مقل (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مَقْل (به قتح میم و سکون قاف) از
واژگان نهج البلاغه به معنای نگاه کردن است. از مشتقات این کلمه در
نهج البلاغه،
مُقْلَة (به ضم میم و سکون قاف) به معنای پيه چشم است شامل سياهى و سفيدى آن. و يا حدقه و يا چشم است، جمع آن
مُقَل (به ضم میم و فتح قاف) است
مَقْلَة (به فتح میم و سکون قاف) به معنای سنگ كوچكى است كه در وقت كم بودن آب در سفر، آن را در ظرف مىگذارند و به قدرى آب مىريزند كه آن را بپوشاند با اين طريق آب را تقسيم میكنند كه يكى از ديگرى زيادتر ننوشد. این کلمه سه بار در نهج البلاغه آمده است.
مَقْل (مثل عقل) به معنای نگاه کردن است: «مَقَلهُ مَقْلاً: نظر اليهِ»
مُقْلَة به معنای پيه چشم است شامل سياهى و سفيدى آن. و يا حدقه و يا چشم است، جمع آن
مُقَل (مثل صرد) است
مَقْلَة به معنای سنگ كوچكى است كه در وقت كم بودن آب در سفر، آنرا در ظرف مىگذارند و به قدرى آب مىريزند كه آن را بپوشاند با اين طريق آب را تقسيم میكنند كه يكى از ديگرى زيادتر ننوشد.
حضرت علی (علیهالسّلام) درباره
دنیا فرموده:
«فَلَمْ يَبْقَ مِنْهَا إِلاَّ سَمَلَةٌ كَسَمَلَةِ الاِْدَاوَةِ، أَوْ جُرْعَةٌ كَجُرْعَةِ الْمَقْلَةِ، لَوْ تَمَزَّزَهَا الصَّدْيَانُ لَمْ يَنْقَعْ» (بيش از تهمانده ظرف آبى از آن باقى نمانده است، و يا آن قدر از آن مانده كه اگر تشنگان آن را بياشامند عطش آنها فرو ننشيند.)
(شرحهای خطبه:
) معنى آن در «مزز» گذشت.
و حضرت فرموده:
«وَ لاََدَعَنَّ مُقْلَتِي كَعَيْنِ مَاء، نَضَبَ مَعِينُهَا» (و آنقدر از چشمهايم اشک بريزم كه همچون چشمهاى خشكيده، ديگر اشكم جارى نگردد.)
(شرحهای نامه:
) «مقله» در اينجا به معنى چشم است كه در «معن» گذشت.
حضرت در مقام حمد فرموده:
«الْحَمْدُ لله الَّذِي أَظْهَرَ مِنْ آثَارِ سُلْطَانِهِ... مَا حَيَّرَ مُقَلَ الْعُقُولِ مِنْ عَجَائِبِ قُدرَتِهِ» يعنى: «حمد
خدای را كه از آثار تسلّط خود نشان داد چيزى را كه چشم دلها را متّحير گردانيد.»
(شرحهای خطبه:
) اگر «مقل العيون» باشد چنانكه در نسخه محمد عبده آمده اضافه بيانيّه است، و منظور نگاه كردن و مشاهده عظمت خدا در طبيعت است.
این کلمه سه مورد در نهج البلاغه آمده است.
•
قرشی بنایی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «مقل»، ج۲، ص۹۸۵.