات بسیار حاضر جواب بود تا آنجا که محاجهاش با مذاهب انحرافی چون
خوارج مشهور و آنطور که در بعضی اخبار آمده در
امامت حضرت جعفر الصادق (علیهالسّلام) با
زید بن علی بن
الحسین (علیهالسّلام) مناظرهها کرد و او را ملزم گردانید.
وی در "طاق المحامل" شهر کوفه دکان صیرفی داشت و به همین جهت در بین عدهای به طاقی و صاحب الطاق و مومن الطاق و گاهی هم به شاه طاق لقب گرفته بود. و از آن جهت که در کارش بسیار خبرگی داشت و هر چیز تقلبی را که کسی نمیشناخت او تشخیص میداد به او شیطان طاق هم میگفتند. روزی پول قلابی پیدا شد که ظاهرش چیزی معلوم نبود اما چون به او دادند فهمید و آن را شناخت. از این رو مخالفینش به او شیطان الطاق لقب دادند.
مناظرات و مکالمات او با
ابوحنیفه مشهور است. یکی از آنها را در اینجا نقل میکنیم.
روزی ابوحنیفه از او پرسید: «آیا شما
شیعیان به
رجعت اعتقاد دارید؟»
گفت: «بلی.»
گفت: «پس پانصد اشرفی به من
قرض بده که در رجعت که به
دنیا برگشتم به تو پس میدهم.»
مومن الطاق گفت: «قبول دارم به شرط اینکه برای من ضامنی بیاور که وقتی به دنیا بر میگردی به شکل انسان امروزی برگردی زیرا که رجعت انسانها به فراخور اعمالشان میباشند و میترسم که رجعت تو به شکل غیر انسانی باشد و من تو را نشناسم و نتوانم وجهم را از تو دریافت کنم.»
بنابه نقل مورخین روزی ابوحنیفه با اصحاب و یارانش در مجلسی نشسته بود که متوجه شد ابوجعفر مومن الطاق از دور میآمد و آنها را دید ابوحنیفه به محض اینکه نظرش بر او افتاد از روی
تعصب و
عناد به یارانش گفت: «قد جائکم شیطان؛
شیطان به سوی شما آمد.» چون او سخن ابوحنیفه را شنید و نزدیک شد این
آیه را برای آنها خواند: «انا ارسلنا الشیاطین علی الکافرین تؤزهم ازا؛ ما شیطانها را بر
کافران گماشتهایم تا آنان را (به گناهان) تحریک کنند.»
پس از
شهادت حضرت صادق (علیهالسّلام) روزی ابوحنیفه به او گفت: «
امام تو
وفات یافت.» او گفت: «آری اما امام تو تا
قیامت نمیمیرد.» (که مقصودش شیطان بود) «فانک من المنظرین• الی یوم الوقت المعلوم؛ در حقیقت تو از مهلت یافتگانی تا روز معین معلوم.»
همه این مطالب و داستانهای زیاد دیگری در همین راستا حکایت از جوابهای حاضر و ماهرانه و منطقی و بجای او میکند که با علم و درایتی که داشت همیشه مدافع حریم
ولایت بود و مخصوصا با مخالفان به بحث و
جدل میپرداخت.
بعضی از تالیفات او از این قرار است:
۱- الاحتجاج فی الامامه علی (علیهالسّلام)
۲- افعل لا تفعل
۳- الامامه
۴- الرد علی المعتزله
۵- فی امر طلحه و الزبیر و العائشه
۶- مجالس ابی حنیفه و غیرها.
بنابر قولی وی بعد از وفات حضرت امام جعفر صادق (علیهالسّلام) از دنیا رفت.
(۱) قمی، شیخ عباس، منتهی الامال.
(۲) مدرس تبریزی، محمد علی، ریحانه الادب.
(۳) حسینی دشتی، سید مصطفی، معارف و معاریف.
(۴) مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۷، ص۴۹۹.
دانشنامه اسلامی طهور، برگرفته از مقاله «محمدبن علی بن نعمان بن ابی طریفه بجلی کوفی صیرفی (مؤمن الطاق)»، تاریخ بازیابی ۹۶/۴/۱۲.