اسلام و سیاست (فقه سیاسی)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اسلام و
سیاست دو بُعد جداییناپذیر از یک حقیقتاند.
اسلام جامع است و برای اداره جامعه،
احکام سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دارد که بدون حکومت قابل اجرا نیست.
اجرای
نماز،
زکات،
خمس،
انفاق،
حج،
جهاد و
امر به معروف و
نهی از منکر وظیفه حاکم اسلامی است و خودسرانه انجام نمیشود.
جهاد شامل
دفاعی و
ابتدایی است و امر به معروف و نهی از منکر نیز بخش عمدهاش بر عهده حکومت است.
حاکم مسئول جمعآوری
مالیات،
توزیع عادلانه،
اجرای عدالت،
امنیت و آبادانی جامعه است.
سیره
امام علی (علیهالسلام) نشاندهنده نقش فعال حاکم در هدایت اخلاقی، اقتصادی و اجتماعی مردم است.
تشکیل
حکومت اسلامی، استمرار اجرای
شریعت در
عصر غیبت را تضمین میکند.
دو ديدگاه درباره رابطه اسلام و سياست وجود دارد:
۱ - تفكيک دين از سياست؛
۲ - وحدت دين و سياست.
در ديدگاه اول، هدف اسلام تامين آخرت
مسلمانان است و اسلام هيچ ارتباطى با كارهاى سياسى، اقتصادى و اجتماعى مسلمانان ندارد.
امام خمینی (قدسسره) در آثار گفتارى و نوشتارى خويش، به نقد اين ديدگاه پرداخته و قائل است كه دو گروه قائل به اين ديدگاه هستند:
۱ - دشمنان آگاه؛
۲ - دوستان جاهل.
امام خمينى فرمود:
استعمارگران از سيصد سال پيش يا بيشتر به كشورهاى اسلامى راه پيدا كردند و براى رسيدن به مطامع استعمارى خود لازم ديدند كه زمينههايى فراهم سازند تا اسلام را نابود كنند... مثلا تبليغ كردند اسلام دين جامعى نيست، دين زندگى نيست، براى جامعه نظامات و قوانين ندارد. طرز حكومت و قوانين حكومتى نياورده است. فقط احكام حيض و نفاس است، اخلاقياتى هم دارد، اما راجع به زندگى و اداره جامعه چيزى ندارد... .
دشمنان، نظريه جدايى دين از سياست را طرح كردند، تا به چپاول و غارت جهان اسلام بپردازند و همواره مسلمانان را عقب نگهدارند، دينى كه جهاد، شهادت، حكومت و سياست در آن نباشد، هيچ تهديدى براى آنها نيست. فلذا آنها اين ديدگاه را تبليغ مىكردند.
عدهاى از مسلمانان جاهل تحت تأثير اين ديدگاه قرار گرفتند بعضى هم براى اينكه قداست دين را، به خيال خود، حفظ كنند، مىگفتند:
دين براى اخلاق و تهذيب نفس و آخرت آمده است، شأن دين بالاتر از اين است كه بخواهد در مسائل دنيايى و سياسى دخالت كند.
دشمن با كنار زدن دين و خنثى كردن آن، اين ديدگاه را ترويج و تبليغ مىكرد و اينان متأسفانه با درك ناصحيح و نادرست از دين، در جهت قداست دين اين حرفها را مطرح مىكردند.
در وصيتنامۀ الهى - سياسى امام به اين دو گرايش اشاره شده است. امام خمينى در كتاب
ولایتفقیه مىگويد:
تبليغات سوء آنها (
استعمارگران) موثر واقعشده است. الان گذشته از عامه مردم، طبقه تحصيلكرده، چه دانشگاهى و چه بسيارى از محصلين روحانى، اسلام را درست نفهميدهاند و از آن تصور خطايى دارند... البته بيگانگانى براى مطامع سياسى و اقتصادى كه دارند، از چند صد سال پيش اساس را تهى كردهاند؛ و بواسطه اهمالى كه در حوزههاى روحانيت شده، موفق گشتهاند، كسانى در بين ما، روحانيونى بودهاند كه ندانسته به مقاصد آنها كمك كردهاند تا وضع چنين شده است.
وى درباره خودباختگى هاى روشنفكران مىفرمايد:
و آن خودباختگى آنهاست در برابر پيشرفت مادى استعمارگران، وقتى كشورهاى استعمارگر با پيشرفت علمى و صنعتى، يا بهحساب استعمار و غارت ملل آسيا و آفريقا، ثروت و تجملاتى را فراهم آوردند، اينها خود را باختند. فكر كردند راه پيشرفت صنعتى اين است كه قوانين و عقايد خود را كنار بگذارند... .
