عشرون (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عِشْرون:
(عِشْرونَ صابِرونَ) عِشْرون: به معنى «بيست» است.
در اين آيه، دستورات نظامى و احكام جهاد اسلامى تعقيب مىشود. خداوند به رسول اكرم (ص) دستور مىدهد كه:
«اى پيامبر! مسلمانان را به جهاد با دشمن تحريص و تشويق كن، هرگاه بيست نفر با استقامت از شما باشند بر دويست نفر غلبه مىكنند...»
(عِشْرونَ صابِرونَ) گرچه تعبير آيه به صورت اخبار از غلبه يک نفر بر ده نفر است، ولى به قرينه آيه بعد كه مىگويد: «هم اكنون خدا اين تكليف را بر شما تخفيف داد» روشن مىشود كه منظور از آن تعيين وظيفه و برنامه و دستور است نه تنها يک خبر ساده و به اين ترتيب مسلمانان نبايد منتظر اين باشند كه از نظر نفرات جنگى با دشمن در يک سطح مساوى قرار گيرند بلكه حتّى اگر عدد آنها يک دهم نفرات دشمن باشد باز وظيفه جهاد بر آنها فرض است.
به موردی از کاربرد
عشرون در
قرآن، اشاره میشود:
(يا أَيُّها النَّبیُّ حَرِّضِ الْمؤْمِنينَ عَلَى الْقِتالِ إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرونَ صابِرونَ يَغْلِبواْ مِئَتَيْنِ وَ إِن يَكُن مِّنكُم مِّئَةٌ يَغْلِبواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذينَ كَفَرواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاّ يَفْقَهونَ) (اى پيامبر! مؤمنان را به جنگ با دشمنان خطرناک برانگيز. هرگاه از شما بيست نفر با استقامت باشند، بر دويست نفر غلبه مىكنند و اگر صد نفر باشند، بر هزار نفر از كسانى كه كافر شدند، پيروز مىگردند؛ چرا كه آنها گروهى هستند كه نمىفهمند.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید:
اينكه فرمود:
(إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرونَ صابِرونَ يَغْلِبوا مِائَتَيْنِ) مقصود از كلمه ماتين دويست نفر از كفار است، هم چنان كه در جمله بعد، كلمه الف را مقيد به كفار نموده و همچنين در جمله
(وَ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ) مقصود صد نفر صابر است كه قبلا كلمه عشرون را مقيد بدان كرده بود و معنايش اين است كه: بيست نفر صابر از شما بر دويست نفر از كسانى كه كافر شدهاند غالب مىشود و صد نفر صابر از شما بر هزار نفر از كسانى كه كافر شدهاند غالب مىآيند و اين غلبه به علت اين است كه كفار مردمى هستند كه نمىفهمند و همين نبودن فهم در كفار و در مقابل، بودن آن در مؤمنان باعث شده كه يک نفر از بيست نفر مؤمن بيشتر از ده نفر از دويست نفر كافر به حساب آيد و بر همين اساس آيه شريفه حكم كلى خود را روى همين حساب برده و مىفرمايد: بيست نفر از مؤمنين بر دويست نفر از كفار غالب مىشوند و سرش اين است كه مؤمنان در هر اقدامى كه مىكنند اقدامشان ناشى از ايمان به خداست و ايمان به خدا نيرويى است كه هيچ نيروى ديگرى معادل آن نبوده و در برابر آن تاب مقاومت نمىآورد، چون به دست آوردن نيروى ايمان مبنى بر فهم صحيح است و همين فهم صحيح صاحبش را به هر خلق و خوى پسنديدهاى متصف مىسازد و او را شجاع و با شهامت و پر جرأت و داراى استقامت و وقار و آرامش قلب و وثوق به خدا بار مىآورد، چنين كسى اطمينان و يقين دارد به اينكه به هر تقدير چه كشته شود و چه بكشد برد با اوست، زيرا در هر دو تقدير پاداشش بهشت است و او در خود مصداقى براى مرگ به آن معنايى كه كفار معتقدند و آن را نابودى مىپندارند نمىبيند.
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «عشرون»، ج۳، ص۱۷۷.