وَ المثل الأعْلی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
وَ المثل الاعْلی
و نمونه برتر ...
فراز وَ المثل الاعْلی در زیارت جامعه کبیره، اهل بیت (علیهمالسّلام) را به عنوان نمونه برتر معرفی میکند. به این اعتبار، تمام امامان (علیهمالسّلام)، ذات مقدّس واحدی هستند که مَثَل اعلای حقّاند. امام، مطیعترین انسانها در برابر خداوند است و خدا نیز او را «مَثَل» خود در روی زمین قرار داده تا نمایانگر دانش، عزّت، عظمت و سایر اوصاف الهی در روی زمین باشد.
المَثَل: نمونه، الگو، سخن، صفت، حجّت، برهان. «
مَثَل الشیء: صفته؛ الشیء الّذی یُضْرَبُ لشیء مَثلاً».
الاعْلی: برتر، بلندتر، بزرگ تر. «
علا: عُلوّ کلّ شیء: ارفعه...».
واژه «المثل» را در این عبارت، میتوان «
المَثَل» و یا «
المُثُل» خواند؛ زیرا مُثُل، جمع «مَثَل» است و با این بخش «زیارت جامعه» (که همه صفات به صیغه جمع آمده است)، سازگاری دارد؛ امّا نمیتوان آن را پذیرفت؛ زیرا در این صورت، «
العُلْیا» باید، صفتِ «
المُثُل» میشد؛ ولی در متن موجود، «
الاعْلی»، صفت آن است که از نظر نحوی، تطابق
صفت و
موصوف با «
المَثَل»، محقّق میشود. از سویی، «
المَثَل الاعْلی»،
تلمیح زیبایی به آیه
(وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْاَعْلَی) دارد و به این اعتبار، تمام امامان (علیهمالسّلام)، ذات مقدّس واحدی هستند که مَثَل اعلای حقّاند و بنا بر همین قاعده، «
کَهْفِ الوَری» و «
الدَّعْوَة الحُسْنی» (که آن دو نیز مفرد هستند) تمام پیشوایان معصوم (علیهمالسّلام) را در برمی گیرند.
قرآن کریم، مَثَل اَعلا را برای خداوند، ثابت میداند:
(وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْاَعْلَی) «و صفتِ والا
[و برتر
] برای خداست». در حالی که مِثل و مانند را از پروردگار، نفی میکند و همانندی را برای خداوند، نمیپذیرد:
(لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ) «چیزی همانند او نیست».
بنابراین، خداوند، مِثل ندارد؛ امّا مَثَل دارد. واژه شناسان، مَثَل را به معنای
صفت، نمونه و حجّت میدانند و برخی مفسّران معتقدند که معنای اصلی «مَثَل»، صفت است و مَثَلهای معروف نیز از آن رو مَثَل نامیده میشوند که در زبانهای مختلف، صفتی مشهور میگردد و در هر جای مناسب و مشابهی به کار میرود.
بدینسان، مَثَل اَعلا در آیه
(وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْاَعْلَی)، به
صفات کمالی خداوند، مانند:
حیات،
علم،
قدرت،
عزّت و عظمت، اشاره میکند که در میان بندگان، به گونهای ناقص وجود دارد؛ ولی در بالاترین مرتبه و بهگونهای کامل و انحصاری برای خداوند، ثابت است.
برای نمونه، کسی که به صفتِ
علم مزیّن میشود، عالِم نامیده میشود؛ ولی دانش او در برابر مجهولاتش، بسیار اندک است. بسیاری از علوم امروزی، در گذشته مجهول بوده است و همین سیرِ کشف مجهولات، نشان میدهد که دانش بشر، ناقص است و به سوی کمال حرکت میکند؛ امّا
علمِ خداوند، بی نهایت است و برای آن، حدّ و مرزی نیست و در دانش بی نهایت او،
جَهل، راه ندارد. بنابراین، اگر چه هر دانشمندی عالم است؛ ولی صفتِ برتر علم، از آنِ خداست.
خداوند، برای آنکه صفات خود را در روی زمین نشان دهد، از بندگانش میخواهد که مطیعِ او باشند. طبق نقلی، در
حدیث قدسی آمده است:
«عَبدی! اطِعنی اَجعَلکَ مَثَلی.» بنده من! مرا فرمان ببر تا تو را همانند خود، قرار دهم. از همین روایت، میتوان رابطه «مَثَل اَعلا» با
اهل بیت (علیهمالسّلام) را دریافت؛ زیرا امام، مطیعترین انسانها در برابر خداوند است و خدا نیز او را «مَثَل» خود در روی زمین قرار داده تا نمایانگر دانش، عزّت، عظمت و سایر
اوصاف الهی در روی زمین باشد.
باید دانست که آفریدگار،
کمالِ انسان را مینمایاند و هموست که مسیر تکامل را در فرمانبری از خود، قرار داده است و هراندازه که فرامین خدا، اطاعت گردد و نواهی او ترک شود، افق تکامل، نمایانتر خواهد شد و
مقام خلیفة اللّهی (که همان جانشینی خداست)، در فراسوی افق معهود، مشهود است و بدینسان، آدمی، مظهر اسما و صفات حق میگردد و خداگونه عمل میکند و این، مقامی است که حق به او میبخشد. بنا به نقلی، در حدیثی قدسی آمده:
«یَابنَ آدَمَ! انا حَیٌّ لا اَموتُ، اطِعنی فیما امَرتُکَ اَجعَلکَ حَیّا لا تَموتُ. یابنَ آدَم! انا اقولُ لِلشَّیءِ: کُن، فَیکونُ. اطِعنی فیما امَرْتُکَ اجعَلکَ تَقُولُ لِلشَّی ءِ: کُن فَیَکُونُ.» ای فرزند آدم! من، زندهای هستم که نمیمیرم. از فرمانهای من اطاعت کن تا تو را زندهای قرار دهم که
[هرگز
] نمیری. ای فرزند آدم! من به هر چه بگویم: «هست شو!»، هست میشود. از فرمانهای من اطاعت کن تا تو را چنان قرار دهم که به هر چه بگویی: «هست شو!»، هست شود.
