کتابت قرآن(خام)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
كتابت قرآن. كتابت در عالم اسلام با كاتبان وحی آغاز شد (مایل هروی، ۱۳۸۰ش، ص ۷۸). احترام و اهمیت قرآن نزد مسلمانان سبب شد كه خطاطی و كتابت از همان آغاز با امور معنوی بیامیزد و بهتدریج، خطاطان منزلتی ویژه بیابند. چنانكه به گفته سراج شیرازی (شیرازی، ص ۱۳۲) خلیفه مستعصم عباسی (حك : ۶۴۰ـ۶۵۶) پیشپای یاقوت مستعصمی• برمیخاست، چون معتقد بود او بهترین كلام را به بهترین خط مینویسد. در رسالات آموزشی خوشنویسی، به آداب كتابت قرآن توجه بسیار شدهاست. اهمیت یافتن خوشنویسی در كتابت قرآن موجب شده است كه خوشنویسان احادیث و سخنان بسیاری در این زمینه از پیشوایان دین نقل كنند.
اهمیت خط در عالم اسلام بیشتر بهسبب پیوند آن با كتابت قرآن است (سلطان علی مشهدی، ص ۸۲) و از آنجا كه اعتقاد به اینكه بهترین خط واضحترین خط است، رایجترین نظر درباره كتابت بود (خیام، ص ۶۸؛ مصطفی عالی افندی، ص ۵)، خط نَسخ• كه واضحترین خط به شمار میرود، در كتابت قرآن اهمیت یافت (لینگز، ص ۵۴). توصیه میشد خوشنویس برای آنكه از فیض بركات قرآن محروم نماند، با قلمی كه قرآن مجید و احادیث را مینویسد، دیگر متون را كتابت نكند (سراج شیرازی، ص ۱۰۶) و نیز بهسبب احتیاط فراوان در اینكه چیزی به متن قرآن اضافه نشود، كاتبانْ ترجمه، تفسیر، و علامتها را با رنگ یا خطی دیگر مینوشتند (اسفراینی، ج ۱، ص۱۰). درباره بعضی از مسائل همچون تذهیب و آرایش مصحف اختلافنظر وجود داشت، مثلا جاحظ (جاحظ، ج۱، ص۵۵ـ ۵۶) آرایهمندی و كیفیت خوب كتابهای زنادقه (مانویان) را به سبب فساد عقاید عرضهشده در كتابهایشان میدانست و بر این گمان بود كه كتابهای فاسد و بیارزش به تزیین نیازمندند، اما كتابهای مسلمانان نیازمند كاغذ خوب و آرایهمندی نیستند.
گفته شده است كه نخستین مصحف كامل را زیدبن ثابت• در زمان ابوبكر گرد آورد و نوشت. این مصحف پس از وفات ابوبكر نزد عمر بود و سپس به حفصه دختر عمر رسید (ابن ندیم، ص ۲۷). البته بخشهایی از قرآن به صورت پراكنده در زمان پیامبر نوشته شد و پیامبر خود بر آن نظارت كرد (قدوری الحمد، ص ۹۸ـ۹۹). به روایتی امام علی علیهالسلام طبق وصیت پیامبر صلیاللّهعلیهوآله، نخستین قرآن كامل را طی سه روز پس از رحلت پیامبر نوشت (ابن ندیم، ص۳۰؛ زنجانی، ص ۶۵ـ۶۸). كتابت و جمعآوری قرآن در قالب مصحف در زمان عثمان هم به انجام رسید. شماره كاتبان وحی در زمان پیامبر به اختلاف از ۲۳تا ۴۳ نفر ضبط شدهاست (مایل هروی، ۱۳۸۰ش، ص ۷۸).
درباره نخستین خط یا خطوطی كه در كتابت قرآن به كار رفت، اختلافنظر هست. ابن ندیم (ابن ندیم، ص ۹) نخستین خطوط عربی را به ترتیب مكی، مدنی، بصری و كوفی دانستهاست. براساس ترتیب مكان نزول قرآن و گسترش مراكز فرهنگی در عراق، احتمالا ترتیب خطوطِ بهكار رفته در كتابت مصاحف نیز به همینگونه بوده است. نام این چهار خط به همراه دوازده خط دیگر، جزو خطوط مصاحف در الفهرست آمده است. پس از انتقال مركز خلافت به كوفه، خطوط كتابت قرآن تنوع بسیار یافت كه همه آنها را كوفی میخواندند؛ اما دروش استفاده از این نام را برای همه این خطوط نادرست دانسته و آنها را «سبك عباسی» خوانده است.
