• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

کیکاوس

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




جدید
کیکاووس بن اسکندر دیلمی (۴۱۲ ـ زنده در ۴۷۵ هـ.ق) از شاهزادگان خاندان زیاری و فردی نظامی، دانشمند و عارف بود.
خانواده وی در قرن چهارم و پنجم در مناطق مختلف شمال ایران حکمرانی داشتند.
جد او، شمس‌المعالی قابوس، مردی بخشنده و فاضل بود که به علما توجه داشت.
در مورد فرمانروایی ایشان، نظرات متفاوتی وجود دارد، برخی معتقدند که وی و پسرش هرگز به حکومت نرسیدند.
او مدت‌ها در دستگاه‌های مختلف مانند دستگاه سلطان مودودبن مسعود غزنوی و حکمرانی در گنجه حضور داشت.
وی لقب عنصرالمعالی را از خلیفه وقت دریافت کرده و لوای حکمرانی جرجان را برافراشته بود.
قابوس‌نامه مهم‌ترین اثر اوست که در آن به نصیحت فرزندش و حکمت‌های زندگی پرداخته است.
ایشان در سفرهای مختلفی مانند جنگ با رومیان و سفر حج به فعالیت پرداخت.
او تا سال ۴۷۵ (هجری قمری) زنده بود.



عنصر المعالی کیکاووس بن اسکندر بن منوچهر بن قابوس دیلمی طبری گیلانی یکی از شاهزادگان خاندان زیاری و فردی نظامی، دانشمند و عارف بود که در سال ۴۱۲(هجری قمری) به دنیا آمد.
این خانواده در قرن چهارم و پنجم در شمال ایران، به ویژه در گرگان، طبرستان، گیلان، دیلمستان، رویان، قومس، ری و جبال حکمرانی داشتند. بیشتر افراد این خاندان اهل علم و فضیلت بودند.
[۱] نفیسی، سعید، مقدمه قابوس نامه، ص۱۳.

جدش شمس المعالی قابوس نیز مردی بخشنده و فاضل بود. به علما و دانشمندان توجه بسیاری داشت؛ به همین دلیل بیشتر اوقات فضلا و شعرا در دربار او جمع بودند.
وی مانند پدرش دوست‌دار علم و دانش بود و در تربیت و تقویت دانشمندان و شعرا تلاش فراوانی می‌کرد.
[۲] گرانویل براون، ادوارد، لباب الالباب، ص۳۱.

همسر ایشان دختر سلطان محمود غزنوی بود.
[۳] نفیسی، سعید، مقدمه قابوس نامه، ص۱۴.



درباره فرمانروایی دیلمی و پسرش گیلان‌شاه آرای متفاوتی وجود دارد.
برخی معتقدند وی و پسرش هرگز به قدرت و حکومت نرسیدند؛ زیرا کیکاووس مدت بسیاری بیرون از منطقه خود به سر برد؛ چنان‌که مدت هشت سال در دستگاه سلطان مودود بن مسعود غزنوی (۴۳۲ ـ ۴۴۱ هـ.ق) سپری کرده است.
[۴] نفیسی، سعید، مقدمه قابوس نامه، ص۱۴.

ظاهراً با او در سال ۴۳۴ (هجری قمری) به جنگ در هندوستان رفته است.
[۵] صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۲، ص۸۹۹.

بعد از آن مدتی در گنجه نزد ابوالسوار شاور بن فضل (فضلون) پادشاه شدادی (۴۲۲ ـ ۴۵۹ هـ.ق) به‌سر برد و ظاهراً در سال ۴۳۵ (هجری قمری) با وی به جنگ رومیان رفت.
[۶] نفیسی، سعید، مقدمه قابوس نامه، ص۱۵.

مدتی را نیز در زمان خلیفه القائم (۴۴۲ ـ ۴۴۷ هـ.ق) در سفر حج گذرانده و این‌ها همه دلیل بر این است که وی از اشتغالات سلطنتی و مملکتی فارغ بوده است.
[۷] صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۲، ص۸۹۹.

او به‌هیچ وجه عنوان پادشاهی نداشته است؛ زیرا قابل قبول نیست کسی خودش قدرت یا امارتی داشته باشد، ولی در رکاب پادشاهان دیگر در گنجه یا هندوستان مشغول جنگ باشد و ندیم پادشاه دیگری باشد، بلکه فقط به عنوان امیرزادگان و مقتدران محلی، دستگاه و امارت گونه ای داشته‌اند.
[۸] نفیسی، سعید، مقدمه قابوس نامه، ص۱۵.

