امیر معزی (شعر عاشورایی)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
امیر معزّی نیشابوری، ملکالشعرای برجسته
قرن پنجم و
ششم قمری در دربار
سلجوقیان (
ملکشاه و
سلطان سنجر) بود.
او که پیرو
سبک خراسانی و
شیوه فرخی و
عنصری بود، به داشتن بیانی
ساده، روان و فصیح شهرت دارد.
دیوان او با حدود ۱۹ هزار بیت، علاوه بر ارزش ادبی، به دلیل ثبت وقایع تاریخی و جغرافیایی، منبعی مهم برای شناخت عصر سلجوقیان محسوب میشود.
وی بین سالهای
۵۱۸ تا
۵۲۱ هجری درگذشت.
امیر الشعراء ابو عبد اللّه محمد بن عبد الملک برهانی نیشابوری از شاعران و سخن سرایان قرن پنجم و اوایل قرن ششم ه ق. بود. تخلّص او به «معزّی» به جهت تقرّب وی به دربار
معزّ الدّین ملکشاه بن آلب ارسلان است و ملکشاه او را لقب امیر داد.
پدرش
عبد الملک برهانی بیش از نیم قرن در بهترین دورهی پادشاهی عهد ملکشاه و سلطان سنجر در دستگاه ایشان سمت ملک الشعرایی داشته و به جلالت و عزتی تمام میزیسته است.
معزی به تمام معنی شاعری است با ذوق که کلام او به فصاحت و بلاغت سرآمد گویندگان هم عصر خود شمرده میشده است.
معزی تا سال ۴۸۵ هجری، یعنی تا پایان سلطنت ملکشاه در خدمت آن سلطان بود. پس از وفات او مدتی در
هرات و
نیشابور و
اصفهان سرگرم مدح امرای سلجوقی و غیر سلجوقی بود. و سپس در
خراسان به خدمت سلطان سنجر در آمد و تا پایان عمر در خدمت او میزیست.
وفات او بین سالهای ۵۱۸ تا ۵۲۱ اتفاق افتاده است.
شیوهی شعر معزّی همچون شاعران آن عصر به سبک خراسانی بود و قصایدش از حیث موضوع و الفاظ مانند قصاید فرّخی و عنصری است. خاصیت عمدهی شعر او سادگی است و معانی بسیار را در الفاظ ساده و خالی از تکلّف ادا میکند هم چنین اشارات زیاد تاریخی و جغرافیایی نیز در قصاید او آمده و بسیاری از وقایع عصر سلجوقیان را در قصاید او میتوان یافت.
شمار ابیات موجود در
دیوان معزّی را حدود ۱۹۰۰۰ بیت دانستهاند.
| یافتی برخوان اگر جویی رضای مرتضا | | |
| «لا فتی الاّ علی» بر خواند هردم مصطفا | | |
| | |
| ور همی خواهی که گردی ایمن از «هَلْ مِنْ مَزِیدٍ» | | |
| شرح «یُوفُونَ و یَخٰافُونَ»• یاد کن از «هَلْ اَتیٰ» | | |
| | |
| آن که داماد نبی بود و وصی بود و ولی | | |
| در موالاتش وصیّت نیست شرط اولیا | | |
| | |
| گر علی بعد از سنین بنشست او را زان چه نقص | | |
| هیچ نقصان نامدش بعد از سنیناندر سنا | | |
| | |
| مرتضی را چه زیان گر بود بعد الاختیار | | |
| مصطفی را چه زیان گر بود بعد الانبیاء | | |
| | |
| بود با زهرا و حیدر حجّت پیغمبری | | |
| لاجرم بنشاند پیغمبر سزایی با سزا | | |
| | |
| آن که چون آمد به دستش ذوالفقار جان شکار | | |
| گشت مُعجز در کَفَش چون در کفِ موسی عصا | | |
| | |
| آمد آواز منادی «لا فتی الاّ علی» | | |
| و انگهی «لا سیف الاّ ذوالفقار» آمد ندا | | |
| | |
| و آن دو فرزند عزیزش چون حسین و چون حسن | | |
| هر دواندر کعبهی جود و کرم، رکن و صفا | | |
| | |
| آن یکی کشته به زهر و اهتزا در اهتزا (کذا؟) | | |
| آن یکی گشته پی دفع البلایا در بلا | | |
| | |
| آن یکی را جان ز تن گشته جدااندر حجاز | | |
| وان دگر را سر جدا گشته ز تن در کربلا | | |
| | |
| آن که دادی بوسه بر روی و قفای او رسول | | |
| گرد بر رویش نشست و شمر ملعون در قفا | | |
| | |
| وانکه حیدر گیسوان او نهادی بر دو چشم | | |
| چشم او در آب غرق و گیسواناندر دما | | |
| | |
| روز محشر داد بستاند خدا از قاتلانش | | |
| تو بده داد و مباش از حُبّ مقتولان جدا | | |
| | |
• اشاره به آیه ۷
سوره دهر (انسان)
(یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخٰافُونَ یَوْماً کٰانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً): «که آن بندگان نیکو به عهد و نذر خود وفا میکنند و از قهر خدا در روزی که شر و سختیش همه اهل محشر را فراگیرد میترسند.»
• عناوین دانشنامه شعر عاشورایی، ج۲، ص۷۳۵.