• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

پدر مهدی و اهل سنّت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



يكى از موارد اختلاف بين شيعه و سنّى در موضوع مهدويّت، اختلاف در پدر حضرت مهدی است. شیعه ، با استناد به دليل‌هاى فراوان ثابت كرده پدر حضرت مهدى (عليه السّلام)، امام حسن عسکری (علیه السّلام) است؛ در حالى كه بيشتر اهل سنّت ، با بيان برخى روايات در اين زمينه، بر اين باورند كه نام پدر مهدى عبد اللّه، هم‌نام پدر پیامبر اکرم (صلّی اللّه علیه وآله وسلّم) است.



دانشمندان شيعه، با حفظ امانت كامل، برخى از اين احاديث را-هر چند صحيح نمى‌دانسته‌اند-بدون كم و كاست از كتاب‌هاى اهل سنّت نقل كرده‌اند؛ اما هرگز در اين موضوع ترديد به خود راه نداده‌اند. برخى از احاديثى كه اهل سنّت با استناد به آن‌ها، چنين ديدگاهى را انتخاب كرده‌اند، بدين قرار است:

۱.۱ - دسته اول

ابن ابى شيبه، طبرانى و حاكم، از عاصم بن ابى النجود، از زرّ بن حبیش از عبد اللّه بن مسعود روايت كرده‌اند كه پیامبر اکرم (صلّی اللّه علیه وآله وسلّم) فرمود: «لا تذهب الدنیا حتی یبعث اللّه رجلا یواطئ اسمه اسمی، و اسم ابیه اسم ابی؛ دنیا از میان نمی‌رود، مگر این‌که خداوند سبحانه و تعالی مردی را برمی‌انگیزاند که نام او هم نام من و نام پدرش نام پدر من است.»

۱.۲ - دسته دوم

ابو عمرو دانی و خطیب بغدادی، از عاصم بن ابی النجود از زرّ بن حبیش، از عبداللّه بن مسعود نقل کرده‌اند که پیامبر (صلّی اللّه علیه وآله وسلّم) فرمود: قیامت برپا نمی‌شود؛ مگر آنکه مردی از خاندان من بر همۀ مردم پادشاهی کند، نام او نام من و نام پدرش، نام پدر من است.

۱.۳ - دسته سوم

نعیم بن حماد ، خطیب و ابن حجر، همگی از عاصم، از زرّ بن حبیش از ابن مسعود روایت کرده‌اند که رسول اکرم (صلّی اللّه علیه وآله وسلّم) فرمود:«المهدی یواطئ اسمه اسمی و اسم ابیه اسم ابی»؛ «مهدی نامش هم‌نام من و نام پدرش نام پدر من است.»
نعیم بن حماد به سند خودش از ابو الطفیل آورده است که رسول خدا (صلّی اللّه علیه وآله وسلّم) فرمود: «المهدی اسمه اسمی و اسم ابیه اسم ابی؛ مهدی نامش نام من و نام پدرش، نام پدر من است.»


هیچ‌یک از این احادیث، نمی‌تواند دلیلی محکم، بر ادعای کسانی باشد که نام پدر مهدی (علیه السّلام) را «عبد اللّه» دانسته‌اند. سند حدیث چهارم به اتفاق همۀ محدثان ضعیف است؛ زیرا یکی از راویان آن رشدین بن سعد است؛ یعنی همان « رشدین بن ابی رشدین » است که همۀ بزرگان اهل سنّت در علم رجال بر ضعف او اتفاق دارند. بدین ترتیب و بدون شک در چنین امر مهمّی، نمی‌توان سخن این‌گونه افراد را پذیرفت.
سه حدیث نخستین، نیز نمی‌توانند حجّت و دلیل باشند؛ چون عبارت «نام پدرش نام پدر من است» را بزرگان و حافظان حدیث نقل نکرده‌اند و فقط جمله «نام او، نام من است» را همگان، بدون اضافه‌ای دیگر آورده‌اند؛ برخی از پژوهشگران اهل سنّت که روایت‌کنندگان از عاصم بن ابی النجود را بررسی کرده‌اند، به این مطلب تصریح کرده و گفته‌اند:«این اضافه در اصل حدیث نیست.»
از طرف دیگر، هر سه حدیث، فقط به ابن مسعود، ختم می‌شود و حال آن که در مسند احمد در چند مورد، همین حدیث از ابن مسعود نقل شده که با جمله «نام او، نام من است»، پایان یافته است.


