ناصرالدین تقتمیش
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تُقْتَمیش، ناصرالدین (غیاثالدین) تقتمیش (= توقتامیش = توقتمیش = توختامیش) خان، یکی از فرمانروایان قدرتمند و نامآور اردوی زرین و در حقیقت واپسین فرمانروای قدرتمند آن خاندان در دشت قپچاق است.
کلمۀ توقتمیش مرکب از فعل مغولی توغتا = آرمیدن/آسودن + میش شناسۀ فعل ماضی ترکی به معنای آرامش یافته و برآسوده است.
در زنجیرۀ
نسب او میان تاریخنویسان اختلافنظر وجود دارد، اما
رمزی بدون ارائۀ سلسله نسب، او را از اولاد باتو و وارث راستین فرمانروایی دانسته است و
ابنتغری بردی و
ابنخلدون او را به اشتباه پسر بردی بک انگاشتهاند. برخی دیگر او را از سلالۀ اوردا پسر جوچی میدانند؛ اما بیشتر برآناند که او از نوادگان
توقای تیمور پسر جوچی است و نام پدر وی توی خواجه بوده است.
در شجرهنامۀ موسوم به
معزالانساب که در ۸۳۰ ق/۱۴۲۷م در روزگار
شاهرخ تیموری به قلم نویسندهای ناشناس تألیف شده است (گرچه ممکن است از ساختههای
حافظ ابرو باشد)، نیز تقتمیش توسط پدرش توی خواجه با ٥ واسطه به توقای تیمور میپیوندد.
همین شجره با اندک تفاوتی در شجرۀ
ترک ابوالغازی نیز آمده است.
به هر حال پس از مرگ بردیبک در ۶۷۲ق/۱۲۷۳م از او فرزند ذکوری بر جای نماند و حکومت خاندان باتو بر
اردوی زرین پایان یافت، و آشفتگی اردوی زرین که در روزگار حکومت او آغاز شده بود، به اوج خود رسید و قلمرو او میان امیران و اعضای خاندان جوچی تقسیم شد و هریک در منطقۀ نفوذ خود استقلال یافتند (برای شرح این کشمکشها، خاصه استقلال روسها از اردوی زرین، و تسلط امیران مامای بر قپچاق غربی،
در این میان اُرُس خان که یکی از شاهزادگان همتبار تقتمیش (یعنی از سلالۀ توقای تیمور) بود، نخست بر بخش شرقی اردوی زرین تسلط یافت، سپس تا سرای، تختگاه اردوی زرین را تحت نفوذ خود درآورد. وی توی خواجه پدر تقتمیش را ــ که گویا حـاکم منقشلاق و از مخـالفـان او بـود ــ کشت، امـا تقتمیش به سبب خردسالی از مرگ نجات یافت. تقتمیش چند سال بعد در ایام جوانی، به امیر تیمور که در این زمان بر سرزمین جغتاییان استیلای تام یافته بود، پناه برد (۷۷۷ یا ۷۷۸ق/۱۳۷۵ یا ۱۳۷۶م). تیمور برای تضعیف ارسخان که در جوار سرزمینهای او قدرتی به هم زده بود، از این پیشامد سخت خشنود شد و به پذیرایی از او برخاست و پس از ورود به
سمرقند بدین مناسبت جشنی برپا داشت و اموال بسیار به تقتمیش بخشید.
تیمور اندکی بعد در همان سال، حکمرانی اُترار و سبران (ساوران ـ صبران)، و به روایتی آن دو شهر با سغناق را که در زمرۀ قلمرو ارسخان بهشمار میرفت، به تقتمیش واگذارد و سپاهی با وی همراه کرد تا آن سرزمینها را تصرف کند. در جنگی که درگرفت، اگرچه قتلغ بوقا پسر ارسخان و حاکم سغناق کشته شد، اما تقتمیش نیز شکست خورد و به سوی تیمور بازگشت.
