محمد بن عبدالوهاب جبائی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جُبّائی، ابوعلی محمد بن عبدالوهاب، متکلم مشهور
معتزلی قرن سوم بود.
وی در ۲۳۵ در جُبّاء، شهری در ساحل شمالی رودخانه تُستَر (شاخابه ای از رود کارون) در
خوزستان، به دنیا آمد.
احتمالاً قبل از ۲۵۴ به
بصره رفت و نزد
ابویعقوب یوسف بن عبداللّه شَحّام به تحصیل پرداخت.
شحّام مهم ترین استاد او شناخته شده است، گرچه گفتهاند که ابوعلی دیگر متکلمان معاصرش را نیز ملاقات کرده بود. در مورد شحّام گفته اند «جوان ترین و بهترین» شاگرد
ابوالهُذَیلِ عَلاّ ف بود
و به گزارش منابع متأخر، ریاست
معتزله بعد از مرگ ابوالهذیل برعهده او قرار گرفت.
ظاهراً جبّائی بین ۲۵۷ و ۲۵۹ بصره را ترک کرد و عازم
بغداد شد. در باره زندگی او در بغداد تقریباً هیچ اطلاعی در دست نیست. بنا به گزارشی،
ابوالقاسم بلخی کعبی مدتی قبل از ۲۷۴ به مجلس جبّائی میرفته
اما حکایت ملاقات جبّائی و
ابن راوندی در بغداد بی شک ساختگی است.
ابو علی مدتی پیش از ۲۷۷ یا احتمالاً پیش از ۲۷۹، از بغداد به عسکر مُکْرَمِ خوزستان رفت و تا آخر عمر در همانجا سکونت کرد. در باره چند مسافرت او به شهرهای هم جوار، برای برگزاری جلسات و نیز سامان دادن به امور مالی، نیز اطلاعاتی وجود دارد.
در خلال سالهای پیش از ۲۷۹ عبد الوهاب با
ابوالقاسم حارث بن علی وَرّاق در سوق
اهواز (اهواز کنونی) دیدار و مناظره کرد
ظاهراً در زمان الموفق باللّه
طلحة بن جعفر (فرزند
متوکل عباسی،
متوفی ۲۷۸) خوزستان مرکز فعالیتهای عقلی شده بود و بسیاری از نخبگان که از بصره و بغداد و
سامرا گریخته بودند، به آنجا پناه آورده بودند. جبّائی در مسجدی در عسکر مکرم جلسات عمومی ترتیب میداد که به روی هر فردی که میخواست از او پرسشهایی بکند گشوده بود. همچنین برای تعلیم شاگردان ویژه خود، حلقههای درس تشکیل میداد.
جبّائی در
شعبان ۳۰۳ درگذشت و به رغم خواستش، به جای عسکر مکرم در جبّاء دفن شد.
عبد الوهاب جبائی دو فرزند داشت: پسری به نام ابو هاشم که پس از مرگ پدر ریاست معتزله بصره را برعهده گرفت و دختری که گفته شده است در آرای معتزلی تبحر داشت و آموزههای آن مکتب را در میان زنان ترویج میکرد.
یکی از آثار جبّائی شامل پاسخهای او به پرسشهای دخترش است. احتمالاً همسر جبّائی خوزستانی بوده و با توجه به اینکه جبّائی ۴۲ ساله بوده که پسرش به دنیا آمده، میتوان گفت که او پس از بازگشت از بغداد به خوزستان، ازدواج کرده است. اظهار صَفَدی
را مبنی بر اینکه جبّائی همسر مادر
ابو الحسن اشعری بوده، هیچ منبع دیگری تأیید نکرده است و اساساً این مطلب صحیح نیست.
جبّائی تألیفات متعددی داشته که هیچیک از آنها باقی نمانده است. گفتهاند که او ۰۰۰، ۱۵۰ برگ، یعنی سیصد هزار صفحه، را تماماً املا کرده است.
بنا به نوشته مَلَطی (
متوفی ۳۷۷)،
چهل هزار برگ آن با مباحث کلامی مرتبط است.
گفتهاند که در فهرست
ابن ندیم عنوان هفتاد کتاب از جبّائی ذکر شده بوده، ولی آن بخش باقی نمانده است.
در کتابهای طبقات معتزلیان نیز اطلاعی درباره مکتوبات جبّائی نیامده است. بیشترین اطلاعات درباره تألیفات او در ارجاعات فراوان اما پراکنده به آثار او، در کتابهای متأخر، به ویژه نوشتههای معتزلیان، یافت میشود. از این ارجاعات پیداست که آثار جبّائی بر سه نوع اصلی بوده است.