خط كوفی• برای كتابت قرآن به دیگر سرزمینهای قلمرو اسلام راه یافت و در هر منطقه صورتی خاص پیدا كرد مانند كوفی مشرقی و كوفی مغربی (فضائلی، ص ۱۴۲).
كوفی مشرقی كه دربرگیرنده شیوههای متفاوت عربی و ایرانی بود، تا پایان قرن ششم در كتابت مصحف و پس از آن تا قرن دهم، در كتابت سرسورهها و كتیبههای تزیینی بناها و نُسَخ به كار میرفت (فضائلی، ص ۱۴۹). در ایران نخستین خطی كه برای كتابت قرآن به كار رفت، خط پیرآموز بود كه كیفیت آن چندان مشخص نیست (ابن ندیم، ص ۹؛ مایل هروی، ۱۳۶۹ش، ص ۹۷؛ مایل هروی، ۱۳۶۹ش، ص۴۲۱).
در میانه سده چهارم، خط مغربی در سرزمینهای غربی جهان اسلام برای كتابت قرآن رواج یافت. كهنترین گونه خط مغربی، خط قَیروانی، نوعی كوفی زاویهدار، است. پس از آن، خط قرطبی یا اندلسی در اندلس رایج شد كه خطی مستدیر و قوسی بود. خواندن این خط، بهسبب كوچكی اندازه، غالبآ دشوار بود (فضائلی، ص ۱۴۳؛ رایت، ص ۱۱۹). در حدود قرن چهارم، در قرطبه و بعضی از دیگر شهرهای غربی سرزمینهای اسلامی كتابت مصحف رواج داشت، بهطوری كه گفته شده تنها در قرطبه، ۱۶۰ زن به این كار مشغول بودند (مظاهری، ص ۲۲۱).
از قرن چهارم، تحولاتی در كتابت مصحف پدیدار شد، از جمله استفاده از قلمهای ششگانه در كتابت، و ظهور قطع عمودی كه براثر استعمال كاغذ بهجای پوست رواج یافت. در این میان، فقط در مراكش طبق سنّت گذشته، قطع مربع و نوشتن بر پوست همچنان برقرار ماند. خط نَسخ در كنار خط كوفی رایج بود و تا سدههای سوم و چهارم برای نوشتن مطالب فوری به كار میرفت، اما ابنمُقْله• (متوفی ۳۲۸) آن را شایسته كتابت مصحف كرد (فضائلی، ص ۲۸۶ـ ۲۸۷). از میان قلمهای ششگانه، محقَّق• و نَسخ و ریحان بیش از همه در كتابت مصحف به كار میرفت. از ثلث نیز گهگاه استفاده میكردند. توقیع• و رقاع• در مصحفنویسی بیشتر برای كتابت وقفیه، تقدیمیه، انجامه و گاه سرسورهها استفاده میشد و ثلث نیز همانند كوفی بیشتر برای كتابت سر سوره مصحفها به كار میرفت. كهنترین مصحف به خط نسخ، در ۳۹۱ در بغداد، به دست ابنبوّاب و كهنترین مصحف به خط محقَّق در ۵۵۵ در ایران كتابت شد. نحوه استفاده از اقلام ششگانه در كتابت مصحفهای قرن ششم چنان كامل و پیشرفته است كه میتوان نتیجه گرفت این قلمها از همان قرن چهارم مراحل ترقی و كمال را پیمودهاند.
تأسیس و گسترش مدارس اسلامی در دوره سلجوقیان (۴۲۹ـ ۵۹۰) با حمایت كسانی چون خواجهنظامالملك، به رونق بیش از پیش كتابت قرآن انجامید، چرا كه در هریك از این مدارس كتابخانهای دایر بود. در شام و عراق هم، برپایی این مدارس رواجِ بیشتر قرآننویسی را در پی داشت. در سده هفتم، ظهور یاقوت مستعصمی در دستگاه مستعصم باللّه، آخرین خلیفه عباسی، فن كتابت قرآن را گام بزرگ دیگری به پیش برد. حضور او در دیوان هولاكوی مغول و وزیرش عطاملك جوینی در بغداد، بر نسل بعدی قرآننویسان ایرانی تأثیری عمیق نهاد. یاقوت مستعصمی بسیار عمر كرد و مصحفهای زیادی به اقلام مختلف نوشت (منشی قمی، ص۲۰).
