نصر (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نَصْر (به فتح نون و سکون صاد) از
واژگان نهج البلاغه به معنای یاری است.
از مشتقات این کلمه؛
• اِنْتِصار (به کسر الف و تاء و سکون نون) به معنای انتفام در صورتى كه با «من» متعدى مىشود.
• تَناصُر (به فتح تاء و ضم صاد) به معنای یاری کردن یکدیگر است. تَناصُر بين الاثنين است.
• اِسْتِنْصار (به کسر الف و تاء و سکون سین و نون) به معنای طلب یاری است.
موارد زيادى از آن در
نهج البلاغه آمده است.
نَصْر:
به معنای یاری است.
«نَصَرَ المظلومَ نَصْراً : اعانهُ» از مشتقات این کلمه؛
•
اِنْتِصار به معنای انتفام در صورتى كه با «من» متعدى مىشود.
«انْتَصَرَ منه: انتقم» •
تَناصُر (به فتح تاء و ضم صاد) به معنای یاری کردن یکدیگر است.
تَناصُر بين الاثنين است.
•
اِسْتِنْصار (به کسر الف و تاء و سکون سین و نون) به معنای طلب یاری است.
به برخی از مواردی که در نهج البلاغه بهکار رفته است، اشاره میشود:
امام علی (صلواتاللهعلیه) به
معاویه مىنويسد:
«فإِنَّكَ إِنَّما نَصَرْتَ عُثْمانَ حَيْثُ كانَ النَّصْرُ لَكَ، وَ خَذَلْتَهُ حَيْثُ كانَ النَّصْرُ لَهُ» «تو
عثمان در جایى يارى كردى كه يارى به نفع تو بود و هر جا كه به نفع او بود، او را خوار كرده و ترک كردى»
(شرحهای نامه:
)
حضرت درباره
بنیامیه فرموده:
«وَ لاَ يَزالُ بَلاَؤُهُمْ حَتَّى لاَ يَكُونَ انْتِصارُ أَحَدِكُمْ مِنْهُمْ إِلاَّ مثل انْتِصارِ الْعَبْدِ مِنْ رَبِّهِ» «يعنى يارى خواستن شما از آنها يارى خواستن ذليلان است و آن يارى نيست بلكه ذلّت است، همانطور كه غلام نمىتواند از مولاى خود انتقام بگيرد شما هم نخواهيد توانست.»
(شرحهای خطبه:
)
منظور از «ربّه» ظاهرا مولاى عبد است.
ظاهرا انتصار به معنى انتقام است.
انصار: اهل
مدینه را گويند، در مقابل مهاجرين كه اهل
مکه و جاهاى ديگرند ظاهرا منظور از آن انصار و ياران اسلام است، آن نوعا در مقابل
مهاجران گفته مىشود كه آن شش بار در «نهج البلاغه» آمده است.
حضرت علی (علیهالسلام) به معاويه مىنويسد:
«أَنَّ قَوْماً اسْتُشْهِدُوا في سَبِيلِ اللهِ مِنَ الْمُهاجِرينَ، لِكُلٍّ فَضْلٌ، حَتَّى إِذَا اسْتُشْهِدَ شَهِيدُنَا قِيلَ: سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ» «قومى از مهاجر و انصار شهيد شدند و داراى فضيلتاند ولى از
بنیهاشم حمزه شهيد شد
سیدالشهداء ناميده شد.»
(شرحهای نامه:
)
حضرت به معاويه مىنويسد:
«وَ لَمَّا احْتَجَّ الْمُهاجِرُونَ عَلَی الْأَنْصارِ یَوْمَ السَّقِیفَةِ بِرَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآله) فَلَجُوا عَلَیْهِمْ فَإِنْ یَکُنِ الْفَلَجُ بِهِ فَالْحَقُّ لَنَا دُونَکُمْ وَ إِنْ یَکُنْ بِغَیْرِهِ فَالْأَنْصَارُ عَلَی دَعْوَاهُمْ.» «در
سقیفه مهاجران به انصار با قرابت
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) احتجاج كردند و غالب شدند، اگر جريان چنين است پس حق با ما
بنیهاشم است نه با شما بنىاميّه، و اگر دليل غير از قرابت باشد، انصار در ادّعاى خود حق بودهاند و مهاجران غاصب شدهاند.»
(شرحهای نامه:
)
و نيز به معاويه مىنويسد:
«وَ ما لِلطُّلَقاءِ وَ أَبْناءِ الطُّلَقاءِ، وَ الـتَّمْييزَ بَيْنَ الْمُهاجِرِينَ الاَْوَّلِينَ، وَ تَرْتِيبَ دَرَجاتِهِمْ، وَ تَعْرِيفَ طَبَقاتِهِمْ» (اسيران آزاد شده از كفار زمان
جاهلیّت و فرزندانشان را با امتيازات بين مهاجران نخستين و ترتيب درجات و تعريف طبقاتشان چه نسبت؟)
(شرحهای نامه:
)
باز به معاويه مىنويسد:
«وَ إنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِينَ وَ الاَْنْصارِ، فإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُل وَ سَمَّوْهُ إِماماً كانَ ذلِكَ لله رِضىً، فإِنْ خَرَجَ عَنْ أَمْرِهِمْ خارِجٌ بِطَعْن أَوْ بِدْعَة رَدُّوهُ إِلَى ما خَرَجَ منه، فإِنْ أَبَى قاتَلُوهُ عَلَى اتِّباعِهِ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ.» «گفتهاى كه با مهاجران و انصار به جنگ من خواهى آمد، مهاجر بودن شما در روز
بدر كه برادرت
عمرو بن ابیسفیان اسير گرديد، قطع شده است.»
(شرحهای نامه:
)
موارد زيادى از آن در نهج البلاغه آمده است.
•
قرشی بنایی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «نصر»، ج۲، ص۱۰۴۲.