اصل برائت فقه سیاسی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اصل برائت، از اصول عملی
فقه اسلامی است که بهمعنای برائت ذمّه
مکلف از
تکلیف مشکوک است.
این اصل زمانی بهکار میرود که
دلیل معتبر شرعی یا
عقلی در دست نباشد.
دارای دو نوع
برائت شرعی و ب
رائت عقلی است که بهترتیب از
شارع مقدس و حکم عقل ناشی میشوند.
در حقوق عمومی اسلام، این اصل موجب نفی تکالیف و الزامات فاقد
نص شرعی میگردد.
همچنین در
قرآن و
سنت، برائت دارای بُعد اعتقادی و سیاسی است که در آیه نخست
سوره توبه آشکار میشود.
اعلان برائت
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) از
مشرکان در سال نهم (هجری قمری)، نمونه بارز اجرای سیاسی این اصل است.
اصل برائت، حكم به برائت ذمّه مكلّف از تكليف هنگام شک در آن.
این اصل از اصول عملى است كه هنگام شک در اصل تكليف و دست نيافتن به دليلى معتبر از
کتاب، سنّت،
اجماع و يا
عقل به آن رجوع مىشود و مفاد آن برداشته شدن مسئوليت تكليف مجهول از عهده مكلّف است.
اصل برائت به اصل برائت شرعى و اصل برائت عقلى تقسيم مىشود؛ مفاد اولى، حكم شارع به مباح بودن ارتكاب يا ترک چيزى است كه حكم واقعى آن مشكوک است، و مفاد دومى، حكم عقل به عدم عقاب بر ارتكاب يا ترک آن است.
كاربرد اصل برائت در مواردى است كه حكم وجوب شرعى در آن موارد مشكوک بوده و حكم الزامى مورد ترديد باشد، در چنين مواردى عقل حكم به برائت مىكند؛ زيرا مسئوليت خواستن بدون بيان روشن به دور از عقل است.
كاربرد اصل برائت در حقوق عمومى از آن نظر اهميت دارد كه بسيارى از وظايف دولت در مورد حقوق ملت و نيز مسئوليتهاى مردم در مورد حقوق دولت كه در شريعت اسلام به آنها اشاره نشده، با اصل برائت مردود شمرده مىشود.
اصل برائت علاوه بر معناى فقهى، داراى مفهوم اعتقادى و سياسى نيز هست و اين اصل مانند همه اصول و احكام مستند به نص قرآن است.
نخستين آيه توبه بر آن دلالت صريح دارد:
(بَرٰاءَةٌ مِنَ اَللّٰهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى اَلَّذِينَ عٰاهَدْتُمْ مِنَ اَلْمُشْرِكِينَ) «برائت خدا و رسولش به كسانى باد كه از مشركان با شما عهد بستند (سپس آن را شكستند)».
اصل برائت هم جنبه اعتقادى دارد و به خدا مربوط است و هم با پيروى عملى از
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) در ارتباط بوده و از سوى ديگر دو بعد اعتقادى و عملى برائت از اطلاق نسبت به خدا و رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) قابل استنباط است؛ زيرا هر آنچه كه به آن دو منسوب باشد، ريشه در اعتقاد توحيدى و شريعت الهى دارد.
برائت در ترجمههاى فارسى به واژه بيزارى تعبير شده، ولى اين واژه به دليل بعد احساسى و عاطفى آن، براى بيان معنى و مفهوم اصل برائت رسا و كافى نيست.
برائت به معناى دورى جستن و كنارهگيرى كردن و نوعى منزوى كردن (بايكوت) دشمن است كه در شرايط صلح به منظور باز داشتن دشمن از سوء استفاده از روابط صلحآميز عليه اسلام و امت اسلامى، به شيوهاى مناسب با مقتضاى زمان انجام مىشود.
در تعبيرى از امام راحل (قدسسره)، برائت يعنى توطئههاى جهانخواران راست و چپ، به ويژه امريكاى چپاولگر، متجاوز و اسرائيل جنايتكار را به گوش جهانيان رساندن، و يا برشمارى جنايات اين جانيان و از جهانيان استمداد جستن و براى قطع ايادى آنان و اصلاح حال مسلمانان به خدا ملتجى شدن است.
اعلان برائت در واقع نوعى جنگ سرد است كه براى تقويت نيروهاى خودى و تهديد و تضعيف روحيه دشمن به كار گرفته مىشود و در هر صورت جنگ روانى و يا جنگ سرد خود به استفاده از رسانهها و وسايل اعلام جمعى و سر و صدا و آنچه كه در عرف به فرياد تعبير مىشود، همراه است.