پس از حمله مغولان و بهسبب نامسلمان بودن ایشان، قرآننویسی تاحدی كاهش یافت، اما با اسلام آوردن غازانخان در ۶۹۵ و حمایت وزیرش، خواجه رشیدالدین فضلاللّه از امور فرهنگی، قرآننویسی از نو رونق گرفت. به گفته جیمز ( ۱۹۹۲ب، ص ۵۸)، خواجه رشیدالدین ده نسخه از مصحفهای یاقوت را در ربْع رشیدی گرد آورد و همین مصاحف الگوی بسیاری از كاتبان سده هشتم شد. در این زمان همدان، زادگاه خواجهرشیدالدین، از كانونهای اصلی قرآننویسی بود. چنانكه مشهورترین مصحف عهد ایلخانان، نسخه سی پاره عظیمی است به خط ریحان، كه در ۷۱۳ عبداللّهبن محمد همدانی آن را برای الجایتو نوشت. از برخی مصحفهای این روزگار پیداست كه خط محقَّق هم در بین مصحفنویسان رایج بودهاست.
نفیسترین مصحفهای دوره ممالیك در زمان حكومت سلطان شعبان (حك : ۷۶۴ـ۷۷۸) كتابت شد. متن اصلی این مصاحف غالبآ به خط محقَّق و ضمایم آنها بیشتر به خط ثلث و گاه كوفی بود. در تذهیب برخی از آنها هنرمندان ایرانی و شامی نیز دست داشتند. در همین زمان، پیش از تسلط عثمانیان، قونیه مركز قرآننویسی در آناطولی به شمار میرفت. آثار كمشماری كه از این دوره به جا مانده، غالبآ به خط محقَّق جَلی در سه سطر كتابت شدهاند. همچنین از مناطق شمالغربی افریقا مصحفهایی از سده سیزدهم به خطوط مغربی و اندلسی بهجامانده است. در سرزمینهای غرب جهان اسلام، از زر در كتابت قرآن بسیار كم استفاده میكردند.
روند رو به رشد مصحفنویسی در دوره تیموریان (۸۰۷ـ ۹۱۳) تداوم یافت. بهگفته منشی قمی (منشی قمی، ص۲۵)، در سالهای پایانی حكومت تیمور، خوشنویسی به نام عمر اقطع، مصحف عظیمی به قلم محقّق برای تیمور نوشت. پس از تیمور، نواده وی ابراهیمسلطان، كه هم خود كاتب قرآن بود و هم از كاتبان قرآن حمایت میكرد، شیراز را یكی از مراكزاصلی مصحفنویسی گرداند (صحراگرد،ص۳۸ـ۴۰). در سدهنهم، تركمانانآققوینلو هم از حامیان مصحفنویسی بودند. در این عهد، خوشنویسی بهنام زینالعابدینبن محمد كاتب شیرازی مصحفی سی پاره به خطوط محقق و ثلث و نسخ برای یعقوببیگ آققوینلو كتابت كرد (فضائلی، ص۳۳۲ـ ۳۳۳). در كتابت مصحفهای سدههای نهم و دهم ایران، دو تحول اساسی رخ نمود: استفاده گستردهتر از نَسخ به منزله اصلیترین خط مصحفنویسی، و تقسیم صفحه به دو فضای جداگانه كه هریك به خطی متفاوت نوشته میشد. این خطوط عبارت بودنداز محقّق و ثلث یا محقّق و نسخ و گاه ثلث و نسخ. این شیوه صفحهآرایی در عثمانی نیز تاحدی رواج یافت.
در كشورهای شرق جهاناسلام، بهویژه ایران، مصحفها را در قالب نسخه كامل دربردارنده تمام سورهها یا به صورت دو، چهار، هفت، سی، و شصت پاره تدوین میكردند، اما نوع سیپاره رواج بیشتری داشت. به گونه نخست، نسخه جامع و به انواع دیگر ربعه میگفتند، اما بهتدریج بیشتر مصحفها در قالب نسخه جامع (تكجلدی) تهیه میشدند (مایل هروی، ۱۳۸۰ش، ص ۴۲) آناطولی و عثمانی). شاید بدان سبب كه مخارج تهیه ربعه بسیار زیاد بود.