امام خمينى درباره تبليغات دشمنان و تاثير آن بر افراد جامعه مىگويد:
آنها كه دشمن ما هستند تبليغاتى كردهاند و متأسفانه بعضى از افراد جامعه ما تحت تاثير قرارگرفته اند، در حالى كه نبايد قرار مىگرفتند. استعمارگران به نظر ما آوردند كه اسلام حكومتى ندارد، تشكيلات حكومتى ندارد، بر فرض كه احكام داشته باشد، مجرى ندارد و خلاصه، اسلام فقط قانونگذار است، واضح است كه اين تبليغات جزئى از نقشه استعمارگران است.
متأسفانه امروز هم با توجه به اينكه بيست سال از
انقلاب و حكومت اسلامى ما مىگذرد و اين همۀ آثار و بركات، در جامعه اسلامى ما و جهان اسلام مشاهده مىشود و موجبات بيدارى جهان اسلام را فراهم كرده است و احكام اسلام را اجرا كرده، اين ديدگاه توسط دشمنان و ايادى داخلى آنان و برخى مسلمانان فريب خورده و نا آگاه هر چند در سطح اندك، وجود دارد.
ديدگاه دوم كه قائل به وحدت دين و سياست است، اعتقاد دارد، اسلام به تمام احتياجات انسان در مسائل مربوط به زندگى و يا عالم پس از مرگ توجه و عنايت دارد؛ از آن هنگام كه نطفۀ انسان منعقد مىشود، تا لحظهاى كه وارد گود مىشود و عواملى مختلفى كه پس از مرگ با آن روبهروست.
بر اساس اين ديدگاه، اسلام داراى احكام سياسى، اجتماعى، اقتصادى و... است و دين جامع و گستردهاى است كه مقررات و قوانين، بر اساس دولت و حكومت پى ريزى شده است. اسلام هم دين است و هم دولت، همعقيده است و هم نظام، هم عبادت و اخلاق و تشريع است و هم اقتصاد و سياست و حكومت، اين ديدگاه مورد تاييد قريب به اتفاق علماى متعهد و
فقهای شیعه قرارگرفته است.
حكومت اسلامى كه يكى از اساسىترين دستاوردهاى انقلاب اسلامى است، بر اساس همين ديدگاه شكل گرفت. معمار انقلاب و موسس حكومت اسلامى، امام خمينى قدس سره در اين باره مىگويد:
آن روز كه در غرب هيچ خبرى نبود و ساكنانش در توحش به سر مىبردند و آمريكا سرزمين سرخپوستان نيمه وحشى بود، دو مملكت پهناور ايران و روم محكوم استبداد و اشرافيت و تبعيض و تسلط قدرتمندان بودند و اثرى از حكومت مردم و قانون در آنها نبود خداى تبارك و تعالى به وسيله رسول اسلام صلىالله عليه و آله قوانينى فرستاد كه انسان از عظمت آنها به شگفت مىآيد. براى همۀ امور قوانين و آداب آورده است. براى انسان پيش از آنكه نطفهاش منقعد شود تا پس از آنكه به گور مىرود، قانون وضع كرده است. همانطورىكه براى وظايف عبادى قانون دارد، براى امور اجتماعى و حكومتى قانون و راه و رسم دارد. حقوق اسلام يك حقوق مترقى و متكامل و جامع است. كتابهاى قطورى كه از دير زمان در زمينههاى مختلف حقوقى تدوين شده از احكام قضا و معاملات و حدود و قصاص گرفته تا روابط بين ملتها و مقررات صلح و جنگ و حقوق بين الملل عمومى و مصنوعى، شمهاى از احكام و نظامات اسلام است. هيچ موضوع حياتى نيست كه اسلام تكليفى براى آن مقرر نداشته و حكمى درباره آن نداده باشد. دستهاى اجانب براى اينكه مسلمين و روشنفكران مسلمان را كه نسل جوان ما باشند از اسلام منحرف كنند وسوسه كردهاند كه اسلام چيزى ندارد....
اين ديدگاه قائل است كه دين اسلام، دينى جامع است و در همه زمينهها، احكام و قانون دارد، براى اجراى شريعت و قوانين نياز به حكومت است، جون مجموعه قانون براى اصلاح جامعه كافى نيست. براى اينكه قانون مايه اصلاح و سعادت بشر شود، به قوه اجرائيه نياز دارد.
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و
اولی الامر مجريان
احکام و شريعت اسلام هستند.
اين ضرورت استمرار اجراى احكام، در
عصر غیبت هم كاملا وجود دارد.