ترمذی می‌گوید:«حدیث از علی (علیه السّلام) ، ابو سعید خدری، ام سلمه و ابو هریره، فقط با لفظ «نام او، نام من است» روایت شده است.» آن‌گاه-بعد از نقل حدیث ابن مسعود با این لفظ-می‌افزاید:«در این باب، از علی، ابو سعید، ام سلمه و ابو هریره روایت شده و این حدیث نیکو و صحیح است.»


طبرانی در المعجم الکبیر آن را از ابن مسعود، از چند طریق فقط با لفظ «نام او نام من است» در حدیث‌های ۱۰۲۱۴ به بعد، نقل کرده است.


حاکم نیز در مستدرک ، حدیث را از ابن مسعود فقط با جملۀ «نام او نام من است»، نقل کرده و گفته است:«این حدیث با شرط شیخین صحیح است و آنان آن را نقل نکرده‌اند.»


بغوی در مصابیح السنة حدیث را- بدون اضافه-نقل کرده و گوید: حدیث نیکو است.
[۲۰] بغوی، ابومحمد، مصابیح السنة، ص۴۹۲، ح۴۲۱۰.



مقدسی شافعی تصریح می‌کند: این افزوده را بزرگان حدیث روایت نکرده‌اند. پس از نقل حدیث-بدون آن اضافه-می‌نویسد: «گروهی از بزرگان حدیث، در کتاب‌های خود به همین‌گونه آورده اند؛ مانند: ابو عیسی ترمذی در جامع، ابی داود در سنن و حافظ ابو بکر بیهقی و شیخ ابو عمرو دانی.»
سپس حدیث‌های دیگری در تأیید درستی نقل خود از بزرگانی چند-مانند طبری، احمد بن حنبل ، ترمذی، ابو داود، حافظ ابو داود و بیهقی-به نقل از عبد اللّه بن مسعود، عبد اللّه بن عمر و حذیفه می‌آورد.


همان‌گونه که اشاره شد، ترمذی این حدیث را از حضرت علی (علیه السّلام)، ابو سعید خدری ، ام سلمه و ابو هریره فقط با جمله «نام او، نام من است»، روایت کرده است. اگر جملۀ «و نام پدرش، نام پدر من است» در متن اصلی روایت ابن مسعود می‌بود، قابل تصور نیست که همۀ این شخصیت‌های یاد شده، به اتفاق آن را حذف کرده باشند؛ هرچند آنان از عاصم بن ابی النجود هم روایت کرده باشند.

۸.۱ - چگونگی راهیابی افزوده به حدیث

اما اینکه این افزوده چگونه به روایت‌ها راه یافته، احتمالاتی قابل طرح است:
۱. از سوی پیروان حسنی‌ها به منظور اثبات مهدویّت محمد بن عبد اللّه بن حسن مثنا، اضافه شده است.
۲. از سوی طرفداران بنی عباس، برای تأیید مهدویّت محمد بن عبد اللّه (ابو جعفر) منصور عباسی، به حدیث ابن مسعود افزوده شده است. این احتمال، زمانی به واقعیت نزدیک می‌شود که بدانیم محمد بن عبد اللّه بن حسن مثنا، لکنت زبان داشت؛. از این رو پیروانش دروغ دیگری به روایت ابو هریره افزوده و چنین نقل کرده‌اند: «به درستی که مهدی نامش محمد بن عبد اللّه است و در زبانش کندی وجود دارد.»
بر این اساس هرسه حدیث نخستین، با نقل حافظان حدیث از عاصم مخالفت دارد. ازاین‌رو حافظ ابو نعیم اصفهانی (م ۴۳۰ ق) در مناقب المهدی این حدیث را با ۳۳ سلسله راویان مختلف تا عاصم، نقل کرده است؛ در این نقل‌ها حتی یکی از آن‌ها عبارت «و نام پدرش نام پدر من است» را ندارد و با عبارت «نام او نام من است» پایان یافته است.


