قیامهای ممنوع (فقه سیاسی)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قیامهای ممنوع در روایات
شیعه به حرکتهایی اطلاق میشود که پیش از ظهور
مهدی (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) و با ادعای رهبری یا مهدویت، مردم را به اطاعت از غیر امام حق فرا میخوانند.
روایات این باب به پنج دسته تقسیم میشود:
• محکومیت قیامهای مدعی مهدویت؛
• خبر از شکست قیامهای شتابزده؛
• نهی از پیروی حرکتهای غیرمنسوب به اهلبیت؛
• توصیه به انتظار علائم ظهور، پرهیز از تعجیل و تأکید بر صبر تا زمان مناسب.
با جمعبندی این روایات، قیامهایی که بدون اذن امام، با داعیه امامت یا مهدویت یا بدون سنجش شرایط انجام شود، مردود دانسته میشود.
در مقابل، روایات متعددی نیز قیامهای حقطلبانه مانند
قیام زید بن علی را تأیید میکنند و نشان میدهند که نهی روایات ناظر به نفی مطلق حرکت سیاسی نیست، بلکه به مقابله با مدعیان باطل یا اقدامهای بیثمر مربوط است.
منظور از قيامهاى ممنوع، قيامهايى است كه محكوم به طاغوتى بودن هستند و برافراشتن پرچمدارى آنها منع شده است.
رواياتى كه
مرحوم شیخ حر عاملی در
وسائل الشیعه و
مرحوم محدث نوری در
مستدرک الوسائل در كتاب «
جهاد» تحت عنوان «حكم الخروج بالسيف قبل قيام القائم (علیهالسلام)»، نقل كردهاند از نظر مضمون متفاوت و به چند گروه قابل تقسيم است:
رواياتى كه به طور مطلق و عام هرنوع قيامى را و برافراشتن پرچمى را قبل از قيام
حضرت حجت (علیهالسلام) محكوم مىكند و پرچمدار آن را
طاغوت مىنامد
و در موردى پرستش كننده غير
خدا معرفى مىكند.
ولى بايد توجه داشت كه به لحاظ اصل مناسبت حكم و موضوع كه در فهم معانى روايات به عنوان يک قرينه مورد استفاده و استناد قرارگرفته است.
قيامكننده و پرچمدارى محكوم به طاغوت بودن و پرستنده غيرخداست كه مردم را به سوى خويش و فرمانبردارى از خود و راه غير از راه خدا، رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و
اهل بیت (علیهمالسلام) فراخواند.
دعوت او تناسبى با دعوت طواغيت، پرستندههاى غير خدا، رهروان راه عناد با رسول خدا و اهل بيتش داشته باشد.
اما اگر چنين قيام و يا پرچمى براى مبارزه با طاغوت - آن طور كه
قرآن و
سنت بيان كرده - و استقرار حاكميت خدا، پرستش حق و اطاعت از رسول خدا و اهلبيتش باشد، بدون ترديد مشمول اين احاديث نخواهد بود.
با دقت در مضمون اين احاديث معلوم مىشود كه منظور امام (علیهالسلام) از قيامها و پرچمهاى كه محكوم به طاغوتى بودن هستند آن نوع قيامها و پرچمهايى است كه تحت عنوان مهدى موعود و با ادعاى مهدويت باشد.
اگر اعتقاد
کیسانیه و برخى پيشنهادهايى كه از طرف بعضى از اصحاب ائمه (علیهمالسلام) مبنى بر قيام به آن سروران داده مىشد
مورد مطالعه قرار گيرد، جاى ترديدى باقى نخواهد ماند كه اين روايات قيامهايى را محكوم مىكند كه به عنوان مهدويت و به نام قائم آل محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) انجام مىشد.
ائمه (علیهمالسلام) تأكيد مىكردند كه حضرت مهدى (علیهالسلام) با نام و نشان خاص، علائم و تمهيدات بسيار قيام خواهد كرد.
رواياتى كه مفاد آن خبر از شكست قيامهايى است كه قبل از ظهور حضرت حجت (علیهالسلام) به وقوع مىپيوندد.
با اين روايات اگر به طور غيرمستقيم قيامهايى را كه به منظور استقرار
عدالت و حكومت حق برپا مىشود محكوم نمائيم بىشک در مورد قيام
امام حسین (علیهالسلام) دچار تناقضگويى خواهيم شد.
از سوى ديگر بسيارى از قيامهاى شكست خورده، مانند
قیام زید و يحيى مورد تجليل ائمه (علیهمالسلام) قرار گرفته است.
