نظریه اعتبار خام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نظريه اعتبار به نظريهاى در باب حقيقت وضع، مبنى بر اعتبارى بودن آن اطلاق میشود و در علم اصول فقه کاربرد دارد.
نظريه اعتبار، يكى از نظرياتى است كه درباره حقيقت و ماهيت وضع الفاظ ارائه شده است.
پس از پذيرش اين كه دلالت الفاظ بر معانى، امرى ذاتى نيست و نيازمند وضع است، بحث ديگرى درباره حقيقت و ماهيت
وضع پيش مى آيد. در اين مورد نيز آراى متفاوتى وجود دارد:
۱. برخى مانند مرحوم «آخوند خراسانى» معتقدند وضع، شكلى از اختصاص لفظ به معنا است.
۲. برخى ديگر اعتقاد دارند وضع، همان ملازمه واقعى ميان لفظ و معنا است؛ به اين بيان كه پيدايش آن به دست واضع و در گرو اعتبار وى است، اما در بقا وابسته به اين نيست كه كسى به آن اعتبار بخشد، بلكه استقلال دارد.
۳. برخى از صاحب نظران معتقدند ماهيت وضع، اتحاد و «هويت» ميان لفظ و معنا است، اما نه به صورت حقيقى، بلكه به طور اعتبارى و با جانشين كردن لفظ به جاى معنا و ايجاد نمودن يك اتحاد و «هو هويت» اعتبارى بين آن دو.
۴. نظريه التزام نفسانى يا تعهد: برخى از بزرگان همانند مرحوم «محقق خويى» معتقدند حقيقت وضع، التزام نفسانى و تعهدى است كه در نفس انسان وجود دارد كه هر گاه بخواهد معنا را از راه لفظ به ديگرى تفهيم كند، اين لفظ خاص را به كار مى گيرد.
۵. نظريه اعتبار: مرحوم «محقق كمپانى» وضع را از امور اعتبارى مىداند؛ همان اعتبارى كه در بين عقلا مطرح و واقعيت آن به دست اعتبار كننده است؛ يعنى اعتبار واضع است كه ميان لفظ و معنا ارتباط ايجاد مىكند، و فرق نمىكند كه واضع خداوند باشد يا بشر. اين ارتباط هيچ واقعيتى نه در خارج و نه در ذهن ندارد، بلكه صرفاً امرى اعتبارى است، با اين تفاوت كه، براى نمونه، در ملكيت و زوجيت كه آنها نيز از امور اعتبارى مى باشد، عقلا و شارع به آن اعتبار مى بخشند، اما در باب وضع، واضع اختصاص و ارتباط را اعتبار مى كند; براى مثال، كسى كه نام فرزند خود را حسين مى گذارد بين كلمه حسين و فرزند خود يك نوع ارتباط و اختصاص اعتبارى ايجاد نموده است
برخى از اصوليون نظريه اعتبار را شامل سه نظريه از نظريات مطرح شده(نظريه دوم، سوم و پنجم) دانسته و در چگونگى آن اختلاف كردهاند:
۱. عدهاى، حقيقت وضع را اعتبار ملازمه بين لفظ و معنا مى دانند(نظريه دوم)؛
۲. برخى ديگر، حقيقت وضع را اين اعتبار مىدانند كه لفظ وجود تنزيلى براى معنا مىباشد،(نظريه سوم)؛
۳. گروهى نيز حقيقت وضع را اعتبار وجود رابطهاى ميان لفظ و معنا مىدانند؛ رابطهاى كه اعتبار آن به دست معتبر است و در خارج و ذهن وجود ندارد(نظريه پنجم).(۱)(۲)(۳)(۴)(۵)(۶)
(۱) خويى، ابوالقاسم، محاضرات فى اصول الفقه، ج۱، ص۴۳-۴۰.
(۲) فاضل لنكرانى، محمد، سيرى كامل در اصول فقه، ج۱، ص۲۷۶-۲۲۸.
(۳) سبحانى تبريزى، جعفر، الموجز فى اصول الفقه، ج۱و ۲، ص۱۶.
(۴) مكارم شيرازى، ناصر، انوار الاصول، ج۱، ص۳۴.
(۵) صدر، محمد باقر، بحوث فى علم الاصول، ج۱، ص۷۴.
(۶) حيدر، محمد صنقور على، المعجم الاصولى، ص۲۳۸-۲۳۷.