حضرت ام البنین (شعر عاشورایی)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حضرت ام البنین (سلاماللهعلیها)، همسر
امام علی (علیهالسلام) و مادر
عبّاس، عبدالله، جعفر و عثمان، بهعنوان ادیب و شاعر فصیح شناخته میشود؛
پس از شهادت فرزندانش در
کربلا، هر روز با نوهاش عبیدالله به قبرستان
بقیع میرفت و اشعار دلنشین و سوگواریگر درباره واقعه کربلا سرود مینمود، که مردم را به همدردی و گریه مشترک دعوت میکرد.
فاطمه بنت خزام بن خالد بن ربیعة بن عامر بن کلاب، همسر حضرت علی (علیهالسّلام).
پدرش ابو المجل حزام بن خالد، از قبیلهی
بنی کلاب و مادرش لیلی یا ثمامه دختر سهیل بن عامر بن مالک بود.
وی زنی با شرافت، فاضله، عالمه و عابده بود.
آوردهاند که پس از وفات
حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها)، امام علی (علیهالسّلام) با برادرش
عقیل که در نسبشناسی
عرب شهره بود، دربارهی انتخاب همسری که اصیل باشد و فرزندانی دلیر و جنگاور بیاورد مشورت کرد و عقیل،
فاطمه را پیشنهاد کرد که از خانوادهای ریشهدار و دلاور بود
و علی (علیهالسّلام) با وی ازدواج کرد.
نتیجهی این ازدواج چهار پسر بود به نامهای عبّاس، عبد اللّه، جعفر و عثمان. این چهار تن به شجاعت و دلیری مشهور بودند و از اینرو
فاطمه را
ام البنین (مادر پسران) نامیدند.
خود او در یکی از اشعارش به این نکته اشاره دارد.
این چهار تن در کربلا در کنار برادر و پیشوای خود امام حسین (علیهالسّلام) به شهادت رسیدند.
ام البنین در واقعهی کربلا حضور نداشت، اما هنگامیکه کاروان اسرای کربلا وارد
مدینه میشد، کسی خواست خبر شهادت فرزندانش را به او بدهد.
او گفت: از حسین (علیهالسّلام) برایم بگویید.
چون شنید که چهار فرزندش همراه امام (علیهالسّلام) کشته شدهاند، گفت: ای کاش فرزندانم و تمامی آنچه در زمین است فدای حسین میشد و او زنده میماند.
این سخن او را دلیل اخلاص کامل او به اهل بیت و امام حسین (علیهالسّلام) دانستهاند.
آوردهاند که
حضرت زینب (سلاماللهعلیها) پس از ورود به مدینه به دیدار او رفت و شهادت فرزندان او را به وی تعزیت گفت و این از منزلت بلند وی حکایت دارد.
از آن پس
ام البنین هر روز با نوهاش عبید اللّه (فرزند عباس (علیهالسّلام) ) به قبرستان بقیع میرفت و در آنجا اشعاری که خود سروده بود، میخواند و دردمندانه مینالید و میگریست. مردمان بر او گرد میآمدند و با او در گریستن همنوا میشدند. حتّی گفتهاند:
مروان بن حکم نیز میآمد و در آنجا میگریست.
سال وفات او دانسته نیست چنانکه از تاریخ تولد او نیز اطلاعی نداریم.
او را ادیب و شاعری فصیح و اهل فضل و دانش دانستهاند.
| | |
| لا تدعوّنی ویک ام البنین تذکّرینی بلیوث العرین | | |
| | |
| کانت بنون لی ادعی بهم و الیوم اصبحت و لا من بنین | | |
| | |
| اربعة مثل نسور الربیقد و اصلوا الموت بقطع الوتین | | |
| | |
| یا من رای العبّاس کرّ علی جماهیر النقد | | |
| و وراه من ابناء حیدر کلّ لیث ذی لبد | | |
| | |
| | |
۱ - دیگر مرا به کنیهی ام البنین (مادر پسران) مگوئید که مرا به روزگار دیگر پسری نیست.
۲ - روزی فرزندانی داشتم که مرا به نام آنان میخواندند ولی امروز دیگر پسری ندارم.
۳ - چهار فرزند چون شاهبازهای شکاری داشتم که مرگ آنان فرا رسید و رگهای گردنشان را بریدند.
۴ - چه کسی عباس را دید که به گروه پست حمله میکرد.
۵ - در آن هنگام که فرزندان حیدر در کارزار چون شیران در پشت سر وی بودند.
| | |
| انبئت انّ ابنی اصیب براسه مقطوع ید | | |
| ویلی علی شبلی امال براسه ضرب العمد | | |
| لو کان سیفک فی یدیک لما دنا منه احد | | |
| تنازع الخرصان اشلاهم فکلّهم امسی صریعا طعین | | |
| یا لیت شعری اکما اخبروا بانّ عباسا قطیع الوتین | | |
| | |
| | |
۶ - شنیدم در هنگامیکه دستش قطع شده بود، فرقش مورد اصابت قرار گرفته است.
۷ - وای بر من، آیا بر فرق شیر شجاع من عمود فرود آمد و سر او را کج کرد؟
۸ (پسرم) اگر شمشیر در دستت بود، احدی جرات نداشت به تو نزدیک شود.
۹ - آری همگان از طعن نیزه مجروح و بر زمین افتادند.
۱۰-ای کاش میدانستم که چگونه فرزندم عبّاس رگ گردنش قطع شد و به شهادت رسید؟!
• دانشنامه شعر عاشورایی، ج۱، ص۴۴