• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مفهوم احترام 1

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



احترام:بزرگ‌داشت، گرامی داشت
احترام، مصدر باب افتعال از ریشه «ح ر م» و به‌معنای حرمت نگه‌داشتن است.
[۱] لغت‌نامه، ج‌۱، ص‌۸۹۸‌، «احترام»
حرمت نیز به‌معنای آن‌چه که هتک و شکستن آن روا نباشد، آمده است
[۲] ترتیب‌العین، ص۱۷۴.
[۳] الصحاح، ج۵، ص۱۸۹۵، «حرم».
و «حرام» به‌معنای چیزی (کاری) که انجام دادن آن ممنوع باشد و «حَرَم» مکان محترمی است که انجام دادن برخی امور مجاز در مکان‌های دیگر در آن‌جا روا نیست
[۴] مفردات، ص‌۲۲۹، «حرم».
و «حریم چاه» به‌معنای اطراف آن است که جز مالک، کسی حقّ تصرّف و حفر چاه دیگر در آن‌جا را ندارد
[۵] مقاییس‌اللغه، ج‌۲، ص‌۴۵، «حرم».
و «حرمت شخص» چیزی است که شخص از آن حمایت و دفاع می‌کند.
[۶] لسان‌العرب، ج‌۳، ص‌۱۴۰، «حرم».
احترام در اصطلاح عرف به‌معنای تعظیم، گرامی داشت و بزرگ‌داشت، بی‌ارتباط با معنای لغوی آن نیست؛ زیرا شخص، شیء، مکان یا زمان محترم، دارای حرمت و حریمی است که حفظ آن لازم و هتک آن نارواست.
احترام، از واژه‌های غیر مصرّح قرآن است. این مفهوم از اضافه وصفی پاره‌ای موارد به وصف حرام (محترم بودن) چون:«نفس»، «بیت»، «أشهر» و‌... استفاده می‌شود. برخی مشتقّات «تکریم» و‌... ‌، «احسان»، «توقیر»، «تعزیر»
[۱۷] ‌ مفردات، ص‌۵۶۴، «عزر»
، «تعظیم»، تحیّت و «احیاء»، و‌ «خفضِ جناح» نیز هریک به نوعی متضمن احترام است. افزون بر این، برخی واژه‌ها بیان‌گر مصادیق و شکل‌های خاص احترام و نمودهای خارجی آن است:«سجده»، «سلام و صلوات»، «إذن» ‌اجازه ورود و‌... ‌. افزون بر موارد یاد‌شده، از برخی آیات که در آن رعایت اموری چون:«عدم تقدّم بر رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)»، «بلند نکردن صدا در برابر رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)»، «عدم برخورد با رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) مانند برخورد با افراد عادی» سفارش شده، مفهوم احترام برداشت می‌شود. مصادیق بی‌احترامی که لازمه احترام، ترک کردن آن‌ها است، از این واژه‌ها فهمیده می‌شود:«اهانت»، «اذیّت»، «خزی»، «خسأ»، «سبّ»، «لعن» و «قتل»
از دیدگاه قرآن منشأ اصلی احترام به خداوند باز‌می‌گردد که در نهاد برخی موجودات قرار داده یا برای آن‌ها اعتبار شده است:«و‌مَن یُهِنِ اللّهُ فَما‌لَهُ مِن مُکرِم»، منشأ احترام انسان‌ها، همان برخورداری ایشان از کرامت الهی است:«و‌لَقَد کَرَّمنا بَنی ءادَمَ‌...» و منشأ احترام چیزهای دیگر (زمان‌ها، مکان‌ها و دیگر موجودات) حقوقی است که خداوند برای آنان قرار داده است.



انسان از بُعد فردی موجودی است که به‌طور ذاتی و فطری دوست‌دار کرامت، شخصیّت، آبرو و نیازمند احترام است. درخواست عزیز مصر از یوسف برای صرف نظر از اقدام ناشایست همسرش، و درخواست لوط از قوم خود که متعرّض میهمانان وی نشده، او را شرمنده نکنند، نمونه‌هایی از تمایل انسان به حفظ حرمت خویش است. اعطای کرامت از سوی خداوند به انسان‌ها، اختیار و اراده را از آنان سلب نمی‌کند؛ بدین سبب ممکن است انسان به خواسته خود، از دستورهای الهی سر بپیچد و با کفر ورزیدن، کوشش در راه گمراه کردن مردم، سعی در جلوگیری از تحقّق آیین الهی، تحریف دستورهای دینی و تکذیب آیات روشن الهی باعث رسوایی و خواری خود شده، زمینه بی‌احترامی خویش را فراهم سازد؛ چنان‌که می‌تواند با اعمال ناشایست اخلاقی، احترام خویش را از بین برده، حیثیّت و آبروی خود را در دنیا و آخرت هتک کند.
تکریم انسان از سوی خداوند، نشان‌دهنده محترم بودن او است:«لَقَد کَرَّمنا بَنی ءادَمَ». خداوند، انسان را به بهترین صورت آفریده:«لَقَد خَلَقنَا الاِنسنَ فی اَحسَنِ تَقویم»، و خود را با آفریدن او أحسن الخالقین خوانده است:«فَتَبارَکَ اللّهُ اَحسَنُ الخلِقین». سجده ملائکه‌ای که خود، موجودات محترمی هستند، برای انسان:«فَاِذا سَوَّیتُهُ و نَفَختُ فیهِ مِن رُوحی فَقَعوا لَهُ سجِدین»، اعطای مقام خلافت الهی به وی:«و‌اِذ قالَ رَبُّکَ لِلمَلئِکَةِ اِنّی جاعِلٌ فِی الاَرضِ خَلیفَةً»، پیمان گرفتن خداوند از وی:«و‌اِذ اَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنی ءادَمَ مِن ظُهورِهِم ذُرِّیَّتَهُم و اَشهَدَهُم عَلی اَنفُسِهِم اَلَستُ بِرَبِّکُم قالوا بَلی» و مسخّر ساختن آن‌چه در آسمان‌ها و زمین است برای انسان:«اَلَم تَرَوا اَنَّ اللّهَ سَخَّرَ لَکُم ما فِی السَّموتِ و ما فِی الاَرضِ» نیز حرمت و کرامت انسان را نشان می‌دهد.
افزون بر این، آیات بسیاری که در آن، حرمت «جان» آدمی، «مال»، و «عرض و آبروی» وی مطرح شده یا به سخن نیکو با مردم دستور داده و در این جهات احکامی نیز تشریع کرده است، به تکریم انسان از سوی خداوند و اهمیت آن اشاره می‌کند؛
[۶۸] الکشاف، ج‌۱، ص‌۶۲۷.
[۶۹] فی ظلال القرآن، ج‌۴، ص‌۲۲_۲۵.
البتّه همه انسان‌ها در برخورداری از احترام در یک حد نیستند؛ چنان‌که ایمان مؤمنان، پروای پرهیزکاران، علم دانشمندان و عبادت نمازگزاران و معتکفان سبب برخورداری آنان از احترام بیش‌تری در مقایسه با دیگران می‌شود؛ آیاتی از قرآن نیز، به احترام انسان‌ها در بهشت اشاره می‌کند؛ از‌جمله:پرواپیشگان و نیکان، شهید سوره یس (حبیب نجّار)
[۷۶] روض‌الجنان، ج‌۱۶، ص‌۱۴۵
، بندگان مخلص خدا، مقرّبان و نمازگزاران.
رعایت احترام دیگران و بی‌احترامی به آنان دارای آثار وضعی و تکلیفی و پاداش و کیفر خاصّی است. در برخی آیات و روایات، اثر وضعی بی‌احترامی، اهانت و تحقیر خودشخص و رسوایی او در آخرت دانسته شده است؛
[۸۳] الکافی، ج ۲، ص‌۳۳۷ ۳۳۸
چنان‌که منفعت و خیر احترام نیز به احترام‌گزار بازمی‌گردد. نوع و شیوه احترام نزد انسان‌ها با قومیّت‌ها و ملّیّت‌های مختلف و در زمان و مکان متفاوت، یک‌سان نیست؛ بلکه متنوّع و گاهی متضادّ است. یکی از نمونه‌های احترام انسان‌ها تحیّت آنان به یک‌دیگر است. آیه «و‌اِذَا حُیّیتُم بِتَحِیَّة فَحَیّوا بِاَحسَنَ مِنها اَو رُدّوها‌...»، سفارش می‌کند که هر تحیّت• را به تحیّت بهتر یا هم‌سان پاسخ دهید.
به گفته برخی، اعراب پیش از اسلام، تحیّت را در قالب کلمه «حیّاک الله» ابراز می‌کرده‌اند؛ امّا پس از اسلام، کلمه کامل‌تر «سلام علیکم» جای‌گزین آن شده است.
[۸۶] التفسیر الکبیر، ج‌۱۰، ص‌۲۰۹.
سجده خویشاوندان یوسف برای وی «خَرّوا لَهُ سُجَّدًا» را نیز نوعی تحیّت دانسته‌اند که در آن زمان مرسوم بوده است؛
[۸۸] جامع‌البیان، مج‌۸‌، ج‌۱۳، ص‌۹۰.
[۸۹] مجمع‌البیان، ج‌۵، ص‌۴۰۵.
چنان‌که در آن زمان، تحیّت به شکل خم شدن و دست روی دست بر سینه گذاشتن نیز معمول بوده است.
[۹۰] مجمع‌البیان، ج‌۵، ص‌۴۰۵.
مفسّران و محدّثان، ذیل آیه تحیّت به انواع دیگر آن از‌جمله:اشاره با سر یا با دست، برخاستن، دست دادن، روبوسی و معانقه، بوسیدن سر، پیشانی، صورت و دست یا پا اشاره می‌کنند.
[۹۱] ‌ المیزان، ج‌۵، ص‌۳۱.
[۹۲] بحارالانوار، ج‌۷۳، ص‌۱۹‌_۴۳.