امام خمينى قدس سره مىفرمايد:
بديهى است ضرورت اجراى احكامى كه تشكيل حكومت رسول اكرم (صلىاللهعليهوآله) را لازم آورده، منحصر و محدود به زمان آن حضرت نيست و پس از رحلت رسول اكرم (صلىاللهعليهوآله) نيز ادامه دارد. طبق آيه شريفه احكام اسلام محدود به زمان و مكانى نيست و تا ابد باقى و لازمالاجرا است... اين حرف كه قوانين اسلام تعطيل پذير يا منحصر و محدود به زمان با مكانى است بر خلاف ضروريات اعتقادى اسلام است. بنابراين چون اجراى احكام پس از رسول اكرم (صلىاللهعليهوآله) تا ابد ضرورت دارد، تشكيل حكومت و برقرارى دستگاه اجرا و اداره ضرورت مىيابد... هركه اظهار كند تشكيل حكومت اسلامى ضرورت ندارد، منكر ضرورت اجراى احكام اسلام شده و جامعيت احكام و جاودانگى دين مبين اسلام را انكار كرده است....
و در جاى ديگر مىفرمايد:
دليل ديگر بر لزوم تشكيل حكومت، ماهيت و كيفيت قوانين اسلام (احكام شرع) است. ماهيت و كيفيت اين قوانين مىرساند كه براى تكوين يك دولت و براى اداره سياسى و اقتصادى و فرهنگى جامعه تشريح گشته است.
امام رضا (علیهالسلام) در روايت
فضل بن شاذان نیشابوری، فلسفه حكومت اسلامى را اجراى
احکام و
شریعت اسلام مطرح مىكند.
خلاصه اينكه يكى از اهداف و وظايف حكومت اسلامى، اجراى شريعت و احكام نورانى اسلام است.
اين حقيقت هم در
قرآن کریم آمده و هم در
نهجالبلاغه على عليهالسلام ذكر شده است، كه به شرح آن مىپردازيم.
اقامه نماز جمعه و نماز جماعت سنگ بناى تشكيلات حكومتى اسلامى است.
قرآن كريم مىفرمايد:
(اَلَّذِينَ إِنْ مَكَّنّٰاهُمْ فِي اَلْأَرْضِ أَقٰامُوا اَلصَّلاٰةَ وَ آتَوُا اَلزَّكٰاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ اَلْمُنْكَرِ وَ لِلّٰهِ عٰاقِبَةُ اَلْأُمُورِ) ( كسانىكه وقتى در روى زمين به آنها اقتدار (و حكومت) مىدهيم، نماز به پا مىدارند و زكات به مستحقان مىدهند و امر به معروف و نهى از منكر مىكنند و مىدانند كه عاقبت كارها به دست خداست.)
بر اساس اين آيه، از وظايف حكومت، اجراى احكام و شريعت اسلامى است.
نماز، زكات، امر به معروف و نهى از منكر از احكامى هستند كه بايد حكومت اسلامى آنها را اجرا كند.
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) در اولين جمعهاى كه به
مدینه مهاجرت كرد،
نماز جمعه را اقامه كرد و پس از آن حضرت نيز كسانىكه زعامت امت و تدبير امور آنها را به عهده داشتند، همواره نماز جمعه را اقامه كردند. پس نماز جمعه سنگ بناى تشكيلات حكومت اسلامى است. اقامه نماز جمعه از شؤون سياسى حكومت است.
امام علی (علیهالسلام) در
نامه ۵۲، ضمن بيان معناى اوقات نماز يوميه، به فرمانداران شهرها امر مىكند كه نمازشان را با مردم اقامه مىكند؛ يعنى اقامه نماز يک دستور حكومتى است. حضرت به فرمانداران خود بخشنامه مىكند.
حضرت على (عليهالسلام) در دستورالعمل حكومتى كه به
مالک اشتر مىدهد، به اقامۀ نماز جماعت تاكيد مىكند:
«و اما فى خاصه ما تخلص به لله دينك: اقامه فرائضه التى هى له خاصه، فاعظ الله من بدنك فى ليلک و نهارك، ووف ما تقربت به الى الله من ذلك كاملا غير مثلوم و لا منقوص، بالغا من بدنك ما بلغ.و اذا قمت فى صلاتك للناس، فلا تكونن منفرا و لا مضيعا، فان فى الناس من به العله و له الحاجه. و قد سالت رسولالله صلىالله عليه وآله حين وجهنى الى اليمن كيف اصلى بهم؟ فقال: صل بهم كصلاه اضعفهم، و كن بالمومنين رحيما.» نيكوترين وقتها و بهترين ساعات شب و روزت را براى خود و خداى خود انتخاب كن، اگر چه همه وقت براى خداست، آنگاه كه نيت درست و رعيت در آسايش قرار داشته باشد. از كارهايى كه به خدا اختصاص دارد و بايد با اخلاص انجام دهى، انجام واجباتى است كه ويژه پروردگار است، پس در بخشى از شب و روز، تن را به پرستش خدا اختصاص ده، و آن چه تو را به خدا نزديك مىكند، بىعيب و نقصانى انجام ده، اگر چه دچار خستگى جسم شوى. هنگامىكه نماز به جماعت مىخوانى، نه با طولانى كردن نماز مردم را بپراكنى و نه آن كه آن را تباه سازى، زيرا در ميان مردم، بيمار يا صاحب حاجتى وجود دارد، آنگاه كه پيامبر (صلىاللهعليهوآله) مرا به
یمن مىفرستاد، از او پرسيدم، با مردم چگونه نماز بخوانم؟ فرمود: در حد توان ناتوانان نماز بگذار و بر مومنان مهربان باش.