تیمور بار دیگر سپاهی بدو سپرد تا به سغناق حمله برد. اینبار پسر دیگر ارسخان به جنگ آمد. تقتمیش باز بهسختی شکست خورد و زخمی شد و در نیزاری پنهان گردید. امیر ایدگو بارولاس (برلاس) سردار تیمور وی را در آن حال یافت و نجات بخشید و به نزد تیمور بازگردانید. ارسخان به سبب قتل پسرش به دست تقتمیش او را از تیمور طلب کرد، اما تیمور نپذیرفت و آمادۀ جنگ شد. با این حال برف و سرما و یخبندان مانع از آن شد که جنگی درگیرد.
در این میان ارسخان و اندکی بعد پسر و جانشین او توقتاقیا نیز درگذشتند و پسر دیگرش تیمور ملک به فرمانروایی رسید. تقتمیش برای بار سوم در ۷۷۸ق باز هم به یاری تیمور روی به جنگ آورد. گرچه اینبار هم شکست خورد، اما در چهارمین لشکرکشی در ۷۸۰ق که همچنان از مدد بیدریغ تیمور برخوردار بود، پیروز شد و به سغناق درآمد و در آنجا سکه ضرب کرد. وی در جنگ دیگر با تیمور ملک در همان سال او را به کلی مغلوب ساخت و فرمانرواییاش بر سرزمینهای شرقی دشت قپچاق و قلمرو اردوی زرین تحقق قطعی یافت.
اندکی بعد امیر مامای را که بر اثر شکست از روسها به قدر کافی تضعیف شده بود، درهم کوبید و سرزمین او را تصرف کرد. سپس سرای و حاجی ترخان را تصرف کرد و در ۷۸۲ق در آن شهرها به نام خویش سکه ضرب کرد. به این ترتیب یکپارچگی قلمرو اردوی زرین پس از ۲۰ سال آشفتگی تأمین گردید. تقتمیش نتیجۀ پیروزیهای خویش را به آگاهی دیمیتری شاهزادۀ
مسکو و یاکایلو شاهزادۀ لیتوانی رسانید. شاهزادگان روس ظاهراً به او گردن نهادند، اما این ابراز اطاعت کافی نبود و تقتمیش از آنان تابعیت مطلق و از آن مهمتر
خراج میخواست.
بنابراین در ۷۸۳ق به سوی مسکو لشکر کشید و دیمیتری که تاب مقاومت و دل تسلیم نداشت، از برابر او گریخت و دیگر شاهزادگان روس، خراج سالانه را پذیرا شدند و او پس از کشتار و غارت به سرای بازگشت.
فرمانروایان اردوی زرین همواره بر سر خوارزم با چغتاییان، و بر سر اران و آذربایجان با ایلخانیان ایرانی سر ستیز داشتند. در این روزگار خوارزم در دست یوسف صوفی از امرای قنقرات بود، و جلایریان هم بر آذربایجان فرمان میراندند. یوسف صوفی به تقتمیش تمایل داشت و از او استقبال کرده، وی را به خوارزم فرا خواند؛ اما لشکرکشی یوسف صوفی به بخارا و غارت آن نواحی خشم تیمور را برانگیخت و در ۷۸۱ق تیمور برای بار چهارم به خوارزم لشکر کشید و اورگنج (گرگانج) را چند ماه محاصره کرد و یوسف صوفی در میانۀ جنگ درگذشت و خوارزم به چنگ تیمور افتاد.
تقتمیش که همواره به انتظار فرصت مناسب بود، در ۷۸۳ق که تیمور در داخل ایران به کشورگشایی مشغول بود، خوارزم را به تصرف درآورد. سکهای که وی در ۷۸۵ق در خوارزم بهنام خود ضرب کرده، اکنون در دست است. در همان ایام تیمور آذربایجان را هم از چنگ احمد پسر شیخ اویس جلایری به درآورد. اما در ۷۸۷ق/۱۳۸۵م که تیمور از آذربایجان خارج شد، احمد بار دیگر بدانجا بازگشت. تقتمیش که به سبب گزارش سفیر خود از احمد جلایر رنجیدهخاطر بود، در همان سال، وقتی احمد به
بغداد رفت، از دربند گذشت و به تبریز حمله برد و آن را تخریب کرد و گروهی از مردم را کشت، اما نتوانست زمینۀ تسلط خویش بر آذربایجان را مهیا کند و به دیار خویش بازگشت. سال بعد تیمور دوباره آذربایجان را تسخیر کرد. در ۷۸۹ق، سپاه تقتمیش از دربند به اران درآمد و تیمور سپاهی به مقابله فرستاد و با پشتیبانی پسرش میران شاه که بلافاصله به دنبال آن سپاه اعزام شده بود، سپاه تقتمیش شکست یافت و به دربند بازگشت. تقتمیش در همان سال، هنگامی که تیمور در شیراز بود، با قمرالدین فرمانروای کاشغر و از مخالفان تیمور، همپیمان شد و به ماوراءالنهر تاخت و کوشید سبران (صبران) را تصرف کند، اما توفیق نیافت. با اینهمه، در یک درگیری عمر شیخ پسر تیمور را شکست داد و شهرها و روستاهای ماوراءالنهر را غارت کرد؛ بخارا را محاصره کرد، اما به تصرف آن شهر توفیق نیافت و سپاهیانش قرشی و زنجیر سرای را نیز غارت کردند.