قرآن کریم ضمن آن‌که با وصف پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به «رسول کریم»، شخصیّت عظیم او را یادآوری کرده، در پاره‌ای موارد، مردم و مؤمنان را به رعایت مسائل خاصّی درباره حضرت سفارش کرده است. بخشی از آن در سوره احزاب چنین آمده است:وارد خانه او (رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)) نشوید، مگر آن‌که از شما دعوت شده باشد... ‌. در آن صورت، پیش از فرا رسیدن زمان پذیرایی بر او وارد نشوید؛ پس از پذیرایی بازگردید و با یک‌دیگر (در محضر او) سرگرم سخن گفتن نشوید. این‌ها سبب اذیّت رسول خدا می‌شود. اگر کالایی از همسران رسول خدا می‌خواهید، از پشت پرده بخواهید. (پس از وفاتِ) رسول خدا، با همسران او هرگز ازدواج نکنید. این (مسائل) نزد خداوند بزرگ و عظیم است. در سوره حجرات نیز به رعایت مسائل دیگری درباره رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) سفارش می‌شود:«لاتُقَدِّموا بَینَ یَدَیِ اللّهِ و رَسولِهِ» از خدا و رسول پیشی نگیرید؛ خواه تقدّم به‌معنای مقدّم داشتن امر و کار خویش بر امر آنان یا به‌معنای تقدّم خویش و ابراز وجود در محضر آنان باشد.
[۹۶] ‌ التفسیر الکبیر، ج‌۲۸، ص‌۱۱۱‌_۱۱۲.
«لاتَرفَعوا اَصوتَکُم فَوقَ صَوتِ النَّبیِّ» صدایتان را از صدای پیامبر بلندتر نکنید. بلند کردن صدا، گاهی به زیاده‌گویی تفسیر می‌شود و گاهی به ابراز لحن خاص که گوینده مقام خود را برتر می‌نمایاند.
[۹۸] التبیان، ج‌۸‌، ص‌۳۵۹‌_۳۶۰.
«و‌لاتَجهَروا لَهُ بِالقَولِ کَجَهرِ بَعضِکُم لِبَعض» سخن گفتن شما با او مانند سخن گفتن شما با دیگران نباشد.
خداوند و فرشتگان او با فرستادن صلوات بر رسول‌اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) او را گرامی می‌دارند:«اِنَّ اللّهَ و مَلئِکَتَهُ یُصَلّونَ عَلَی النَّبیِّ». در ادامه همین آیه، مؤمنان دستور یافته‌اند که بر رسول‌خدا سلام و صلوات بفرستند:«یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا صَلّوا عَلَیهِ و سَلِّموا تَسلیما». معنای صلوات خداوند بر رسول خویش همان اعطای کرامت و فضیلت به وی و بالا بردن درجه او و ستایش است که از سوی ملائکه درخواست همین امور از خداوند برای حضرت به‌شمار می‌رود
[۱۰۱] التبیان، ج‌۸‌، ص‌۳۵۹‌_۳۶۰.
و از سوی مردم، دعا در حق ایشان است.
[۱۰۲] روض‌الجنان، ج‌۱۶، ص‌۱۶.
[۱۰۳] بحارالانوار، ج‌۱۷، ص‌۲۰.

تسلیم در ادامه آیه نیز به تعظیم تفسیر شده است.
[۱۰۴] التحریر والتنویر، ج‌۲۲، ص‌۱۰۲.
برخی مفسّران، بوسیدن ضریح، بارگاه و... حضرت را نوعی احترام به او می‌دانند.
[۱۰۵] ‌ الفرقان، ج‌۲۶، ص‌۲۲۶.
در روایات فراوانی، هرگونه احترام اهل‌بیت نیز احترام رسول خدا دانسته شده،
[۱۰۶] بحارالانوار، ج‌۹۷، ص‌۱۱۶‌_۱۲۴.
چنان‌که رسول گرامی اسلام به امر الهی، مودّت و محبّت اهل‌بیت عصمت را اجر رسالت خویش دانسته است:«قُل لا‌اَسَلُکُم عَلَیهِ اَجرًا اِلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُربی» و خداوند در آیات فراوانی، رعایت حقوق خویشان و احسان به آنان را سفارش کرده است.
[۱۰۸] المعجم المفهرس، «ذی‌القربی و ذوی‌القربی».