گنجی شافعی (م ۶۳۸ ق) متن اصفهانی را نقل و اضافه می‌کند:«این حدیث را غیر از عاصم، دیگرانی هم مانند عمرو بن حره ، از زرّ نقل کرده‌اند و همگی با «نام او نام من است»، آن را به پایان برده‌اند؛ جز روایتی که عبارت «و نام پدرش نام پدر من است» را دارد.


کوتاه سخن این‌که چنین اضافه‌ای پذیرفتنی نیست؛ به خصوص که احمد بن حنبل با دقتی که در ضبط حدیث دارد، این حدیث را چند بار در مسندش با جملۀ «و نامش نام من است» نقل کرده است.»
[۲۴] کنجی شافعی، محمد، البیان فی اخبار صاحب الزمان عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف، ص۴۸۲.

از بحث‌های گذشته روشن می‌شود که تبار امام مهدی (عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف)، به امام حسین (علیه السّلام) می‌رسد و دیگر احادیثی که خلاف این را می‌رسانند، ضعیف و بی‌اعتبار بوده، هیچ قرینه‌ای بر صحت آن‌ها در دست نیست. با توجه به نتیجه بحث‌های گذشته نیز به دست می‌آید: نقل متواتر نزد مسلمانان نیز همین نتیجه را تأیید می‌کند.
[۲۵] العمیدی، سید ثامر هاشم، مهدی منتظر در اندیشه اسلامی، ص۹۲-۱۰۷(با تصرف).



۱. حاکم، ابو عبدالله، المستدرک، ج ۴، ص۴۸۸.    
۲. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۱۰، ص۱۳۵، ح۱۰۲۲۲.    
۳. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج ۱۰، ص ۱۳۳، ح ۱۰۲۱۳.    
۴. ابن ابی شیبه، المصنف، ج۷، ص۵۱۳، ح۳۷۶۴۷.    
۵. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۳، ص۲۶۱.    
۶. دانی، ابو عمرو، السنن الواردة فی الفتن، ص ۹۴ - ۹۵.    
۷. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۱، ص۱۴۴.    
۸. نعیم بن حماد، الفتن، ج ۱، ص ۳۶۷، ح ۱۰۷۶ - ۱۰۷۷.    
۹. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۳، ص۳۸۲.    
۱۰. متقی هندی، کنز العمال، ج ۱۴، ص ۲۶۸، ح ۳۸۶۷۸.    
۱۱. نعیم بن حماد، الفتن، ج ۱، ص ۳۶۸، ح ۱۰۸۰.    
۱۲. المزی، جمال الدین، تهذیب الکمال، ج ۹، ص ۱۹۱.    
۱۳. عسقلانی، ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج ۳، ص ۲۷۸.    
۱۴. ابن حنبل، احمد، مسند، ج۷، ص۱۷۴.    
۱۵. ابن حنبل، احمد، مسند، ج۶، ص۴۲.    
۱۶. ابن حنبل، احمد، مسند، ج۷، ص۳۱۱.    
۱۷. ترمذی، محمد بن عیسی، سنن ترمذی، ج۴، ص۵۰۵، ح۲۲۳۰.    
۱۸. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۱۰، ص۱۳۳، ح۱۰۲۱۴.    
۱۹. حاکم، عبدالله، المستدرک، ج۴، ص۴۸۸.    
۲۰. بغوی، ابومحمد، مصابیح السنة، ص۴۹۲، ح۴۲۱۰.
۲۱. مقدسی شافعی، یوسف، عقد الدرر، ص۹۱.    
۲۲. مقدسی شافعی، یوسف، عقد الدرر، ص۹۱.    
۲۳. اصفهانی، ابو الفرج، مقاتل الطالبین، ص۲۱۴.    
۲۴. کنجی شافعی، محمد، البیان فی اخبار صاحب الزمان عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف، ص۴۸۲.
۲۵. العمیدی، سید ثامر هاشم، مهدی منتظر در اندیشه اسلامی، ص۹۲-۱۰۷(با تصرف).



فرهنگنامه مهدویت، سلیمیان، خدامراد، ص۱۳۱، برگرفته از مقاله «پدر مهدی و اهل سنّت».    



جعبه ابزار