على عليهالسلام يكى از اهداف حكومت خود را برگرداندن نشانههاى دين مىداند؛
«لنرد المعالم من دينک» و نماز از علائم و نشانههاى بزرگ دين اسلام است:
«الصلوة علم الاسلام»نماز پرچم و علامت اسلام است.
همچنين زكات يكى از مالياتهاى حكومتهاى اسلامى است. حاكم جامعه اسلامى و ماموران وى متصدى جمعآورى و تقسيم آن هستند. زكات براى تزكيه اموال مسلمانان و براى رفع نيازمندىهاى افراد و جامعه اسلامى تشريع گشته است و حاكم اسلامى بايد آن را به مصارف مورد لزوم بپردازد.
پيامبر اکرم (صلىاللهعليهوآله) براى گردآورى
زکات، مامور ويژه اعزام مىداشت. خلفا نيز پس از وى چنين كردند.
سيره على (عليهالسلام) هم در دوران خلافت چنين بود:
(خذ من آموالهم صدقة تطهرهم و تزكّيهم بها و صل عليهم إنّ صلاتک سكن لهم. ) (اى رسول ما) از مومنان
صدقه بگير، تا
نفوس آنها را پاک و پاكيزه گردانى و آنها را به دعاى خير ياد كن، كه دعاى تو موجب تسلى خاطر آنهاست.
روايات صحيحهاى از
زراره و
محمد بن مسلم نقل شده كه آن دو از تفسير آیه:
((إِنَّمَا اَلصَّدَقٰاتُ لِلْفُقَرٰاءِ وَ اَلْمَسٰاكِينِ وَ اَلْعٰامِلِينَ عَلَيْهٰا وَ اَلْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي اَلرِّقٰابِ وَ اَلْغٰارِمِينَ وَ فِي سَبِيلِ اَللّٰهِ وَ اِبْنِ اَلسَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اَللّٰهِ وَ اَللّٰهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ )) يعنى: صدقات (زكوات) مال نيازمندان، مستمندان، و مامورين گردآورى و نگهدارى زكوه و افرادى كه دلهايشان جلب به اسلام شود و آزاد كردن بردگان و بدهكاران و هر كار خير در راه خدا و در راه ماندگان فريضهاى است از جانب خداوند و خداوند دانا و حكيم است.
از امام صادق
(علیهالسلام) پرسش شد که آيا به مسلمانان
فقیر كه
شیعه نيستند، زكات داده مىشود؟ آن حضرت فرمود: امام به همه آنها زكات مىدهد، براى اينكه همه اطاعت و پيروى او را پذيرفتهاند. زراره مىگويد: به آن حضرت عرض كردم: اگر چه آنان عارف به حق (شيعه) نباشند؟ آن حضرت فرمود: بلى.
اگر امام بخواهد فقط به طرفداران حق زكات بدهد، چهبسا محل و موردى براى زكات پيدا نشود، اما بايد به كسانى كه اهل حق نيستند، ولى نيازمندند، زكات بپردازد، تا آنان به دين رغبت پيدا بكند و اطاعت از امام پايدار بماند.
و به او سفارش مىكنم با مردم تندخو نباشد، و به آنها دروغ نگويد، و با مردم به جهت اينكه بر آنها حكومت دارد، بىاعتنايى نكند، چه اينكه مردم برادران دينى، و يارى دهندگان در استخراج حقوق الهىاند.
بدان! براى تو در اين زكاتى كه جمع مىكنى سهمى معين، و حقى روشن است، و شريكانى از مستمندان و ضعيفان دارى، همانگونه كه ما حق تو را مىدهيم، تو هم بايد نسبت به حقوق آنان وفادار باشى، اگر چنين نكنى، در روز رستاخيز بيش از همه دشمن دارى، و واى بركسى كه در پيشگاه خدا، فقرا و مساكين، و درخواست كنندگان و آنان كه از حقشان محرومند، و بدهكاران و ورشكستگان و در راه ماندگان، دشمن او باشند و از او شكايت كنند.