قرآن کریم، اذیّت رسول‌خدا و بی‌احترامی به حضرت را سبب گرفتار شدن به عذاب دردناک و لعنت خداوند دانسته است. در شأن نزول برخی از این‌گونه آیات، نمونه‌هایی از بی‌احترامی به رسول‌خدا از سوی مردم بیان شده است؛ از‌جمله طعن حضرت برای ازدواج با صفیه، و اذیّت او از سوی اصحاب تصاویر
[۱۱۱] التحریروالتنویر، ج‌۲۲، ص‌۱۰۵.
[۱۱۲] الکشاف، ج‌۳، ص‌۵۵۹.

در جریان افک
[۱۱۳] التبیان، ج‌۸‌، ص‌۳۶۰.
، ابراز اعتقادات باطل مشرکان و کافران درباره خدا، آزار جسمی چون شکستن دندان و سر مبارک رسول خدا
[۱۱۴] کشف‌الاسرار، ج‌۸‌، ص‌۸۶‌_۸۷.
[۱۱۵] الکشاف، ج‌۳، ص‌۵۵۹.
و نسبت‌های ناروایی چون سحر و کهانت و جنون.
[۱۱۶] الجواهر، مج‌۸‌، ج‌۱۶، ص‌۳۷.
[۱۱۷] الکشاف، ج‌۳، ص‌۵۵۹.

در قرآن، احترام به رسول‌خدا نشانه تقوای قلبی احترام‌کننده و سبب بهرهوری وی از ثواب:«اِنَّ‌الَّذینَ یَغُضّونَ اَصوتَهُم عِندَ رَسولِ اللّهِ اُولئِکَ الَّذینَ امتَحَنَ اللّهُ قُلوبَهُم لِلتَّقوی لَهُم مَغفِرَةٌ و اَجرٌ عَظیم» و آزار حضرت سبب عذاب و لعن خداوند دانسته شده است:«اِنَّ الَّذینَ یُؤذونَ اللّهَ و رَسولَهُ لَعَنَهُمُ اللّهُ فِی الدُّنیا والأخِرَةِ و اَعَدَّ لَهُم عَذابًا مُهینا». بسیاری از مسائل یاد‌شده درباره احترام رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) چون در آیات با عنوان رسول‌الله بیان شده به جایگاه حقوقی و شأن پیامبری حضرت برمی‌گردد و درباره دیگر انبیای الهی نیز جاری‌است.
افزون بر این عظمت و قداست انبیا و منزلت ایشان نزد خداوند از آیات بسیاری که انبیا را به صلاح و نیکی ستایش می‌کند و نیز آیاتی که به نزول عذاب‌های الهی به‌سبب شکستن حرمت انبیا اشاره می‌کند، قابل استفاده است. مضمون برخی آیات، احترام همه پیامبران
[۱۲۴] مفردات، ص‌۵۶۴، «عزر»
یا برخی از ایشان است؛ چون مأمور‌شدن فرشتگان برای سجده بر آدم (علیه‌السلام) از‌سوی خداوند
[۱۲۶] نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۵۸
، سلام فرستادن بر یحیی، اجازه خواستن حضرت موسی از حضرت خضر برای استفاده از او، فرستادن سلام بر نوح و تنزیه هارون.
[۱۳۲] ‌ مجمع‌البیان، ج‌۶‌، ص‌۷۹۱



احسان به پدر و مادر از سوی قرآن مورد سفارش اکید قرار گرفته:«و‌بِالولِدَینِ اِحسانًا» و مفسّران احسان به والدین را نوعی احترام آنان دانسته‌اند.
[۱۳۵] مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۷۱.
[۱۳۶] روح‌المعانی، ج‌۱، ص‌۴۸۶.

در آیه‌۸۳ بقره از احسان به والدین به‌صورت میثاق خداوند از بنی‌اسرائیل یاد‌شده است:«و‌اِذ اَخَذنا میثقَ بَنی اِسرءیلَ لاتَعبُدونَ اِلاَّ اللّهَ وبِالولِدَینِ اِحسانًا» و در ۴ مورد از‌جمله سوره اسراء، امر به احسان به پدر و مادر پس از فرمان به عبادت خداوند واقع شده است که نشانه اهمّیّت آن است:
[۱۳۸] ‌ التفسیر الکبیر، ج ۳، ص‌۱۶۵.
[۱۳۹] تفسیر قاسمی، ج ۲، ص‌۱۷۹.

«و‌قَضی رَبُّکَ اَلاّ تَعبُدوا اِلاّ اِیّاهُ و‌بِالولِدَینِ اِحسنًا» چنان‌که امر به تشکر از پدر و مادر، پس از امر به شکرگزاری از خداوند آمده است:«اَنِ اشکُر لی و لِولِدَیکَ». نکره بودن احسان دلیل بزرگی آن است و لزوم رعایت همه امور در حقّ آنان را بیان می‌کند. افزون بر این، لزوم احترام به پدر و مادر به مؤمن بودن آنان مقیّد نشده‌است.
[۱۴۲] ‌ التفسیر الکبیر، ج‌۳، ص‌۱۶۵.

مفسّران، احسان به والدین را شامل این امور دانسته‌اند:برخورد پسندیده با ایشان، به‌کار بردن جملات زیبا با آنان، تواضع و افتادگی در برابر آن‌ها،
[۱۴۳] جامع‌البیان، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۵۵۰.
مهربانی با آنان و دعای خیر برای ایشان.
[۱۴۴] جامع‌البیان، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۵۵۰.
[۱۴۵] الدرالمنثور، ج‌۵، ص‌۲۵۹.
در آیه‌۲۳ اسراء به وجوهی از بی‌احترامی به پدر و مادر، اشاره و از آن نهی شده است:«فَلاتَقُل لَهُما اُفّ و لاتَنهَرهُما و قُل لَهُما قَولاً کَریما». در همین آیه و آیه‌۲۴ به نمونه‌هایی ازاحترام آنان نیز اشاره شده است:«واخفِض لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحمَةِ و قُل رَبِّ ارحَمهُما کَما رَبَّیانی صَغیرا».
افّ که در آیه پیشین، از آن نهی شده، همان کلمه و حرکتی است که ناخشنودی شخص را نشان می‌دهد و از کراهت و سختی او درباره طرف مقابل حکایت می‌کند.
[۱۴۸] مجمع‌البیان، ج‌۶‌، ص‌۶۳۱‌.
[۱۴۹] فی ظلال القرآن، ج‌۴، ص‌۲۲_۲۱.

