• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

هیولا

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



هیولا، برگرفته از واژۀ یونانی Hole و معنی لغوی آن "چوب نتراشیده" است و در اصطلاح فلسفه جزء بالقوه اجسام را گویند که جنبۀ قابلیت و استعداد هر جسمی می‌باشد. هیولا را از آن جهت هیولا نامیده‌اند که مادۀ اولی و اصلی اجسام می‌باشد و صورت‌های مختلفی را به خود می‌پذیرد؛ همانند چوب نتراشیده که به صورت‌های گوناگونی درمی‌آید.



گروهی از فلاسفه جسم را تشکیل یافته از اجزاء ریزی می‌دانند که به هیچ وجه قابل تجزیه به اجزاء ریزتر نیستند. برخی نیز معتقدند جسم، مرکب از اجزاء ریزی می‌باشد که در عالم خارج قابل تقسیم نیستند اما در ذهن و وهم انسان قابلیت تقسیم به اجزاء ریزتر را دارند.
[۱] شیرازی، صدرالدین محمد، الحکمةالمتعالیه فی الاسفارالاربعةالعقلیۀ، بیروت، داراحیاء التراث، ۱۴۱۰ه، چ۴، ج۵، ص۹۵.

دو نظریه‌ ذکر شده در یک نقطه مشترکند و آن این‌که جسم را یک جوهر بسیط (غیر مرکب) می‌دانند که عبارت از همان جوهر ممتدّ در ابعاد سه‌گانه است.


اما در مقابل این نظریه‌ها، نظریه ارسطو و بسیاری از فیلسوفان مسلمان این است که هر جسمی مرکّب از دو جزء می‌باشد:
۱- جزء بالفعل؛ عبارت است از همین وجودی که دارای سه بعد (طول، عرض، عمق) می‌باشد و در اصطلاح «صورت جسمیه» نامیده می‌شود.
۲- جزء بالقوه؛ عبارت است از قوۀ محض که پذیرای صورت جسمیه می‌باشد. این جزء که «هیولی» نامیده می‌شود با حواس ظاهری قابل رؤیت نیست و تنها عقل انسان به وجود آن شهادت می‌دهد.


فلاسفه برای اثبات هیولی دو برهان معروف آورده‌اند که به برهان «فصل و وصل» و برهان «قوه و فعل» معروفند.
ما در این‌جا به اختصار برهان «قوه و فعل» را نقل می‌کنیم: «هر جسمی غیر از امتداد در ابعاد و جهات سه‌گانه که بالفعل آن‌را داراست، قابلیت دریافت صورت‌های نوعی مختلفی مانند: آب بودن، خاک بودن و... و نیز اعراض مختلف مانند عرض سوزاندن (برای آتش) و عرض صلابت و محکمی (برای آهن) و... را دارا می‌باشد. و روشن است که جنبۀ فعلیت اجسام (امتداد در ابعاد سه‌گانه) نمی‌تواند پذیرای این صورت‌های نوعیه و اعراض باشد زیرا هر فعلیتی از جهت این‌که یک فعلیت است فعلیت دیگر را نمی‌تواند بپذیرد. و باید یک جهت بالقوه‌ای با این جنبۀ فعلیت در اجسام وجود داشته باشد تا پذیرای این صورت‌های نوعی و اعراض باشد.»
[۲] مصباح یزدی، محمدتقی، تعلیقه بر نهایةالحکمه، قم، موسسه در راه حق، ۱۴۰۵ه، چ۱، ص۱۳۹.



۱-عنصر
۲-ماده
۳-اسطُقس
۴-موضوع
۵-هیولا
۶-طینت.


سؤالی که در این‌جا مطرح می‌شود این است که اگر «هیولا» قوۀ محض است و هیچ‌گونه فعلیتی ندارد، پس چگونه می‌توان به وجود آن قائل شد زیرا هر وجودی مساوق با فعلیت است و هر آن‌چه فعلیت ندارد، نمی‌تواند موجود باشد.
پاسخی که فلاسفه می‌دهند این است که هیولا در قوه محض بودن خود بالفعل است (فعلیته ان لا فعلیة له) با این توضیح که فعلیت در نظر فلاسفه دو اصطلاح دارد:
۱-فعلیت مطلق؛
۲-فعلیت مقایسه‌ای؛
از نظر فلاسفه هر موجودی مساوق با فعلیت مطلقه است یعنی با نگاه به خودش و بدون مقایسه با چیز دیگری فعلیت دارد و چون هیولا از نظر فلاسفه وجود دارد، قهراً دارای فعلیت نیز می‌باشد (فعلیت مطلقه) اما وجود هیولی در مقایسه با دیگر موجودات تفاوت عمده‌ای دارد و آن این‌که اشیاء دیگر منشا آثار هستند اما هیولا تنها قابل و پذیرندۀ آثار است و به همین خاطر هیولا در مقایسه با دیگر اشیاء گویی فعلیت ندارد، هر چند با قطع نظر از این‌ مقایسه، هیولا به ‌خاطر وجودش دارای فعلیت است.
[۳] طباطبائی، محمدحسین، نهایهةالحکمه، تعلیقه غلام‌رضا فیاضی، قم، موسسه امام خمینی۱۳۸۰، چ۱، ج۲، ص۳۷۵.

بنابراین مقصود از فعلیت اول در سخن فلاسفه (فعلیتُه) فعلیت مطلقه است و مراد از فعلیت دوم (اَنْ لا فعلیه له) فعلیت مقایسه‌ای می‌باشد.
نکته آخر این‌که چون هیولی قوۀ محض است و وجود آن بسیار ضعیف می‌باشد، بنابراین به تنهائی در عالم خارج نمی‌تواند موجود باشد و همواره در پرتو یک صورتی، تحقق می‌یابد.


‌۱- شیرازی، صدرالدین محمد، الحکمةالمتعالیه فی الاسفار االاربعةالعقلیۀ، بیروت، داراحیاء التراث، ۱۴۱۰ه.
۲-طباطبائی، محمدحسین، نهایهةالحکمه، تعلیقه غلام‌رضا فیاضی، قم، موسسه امام خمینی۱۳۸۰.
۳- مصباح یزدی، محمدتقی، تعلیقه بر نهایةالحکمه، قم، موسسه در راه حق، ۱۴۰۵ه.


۱. شیرازی، صدرالدین محمد، الحکمةالمتعالیه فی الاسفارالاربعةالعقلیۀ، بیروت، داراحیاء التراث، ۱۴۱۰ه، چ۴، ج۵، ص۹۵.
۲. مصباح یزدی، محمدتقی، تعلیقه بر نهایةالحکمه، قم، موسسه در راه حق، ۱۴۰۵ه، چ۱، ص۱۳۹.
۳. طباطبائی، محمدحسین، نهایهةالحکمه، تعلیقه غلام‌رضا فیاضی، قم، موسسه امام خمینی۱۳۸۰، چ۱، ج۲، ص۳۷۵.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «هیولا»، تاریخ بازیابی ۹۶/۳/۲۴.    



جعبه ابزار