اگرچه در قرن دهم خطوط ایرانی، بهویژه نستعلیق•، در كتابت متون ادبی كاربرد فراوان یافتند، از این خطوط بهندرت در كتابت قرآن استفاده میشد. حتی گاه كتابت قرآن به خط نستعلیق بدیمن دانسته شده است (منشی قمی، ص ۹۷). این امر بیشتر ناشی از ویژگیهای بصری خط نستعلیق، بهویژه دشواری مشكول كردن (حركتگذاری) آن، است. ازاینرو در ایران، از دوره صفوی تا پایان دوره پهلوی، كمتر از ده مصحف به خط نستعلیق كتابت شده است. مشهورترین مصحف نستعلیق اثر شاه محمود نیشابوری• است كه آن را در ۹۴۵ به نام شاهطهماسب صفوی كتابت كرد. مهارت چشمگیر شاه محمود در نستعلیقنویسی، مصحف او را به نهایت پاكیزگی و خوانایی رساندهاست.
خطوط مورد استفاده در كتابت قرآن در دوره تیموریان (ریحان و محقّق و ثلث و نسخ) تا پایان قرن دهم دوام آوردند. پس از آن، خط نسخ تقریبآ جای تمام خطوط پیشین را گرفت. یكی از مهمترین علل این امر، قطع متوسط و كوچك مصحفها بود كه امكان استفاده از خطوط جلی، همچون محقَّق، را میسر نمیكرد. سنّت قرآننویسی ایران در اوایل سده دوازدهم، در دوره شاهسلیمان و شاهسلطان حسین صفوی احیا شد. یكی از نتایج آن، كتابت ترجمه فارسی به صورت نواری باریك به خط نستعلیق در زیر آیات قرآن بود و نتیجه دیگر، پیدایش روش احمد نیریزی• در نوشتن خط نسخ بود كه به نسخ ایرانی مشهور شد. از ویژگیهای خط نسخ نیریزی، اندازه نسبتآ بزرگ حروف و فاصله زیاد بین سطور است. این شیوه كتابت قرآن در دورههای زندیه و قاجاریه نیز برقرار ماند و در این دو دوره، نَسخْ خط مخصوص كتابت قرآن به شمار میرفت.
قرن سیزدهم در ایران دوره شكوفایی خوشنویسی بود و به تبع آن، مصحفنویسی نیز با حمایت دربار و گاه سفارشهای مردم و رجال برجسته و اهل فرهنگ رونق گرفت. در این دوره، خط رایج در كتابت قرآن همچنان نسخ به شیوه ایرانی بود. خوشنویسان مشهوری چون وصال شیرازی• و فرزندانش، علیعسكر ارسنجانی و فرزندش محمدشفیع، زین العابدین اصفهانی• (اشرف الكتّاب) و شاگردان برجسته وی و برخی از زنان همچون امّ سلمه، دختر فتحعلیشاه و مریمبانو نائینی در زمینه كتابت خط نسخ و مصحفنویسی فعال بودند (مهدی بیانی، ج ۴، ص ۷۵۴؛ مهدی بیانی، ج ۴، ص۱۱۲۱؛ مهدی بیانی، ج ۴، ص۱۲۱۵؛ فضائلی، ص ۳۵۶ـ ۳۶۳؛ طاووسی، ص ۳۸ـ۵۲). با رواج صنعت چاپ در اواخر عهد قاجار، سنّت قرآننویسی مهجور شد و به جای آن، قرآنهای چاپی كه غالبآ به خط نسخ كتابت میشدند، رواج یافتند. در دوره معاصر نیز، گاه خوشنویسانی چون سیدحسین میرخانی برای تیمن و تبرك، قرآنهایی به خط نستعلیق كتابت كردهاند.