در روایات، از افّ به کم‌ترین چیزی که سبب عقوق والدین است، یاد‌می‌شود:
[۱۵۰] مجمع‌البیان، ج‌۶‌، ص‌۶۳۱‌.
«نهر» در این آیه نیز به‌معنای تند‌شدن، فریاد زدن، بالا بردن دست به نشانه اعتراض و «قول کریم» به سخن نرم، فرمان‌برداری از آنان، صدا نکردن پدرو مادر به اسم، ترک ناسزا و فحش به آنان، پیشی نگرفتن از ایشان، ننشستن پیش از آنان و «خفض جناح ذلّ» در آیه بعد به‌معنای اطاعت از پدر و مادر و عدم مخالفت از خواسته‌های ایشان، خاک‌ساری و تواضع نزد آنان، رأفت و رحمت و نرمی در حقّ ایشان دانسته شده است.
[۱۵۱] جامع‌البیان، مج۹، ج۱۵، ص۸۴‌_۸۶‌.
[۱۵۲] مجمع‌البیان، ج۶‌، ص۶۳۱‌.
[۱۵۳] الدرالمنثور، ج‌۵، ص۲۵۹‌_۲۶۲.
از وجوه دیگر احترام به پدر و مادر، دعا برای ایشان حتّی پس از وفات است. برخی از مفسّران ارتباط با دوستان و آشنایان پدر و مادر را نوعی احترام به آنان می‌دانند.
[۱۵۴] ‌ تفسیر قرطبی، ج‌۲، ص‌۱۲.
در روایت اهل‌بیت، «احسان به والدین» به‌معنای برخورد نیکو و رسیدگی به نیازهای آنان پیش از درخواست و «قول کریم» به‌معنای طلب مغفرت آمده است. «جناح ذلّ» نیز به نگاه با رأفت و رحمت، و ترک نگاه تند و تیز به آنان، بلند نکردن صدا، بالا نبردن دست، پیش نیفتادن از آنان معنا شده است.
[۱۵۵] الکافی، ج‌۲، ص‌۱۵۷‌_۱۶۳.
احترام به پدر و مادر، از آیه‌۱۰۰ یوسف نیز فهمیده می‌شود.
[۱۵۷] مجمع‌البیان، ج‌۵، ص‌۴۰۵.
آن‌جا که حضرت یوسف با دیدار پدر و مادر خود آن‌ها را بر تخت خویش نشاند:«و‌رَفَعَ اَبَوَیهِ عَلَی العَرشِ».


قرآن، انسان‌های با‌ایمان را مساوی دیگران نمی‌داند:«اَفَمَن کانَ مُؤمِنًا کَمَن کانَ فاسِقًا لا یَستَون» و برای آنان جایگاه ویژه‌ای قائل است؛ ازاین‌رو در آیاتی، سلام کردن به آنان:«و‌اِذا جاءَکَ الَّذینَ یُؤمِنونَ بِایتِنا فَقُل سَلمٌ عَلَیکُم» و تواضع در برابر ایشان:«واخفِض جَناحَکَ لِلمُؤمِنین» دستور داده شده است. شخصیّت بزرگ مؤمن، لزوم احترام به وی و پاداش بزرگ آن، نهی از آزار مؤمن و آثار وضعی و کیفری آن، باب خاصّ و روایات فراوانی را به خود اختصاص داده است.
[۱۶۲] وسائل‌الشیعه، ج۱۲، ص۲۲۶.
[۱۶۳] بحارالانوار، ج‌۷۲، ص۱۴۲‌_۱۴۷.
انسان‌های پرهیزکار نیز با احراز برترین ملاک کرامت، یعنی «تقوا» با شخصیّت‌ترین انسان‌ها نزد خداوند شمرده می‌شوند:«اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَ اللّهِ اَتقکُم».


قرآن کریم، تساوی عالمان با غیر عالمان را نفی:«قُل هَل یَستَوِی الَّذینَ یعلَمونَ والَّذینَ لایَعلَمونَ» و به جایگاه ویژه و درجه برتر آنان اشاره کرده است:«یَرفَعِ اللّهُ الَّذینَ ءامَنوا مِنکُم والَّذینَ اوتُوا العِلمَ دَرَجت» چنان‌که تعبیر متواضعانه حضرت موسی در برابر حضرت خضر نشان از احترام ویژه دانش‌مندان دارد.


قرآن کریم قصّه تاریخی برخورد کریمانه حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) با مهمانانش را نقل کرده و پذیرایی گرم وی از آنان را یادآور شده‌است:«هَل اَتکَ حَدیثُ ضَیفِ اِبرهیمَ المُکرَمین». مفسّران، احترام به‌مهمان را رعایت این امور در حقّ او دانسته‌اند:حُسن برخورد و گرم گرفتن با او، نشاندن مهمان در بالاترین و بهترین جای مجلس، هم‌نشین‌شدن با مهمان، سخت نگرفتن و راحت‌گذاشتن او، پذیرایی خوب و بدون فاصله و بدون واسطه از مهمان.
[۱۶۹] التفسیرالکبیر، ج۲۸، ص۲۱۰.
[۱۷۰] التبیان، ج۹، ص۳۸۷.
[۱۷۱] مجمع‌البیان، ج‌۵، ص‌۲۷۲.
[۱۷۲] مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۲۳۷.



احسان و نیکویی با یتیمان و مسکینان، همسایگان، از راه‌ماندگان و رعایت حقوق ایشان در آیاتی، مورد سفارش قرار گرفته است. برخی مفسّران احترام (احسان) به آنان را برخوردی مناسب با حال آنان دانسته‌اند؛ یعنی کفالت و سرپرستی یتیمان، حفظ اموال آنان، صدقه دادن به مسکینان و مواسات با ایشان و تفقّد احوال آنان.
[۱۷۶] تفسیر قرطبی، ج‌۲، ص‌۱۳.



از نگاه قرآن، اموری شایسته احترام ویژه است.
۱. قرآن کریم:
خداوند سبحان قرآن را کتابی دارای مجد و عظمت معرفی کرده:«والقُرءانِ المَجید» و هنگام تلاوت شنوندگان را به گوش فرا دادن به آن و سکوت فرا‌خوانده است:«و‌اِذا قُرِئَ القُرءانُ فاستَمِعوا لَهُ و اَنصِتوا» و تماس با آن بدون طهارت شرعی را ممنوع دانسته است «لایَمَسُّهُ اِلاَّ المُطَهَّرون».
[۱۸۰] مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۳۴۱.
[۱۸۱] روض‌الجنان، ج‌۱۸، ص‌۳۲۵.