مضمون اذان برائت با توجه به تعبير
(أَنَّ اَللّٰهَ بَرِيءٌ مِنَ اَلْمُشْرِكِينَ) اشاره به آن دارد كه اصل توحيدى برائت از مشركان را نبايد يک عمل مقابلهبهمثل يا انتقامجويانه پيامبر (صلیاللهعلیهوآله) در برابر رفتار ظالمانه قريش تفسير كرد، بلكه اين يک اصل جاودانه اسلامى است كه خدا خود آن را مقرر فرموده و برائت از مشركان قبل از هر كس به خدا مربوط مىشود؛ يعنى اين خداست كه خود از مشركان برائت مىجويد تا راه، رسم و شيوه سياسى اسلام را روشن سازد.
به جز دو آيه اول و سوم سوره برائت، آيات ديگرى از قرآن نيز بيانگر رابطه عمومى جامعه اسلامى و جامعه كفر است و نيز روابط سياسى
دارالاسلام و
دارالکفر را بيان مىكند، مانند:
ولايت: (وَ لاٰ تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِيًّا وَ لاٰ نَصِيراً) ركون: (وَ لاٰ تَرْكَنُوا إِلَى اَلَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ اَلنّٰارُ) تولى: (وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ) سبيل: (لَنْ يَجْعَلَ اَللّٰهُ لِلْكٰافِرِينَ عَلَى اَلْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً) حب: (هٰا أَنْتُمْ أُولاٰءِ تُحِبُّونَهُمْ وَ لاٰ يُحِبُّونَكُمْ وَ تُؤْمِنُونَ بِالْكِتٰابِ كُلِّهِ) هر كدام از اين آيات با توجه به آيات متعدد مربوط به هر يك از اين امور، بعدى از زمينۀ برائت را روشن مىكند.
سيره عملى پيامبر (صلیاللهعلیهوآله). در رابطه با عمل اعلان برائت و شيوۀ اجراى آيات اول و سوم سورۀ برائت، خود بدون هيچگونه ابهامى اصل برائت را به عنوان يک فريضۀ عبادى و رويۀ سياسى بيان مىكند.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) در سال
نهم (هجرى قمری) ابتدا مأموريت ابلاغ برائت و اجراى فرمان الهى اذان برائت را بر عهده ابو بكر نهاد، ولى هنوز وى به انجام مأموريت خود توفيق نيافته بود كه على (علیهالسلام) براى انجام اين مأموريت خطير از جانب پيامبر (صلیاللهعلیهوآله) منصوب شد.
قطعنامۀ برائت از مشركان در مراسم حج همان سال توسط اميرمؤمنان على (علیهالسلام) بر بام
کعبه قرائت شد و پس از اذان برائت به مشركان هشدار داده شد تا ظرف چهار ماه وضعيت خود را يكسره كنند.
به دنبال اين هشدار، مشركان كه تا آن روز رويۀ دوگانه با مسلمانان داشتند، ناگزير شدند با پيامبر (صلیاللهعلیهوآله) منطقىتر عمل كنند.
تمامى مورخان به انبوه وفود (هيأتهاى نمايندگى قبايل) كه در آن سال براى پذيرش اسلام به مدينه آمدند اشاره كردهاند؛ تا آنجا كه سال نهم هجرت را به دليل اين وفود، عام الفود ناميدهاند.
بازتاب اعلان برائت چنان سريع بود كه هنوز مهلت چهار ماه به پايان نرسيده بود كه حجاز زير لواى اسلام درآمد و حاكميت اسلام در سراسر آن مستقر شد.
عمل پيامبر (ص) فلسفۀ برائت را بهطور كامل روشن كرد؛
اعلان برائت مىتواند به عنوان رويه اصولى و خط مشى اساسى در كنار جهاد و دعوت، نقشآفرين سياست كلى گسترش اسلام و دفاع در برابر خصومتها، تجاوزها، تهاجمها و توطئههاى دشمنان اسلام باشد.
در بعد اعتقادى، اعلان برائت و يا به تعبير قرآنى اذان برائت بايد به گونهاى انجام گيرد كه بيانگر بعد منفى توحيد و تحقق عينى «لا اله»باشد، و در بعد سياسى، در قالبى تحقق پذيرد كه اهدافى مشابه با آنچه پيامبر (ص) در اعلان برائت سال نهم هجرى به دست آورد، دنبال شود.
• عمید زنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی، ج۱، ص۹۲.