عده‌ای دیگر معتقدنداو و پسرش گیلان‌شاه هر دو به ریاست و حکومت رسیده‌اند، ولی محدوده قلمرو آن‌ها به قسمتی از طبرستان یا همان کوهستانات محدود بوده است و در سایه قدرت سلجوقیان فرمانروایی می‌کردند.
همچنین دوران ندیمی وی در دستگاه مودود بن مسعود مربوط به روزگار جوانی وی و پیش از پنجاه سالگی او بوده است؛ یعنی قبل از این‌که خود در سال ۴۴۱ (هجری قمری) به امارت و حکمرانی رسیده باشد.
در باب تعلیم راه‌های گوناگون کسب معیشت گفته است: « که در آن روزگار فرزندان خاصه و بزرگان مانند فرزندان عامه، پیشه‌های مختلف یاد می‌گرفتند و اگرچه به آن‌ها هیچ احتیاجی نداشتند ». دلیل این امر را نیز این گونه بیان می‌کند: « اگر فرزندان مردمان خاصه صد پیشه دانند، چون به کسب نکنند، همه هنر است و هنر یک روز به‌برآید ».
[۱۰] خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب‌السیر، ج۲، ص۴۴۱.

برخی معتقدند وی لقب عنصرالمعالی را از خلیفه وقت القائم دریافت داشته و مدت‌ها لوای حکمرانی جرجان را برافراشته بود، اما در زمان سلطنت شهاب‌الدوله ابوسعد مسعود (۴۲ ـ ۴۳۲ هـ.ق) و مودود پسر سلطان مسعود غزنوی (۴۳۲ ـ ۴۴۱ هـ.ق) متوجه آخرت شد، به‌همین علت از دنیا و تعلقات دنیایی روی برگردانده و به عبادت و تحصیل علم روی آورد و به مقامات عالی دست یافت.
او عاقبت هم برای جهاد به سوی شمیرانات رفت و به همراهی امیرابوالسوار حکمران گنجه و اران به جنگ مسیحیان گرجستان پرداخت.
[۱۱] هدایت، رضا‌قلی خان، مجمع الفصحاء، ج۱، ص۱۰۹.




گیلانی دارای آثاری است که عبارتند از:
• دیوان شعر؛
[۱۲] تفضلی، آذر و فضائلی جوان، مهین، فرهنگ بزرگان اسلام و ایران،

• کتاب قابوس‌نامه در نصیحت فرزندش گیلان شاه می‌باشد.


گرچه نام کتاب ابتدا قابوس‌نامه نبوده است و مؤلف خود آن را نصیحت‌نامه، نامیده است، باید اسم حقیقی آن نصیحت‌نامه باشد، ولی همواره به قابوس‌نامه شهرت داشته است.
[۱۳] نفیسی، سعید، مقدمه قابوس نامه، ص۱۷.
عنصرالمعالی قابوس نامه را در ۴۴ باب تنظیم کرده است.
[۱۴] هدایت، رضا‌قلی خان، مجمع الفصحاء، ج۱، ص۱۰۹.

چنان‌که از مطالب قابوس نامه به صراحت آشکار است، کیکاووس مردی دانشمند و مطلع از غالب فنون زمان خود بوده و همین وسعت اطلاعات باعث شده بود بتواند در قابوس‌نامه در مباحث گوناگون وارد شود و مقدمات غالب فنون را با بیانی ساده و روشن بیان کند. وی این کتاب را با این نیت نوشته بود که اگر فرزندش بعد از او امارت را حفظ کند یا مجبور به کارهای دیگر شود، چگونه از عهده انجام آن‌ها برآید.
همچنین به قصد تربیت فرزندش همه رسوم اعم از لشکرکشی، مملکت داری، اجتماعی، علوم و فنون متداول زمان خود را مورد بحث قرار داده است؛ به همین دلیل کتاب وی، حاوی اطلاعات ذی قیمت و متنوعی در مسائل گوناگون مربوط به فرهنگ و آداب و عادات ایران در قرن پنجم گردیده است.
[۱۵] صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۲، ص۹۰۰.

علاوه بر این‌که مباحث کتاب دال بر این است وی در انشای عروض،پزشکی، نجوم، موسیقی، فنون سواری و سپاهی و مملکت داری توانایی تام داشته است،
حاوی اطلاعات خوبی در مورد تاریخ گذشته ایران، اسلام و تاریخ زمان خودش می‌باشد و نشان می‌دهد کیکاووس علما و شعرای بزرگ زمان خودش را می‌شناخته و از آثار آنان مطلع بوده است.
[۱۶] نفیسی، سعید، مقدمه قابوس‌نامه، ص۱۴.

روش انشایی وی در این کتاب، همان نثر مرسل فارسی است که در قرن چهارم و پنجم معمول نویسندگان بوده است. هرچند قابوس نامه تقریباً همعصر سیاستنامه نظام الملک است، به دلیل آوردن اصطلاحات، تعبیرات و ترکیبات به صورتی که در زبان فارسی اوایل قرن پنجم معمول بوده است، کهنه تر به نظر می رسد.
[۱۷] صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۲، ص۹۰۰.

یکی از ویژگی های مهم کتاب، صراحت بیان و صدق لهجه مؤلف آن است که بنا به گفته خودش در پنجاه سالگی توبه کرده است.
[۱۸] نفیسی، سعید، مقدمه قابوس‌نامه، ص۱۴.