شاید بتوان از آیه‌۲۸۵ بقره که ایمان به دیگر کتاب‌های آسمانی را چون ایمان به قرآن لازم دانسته:«والمُؤمِنونَ کُلٌّ ءامَنَ... و کُتُبِهِ» احترام سایر کتاب‌های آسمانی را نیز استفاده کرد.
۲. خانه خدا:
در قرآن کریم از کعبه و حریم آن به بیت امن، حرم امن، بیت‌الحرام، مسجدالحرام، و بیت محرّم یاد‌شده است. این تعابیر همان‌گونه که می‌تواند به وضع قوانین و تشریع احکام خاصّی بر آن مکان مقدّس ناظر باشد، عظمت و احترام آن را نیز بیان می‌کند؛ چنان‌که برخی در تفسیر بیت الحرام و سرّ نام‌گذاری آن می‌گویند:حرمت آن چنان بزرگ است که هتک آن روا نیست.
[۱۸۹] الکشاف، ج‌۲، ص‌۵۵۸.
احترام مسجدالحرام را از واجبات، و ستم به آن را از محرّمات خاصّ آن مکان دانسته‌اند.
[۱۹۰] جامع‌البیان، مج‌۱۰، ج‌۱۷، ص‌۱۸۶.
برخی، احترام آن را اعمّ از تکوینی و تشریعی دانسته‌اند که وضع احکام خاصّ، ناظر به احترام تشریعی آن، و احساس امنیّت در آن محدوده، ناشی از محترم بودن تکوینی آن است.
[۱۹۱] التفسیرالکبیر، ج۴، ص۵۲.
[۱۹۲] المیزان، ج‌۶‌، ص‌۱۴۲.

احترام مسجدالحرام را برخی به‌سبب تشرّف آن مکان به ذکر الهی دانسته‌اند؛
[۱۹۳] التفسیر الکبیر، ج‌۴، ص‌۱۳.
از همین رو احترام معابد، کنیسه‌ها، مساجد و مکانهایی که نام خدا در آن یاد می‌شود را لازم دانسته‌اند.
[۱۹۴] المنار، ج‌۵، ص‌۴۲۳‌_۴۳۳.
بعضی احترام آن را به جهت انجام دادن عبادت در آن مکان و نیز اجتماع مسلمانان در آن‌که زمینه‌ای برای ایجاد وحدت امّت اسلامی است می‌دانند.
[۱۹۵] المیزان، ج‌۶‌، ص‌۱۴۲.
[۱۹۶] الجواهر، مج‌۶‌، ج‌۱۱، ص‌۳۰.

کعبه از دیرباز و از زمان حضرت ابراهیم، از سوی او و نیز اعراب، مورد احترام بوده است.
[۱۹۷] ‌ فی ظلال القرآن، ج‌۲، ص‌۹۸۲.
برخی آیات نیز عظمت و شرافت شهر مکّه را یادآور می‌شود:
[۱۹۸] کنزالدقائق، ج‌۹، ص‌۶۰۶‌.
«اِنَّما اُمِرتُ اَن اَعبُدَ رَبَّ هذِهِ البَلدَةِ الَّذی حَرَّمَها‌...» که البتّه ممکن است احترام آن به‌سبب وجود رسول گرامی اسلام در آن باشد:
[۲۰۰] کنزالدقائق، ج‌۱۴، ص‌۲۸۱‌_۲۸۲.
«لا‌اُقسِمُ بِهذا البَلَد • و اَنتَ حِلٌّ بِهذا البَلَد».
۳. سرزمین طُوی:
خداوند، وادی طُوی را سرزمین مقدّس دانسته و به حضرت موسی فرمان داده است که در آن سرزمین کفش را از پای خویش درآورد:«فَاخلَع نَعلَیکَ اِنَّکَ بِالوادِ المُقَدَّسِ طُوًی». ممکن است احترام برخی مکان‌های دیگر چون مسجدالاقصی را نیز از تعابیر خاصّ مانند «مبارک» درباره آن استفاده کرد. مشعرالحرام و مقام ابراهیم که به نمازگزاردن در آن مکان دستور داده شده از دیگر مکان‌های محترم به‌شمار می‌آید. شاید بتوان از آیه‌۴۰ حج که در آن، ضرورت دفاع و جهاد برای حفظ مراکز عبادی بیان شده، محترم بودن مکان‌هایی چون کلیساها (بیع)، کنیسه‌ها (صلوات)، و دیرها (صومعه)
[۲۰۶] مجمع‌البیان، ج‌۷، ص‌۱۳۹.
[۲۰۷] ترتیب‌العین، ص‌۱۰۲، «بیع».
[۲۰۸] مفردات، ص‌۴۹۱، «صلا».
را نیز فهمید.
۴. ماه‌های حرام:
قرآن در بین ماه‌های سال از چهار ماه با عنوان ماه‌های حرام یاد می‌کند:«مِنها اَربَعَةٌ حُرُمٌ». مشهور، این ماه‌ها را شامل محرّم، رجب، ذی‌قعده، و ذی‌حجّه می‌داند. گزینش این ماه‌ها از بین ماه‌های سال و وضع قوانین خاصّی برای آن، اهمّیّت و عظمت آن‌ها را می‌رساند.
[۲۱۰] روح‌المعانی، مج۶، ج۱۰، ص۱۳۱۱۳۲.
[۲۱۱] تفسیر قاسمی، ج‌۸‌، ص‌۲۱۰.

از‌جمله ویژگی‌های این ماه‌ها، حرمت قتال، افزایش دیه و افزونی پاداش و کیفر در این ماه‌ها است.
[۲۱۲] جامع‌البیان، مج‌۶‌، ج‌۱۰، ص‌۱۶۴.
[۲۱۳] التفسیر الکبیر، ج‌۱۶، ص‌۵۲.
ماه‌های یاد‌شده، پیش از اسلام و بین اعراب احترام خاصّ داشته و گفته می‌شود:اگر شخصی در این ماه‌ها به قاتل پدر خویش دست می‌یافت، از انتقام‌جویی امتناع میورزید و اسلحه، جنگ و خون‌ریزی در این ماه‌ها کنار گذاشته می‌شد.
[۲۱۴] الکشاف، ج‌۲، ص‌۲۶۹.
[۲۱۵] التفسیر الکبیر، ج‌۱۱، ص‌۱۲۸‌_۱۲۹.