تیمور پس از دریافت این خبر به سرعت از شیراز به سوی سمرقند و به قصد تقتمیش به حرکت درآمد، ولی تقتمیش با نزدیک شدن او به دشت قپچاق بازپس نشست.
تیمور در ۷۹۰ق، خوارزم را به تصرف درآورد و سلیمان صوفی حاکم گماردۀ تقتمیش گریخت.
کوششهای مجدد تقتمیش برای تسخیر سبران راه به جایی نبرد و به قپچاق عقب نشست. تیمور که از این دستپروردۀ خود به ستوه آمده بود، در ۷۹۳ق/۱۳۹۱م با سپاهی گران آهنگ دشت قپچاق کرد تا کار تقتمیش را یکسره کند. با آنکه تقتمیش از در صلح درآمد و سفیری به سوی تیمور فرستاد، اما تیمور نپذیرفت و روی به دشت قپچاق نهاد. تقتمیش شاهزادگان اردوی زرین را گرد هم آورد و با سپاهی بزرگ در ۱۵ رجب ۷۹۳ در محلی به نام قندوزجه (قندوزچه) با تیمور روبهرو گردید، اما شکست خورد و به درون دشت گریخت. تیمور پس از تعقیبی کوتاه، سرکوب نهایی تقتمیش را به زمان دیگر موکول کرد و به ماوراءالنهر بازگشت.
پس از این شکست، تقتمیش که برای مقابله با تیمور به دنبال همپیمان بود، حسب سنت خانان دشت قپچاق با ممالیک مصر به مکاتبه برخاست و سفیرانی بدانجا فرستاد و برقوق فرمانروای مملوکی مصر را به اتحاد بر ضد تیمور فرا خواند. برقوق نیز ایلدرم بایزید عثمانی را با خویش همراه کرد، اما از این اتحاد نتیجهای حاصل نشد.
با همۀ شکستها تقتمیش هنوز از تکاپو نیفتاده بود و بر بخشی از سرزمین خویش حتی روسیه تسلط داشت و فرمانی که در ۷۹۵ق برای شاهزادگان لیتوانی صادر کرده، مؤید این نظر است. تیمور در ۷۹۶ق در شکی اران بود که خبر یافت طلیعۀ سپاه تقتمیش از دربند گذشته، و به شیروان درآمده است. تیمور در ۷ جمادیالاول ۷۹۷ از دربند لشکرکشی دوم به سوی دشت قپچاق را آغاز کرد و در عین حال سفیری به سوی تقتمیش فرستاد. پاسخ تقتمیش که در ساحل رود سامور در حدود داغستان به وی رسید، بسیار تند و توهینآمیز بود؛ این نیز آهنگ لشکرکشی او را به جنگ با تقتمیش تشدید کرد. تیمور از دربند گذشت و نخست قایتاقها (قیتاغ) را که همپیمان تقتمیش بودند، تار و مار کرد و سپس طلیعۀ سپاه تقتمیش را درهم شکست. سرانجام تیمور و تقتمیش در ساحل رود ترک روبهرو شدند. تقتمیش پس از اندک مقاومتی شکست یافت و با گروهی از همراهان به سوی سرزمین بلغارهای ولگا گریخت؛ دیگر شاهزادگان اردوی زرین نیز هریک به سویی گریختند و برخی به تیمور پیوستند. تیمور او را تا شهر اوکک در ساحل رود ایتیل یا اتل (ولگا) تعقیب
کرد، اما بر او دست نیافت؛ آنگاه فرمانرواییِ قپچاق شرقی را به قایرچاق پسر ارس خان اعطا کرد و خود تا نزدیک مسکو به سوی غرب تاخت.