وی به زبان فارسی و طبری اشعاری متوسط می سروده۲۳ که قسمت هایی از آن را در قابوس نامه ذکر کرده است؛
[۱۹] زیاری، کیکاووس بن اسکندر، قابوس‌نامه، ص۵۰، ۶۹، ۱۰۶، ۱۰۸، ۱۰۹ و ۱۱۱.
اما بااین حال نثرش نسبت به شعرش بهتر است.
[۲۰] نفیسی، سعید، مقدمه قابوس‌نامه، ص۱۹.

قابوس‌نامه ابتدا در سال ۱۲۸۵ در تهران به تصحیح رضاقلی هدایت چاپ شد، بعد از آن هم به انگلیسی و عربی ترجمه شده و بارها در ایران و خارج از ایران به چاپ رسیده است. ref>نفیسی، سعید، مقدمه قابوس‌نامه، ص۲۳.


گرچه برخی وفات او را سال ۴۶۲ (هجری قمری) دانسته‌اند. بدون تردید تا سال ۴۷۵ (هجری قمری) که شروع به نوشتن کتابش نموده، زنده بوده است.
برخی با استناد به اشعاری از مسعود سعد سلمان
[۲۴] سلمان، مسعود بن سعد، دیوان مسعود سعد سلمان، ص۵۶.
که در دربار امیر شیرزاد بن مسعود بن ابراهیم غزنوی (که از سال ۴۹۲ ـ ۵۰۸ هـ.ق حکمران هندوستان بوده است) در مدح شجاعت، جوانمردی و شاعری امیرکیکاووس نامی سروده شده است، معتقدند عنصرالمعالی تا اواخر قرن پنجم یعنی بعد از حدود سال ۴۹۲ (هجری قمری) یا اوایل قرن ششم و پیش از حدود سال ۵۰۸ (هجری قمری) زنده بوده است.
[۲۵] صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۲، ص۸۹۹.

کیکاوس تا سال ۴۷۵ (هجری قمری) زنده بود.
(دیگر منابع:
[۲۶] خیام‌پور، عبدالرسول، فرهنگ سخنوران، ج۱، ص۷۶۰.
[۲۷] حسین صبا، محمد مظفر، تذکره روز روشن، ص ۶۸۷.
[۲۸] دهخدا، علی‌اکبر، لغت نامه دهخدا، ص۱۰۱ و ۱۴۷۱.
)

۱. نفیسی، سعید، مقدمه قابوس نامه، ص۱۳.
۲. گرانویل براون، ادوارد، لباب الالباب، ص۳۱.
۳. نفیسی، سعید، مقدمه قابوس نامه، ص۱۴.
۴. نفیسی، سعید، مقدمه قابوس نامه، ص۱۴.
۵. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۲، ص۸۹۹.
۶. نفیسی، سعید، مقدمه قابوس نامه، ص۱۵.
۷. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۲، ص۸۹۹.
۸. نفیسی، سعید، مقدمه قابوس نامه، ص۱۵.
۹. کاتب، محمد بن حسن، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۳۲۴.    
۱۰. خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب‌السیر، ج۲، ص۴۴۱.
۱۱. هدایت، رضا‌قلی خان، مجمع الفصحاء، ج۱، ص۱۰۹.
۱۲. تفضلی، آذر و فضائلی جوان، مهین، فرهنگ بزرگان اسلام و ایران،
۱۳. نفیسی، سعید، مقدمه قابوس نامه، ص۱۷.
۱۴. هدایت، رضا‌قلی خان، مجمع الفصحاء، ج۱، ص۱۰۹.
۱۵. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۲، ص۹۰۰.
۱۶. نفیسی، سعید، مقدمه قابوس‌نامه، ص۱۴.
۱۷. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۲، ص۹۰۰.
۱۸. نفیسی، سعید، مقدمه قابوس‌نامه، ص۱۴.
۱۹. زیاری، کیکاووس بن اسکندر، قابوس‌نامه، ص۵۰، ۶۹، ۱۰۶، ۱۰۸، ۱۰۹ و ۱۱۱.
۲۰. نفیسی، سعید، مقدمه قابوس‌نامه، ص۱۹.
۲۱. آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه، ج۱۷، ص۳.    
۲۲. آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه، ج۹، ص۲۱۸.    
۲۳. کاتب، محمد بن حسن، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۳۲۴.    
۲۴. سلمان، مسعود بن سعد، دیوان مسعود سعد سلمان، ص۵۶.
۲۵. صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۲، ص۸۹۹.
۲۶. خیام‌پور، عبدالرسول، فرهنگ سخنوران، ج۱، ص۷۶۰.
۲۷. حسین صبا، محمد مظفر، تذکره روز روشن، ص ۶۸۷.
۲۸. دهخدا، علی‌اکبر، لغت نامه دهخدا، ص۱۰۱ و ۱۴۷۱.
۲۹. مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، ج۴، ص۲۱۵.    



• پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی، دائرة المعارف مؤلفان اسلام، برگرفته از مقاله «»، ج۳، ص۲۸۱.






جعبه ابزار