از بین آثار مستقل جبائی این موارد شناخته شده است:
الاجتهاد ،
الاراده، که ابو القاسم بلخی ردیه ای بر آن نوشت،
الاسماء و الصفات ، که حارث ورّاق بعدها تکمله ای بر آن نوشت؛
الاصلح ، مشهور است بلخی اثری با عنوان کتاب النهایة فی الاصلح علی أبی علی تألیف کرد که ممکن است ردیه ای بر این کتاب جبّائی باشد؛
الاصول ، که اشعری ردیه ای بر آن نوشت
الاءکفار و التفسیق ،الاءمامة،
الامر بالمعروف ،
الانسان ،التعدیل و التجویر ،التولید ،الخاطر ،اللطیف ، یا اللطف ، متشابه القرآن ،المخلوق ، مسائل الخلاف علی ابی الهذیل ، من یکفُرُ و من لایکفُرُ ، النفی و الاثبات ، که ابو بکر احمد بن علی اِخشید بعدها از آن تلخیصی فراهم آورد،شرح الحدیث میباشد.
جبّائی تفسیری نیز بر قرآن نوشت که ظاهراً در کنار تفاسیر
ابو بکر اَصَمّ (
متوفی ۲۰۱)،
ابو القاسم بلخی کعبی (
متوفی ۳۱۹) و
ابو مسلم اصفهانی (
متوفی ۳۲۲)، یکی از مهم ترین تفاسیر معتزلی در آن زمان بوده است.
تفسیر جبّائی اثری حجیم بود و بنا به نقل ملطی،
از حیث جامعیت بی نظیر بود و بیش از صد جزء داشت. این مطلب میتواند به این معنا باشد که تفسیر او شامل صد جلد بوده یا به این معنا که متشکل از صد بسته هشت یا ده برگی بوده که در این صورت مجموع آن بالغ بر حدود هزار برگ، یعنی دو هزار صفحه، میشده است. بر اساس اخبار بسیار دقیقی که
ابن طاووس ضمن نقل از تفسیر جبّائی به دست میدهد، جزئیات بیشتری روشن میشود. ابن طاووس
می گوید که نسخه او از تفسیر جبّائی مشتمل بر ده مجلد و هر یک از آنها شامل دو جزء است. هر جزء میبایست شامل سیزده بسته (کُرّاس) بوده باشد که در آن زمان هر بسته قاعدتاً از هشت یا ده ورق تشکیل میشده است. بنابراین، یک مجلد، ۲۶۰ برگ داشته که به همین قیاس این ده جلد مشتمل بر ۲۰۰، ۵ صفحه بوده است. گزیدههایی از تفسیر جبّائی را در آثار مفسران بعدی و به بهترین وجه در کتابهای
التهذیب فی تفسیرالقرآن حاکم جِشُمی (
متوفی ۴۴۹)،
التبیان فی تفسیر القرآن ابو جعفر طوسی (
متوفی ۴۶۰)،
مجمع البیان فی تفسیر القرآن ابو علی طَبْرِسی (
متوفی ح۵۴۸) و التفسیر الکبیر
فخرالدین رازی (
متوفی ۶۰۶) میتوان یافت. ارجاعات دیگر به تفسیر جبّائی را میتوان در این کتابها یافت: متشابة القرآن
قاضی عبدالجبار همدانی (
متوفی ۴۱۵)، حقایق التأویل فی متشابه التنزیل
شریف رضی (
متوفی ۴۰۶)،
الامالی شریف
مرتضی (
متوفی ۴۳۶) و سعدالسعود
علی بن موسی بن طاووس (
متوفی ۶۶۴).
رُزالیند گوئین (۱۹۸۲) و دانیل ژیماره (۱۹۹۴)، هر یک مستقلاً بر اساس نقل قولها و تلخیصهای باقیمانده در این آثار، تفسیر جبائی را بهطور ناقص بازسازی کرده اند.
ابن طاووس
جبّائی را به ضعف و کم مایگی در
زبان عربی متهم کرده و
اشعری هم در تفسیرش ــ که فقط مقدمه آن در تبیین کذب المفتری ابن عساکر
باقی مانده است ــ اظهار داشته که عربی، زبان مادری جبّائی نبوده و او قرآن را به زبان محلی جبّاء تفسیر کرده است. سخن اشعری، برخی پژوهشگران جدید را به این نتیجه رسانده که تفسیر جبّائی، در واقع صرفاً ترجمه قرآن به گویش رایج در جبّاء یا به زبان ترکی
بوده است. اما گوئین و همچنین ژیماره بر پایه آثار بسیاری
از نحویان و مفسران بعدی نشان دادهاند که آنان حتی درمسائل
صرف و
نحو و
علم لغت به جبّائی ارجاع داده و
استناد کردهاند بی آنکه هیچگونه انتقادی از تبحر وی درعربی کرده باشند. همچنین ایراد دیگر ابن طاووس
مبنی بر اینکه جبّائی به مسائل تاریخی (منظور، قصص الانبیاء و اسباب نزول) اشاره نکرده، بنا به نظر ژیماره صحیح نیست. ژیماره، انتقاد دیگر اشعری و ابن طاووس را که گفتهاند جبّائی از ملحوظ کردن تفاسیر متقدم قرآن یکسره امتناع ورزیده، نیز رد کرده است.