كسىكه امانت الهى را خوار شمارد، و دست به خيانت آلوده كند، و خود و دين خود را پاک نسازد، درهاى خوارى را در دنيا به روى خود گشوده، و در قيامت خوارتر و رسواتر خواهد بود و همانا! بزرگترين خيانت! خيانت به ملت، و رسواترين دغلكارى، دغلبازى با امامان است، با درود. از وظايف حكومت اسلامى، جمعآورى مالياتهاى اسلامى و توزيع عادلانۀ آنها بين نيازمندان جامعه است.
خمس و انفاق نيز مال امام و در اختيار امام است؛ البته به عنوان مقام امامت و رهبرى جامعه اسلامى.
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) هنگامىكه مسائل اقتصادى جامعه را بر اساس آيات قرآن به پنج دسته تقسيم كرد:
اماره، عمارت، اجاره، تجارت و صدقات.
فرمود:
فاما وجه الاماره فقوله تعالى: (وَ اِعْلَمُوا أَنَّمٰا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلّٰهِ خُمُسَهُ)؛ و اما آنچه مربوط به حكومت است، بر اساس گفتار خداوند تعالى است، كه مىفرمايد: بدانيد آنچه درآمد به دست آورديد، خمس آن براى خداست.
يكى ديگر از وظايف حكومت اسلامى در اجراى شريعت، اقامه مناسک حج است،
اگر مسلمانان در اين امر مهم كوتاهى كنند، حاكم اسلامى موظف است مسلمانان را به شركت در مراسم حج وادار كند. امام صادق (عليهالسلام) فرمود:
«لو عطل الناس الحج لوجب على الامام ان يجبرهم على الحج. » يعنى: اگر مردم حج را فروگذاشتند، بر امام واجب است آنان را به شركت در مراسم حج مجبور كند.
بر اساس اين روايت، حاكم موظف است مسلمانان را در شرايط ويژهاى، مجبور به شركت در مراسم حج كند.
امام على (عليهالسلام) در اهميت و جايگاه اقامه اين فريضه الهى مىفرمايد:
«و فرض عليكم حج بيته الحرام، الذى جعله قبله للانام، يردونه و رود الانعام، و يالهون اليه ولوه الحمام، و جعله سبحانه علامه لتواضعهم لعظمته، و اذعانهم لعزته، و اختار من خلقه سماعا اجابوا اليه دعوته، و صدقوا كلمته، ووقفوا مواقف انبيائه، و تشبهوا بملائكته المطيفين بعرشه. يحرزون الارباح فى متجر عبادته، و يتبادرون عنده موعد مغفرته. جعله سبحانه و تعالى للاسلام علما، و للعائذين حرما، فرض حقه، و اوجب حجه، و كتب عليكم وفادته، فقال سبحانه: و لله على الناس حج البيت من استطاع ليه سبيلا، و من كفر فان الله غنى عن العالمين.» (و واجب كرد بر شما حج خانه محترمش را، همان خانهاى كه آن را قبلهگاه انسانها قرار داده كه چونان تشنگان، به سوى آن روى مىآورند، و همانند كبوتران به آن پناه مىبرند. خداى سبحان، كعبه را مظهر تواضع بندگان برابر عظمت خويش، و نشانه اعتراف آنان به بزرگى و قدرت خود قرار داد، و در ميان انسانها، شنوندگانى را برگزيد، كه دعوت او را براى حج، اجابت كنند، و سخن او را تصديق نمايند، و پاى بر جايگاه پيامبران الهى نهند، همانند فرشتگانى كه بر گرد عرش الهى طواف مىكنند، و سودهاى فراوان، در اين عبادتگاه و محل تجارت زائران، به دست آورند، و به سوى وعدهگاه آمرزش الهى بشتابند. خداى سبحان، كعبه را براى اسلام، نشانۀ گويا، و براى پناهندگان خانۀ امن و امان قرار داد، اداى حق آن را واجب كرد و حج بيتالله را واجب شمرد، و بر همۀ شما انسانها مقرر داشت، كه به زيارت آن برويد، و فرمود: «آن كس كه توان رفتن به خانه خدا را دارد، حج بر او واجب است و آن كس كه انكار كند، خداوند از همۀ جهانيان بىنياز است.
حضرت على عليهالسلام به
قثم بن عباس، فرماندار
مکه مىفرمايد:
«فاقم للناس الحج و ذكرهم بايام الله....» در اقامۀ حج، راهنماى مردم باش و روزهاى خدا را به ياد آنها بياور.