برخی، احترام به ماه‌های حرام را از آموزه‌های دین حقّ ابراهیم و اسماعیل (علیهماالسلام) که مورد پذیرش اعراب نیز بوده، دانسته‌اند.
[۲۱۶] روح‌المعانی، مج‌۶‌، ج‌۱۰، ص‌۱۳۲‌_۱۳۳.
برخی، حکمت اختصاص برخی از زمان‌ها و مکان‌ها به احترام بیش‌تر را ازآن‌رو می‌دانند که مقدّمه‌ای برای ترک زشتی‌ها و زمینه‌ای برای دوری و فاصله گرفتن از آن در همه زمان‌ها است که افراد چون آغاز دوباره ارتکاب قبیح را نوعی از بین رفتن زحمات پیشین خود می‌بینند، می‌کوشند در آینده نیز مرتکب آن نشوند.
[۲۱۷] التفسیر الکبیر، ج‌۱۶، ص‌۵۲.
پای‌بندی به حفظ حرمت محرّمات در مکان‌ها و زمان‌ها تا وقتی است که طرف مقابل نیز به آن پای‌بند باشد؛ در غیر این صورت، هتک حرمت محرّمات نیز مشمول قصاص خواهد بود:
[۲۱۸] مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۵۱۴.
[۲۱۹] فی ظلال القرآن، ج‌۱، ص‌۱۹۱.
«والحُرُمتُ قِصاصٌ» به‌طور مثال اگر در ماه حرام، گروهی جنگی را بر گروه دیگر تحمیل کردند، گروه مقابل نیز می‌توانند با آن‌ها به مبارزه برخیزند.
ماه مبارک رمضان نیز که قرآن در آن نازل، و روزه گرفتن در آن واجب شده:«شَهرُ رَمَضانَ الَّذِی اُنزِلَ فیهِ القُرءانُ... فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهرَ فَلیَصُمهُ» و شب‌های قدر در آن قرار گرفته، در اسلام از زمان‌های مقدّس و محترم به‌شمار می‌رود.
۵. شعائر الهی:
در دو آیه از قرآن، از تعظیم حرمات الهی و شعائر الهی سخن به‌میان آمده است. در آیه‌۳۰ حج پس از اشاره به مراسم حج می‌فرماید:هرکس حرمت‌های خدا را بزرگ شمارد، برای او نزد پروردگار بهتر است:«ذلِکَ و مَن یُعَظِّم حُرُمتِ اللّهِ فَهُوَ خَیرٌ لَهُ عِندَ رَبِّهِ». مفسّران، مقصود از حرمات را انجام واجبات و ترک محرّمات شرایع و احکام، مناسک و دیگر تکالیف و حدود الهی، و نیز بیت‌الحرام، بلدالحرام، شهرالحرام، مسجدالحرام، مشعر و‌... و منظور از تعظیم آن را فراگیری احکام و التزام اعتقادی و عملی به مقتضای آن دانسته‌اند.
[۲۲۴] جامع البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۲۰۱ ۲۰۲؛ ؛
[۲۲۵] مجمع‌البیان، ج۷، ص۱۳۱.
[۲۲۶] التفسیر الکبیر، ج‌۲۳، ص‌۳۱.

قرآن در آیه‌۳۲ حج نیز تعظیم شعائر را نشانه تقوا و پروای قلبی معرّفی کرده است:«و‌مَن یُعَظِّم شَعئِرَ اللّهِ فَاِنَّها مِن تَقوَی القُلوب» برخی شعائر و تعظیم آن را شبیه حرمات و تعظیم آن تفسیر، و فقط در بیان مصادیق آن به نمونه‌های دیگری چون صفا، مروه، عرفه، رکن، جِمار و‌... اشاره کرده‌اند.
[۲۲۸] جامع‌البیان، مج‌۱۰، ج‌۱۷، ص‌۲۰۶.
[۲۲۹] مجمع‌البیان، ج‌۷، ص‌۱۳۳.
[۲۳۰] التفسیر الکبیر، ج‌۲۳، ص‌۳۲.

افزون بر اقسام پنج‌ ‌گانه یاد‌شده (قرآن، کعبه، طُوی، ماه‌های حرام و شعائر)، ممکن است گفته شود تأکید قرآن بر خودداری از پیمان‌شکنی و وفاداری به قراردادها دلیل بر اهمّیّت آن است و چنین استفاده می‌شود که پیمان‌ها، عهدها و عقدها دارای حرمت خاصّی است. از‌مجموعه آیاتی که درباره ناقه حضرت صالح آمده نیز می‌توان استفاده کرد که آن شتر احترام ویژه‌ای داشته است.


بحارالانوار؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ ترتیب کتاب العین؛ تفسیر التحریر والتنویر؛ التفسیرالکبیر؛ تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب؛ تفسیر نورالثقلین؛ جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ الجواهر فی تفسیر القرآن؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور؛ روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ روض‌الجنان و روح‌الجنان؛ الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه؛ الفرقان فی تفسیرالقرآن؛ فی ظلال القرآن؛ الکافی؛ کشف‌الاسرار و عدة‌الابرار؛ الکشاف؛ لسان‌العرب؛ لغت‌نامه؛ مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن؛ محاسن التأویل، قاسمی؛ المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم؛ مفردات الفاظ قرآن؛ المیزان فی تفسیرالقرآن؛ نهج‌البلاغه؛ وسائل‌الشیعه