همزمان با عصر صفوی، در عثمانی نیز خوشنویسی و به ویژه كتابت قرآن بسیار مورد توجه قرار گرفت و برای خرید آثار خوشنویسی مبالغ هنگفتی صرف میشد (مصطفی عالی افندی، ص ۶). البته اوایل قرن یازدهم را آغاز دورانی میدانند كه به ركود خوشنویسی در عثمانی منجر شد، به طوری كه قرآنهای این دوره به هیچوجه تنوع آثار قرن دهم را ندارد. كتابت قرآن در این دوره با كاتبانی همچون حافظ عثمان• در اواسط قرن یازدهم بهاوج رسید.
با اوجگیری قدرت سلاطین عثمانی، شماری از شاخصترین مصحف نویسان در آناطولی به ظهور رسیدند، از جمله احمد قره حصاری• و حمداللّه آماسی•. احمد قرهحصاری با تأثیرپذیری از خوشنویسان ایرانی دربار آققوینلو و خوشنویسان مصری عهد ممالیك، بهویژه در نگارش «بسماللّه» دست به ابداعاتی زد كه تا پایان سده دوازدهم كاتبان عثمانی از آن تقلید میكردند. برخی از این نمونهها از بهترین آثار خوشنویسی اسلامی در تمامی ادوار به شمار میروند. حمداللّه آماسی هم مصحفهای زیادی از خود به یادگار گذاشت. خط نسخ او برای كاتبان نسلهای بعدی عثمانی الگوی كتابت قرآن شد.
پس از حمله عثمانیان به مصر، قرآنها همچنان به شیوه ممالیك كتابت میشده است. همچنین به سبب نفوذ شیوهای از قرآنپردازی سدههای نهم و دهم ایران در مصر، سبك مصحفهای به جا مانده از قرن یازدهم مصر حالتی دوگانه دارد.
در هند نیز پیش از حكومت بابریان• (۹۳۲ـ۱۲۷۴)، وضع خوشنویسی و كتابت قرآن چندان روشن نیست، ولی اندك آثار بهجامانده از این حكایت دارند كه مسلمانان هند از خطی به نام بیهاری/ بهاری در نوشتن برخی مصحفها استفاده میكردند. این خط نوعی محقَّق است كه در آن حروف عمودی را كوتاهتر و قوسهای زیر خط كرسی حروف را با تأكید مینوشتند (صحراگرد، ص ۱۷۵، ۱۷۸ـ۱۸۳). باتوجه به نمونهای كه در دست است، احتمال میرود كه در این زمان از قلم محقّق هم برای كتابت مصحفهای هند استفاده میكردهاند.(رامپوری، حصه ۲، ص ۱۶۳)
در دوره صفوی، به سبب ارتباط فرهنگی ایران و هند، خوشنویسی مسلمانان هند نیز تحت تأثیر شیوههای خوشنویسی ایرانی قرار گرفت. شاهان بابری هند نیز به خوشنویسی بسیار توجه میكردند. داراشكوه• بهترین خوشنویس از میان شاهزادگان بابری هند بود كه مصحفی برای مزار عبدالقادر جیلانی كتابت كرد. همچنین، ظهیرالدین محمدبابر• خطی به نام بابری ابداع كرد كه تركیبی است از خط كوفی و خطوط باستانی هند، و با آن مصحفی نوشت و به مكه فرستاد (مایل هروی، ۱۳۷۲ش، ص ۶۳۸). كتابت قرآن در هند گسترشی فراوان داشت و تنوع قرآنها بسیار زیاد بود، زیرا سفارشدهندگان مصحفها افزون بر دربار، مؤمنان عادی نیز بودند. اورنگزیب و دخترش، زیبالنساءبیگم•، با خط نسخ آشنایی داشتند خطاطی در شبه قاره هند). از زیبالنساءبیگم مصحفهایی به این خط به جا مانده است اما پس از اورنگزیب، دیگر شاهان بابری به قرآننویسی علاقهای نشان ندادند و بیشتر به خط نستعلیق و آثار ادبی توجه كردند. بیشتر قرآننویسان این دوره همچون امانتخان (خوشنویس عهد جهانگیر و شاهجهان)، حاجی كاظم (استاد اورنگزیب) و سعید امرد، یا ایرانی بودند یا خوشنویسی را از هنرمندان ایرانی آموخته بودند. به همین سبب، خط نسخ در این دوره براساس سفارشها، به دو صورت به نامهای لاهوری آمیز و اصفهانی (شیوه احمد نیریزی) كتابت میشد (هفت قلمی دهلوی، ص ۱۳۸).