از طریق نقل قولهای به جامانده از تفسیر جبّائی میتوان شواهدی درباره گرایشهای فقهی او گرد آورد. ابو علی در بیشتر موارد دیدگاههای حنفیان را برگزیده هر چند در برخی موارد آرای شافعیان یا مالکیان را نیز ترجیح داده است.
ابو علی جوابیههای بسیاری برای پرسشهای شاگردانش تألیف کرده که عبارتاند از: جواب مسائل ابی بکر تستری؛ جواب مسائل اُخت ابی هاشم؛ جواب یا جوابات الخراسانیین که این عنوان احتمالاً اشاره به سه شاگرد خراسانی او یعنی ابو سعید اُشروسَنی، ابو الفضل کَشّی و ابو الفضل خُجَندی است؛ جوابات المصریین ؛ المسائل؛ مسائل البصریین میباشد.
همچنین جبّائی ردیههای متعددی تألیف کرده که از آن جمله است: الردّ علی ابی الحسین الخیاط فی الجسم ، الردّ علی ابی الهذیل فی المخلوق ، الردّ علی الاشعری فی الرؤیة ، الردّ علی اصحاب التناسخ و الخُرَّمیه و غیرهم من اهل الباطن ، الردّ علی المنجمین ، الردّ علی النصاری، الردّ علی النَظّام و مُعَمَّر فی الطبائع ، نقض الامامة علی ابن الراوندی که ردّ کتاب الامامة ابن راوندی است ، نقض التاج که رد کتاب التاج ابن راوندی است، نقض الجاروف، ردیه ای بر کتاب الجاروف ابو حفص حداد، نقض الدامغ که ردیه ای است بر کتاب الدامغ ابن راوندی ، نقض الزمرّد که ردیه ای است بر کتاب الزمرّد ابن راوندی ، النقض علی الصالحی که ردیه ای است احتمالاً بر ابو الحسین صالحی ، نقض قضیب الذهب که ردیه دیگری بر یکی از آثار ابن راوندی است ، نقض کتاب هشام بن الحکم فی الجسم و الرؤیة ، نقض کتاب عبّاد فی تفضیل ابی بکر ، نقض المعرفة که ردیه ای بر کتاب المعرفة جاحظ است ، نقض نعت الحکمة که ردیه ای بر کتاب دیگر ابن راوندی با عنوان نعت (یا بعث یا عبث) الحکمة است .
جبّائی در بسط و تحول
مکتب معتزلی سهم سرنوشت سازی داشت زیرا در واقع چارچوب کلامی منقّحی تدوین کرد که از آن همچون مبنایی نظری برای مکتب معتزلیان بصره استفاده شد. دیدگاههای کلامی او ــ که ظاهراً در همان زمان حیات او جرح و تعدیل شد ــ بهطور جامع مورد سنجش و بررسی قرار نگرفته است. تاکنون صرفاً در باره برخی اندیشههای او عمیقاً مطالعه شده است. چون هیچیک از آثار جبّائی موجود نیست، آرای او را از ارجاعات پراکنده در آثار بعدی و به ویژه کتابهای معتزلیان متأخر مانند مقالات الاسلامیینِ ابو الحسن اشعری، شاگرد سابق او، باید شناخت.
جبّائی خود را در سنّت فکریِ
ابو الهذیل میدید و در صدد بود آرای ابو الهذیل را احیا و تهذیب و از این رهگذر یک نظام جامع کلامی تدوین کند. جبّائی بر پایه اندیشههایی که ابو الهذیل بسط داده بود و بنا بر برخی گزارشها به واسطه شحّام به او منتقل شده بود، این کار را صورت داد. هر چند او در برخی مسائل با ابو الهذیل اختلافاتی داشت. چنانکه مشهور است او رساله ای با عنوان مسائل الخلاف علی ابی الهذیل تألیف کرد که در آن احتمالاً به چهل
یا نوزده
اختلاف خود با ابو الهذیل پرداخت. به علاوه، اینکه سلسله ابو الهذیل ـ شحّام ـ ابو علی جبّائی، تا چه حد نشان دهنده پیوستگی فکری آنان باشد، نیاز به بررسی تفصیلی دارد.
