کلکل (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کَلْکَل (به فتح کاف و سکون لام) از واژگان نهج البلاغه به معنای سینه است. جمع آن كَلاكِل (به فتح کاف و لام) است و آن يازده بار در نهج البلاغه آمده است.
کَلْکَل
و كَلْكال به معنای سينه است. جمع آن كلاكل است.
امام (صلواتاللهعلیه) درباره فتنههاى بعد از خود فرموده:
«وَتَدُقُّ أَهْلَ الْبَدْوِ بِمِسْحَلِهَا وَتَرُضُّهُمْ بِكَلْكَلِهَا» «اهل باديه را با مدقّه خود مىكوبد و با سينه خود آنها را مىسايد و خورد مىكند.»
شرحهای خطبه: (
)
«أَنَا وَضَعْتُ فِي الصِّغَرَ بَكَلاَكِلِ الْعَرَبِ وَكَسَرْتُ نَوَاجِمَ قُرُونِ رَبِيعَةَ وَمُضَرَ» «من در كودكى سينههاى عرب (بزرگان) آنها را به خاک انداختم و شاخهاى بالا رفته آنها را شكستم.»
شرحهای خطبه: (
)
این کلمه يازده بار در نهج البلاغه آمده است.
•
قرشیبنایی، سید علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «کلکل»، ج۲، ص۹۱۱.