از آنان به عنوان شهداى راه حق نام برده شده است و اصولا رواياتى كه از پيامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در مورد آينده
امیرالمؤمنین،
امام حسن و امام حسين (عليهمالسلام) آمده هيچگاه به عنوان دليل بر مخالفت با قيام اين امامان استفاده نشده است.
بسيارى از پژوهشگران اسلامى اين احاديث را حمل بر ارشاد كرده و رهنمودى دانستهاند كه ائمه (علیهمالسلام) براى جلوگيرى از مشاركت يارانشان در فتنهها، درگيریهاى بىثمر و احيانا مضربه حركت واقعى ائمه (علیهمالسلام) و افتادن در معركههاى نافرجام بيان مىكردند.
رواياتى كه از مشاركت
شیعیان در قيام كسانى كه از ائمه اهلبيت (علیهمالسلام) پيروى نمىكنند، نهى كرده است.
يكى از اين روايات را كه
مرحوم کلینی در
روضه کافی و
مرحوم شیخ صدوق در
علل الشرایع به تفصيل نقل كرده است.
گوياترين
حدیث در زمينه تفسير قيامهاى قبل از قيام حضرت مهدى (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) است.
در اين حديث
امام صادق (علیهالسلام) به صراحت اعلام مىدارد كه روى سخن شخصى است كه مرضى اهل بيت (علیهمالسلام) نيست و او كه امروز ياورى ندارد، از ما تبعيت نمىكند تا جه رسد به روزى كه پرچمها براى او بسته شود؟
او امروز شما را به چه كسى دعوت مىكند؟ آيا شما را به مرضى از خاندان پيامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) دعوت مىكند؟ ما شما را شاهد مىگيريم كه راضى نيستيم.
امام توضيح مىدهد: نگوييد زيد خروج كرده است زيرا زيد عالم و راستگو بود و هرگز شما را به سوى خود و امامت خود دعوت نكرد و اگر موفق و پيروز مىشد، به وعده خود وفا مىنمود.
به علاوه قيام زيد تنها براى دفع و نقض قدرت حاكم و ستمگر بود؛ هدف وى از خروج، درهم شكستن سلطنت و حاكميت طاغوتى بود كه از همه امكانات براى استقرار حاكميت خود سود برده بود.
اين نوع قيام با قيام كسی كه به داعيه رهبرى و براى به دست گرفتن قدرت و به اطاعت كشاندن مردم از راه اهل بيت (علیهمالسلام) سرپيچى مىكند، فرق دارد.
مفاد اين نوع روايات به وضوح آن است كه اگر قيام براى از بين بردن قدرت و حاكميت طواغيت باشد و براى دعوت به امامت اهلبيت (علیهمالسلام) و استقرار حاكميت و اطاعت از خدا از راه
امامت - آن گونه كه زيد عملكرد - انجام پذيرد، بدون اشكال است.
رواياتى كه مفاد آن انتظار فرج، ملازمت خانه و مترصد وقوع علائم ظهور بودن و منع از مشاركت در هر قيامى است كه قبل از تحقق اين علائم باشد.
در اين روايات علائم ظهور حضرت مهدى (علیهالسلام) بيان شده و كمک به هر نوع قيامى حتى اگر از طرف اهلبيت هم باشد، قبل از وقوع اين علائم، محكوم شده است.
اين روايت به صراحت قيامى را مطرح مىكند كه مربوط به قيام حضرت مهدى (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) است و شيعيان را از عجله كردن و هر قيامى را به عنوان قيام موعود تلقى كردن، بازمىدارد.
اما قيامهايى كه از طرف فقها به منظور آمادهسازى براى قيام حضرت مهدى (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) صورت مىگيرد، در اين احاديث مورد نظر نبوده است.
رواياتى كه در زمينه اكتفا به نيت
جهاد كردن و منتظر امر امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) بودن، وارد شده است.
مفاد آن اين است كه نبايد از امام (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) جلوتر افتاد و كار را قبل از هنگام مناسب آغاز نمود.
مؤمن بايد خويشتن را در بند اراده خدا بكشاند و درصدد شكستن قدرتى كه هنوز عمرش پايان نيافته است، برنيايد و همواره صبر كند.
مفاد اين احاديث هم مانند روايات قبلى نهى از تعجيل است كه نبايد هر قيامى را به عنوان قيام موعود پنداشت و نسنجيده در فتنهها مشاركت كرد و به مناديانى چون ابومسلم خراسانى پاسخ مثبت داد. (امام صادق (علیهالسلام) در پاسخ نامه ابومسلم، فرمود نامه تو جواب ندارد!)