۱. لغت‌نامه، ج‌۱، ص‌۸۹۸‌، «احترام»
۲. ترتیب‌العین، ص۱۷۴.
۳. الصحاح، ج۵، ص۱۸۹۵، «حرم».
۴. مفردات، ص‌۲۲۹، «حرم».
۵. مقاییس‌اللغه، ج‌۲، ص‌۴۵، «حرم».
۶. لسان‌العرب، ج‌۳، ص‌۱۴۰، «حرم».
۷. انعام/سوره۶، آیه۱۵۱.    
۸. مائده/سوره۵، آیه۹۷.    
۹. توبه/سوره۹، آیه۵.    
۱۰. علق/سوره۹۶، آیه۳.    
۱۱. اسراء/سوره۱۷، آیه۷۰.    
۱۲. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۳.    
۱۳. ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۴.    
۱۴. بقره/سوره۲، آیه۸۳.    
۱۵. نساء/سوره۴، آیه۳۶.    
۱۶. فتح/سوره۴۸، آیه۹.    
۱۷. ‌ مفردات، ص‌۵۶۴، «عزر»
۱۸. فتح/سوره۴۸، آیه۹.    
۱۹. حج/سوره۲۲، آیه۳۰ ۳۲.    
۲۰. نساء/سوره۴، آیه۸۶.    
۲۱. مائده/سوره۵، آیه۳۲.    
۲۲. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۴.    
۲۳. حجر/سوره۱۵، آیه۲۹.    
۲۴. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۰.    
۲۵. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۶.    
۲۶. نور/سوره۲۴، آیه۲۷.    
۲۷. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۳.    
۲۸. نور/سوره۲۴، آیه۲۷.    
۲۹. حجرات/سوره۴۹، آیه۱‌۲.    
۳۰. حجرات/سوره۴۹، آیه۴.    
۳۱. حج/سوره۲۲، آیه۱۸.    
۳۲. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۷.    
۳۳. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۹.    
۳۴. آل عمران/سوره۳، آیه۱۹۲.    
۳۵. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۰۸.    
۳۶. انعام/سوره۶، آیه۱۰۸.    
۳۷. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۷.    
۳۸. مائده/سوره۵، آیه۳۲.    
۳۹. حج/سوره۲۲، آیه۲۲.    
۴۰. اسراء/سوره۱۷، آیه۷۰.    
۴۱. مائده/سوره۵، آیه۹۷.    
۴۲. توبه/سوره۹، آیه۹.    
۴۳. حج/سوره۲۲، آیه۲۸.    
۴۴. حج/سوره۲۲، آیه۳۲.    
۴۵. یوسف/سوره۱۲، آیه۲۹.    
۴۶. حجر/سوره۱۵، آیه۶۸‌۶۹.    
۴۷. توبه/سوره۹، آیه۲.    
۴۸. حج/سوره۲۲، آیه۸‌۹.    
۴۹. بقره/سوره۲، آیه۱۱۴.    
۵۰. مائده/سوره۵، آیه۴۱.    
۵۱. زمر/سوره۳۹، آیه۲۵‌۲۶.    
۵۲. نور/سوره۲۴، آیه۴.    
۵۳. نور/سوره۲۴، آیه۲۳.    
۵۴. نساء/سوره۴، آیه۱۴۸.    
۵۵. اسراء/سوره۱۷، آیه۷۰.    
۵۶. تین/سوره۹۵، آیه۹۵.    
۵۷. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۴.    
۵۸. انبیاء/سوره۲۱، آیه۲۶.    
۵۹. ص/سوره۳۸، آیه۷۲.    
۶۰. بقره/سوره۲، آیه۳۰.    
۶۱. اعراف/سوره۷، آیه۱۷۲.    
۶۲. لقمان/سوره۳۱، آیه۲۰.    
۶۳. انعام/سوره۶، آیه۱۵۱.    
۶۴. بقره/سوره۲، آیه۱۸۸.    
۶۵. نساء/سوره۴، آیه۱۴۸.    
۶۶. نور/سوره۲۴، آیه۲۳.    
۶۷. بقره/سوره۲، آیه۸۳.    
۶۸. الکشاف، ج‌۱، ص‌۶۲۷.
۶۹. فی ظلال القرآن، ج‌۴، ص‌۲۲_۲۵.
۷۰. سجده/سوره۳۲، آیه۱۸.    
۷۱. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۳.    
۷۲. زمر/سوره۳۹، آیه۹.    
۷۳. مجادله/سوره۵۸، آیه۱۱.    
۷۴. بقره/سوره۲، آیه۱۲۵.    
۷۵. آل عمران/سوره۳، آیه۱۹۸.    
۷۶. روض‌الجنان، ج‌۱۶، ص‌۱۴۵
۷۷. یس/سوره۳۶، آیه۲۶‌۲۷.    
۷۸. صافات/سوره۳۷، آیه۴۰.    
۷۹. واقعه/سوره۵۶، آیه۲۶.    
۸۰. معارج/سوره۷۰، آیه۲۲‌.    
۸۱. معارج/سوره۷۰، آیه۳۴.    
۸۲. مطففین/سوره۸۳، آیه۲۹ ۳۶.    
۸۳. الکافی، ج ۲، ص‌۳۳۷ ۳۳۸
۸۴. حج/سوره۲۲، آیه۳۰.    
۸۵. نساء/سوره۴، آیه۸۶.    
۸۶. التفسیر الکبیر، ج‌۱۰، ص‌۲۰۹.
۸۷. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۰.    
۸۸. جامع‌البیان، مج‌۸‌، ج‌۱۳، ص‌۹۰.
۸۹. مجمع‌البیان، ج‌۵، ص‌۴۰۵.
۹۰. مجمع‌البیان، ج‌۵، ص‌۴۰۵.
۹۱. ‌ المیزان، ج‌۵، ص‌۳۱.
۹۲. بحارالانوار، ج‌۷۳، ص‌۱۹‌_۴۳.
۹۳. حاقه/سوره۶۹، آیه۴۰.    
۹۴. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۳.    
۹۵. حجرات/سوره۴۹، آیه۱.    
۹۶. ‌ التفسیر الکبیر، ج‌۲۸، ص‌۱۱۱‌_۱۱۲.
۹۷. حجرات/سوره۴۹، آیه۲.    
۹۸. التبیان، ج‌۸‌، ص‌۳۵۹‌_۳۶۰.
۹۹. حجرات/سوره۴۹، آیه۲.    
۱۰۰. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۶.    
۱۰۱. التبیان، ج‌۸‌، ص‌۳۵۹‌_۳۶۰.
۱۰۲. روض‌الجنان، ج‌۱۶، ص‌۱۶.
۱۰۳. بحارالانوار، ج‌۱۷، ص‌۲۰.
۱۰۴. التحریر والتنویر، ج‌۲۲، ص‌۱۰۲.
۱۰۵. ‌ الفرقان، ج‌۲۶، ص‌۲۲۶.
۱۰۶. بحارالانوار، ج‌۹۷، ص‌۱۱۶‌_۱۲۴.
۱۰۷. شوری/سوره۴۲، آیه۲۳.    
۱۰۸. المعجم المفهرس، «ذی‌القربی و ذوی‌القربی».
۱۰۹. توبه/سوره۹، آیه۶۱.    
۱۱۰. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۷.    
۱۱۱. التحریروالتنویر، ج‌۲۲، ص‌۱۰۵.
۱۱۲. الکشاف، ج‌۳، ص‌۵۵۹.
۱۱۳. التبیان، ج‌۸‌، ص‌۳۶۰.
۱۱۴. کشف‌الاسرار، ج‌۸‌، ص‌۸۶‌_۸۷.
۱۱۵. الکشاف، ج‌۳، ص‌۵۵۹.
۱۱۶. الجواهر، مج‌۸‌، ج‌۱۶، ص‌۳۷.
۱۱۷. الکشاف، ج‌۳، ص‌۵۵۹.
۱۱۸. حجرات/سوره۴۹، آیه۳.    
۱۱۹. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۷.    
۱۲۰. ص/سوره۳۸، آیه۴۸.    
۱۲۱. اسراء/سوره۱۷، آیه۷۶.    
۱۲۲. آل عمران/سوره۳، آیه۱۸۱.    
۱۲۳. مائده/سوره۵، آیه۱۲.    