يكى ديگر از احكام شريعت كه حكومت در صورت لزوم موظف به اجراى آن است، جهاد است كه آيات بسيار و روايات متواترى در وجوب، فضيلت و حدود و شرايط آن ذكر شده است، مانند:
(يٰا أَيُّهَا اَلنَّبِيُّ جٰاهِدِ اَلْكُفّٰارَ وَ اَلْمُنٰافِقِينَ وَ اُغْلُظْ عَلَيْهِمْ ) (اى پيامبر با كافران و منافقان جهاد كن و بر آنها بسيار سخت بگير.)
(يٰا أَيُّهَا اَلنَّبِيُّ حَرِّضِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَى اَلْقِتٰالِ) (اى پيامبر مومنان را به جنگ ترغيب كن.)
اميرالمؤمنين مىفرمايد:
ان الله فرض الجهاد و عظمه و جعله نصره و ناصره و الله ما صلحت دنيا و لا دين الا به. (۱۹) يعنى: خداوند سبحان، جهاد را واجب نمود وان را گرامىداشت و نصرت و يارى خود را در آن قرار داد. به خدا سوگند! هرگز دين و دنيا به صلاح نمىگرايد؛ مگر به وسيلۀ جهاد.
خدا شما را بكشد كه دل من از دست شما پرخون، و سينهام از خشم شما مالامال است، كاسههاى غم و اندوه را جرعهجرعه به من نوشانديد، و با نافرمانى و ذلت پذيرى، راى و تدبير مرا تباه كرديد، تا آنجا كه قريش در حق من گفت: بىترديد پسر ابىطالب مردى دلير است، ولى دانش نظامى ندارد. خدا پدرانشان را مزد دهد، آيا يكى از آنها تجربههاى جنگى سخت و دشوار مرا دارد؟ يا در پيكار توانست از من پيشى گيرد؟ هنوز بيستساله نشده، كه در ميدان نبرد حاضر بودم، هم اكنون كه از شصت سال گذشتهام. اما دريغ، آن كس كه فرمانش را اجرا نكنند، رايى نخواهد داشت.
حضرت على عليه اسلام يكى از وظايف حكومتها را جهاد با دشمنان مىداند. قرآن مىفرمايد:
(وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اِسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِبٰاطِ اَلْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اَللّٰهِ! وَ عَدُوَّكُمْ)؛ (۲۰)
يعنى: براى مبارزه با دشمنان، آنچه در توان داريد از نيرو و سوارهنظام آماده كنيد، تا با آن، دشمن خدا و دشمن خود را به هراس افكنيد.
جهاد بر دو قسم است:
۱. جهاد ابتدايى
۲. جهاد دفاعى
جهاد ابتدايى مبارزه با مشركين و كفار است براى دعوت آنها به اسلام و يكتاپرستى و عدالت. جهاد دفاعى مبارزه با دشمنان و مهاجمان است براى دفاع از حوزۀ اسلام و سرزمينهاى اسلامى و دفاع از جان و مال و حيثيت و فرهنگ مسلمانان. البته اگر دقت شود، جهاد ابتدايى هم به نوعى جهاد دفاعى است؛ دفاع از حقوق خداوند و انسانهاى مستضعف، دفاع از توحيد و قسط و عدالت و در حقيقت دفاع از انسانيت است. هدف از تشريع فريضۀ جهاد همين هدف است، نه كشورگشايى و سلطهجويى بر مردم، گرچه بعضى از فقيهان جهاد ابتدايى را در زمان معصوم و غير معصوم لازم دانستهاند. در روايات واژه امام عادل آمده است.
در كتاب مبانى فقهى حكومت اسلامى آمده است: روايات متعدد و فتاواى بزرگان فقه شيعه بر ضرورت حضور امام عادل يا نماينده وى در جهاد ابتدايى دلالت دارد. (۲۱)
جهاد ابتدايى، وجوب آن، مشروط به وجود امام است، اما امام منحصر به امام معصوم نيست و امام عادل كافى است كه طبعا شامل فقيه جامعالشرايط نيز مىشود. (۲۲)
مصاديق امام عادل در زمان ظهور و حضور ائمه عليهم اسلام هماناني هستند كه از جانب آنان منصوب شدهاند. شرط جهاد ابتدايى در روايات و كلمات اصحاب، عنوان امام عادل در مقابل امام جائر است، نه امام معصوم در مقام غير معصوم. (۲۳)
وجوب جهاد دفاعى، در تمام اشكال آن (دفاع از جان و مال و بىآبرو و حيثيت اجتماعى مسلمانان) بدون ترديد از واجبات و وظايف حكومت اسلامى و جامعۀ اسلامى است.على عليه اسلام يكى از وظايف مالك اشتر را بيان مىكند:
"جبايه خراجها، و جهاد عدوها و استصلاح اهلها و عماره بلادها؛ (۲۴)"
يعنى: دريافت ماليات، جهاد با دشمنان، اصلاح اهل آنجا و آبادانى سرزمين.