جبّائی شاگردان فراوانی داشت، از آن جمله پسرش، ابو هاشم، بود که با او در برخی مسائل اصولی اختلاف داشت و ازاینرو وقتی به جانشینی پدرش در رأس معتزلیان
بصره قرار گرفت، شماری از پیروان پدرش جانشینی او را نپذیرفتند.
از دیگر شاگردان مشهور جبّائی،
ابو الحسن اشعری (
متوفی ۳۲۴) بود که در حدود سال ۳۰۰ از عقاید معتزلی خویش
توبه کرد. قدیم ترین گزارش از تغییر اعتقادی او را ابن ندیم
داده است. ابن ندیم
فقط میگوید که اشعری روز جمعه ای در
مسجد جامع بصره، معتزله را ترک کرد ولی به دلایل یا انگیزههای این کار اشاره ای نمیکند. به گزارش منابع متأخر اشعری، جبّائی و اشعری، پیش از پشت کردن اشعری به معتزله، به نوعی درگیر مناظرات عمومی شدند که در خلال آن جبّائی مغلوب شد و شکست جبّائی موجب گردید که اشعری اعتزال را ترک کند. به نظر میرسد این گزارشها برساختههای بعدیاند که برای بزرگ جلوه دادن اعتبار اشعری طراحی شده اند. جبّائی به تبحر در مناظره شهرت داشت. از دیگر داستانهای ساختگی متأخر، واقعه ای است که طی آن اشعری مسئله سه برادر را در برابر جبّائی مطرح میکند. یکی از برادرها
مؤمن، یکی
کافر و سومی نا بالغ از دنیا رفته است. جبّائی از توضیح تفاوت سرنوشت این سه نفر در آخرت، که سببش فرصتهای نابرابر برای کسب ایمان در این دنیا
بوده، عاجز میماند و ناتوانی او موجب میشود اشعری عقاید معتزلی را رها کند. فقط
فخرالدین رازی (
متوفی ۶۰۶)
این داستان را درباره تغییر اعتقادی اشعری ذکر کرده، حال آنکه همین داستان در پنج روایت
ابن عساکر (
متوفی ۵۷۱)
از این موضوع، بیان نشده است.
دیگر شاگردان جبّائی عبارت بودند از: عبداللّه بن عباس رامهُرمُزی؛
ابو عمر سعید بن محمد باهلی (
متوفی ۳۰۰)؛
ابن ابی عَلاّ ن؛
ابو القاسم حارث وَرّاق؛
ابو القاسم علی تَنُوخی؛
ابو عبد اللّه واسطی؛
ابو الحسن علی بن فَرزویه؛
ابو بکر بن حرب تُستَری؛
ابو احمد عَسکری عَبدَکی (ابن عَبْدَک)؛
ابو الحسن اسفراینی؛
ابو عبد الرحمان صَیدَلانی؛
ابو الحسین حسینی؛ و سه خراسانی:
ابو الفضل کَشّی،
ابو الفضل خُجَندی، و
ابو سعید اُشروسَنی.
(۱) ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، چاپ عبدالفتاح ابوغده، بیروت ۱۴۲۳/۲۰۰۲.
(۲) ابن حوقل.
(۳) ابن خلّکان،
وفیات الاعیان وأنباء أبناء الزمان .
(۴) ابن طاووس، سعدالسعود للنفوس، قم ۱۳۸۰ ش.
(۵) ابن عساکر، تبیین کذب المفتری فیما نسب الی الامام ابی الحسن الاشعری، دمشق ۱۳۹۹.
(۶) ابن
مرتضی، کتاب طبقات المعتزلة، چاپ سوزانا دیوالد ـ ویلتسر، بیروت ۱۳۸۰/۱۹۶۱.
(۷) ابن ندیم،الفهرست .
(۸) محمد بن علی بصری، کتاب المعتمد فی اصول الفقه، چاپ محمد حمیداللّه، دمشق ۱۳۸۴ـ ۱۳۸۵/ ۱۹۶۴ـ ۱۹۶۵.
(۹) صفدی.
(۱۰) محمد بن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، او، مفاتیح الغیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
(۱۱) قاضی عبدالجبار بن احمد، فضل الاعتزال و طبقات المعتزلة، چاپ فؤاد سید، تونس (بی تا).
(۱۲) محمد بن احمد ملطی شافعی، التنبیه و الرّد علی اهل الاهواء و البدع، چاپ محمد زاهد کوثری، قاهره ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
(۲۸) علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیّین و اختلاف المصلّین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
(۲۹) عدنان محمد زرزور، الحاکم الجشمی و منهجه فی تفسیرالقرآن، بیروت ۱۹۷۲، ص ۱۳۳ به بعد.
(۱۳) یاقوت حموی؛
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «محمد بن عبد الوهاب جبائی»، شماره۴۴۵۹.