۱۲۴. مفردات، ص‌۵۶۴، «عزر»
۱۲۵. نمل/سوره۲۷، آیه۵۹.    
۱۲۶. نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۵۸
۱۲۷. بقره/سوره۲، آیه۳۴.    
۱۲۸. مریم/سوره۱۹، آیه۱۵.    
۱۲۹. کهف/سوره۱۸، آیه۶۹.    
۱۳۰. صافات/سوره۳۷، آیه۷۹.    
۱۳۱. مریم/سوره۱۹، آیه۲۸.    
۱۳۲. ‌ مجمع‌البیان، ج‌۶‌، ص‌۷۹۱
۱۳۳. بقره/سوره۲، آیه۸۳.    
۱۳۴. نساء/سوره۴، آیه۳۶.    
۱۳۵. مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۷۱.
۱۳۶. روح‌المعانی، ج‌۱، ص‌۴۸۶.
۱۳۷. بقره/سوره۲، آیه۸۳.    
۱۳۸. ‌ التفسیر الکبیر، ج ۳، ص‌۱۶۵.
۱۳۹. تفسیر قاسمی، ج ۲، ص‌۱۷۹.
۱۴۰. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۳.    
۱۴۱. لقمان/سوره۳۱، آیه۱۴.    
۱۴۲. ‌ التفسیر الکبیر، ج‌۳، ص‌۱۶۵.
۱۴۳. جامع‌البیان، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۵۵۰.
۱۴۴. جامع‌البیان، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۵۵۰.
۱۴۵. الدرالمنثور، ج‌۵، ص‌۲۵۹.
۱۴۶. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۳.    
۱۴۷. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۴.    
۱۴۸. مجمع‌البیان، ج‌۶‌، ص‌۶۳۱‌.
۱۴۹. فی ظلال القرآن، ج‌۴، ص‌۲۲_۲۱.
۱۵۰. مجمع‌البیان، ج‌۶‌، ص‌۶۳۱‌.
۱۵۱. جامع‌البیان، مج۹، ج۱۵، ص۸۴‌_۸۶‌.
۱۵۲. مجمع‌البیان، ج۶‌، ص۶۳۱‌.
۱۵۳. الدرالمنثور، ج‌۵، ص۲۵۹‌_۲۶۲.
۱۵۴. ‌ تفسیر قرطبی، ج‌۲، ص‌۱۲.
۱۵۵. الکافی، ج‌۲، ص‌۱۵۷‌_۱۶۳.
۱۵۶. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۰.    
۱۵۷. مجمع‌البیان، ج‌۵، ص‌۴۰۵.
۱۵۸. سجده/سوره۳۲، آیه۱۸.    
۱۵۹. انعام/سوره۶، آیه۵۴.    
۱۶۰. حجر/سوره۱۵، آیه۸۸.    
۱۶۱. شعرا/سوره۲۶، آیه۲۱۵.    
۱۶۲. وسائل‌الشیعه، ج۱۲، ص۲۲۶.
۱۶۳. بحارالانوار، ج‌۷۲، ص۱۴۲‌_۱۴۷.
۱۶۴. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۳.    
۱۶۵. زمر/سوره۳۹، آیه۹.    
۱۶۶. مجادله/سوره۵۸، آیه۱۱.    
۱۶۷. کهف/سوره۱۸، آیه۶۶.    
۱۶۸. ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۴.    
۱۶۹. التفسیرالکبیر، ج۲۸، ص۲۱۰.
۱۷۰. التبیان، ج۹، ص۳۸۷.
۱۷۱. مجمع‌البیان، ج‌۵، ص‌۲۷۲.
۱۷۲. مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۲۳۷.
۱۷۳. نساء/سوره۴، آیه۳۶.    
۱۷۴. بقره/سوره۲، آیه۸۳.    
۱۷۵. فجر/سوره۸۹، آیه۱۷.    
۱۷۶. تفسیر قرطبی، ج‌۲، ص‌۱۳.
۱۷۷. ق/سوره۵۰، آیه۱.    
۱۷۸. اعراف/سوره۷، آیه۲۰۴.    
۱۷۹. واقعه/سوره۵۶، آیه۷۹.    
۱۸۰. مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۳۴۱.
۱۸۱. روض‌الجنان، ج‌۱۸، ص‌۳۲۵.
۱۸۲. بقره/سوره۲، آیه۲۸۵.    
۱۸۳. بقره/سوره۲، آیه۱۲۵.    
۱۸۴. قصص/سوره۲۸، آیه۵۷.    
۱۸۵. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۶۷.    
۱۸۶. مائده/سوره۵، آیه۹۷.    
۱۸۷. حج/سوره۲۲، آیه۲۵.    
۱۸۸. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۳۷.    
۱۸۹. الکشاف، ج‌۲، ص‌۵۵۸.
۱۹۰. جامع‌البیان، مج‌۱۰، ج‌۱۷، ص‌۱۸۶.
۱۹۱. التفسیرالکبیر، ج۴، ص۵۲.
۱۹۲. المیزان، ج‌۶‌، ص‌۱۴۲.
۱۹۳. التفسیر الکبیر، ج‌۴، ص‌۱۳.
۱۹۴. المنار، ج‌۵، ص‌۴۲۳‌_۴۳۳.
۱۹۵. المیزان، ج‌۶‌، ص‌۱۴۲.
۱۹۶. الجواهر، مج‌۶‌، ج‌۱۱، ص‌۳۰.
۱۹۷. ‌ فی ظلال القرآن، ج‌۲، ص‌۹۸۲.
۱۹۸. کنزالدقائق، ج‌۹، ص‌۶۰۶‌.
۱۹۹. نمل/سوره۲۷، آیه۹۱.    
۲۰۰. کنزالدقائق، ج‌۱۴، ص‌۲۸۱‌_۲۸۲.
۲۰۱. بلد/سوره۹۰، آیه۱‌۲.    
۲۰۲. طه/سوره۲۰، آیه۱۲.    
۲۰۳. بقره/سوره۲، آیه۱۹۸.    
۲۰۴. بقره/سوره۲، آیه۱۲۵.    
۲۰۵. حج/سوره۲۲، آیه۴۰.    
۲۰۶. مجمع‌البیان، ج‌۷، ص‌۱۳۹.
۲۰۷. ترتیب‌العین، ص‌۱۰۲، «بیع».
۲۰۸. مفردات، ص‌۴۹۱، «صلا».
۲۰۹. توبه/سوره۹، آیه۳۶.    
۲۱۰. روح‌المعانی، مج۶، ج۱۰، ص۱۳۱۱۳۲.
۲۱۱. تفسیر قاسمی، ج‌۸‌، ص‌۲۱۰.
۲۱۲. جامع‌البیان، مج‌۶‌، ج‌۱۰، ص‌۱۶۴.
۲۱۳. التفسیر الکبیر، ج‌۱۶، ص‌۵۲.
۲۱۴. الکشاف، ج‌۲، ص‌۲۶۹.
۲۱۵. التفسیر الکبیر، ج‌۱۱، ص‌۱۲۸‌_۱۲۹.
۲۱۶. روح‌المعانی، مج‌۶‌، ج‌۱۰، ص‌۱۳۲‌_۱۳۳.
۲۱۷. التفسیر الکبیر، ج‌۱۶، ص‌۵۲.
۲۱۸. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۵۱۴.
۲۱۹. فی ظلال القرآن، ج‌۱، ص‌۱۹۱.
۲۲۰. بقره/سوره۲، آیه۱۹۴.    
۲۲۱. بقره/سوره۲، آیه۱۸۵.    
۲۲۲. قدر/سوره۹۷، آیه۱.    
۲۲۳. حج/سوره۲۲، آیه۳۰.    
۲۲۴. جامع البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۲۰۱ ۲۰۲؛ ؛
۲۲۵. مجمع‌البیان، ج۷، ص۱۳۱.
۲۲۶. التفسیر الکبیر، ج‌۲۳، ص‌۳۱.
۲۲۷. حج/سوره۲۲، آیه۳۲.    
۲۲۸. جامع‌البیان، مج‌۱۰، ج‌۱۷، ص‌۲۰۶.
۲۲۹. مجمع‌البیان، ج‌۷، ص‌۱۳۳.
۲۳۰. التفسیر الکبیر، ج‌۲۳، ص‌۳۲.
۲۳۱. بقره/سوره۲، آیه۲۷.    
۲۳۲. رعد/سوره۱۳، آیه۲۰.    
۲۳۳. مائده/سوره۵، آیه۱.    
۲۳۴. اعراف/سوره۷، آیه۷۳.    
۲۳۵. هود/سوره۱۱، آیه۶۴‌.    
۲۳۶. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۵۵.    
۲۳۷. شمس/سوره۹۱، آیه۱۳.    



دائرةالمعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله احترام.    



جعبه ابزار