با تحليل مفاد اين پنج دسته از روايات كه در زمينه قيامهاى قبل از قيام موعود وارد شده، مىتوان به نتايج كلى زير دست يافت:
الف - به مدعيان رهبرى و امامت كه بدون اذن امام (علیهالسلام) قيام مىكنند و مردم را به اطاعت از خود نه خدا، پيامبر و امام دعوت مىكنند، نبايد كمک كرد؛
ب - هر قيامى كه مدعى عنوان مهدويت و قيام موعود حضرت مهدى (علیهالسلام) باشد، محكوم است؛
ج - قيامهايى كه بدون بررسى شرايط و زمينههاى موفقيت به كارى كور و نافرجام دست مىزنند، محكوم به شكست است گرچه هدف قيام، نفس قيام مقدس و قابل ستايش باشد؛
د - در شرايطى كه امكان قيام نيست و علائم ظهور به وقوع نپيوسته است بايد به نيت جهاد و حالت انتظار بود و همين نيت و حالت نيز جهاد در راه خداست؛
ه - عمل شخصيتهايى چون زيد در فرهنگ سياسى اهل بيت (علیهمالسلام) مقدس و جهاد در راه خدا شمرده مىشود ولى نبايد آن را با عمل مدعيان امامت و مهدويت اشتباه كرد.
در كنار رواياتى كه درگذشته نقل شد بايد به رواياتى نيز توجه كرد كه در آن بسيارى از حركتهاى سياسى و قيامهاى نظامى مورد تأييد و ستايش قرارگرفته است.
اين روايات به نوبه خود مىتواند تفسيرى بر روايات گذشته باشد و نيز با مقايسه آنها مىتوان به مطلق نبودن رد حركتهاى سياسى و نظامى از طرف ائمه (علیهمالسلام) و نيز قبول آنها پى برد.
در هر حركت سياسى و نظامى بايد اهداف، شيوهها، نتايج، خصوصيات رهبرى و مشخصات كلى حاميان به دقت بررسى شود، تا بتوان قبول و يا رد آن حركت را در رابطه با راه و شيوه تفكر سياسى اهل بيت (علیهمالسلام) به دست آورد.
يكى از اين حركتها انقلاب اسلامى ايران به رهبرى
حضرت امام خمینی (قدسسره)، تأسيس جمهورى اسلامى و تداوم آن، تلاش در استقرار، گسترش و تعميم آن تا ظهور حضرت مهدى (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) است كه بايد در مقايسه با اين روايات، حكم آن را استنتاج كرد.
اكنون قبل از هرگونه پيشداورى، بخشى از اين روايات را كه در زمينه تأييد حركتهاى سياسى و نظامى عصر ائمه (علیهمالسلام) آمده، نقل مىكنيم و آنگاه در مقايسه با روايات گذشته مفاد آن را بررسى مىكنيم:
۱. رواياتى كه در تأييد قيام زيد بن على وارد شده كه او براى شكستن قدرت منسجم طاغوت بپاخاسته بود
و او از شهداست.
روز قيامت وى و يارانش در حالى كه بر گردههاى مردم سوارند، به سوى بهشت رهسپار مىشوند؛
۲. اين سخن على (عليهالسلام) را كه فرمود:
«ليقوم عند ذلك رجل منا اهلالبيت فانصروه فانه داع الى الحق» بسيارى حمل بر قيام زيد بن على كردهاند.
در چنين شرايطى يكى از مردان خاندان ما قيام مىكند، او را يارى دهيد، زيرا او به حق دعوت مىكند؛
۳. رواياتى كه نشان مىدهد ائمه (علیهمالسلام) به كسانى كه در عصرشان برعليه طواغيت زمان قيام مىكردند، كمك مالى مىكردند. امام صادق (عليهالسلام) دراينباره فرمود:
«لوددت ان الخارجى من آل محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و على نفقة عياله»، يعنى دوست داشتم بپا شونده از آل محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) خروج كند، من مخارج خانواده او را تقبل نمايم؛
۴. محمد بن ادريس، فقيه معروف در كتاب سرائر از صحيح سيارى نقل مىكند: مردى در حضور امام صادق (علیهمالسلام) سخن از قيام به ميان آورد و از خروج كسانى كه از دوستداران اهل بيت قيام مىكنند، سئوال كرد و حضرت فرمود: لا زال انا و شيعتى بخير ما خرج الخارجى من آل محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مادامی كه افرادى از آل پيامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) خروج كنند من و شيعيان من در خير و سلامت هستيم.
•
زنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی، ج۲، ص۴۱۴-۴۱۵.