ثمره اطاعت همیشگی از خدا، فانی شدن
اراده انسان در
اراده الهی است و آدمی، وقتی
حقیقتِ بندگی را به جای آورد، ارادهای جز اراده خدا ندارد و همانی را میخواهد که خدا بخواهد و گوش و چشم و زبان او، همگی گوش و چشم و زبان الهی را تجلّی میبخشد و این مقام، رهاورد اوج
تقرّب به خداست که در حدیثی استوارْ سند، مشهور به «
حدیث قُرب نوافل» از پیامبر رحمت، چنین آمده است که خدای سبحان فرمود:
«ما تَقَرَّبَ الیَّ عَبدٌ بِشَی ءٍ احَبُّ الَیَّ مِمَّا افتَرَضتُ عَلَیهِ وَ انَّه لَیَتَقرَّبُ الَیَّ بِالنّافِلَةِ حتّی اُحِبَّهُ فَاذا احبَبتُهُ کُنتُ سَمعَهُ الّذی یَسمَعُ بِهِ، وَ بَصَرَه الَّذی یُبصِرُ بِهِ، وَ لِسانَهُ الَّذی یَنطِقُ بِهِ، وَ یَدَهُ الَّتی یَبطِشُ بها، ان دَعانی اجَبتُهُ وَ ان سَاَلَنی اعطَیتُهُ.» هیچ بندهای با وسیلهای که نزد من محبوبتر از آنچه بر او
واجب کردهام، باشد، به من نزدیک نشد. همانا او با
مستحبّات به من نزدیک میشود، تا آنجا که او را دوست بدارم، و چون دوستش بدارم، گوش او، میشوم که با آن بشنود و چشم او میشوم که با آن ببیند و زبان او میشوم که با آن سخن بگوید و دست او میشوم که با آن ضربه بزند. اگر مرا بخواند، پاسخش را میدهم و اگر از من خواهشی کند، به او میدهم.
حدیث قرب نوافل، نه تنها مَثَل خدا را بر روی زمین معرّفی میکند، بلکه نمونه خدا شدن را ممکن هم میداند؛ یعنی:
رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند •••• بنگر که تا چه حدّ است مقام آدمیّت.
و چنین انسانی به میزان مجاهدت خود، مظهر اسما و صفات الهی میشود و اراده او، همان
مشیّت الهی خواهد بود و خداگونه، عمل میکند. این همه، ویژگی مَثَل خداست، نه مَثَل اعلای او که شرحش خواهد آمد.
مَثَل اعلای الهی و برترین مَثَل او، کسانیاند که مظهر تامّ اسما و صفات الهی هستند و عبارتاند از:
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و اهل بیت او، چنان که از پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت شده که فرمود:
«نَحنُ کَلِمَةُ التَّقوی وَ سَبِیلُ الهُدی وَ المَثَلُ الاعلی.» ما
[خاندان
]، کلمه
تقوا،
راه هدایت و نمونه برتر هستیم.
در سخنی دیگر، پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به
امام علی (علیهالسّلام) فرموده است:
«انتَ حُجَّةُ اللّه ِ، وَ انتَ بابُ اللّه ِ، وَ انتَ الطَّرِیقُ الَی اللّه، وَ انتَ النَّبَاُ العَظِیمُ، وَ انتَ الصِّراطُ المُستَقِیمُ، وَ انتَ المَثَلُ الاعْلی.» تو، حجّت خدایی. تو، درِ
[به سوی
] خدایی. تو، تنها راه رسیدن به خدایی. تو، خبر بزرگ هستی. تو، راه راستی. تو، نمونه برتری.
آنچه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بیان کرده، ترجمانی از آیه شریف
(وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ الْاَعْلَی) است و در حقیقت، علی (علیهالسّلام) به عنوان والاترین
خلیفه الهی معرّفی شده است و امامان (علیهمالسّلام) (که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آنان را جانشین خود میداند)، نیز چنیناند.
بنابراین، آنچه در «زیارت جامعه» آمده، بیان همان آیه شریفی است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آن را تبیین فرموده و پیشوایان معصوم را به عنوان برترین نمونه و والاترین مَثَل الهی شناسانده است. در این ویژگی، برای آنان، شریکی نیست. البته راهِ مَثَل اعلا شدن، برای همگان گشوده است تا هر کس بتواند، به آنان نزدیکتر شود و بهره بیشتری ببرد. امیرمؤمنان (علیهالسّلام)، فرموده است:
«انَّکُم لا تَقدِرونَ عَلی ذلِکَ وَ لکِن اعِینونی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدادٍ.» شما نمیتوانید چنین باشید؛ امّا مرا در پارسایی و کوشش و پاکدامنی و درستکاری، یاری دهید.
ری شهری، محمد، تفسیر قرآن ناطق، ص۱۸۱-۱۸۵.