تقتمیش پس از این شکست کارها را اندکی سر و سامان بخشید و با سود جستن از یاری نظامی روسها به جنگ شاهزاده تیمور قتلغ رفت، اما شکست خورد و به شاهزادۀ لیتوانی پناه برد. تیمور قتلغخان را از شاهزادۀ لیتوانی طلب کرد، اما وی نپذیرفت و سپاهی فراهم کرد و با تیمور قتلغ جنگید و شکست خورد و سپاه او و تقتمیش و سایر همپیمانان پراکنده و پریشان شدند. تقتمیش همچنان پنهان از عوامل تیمور دردشت قپچاق به اینسو و آنسو میرفت. بعدها کوشید رضایت تیمور را بهدست آورد. شاید تیمور هم اندک لطفی به وی یافته بود، اما تیمور در ۸۰۷ق/۱۴۰۴م مرد و تقتمیش نیز در همان سال در سیبری غربی توسط مأموران امیر ایدگو به قتل رسید. پسر او جلالالدین سالها بعد، بر سالی فرمانروایی یافت، اما او نیز به دست برادر خویش محمد کشته شد؛ و محمد خود مدتی کوتاه حکومت کرد.
برخی منابع تقتمیش را به عدالت و حسن خلق و صفات پسندیده ستودهاند؛ اگرچه او با همت و سیاست و پشتکار خویش اردوی زرین نیمهجان را احیا کرده بود، اما با خطای بزرگ مبادرت به درگیری با تیمور نخستین
حامی خویش و مقتدرترین پادشاه روزگار، اردوی زرین را به انحطاط نهایی کشانید.
(۱) ابنتغری بردی، المنهل الصافی، به کوشش محمد محمدامین، قاهره، ۱۹۸۶م.
(۲) ابنعربشاه احمد، عجائب المقدور، به کوشش احمد فایز حمصی، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۶م.
(۳) ابوالغازی بهادرخان، شجرۀ ترک، به کوشش دمزون، سن پترزبورگ، ۱۲۸۷ق/۱۸۷۱م.
(۴) رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، به کوشش محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۵) رمزی محمد، من تلفیق الاخبار و تلقیح الآثار، اورنبورگ، ۱۹۰۸م.
(۶) روشن محمد و مصطفی موسوی، تعلیقات بر جامع التواریخ (نک : هم، رشیدالدین فضلالله).
(۷) شرفالدین علی یزدی، ظفرنامه، به کوشش محمد عباسی، تهران، ۱۳۳۶ش.
(۸) غفاری قاضی احمد، تاریخ نگارستان، به کوشش مرتضی مدرس گیلانی، تهران، ۱۴۰۴ق.
(۹) گروسه رنه، امپراطوری صحرانوردان، ترجمۀ عبدالحسین میکده، تهران، ۱۳۵۳ش.
(۱۰) لینپول استنلی، دول اسلامیه، ترجمۀ خلیل ادهم، استانبول، ۱۳۴۵ق/۱۹۲۷م.
(۱۱) معزالانساب، نسخۀ عکسی موجود در کتابخانۀ مرکز.
(۱۲) مقریزی احمد، السلوک، به کوششعبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۸ق.
(۱۳) منتخب التواریخ، منسوب به معینالدین نطنزی، به کوشش ژان اوبن، تهران، ۱۳۳۶ش.
(۱۴) نظامالدین شامی، ظفرنامه، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۱۵) واله محمد یوسف، خلد برین، به کوشش هاشم محدث، تهران، ۱۳۷۹ش.
(۱۶) IA.
(۱۷) Lessing, F D, Mongolian-English Dictionary, Bloomington, ۱۹۸۲.
(۱۸) Sevim, A and Y Yücel, Türkiye tarihi, Ankara, ۱۹۸۹.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «»، شماره.