خلاصه اينكه جهاد يكى از فرائض مهم الهى است كه بايد حكومت اسلامى همواره آمادگى داشته باشد تا در صورت لزوم اين امر الهى را اقامه كند.
يكى ديگر از احكام شريعت، امر به معروف و نهى از منكر است كه حكومت وظيفه اجراى آن را دارد. البته اين يک فريضه عمومى است، اما بعضى از مراحلش، وظيفه حكومت است و ديگران جز با اجازه و اذن حاكم و دولت، نمىتوانند متصدى آن شوند.
حضرت على (عليهالسلام) مىفرمايد:
و الجهاد منها على اربع شعب: على الامر بالمعروف و النهى عن المنكر و الصدق فى مواظن و شنان الفاسقين؛ (۲)
جهاد چهار شعبه دارد: ۱. امر به معروف؛ ۲. نهى از منكر؛ ۳. صدق و راستى در معركه نبرد؛ ۴. دشمنى با فاسقان.
در نهجالبلاغه آمده است: و من انكره بالسيف لتكون كلمه الله العليا و كلمه الظالمين السفلى فذلك الذى اصاب سبيل الهدى؛ (۲۶) يعنى: و كسىكه با شمشير از منكرى جلوگيرى كند، تا كلمۀ خداوند بر فراز آيد و كلمۀ ستمگران به زير كشيده شود، كسى است كه به راه هدايت دستيافته است..
البته اين عمل توسط حاكم يا با اذن او بايد صورت گيرد، چون خودسرانه عمل كردن، موجب هرج و مرج و اختلال نظم مىشود و مفسده ايجاد مىكند.
اين وظيفه حكومت اسلامى در قرآن هم ذكر شده است: (الذين ان مكناهم فى الارض اقاموا الصلوه و اتوا الزكوه و امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر). (۲۷) يعنى:
آنانى كه اگر در زمين به آنان اقتدار و حكومت دهيم، نماز به پا مىدارند و زكات مىپردازند و امر به معروف و نهى از منكر مىكنند.
همچنين در نهجالبلاغه آمده است: فمنهم المنكر للمنكر بيده و لسانه و قلبه، فذلك المستكمل لخصال الخير، و منهم المنكر بلسانه و قلبه و التارك بيده، فذلك متمسك بخصلتين من خصال الخيرو مضيع خصله؛ و منهم المنكر بقلبه، و التارك بيده و لسانه، فذلك الذى ضيع اشرف الخصلتين من الثلاث، و تمسك بواحده، و منهم تارك لانكار المنكر بلسانه و قلبه و يده، فذلك ميت الاحياء. و ما اعمال البر كلها و الجهاد فى سبيل الله، عند الامر بالمعروف و النهى عن المنكر، الا كنفثه فى بحر لجى. وان الامر بالمعروف و النهى عن المنكر لا يقربان من اجل، و لا ينقصان من رزق، و افضل من ذلك كله كلمه عدل عند امام جائر. (۲۸) يعنى: گروهى، منكر را با دست و زبان و قلب انكار مىكنند، پس آنان تمامى خصلتهاى نيكو را در خود گرد آوردهاند. گروهى ديگر، منكر را با زبان و قلب انكار كرد، اما دست به كارى نمىبرند، پس چنين كسى دو خصلت از خصلتهاى نيكو را گرفته و ديگرى را تباه كرده است.
و بعضى منكر را تنها با قلب انكار كرده و با دست و زبان خويش اقدامى ندارند، پس دو خصلت را كه شريفتر است، تباه ساخته و يك خصلت را به دست آوردهاند و بعضى ديگر منكر را با زبان و قلب و دست رها ساختهاند كه چنين كسى از آنان، مردهاى ميان زندگان است، و تمام كارهاى نيكو و جهاد در راه خدا، برابر امر به معروف و نهى از منكر، چونان قطرهاى بر درياى مواج و پهناور است و همانا امر به معروف و نهى از منكر، نه اجلى را نزديك مىكنند و نه از مقدار روزى مىكاهند، و از همۀ اينها برتر، سخن حق در پيش روى حاكمى ستمكار است.
امام باقر عليه السلام نيز فرمود: ان الامر بالمعروف و النهى عن المنكر سبيل الانبياء و منهاجالصالحين فريضه عظيمه بها تقام الفرائض و تامن المذاهب و تحل المكاسب و ترد المظالم و تعمر الارض و ينتصف من الاعداء و يستقيم الامر.... (۲۹) يعنى: همانا امر به معروف و نهى از منكر، راه انبياء و طريقه صالحين است؛ فريضه بزرگى كه با آن فرائض اقامه مىشود، و مذاهب (مشرب هاى گوناگون فكرى يا راهها و محل رفت و آمد مردم) امنيت مىيابد و كسب و كار حلال مىشود، و حق ستمديدگان به آنان بازگردانده مىشود، و زمين آباد مىگردد و از دشمنان انتقام گرفته مىشود و امور به صلاح مىگرايد....