آگاهی ما از وضع كتابت قرآن در چین به سدههای هفتم و هشتم (دوران پس از حمله مغولها) بازمیگردد. برخی آثار بهجا مانده از آن زمان دارای ویژگیهای نُسَخ خطی شرق جهان اسلام است. در قرآنهای چینی از تحولات خط در ایران و آسیای مركزی پیروی شده است و بیشتر آنها را به خط نسخ و محقّق نوشتهاند. در چین، گونهای خاص از خط نسخ ابداع شد كه به خط سینی/ چینی مشهور است. در مصحفهایی كه به این خط نگاشته شدهاند، علاوه بر شكل مستدیر و روانی چشمگیر حروف، استفاده از مركّب سیاه بر روی كاغذِ نهچندان معمول سفید، بسیار شایان توجه است.
منابع :
(۱) ابن ندیم (تهران)؛
(۲) شهفور بن طاهر اسفراینی، تاج التراجم فی تفسیرالقرآن للاعاجم، چاپ نجیب مایل هروی و علی اكبر الهی خراسانی، ج ۱، تهران ۱۳۷۵ش؛
(۳) مهدی بیانی، احوال و آثار خوشنویسان، تهران ۱۳۶۳ش؛
(۴) عمرو بن بحر جاحظ، كتاب الحیوان، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ?(۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/۱۹۶۵ـ ۱۹۶۹)؛
(۵) عمر بن ابراهیم خیام، نوروزنامه، چاپ افست بیروت (بیتا)؛
(۶) چاپ علی حصوری، تهران ۱۳۸۵ش؛
(۷) سیداحمد رامپوری، خط كی كهانی تصویرون كی زبانی، رامپور ۱۹۹۷ـ۲۰۰۴؛
(۸) ابوعبداللّه زنجانی، تاریخالقرآن، بیروت ۱۳۸۸/۱۹۶۹؛
(۹) یعقوب بن حسن سراج شیرازی، تحفةالمحبین : در آئین خوشنویسی و لطایف معنوی آن، چاپ كرامت رعنا حسینی و ایرجافشار، تهران ۱۳۷۶ش؛
(۱۰) سلطان علی مشهدی، صراطالسطور، در نجیب مایل هروی، كتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش؛
(۱۱) آنهماری شیمل، خوشنویسی و فرهنگ اسلامی، ترجمه اسداللّه آزاد، مشهد ۱۳۶۸ش؛
(۱۲) مهدی صحراگرد، مصحف روشن: معرفی برخی از نسخههای قرآن در موزههای شیراز، قرن هفتم تا نهم هجری، تهران ۱۳۸۷ش؛
(۱۳) محمود طاووسی، گنجینه هنر، خط و تذهیب: گزیده از آثار خوشنویسان و تذهیبكاران پیشین ایران، شیراز ۱۳۶۶ش؛
(۱۴) حبیب اللّه فضائلی، اطلس خط، اصفهان ۱۳۵۰ش؛
(۱۵) غانم قدّوری الحمد، رسم المصحف: دراسة لغویة تاریخیة، بغداد ۱۴۰۲/۱۹۸۲؛
(۱۶) نجیب مایل هروی، تاریخ نسخهپردازی و تصحیح انتقادی نسخههای خطی، تهران ۱۳۸۰ش؛
(۱۷) نجیب مایل هروی، كتاب آرایی در تمدن اسلامی، مشهد ۱۳۷۲ش؛
(۱۸) نجیب مایل هروی، نقد و تصحیح متون: مراحل نسخه شناسی و شیوههای تصحیح نسخههای خطی فارسی، مشهد ۱۳۶۹ش؛
(۱۹) مصطفی عالی افندی، مناقب هنروران، استانبول ۱۹۲۶؛
(۲۰) علی مظاهری، زندگی مسلمانان در قرون وسطا، ترجمه مرتضی راوندی، تهران ۱۳۴۸ش؛
(۲۱) احمد بن حسین منشی قمی، گلستان هنر، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۶۶ش؛
(۲۲) غلام محمد هفت قلمی دهلوی، تذكره خوشنویسان، چاپ محمد هدایت حسین، كلكته ۱۳۲۸/۱۹۱۰؛