روشن است كه اين روايت به نتايج مهم اين فريضه، كه اقامۀ فرائض در جامعه و رد مظالم و امنيت راهها و آبادانى زمين و گرفتن حق ستمديدگان از ستمگران است، اشاره مىكند و اينگونه امور جز با قدرت گسترده و سلطۀ حكومت حاصل نمىشود و بر حكومت اسلامى است كه با تشكيل و تاسيس سازمان يا نهادى، به اين امر مهم بپردازد.
على عليهالسلام به عنوان حاكم اسلامى، هر روز به بازار مىرفت و امر به معروف و نهى از منكر مىكرد، امام باقر عليهالسلام فرمود: قال اميرالمؤمنين عليهالسلام عندكم بالكوفه يغتدى كل يوم بكره من القصر فيطوف فى اسواق الكوفه سوقا سوقا و معه الدره على عاتقه و كان لها طرفان، و كانت تسمى السبيبه فيقف على اهل كل سوق فينادى: يا معشر التجار اتقوا الله. فاذا سمعوا صوته القوا ما بايديهم و ارعوا اليه بقلوبهم و سمعوا باذانهم فيقول: قدموا استخاره، و تبركوا بالسهوله، و اقتربوا من المتباعين، و تزينوا بالحلم، و تناهوا عن اليمين و جانبوا الكذب و تجافوا عن الظلم، و انصفوا المظلومين، و لا تقربوا الربا، و اوفوا الكيل و الميزان و لا تبخسوا الناس اشيائهم و لا تعثوا فىالارض مفسدين.
فيطوف فى جميع اسواق الكوفه ثم يرجع فيقعد للناس. (۳۰) يعنى: اميرالمؤمنين عليه السلام در كوفه، پيش روى شما، هر روز صبح از مركز خلافت خود بيرون مىآمد و بازارهاى كوفه را در حالى كه تازيانهاى همراه داشتند - كه دو سر داشت و به آن سبيبه مىگفتند - بازار به بازار مىگشت و در مقابل بازاريان، مىايستاد و خطاب به آنان مىفرمود: اى كاسبها! از خدا بترسيد.
تجار وقتى صداى آن حضرت را مىشنيدند، هر چه در دست داشتند، به زمين گذاشته، از صميم قلب متوجه فرمايشات حضرتش مىگشتند، كه مىفرمود: طلب خير را - بر همه چيز - مقدم داريد، با سهل المعامله بودن و آسان گرفتن - در خريد و فروش به اموالتان - بركت دهيد و با خريداران با مهربان و شفقت برخورد كنيد، (اخلاق) خود را با بردبارى زينت دهيد و از قسم خوردن دورى بجوييد و از دروغگويى دور باشيد، از ظلم كنارهگيرى كنيد و با ستمديدگان با عدل و انصاف برخورد كنيد، دور و بر ربا نگرديد و در اندازهگيرى و و زن كردن كم نگذاريد و از مقدار آن كم نكنيد و اجناس مردم را بىارزش و حقير و كم مقدار نسازيد و خود را از مفسدين، روى زمين قرار ندهيد.
حضرت على عليهالسلام بدين نحو به تمام بازارها، يكى پس از ديگرى سر مىزدند و سپس برمىگشت و براى رسيدگى به مراجعات مردم، آماده شده و در جايگاه خود مىنشست.
از مجموع اين مباحث، نتيجه گرفته مىشود كه مكتب اسلام داراى يك سرى قوانين و احكام سياسى، اجتماعى، اقتصادى، نظامى و... است. كه جز با تشكيل حكومت اسلامى قابل تحقق نيست، پس، تشكيل حكومت اسلامى منحصر به زمان و مكان خاص نيست بلكه الى الابد است و جامعيت اين مكتب و جاودانگى آن بيانگر لزوم تشكيل حكومت اسلامى خواهد بود.
حاكم اسلامى موظف است تمام دستورها و احكام اسلام را اجرا كند. اجراى شريعت از وظايف حكومت اسلامى مىباشد.
امام (ره) رابطۀ اسلام و سياست را با تفسيرهاى عقلانى، حكومتى و فقهى بيان مىكنند و سياست را با ماهيت اسلام مرتبط مىكند و آن دو را غير قابل تفكيك مىشمارد. (۳۱ و ۳۲)
• عمید زنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی، ج۱، ص۹۲. [