اسلام (فقه سیاسی)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
{{منابع:|جلد ۱ دانشنامه فقه سیاسی|}}
اسلام، آيين آسمانى نازلشده بر
حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآله) است كه بر
توحید و
رسالت استوار مىباشد.
واژه اسلام افزون بر معناى گرويدن، بر خود
شریعت اسلامی آن حضرت نيز اطلاق مىشود.
تفاوت اسلام با
ایمان در اين است كه اسلام با
اقرار زبانی تحقق مىيابد، ولى ايمان علاوه بر آن نيازمند
اعتقاد قلبی و
عمل به شریعت است.
براى ايمان دو معناى ديگر نيز ذكر شده است: يكى عام به معناى اسلام و ديگرى خاص، به معناى
مذهب شیعه دوازدهامامی.
اسلام،گرويدن به آيين آسمانى نازلشده بر حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآله).
واژۀ اسلام افزون بر معناى ياد شده برخود آيين و شريعت آسمانى آن حضرت نيز اطلاق شده است.
تفاوت اسلام به مفهوم نخست با ايمان، در آن است كه اسلام به مجرد اقرار زبانى، به آيين آسمانى تحقق مىيابد؛ اما در تحقق ايمان علاوهبرآن، اعتقاد قلبى و عمل به آيين آسمانى لازم است. البته براى ايمان دو معناى ديگر نيز ذكر شده است؛ يكى عام كه هم معناى اسلام است و ديگرى خاص كه عبارت است از شيعۀ دوازده امامى بودن.
از اين عنوان در بيشتر بابهاى
فقهی سخن رفته كه به مهمترين مباحث آن اشاره مىشود.
براى ثابت شدن اسلام فرد سه راه ذكر شده است:
۱ - گفتار: كسىكه شهادتين
اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسولالله يا ترجه آن دو را به هر لغتى بر زبان آورد، به اسلام او حكم مىشود
در صورت لال بودن، اشاره بيانگر آن، كفايت مىكند.
حكم يادشده، اختصاص به كافر اصلى دارد؛ اما كيفيت تحقق اسلام در مرتد به نوع ارتداد و منشأ آن بستگى دارد. اگر منشأ ارتداد، انكار توحيد و
رسالت بوده، گفتن شهادتين كفايت مىكند و اگر انكار برخى ضروريات، مانند وجوب نماز و حرمت زنا بوده است، علاوه بر شهادتين، اقرار به آنچه انكار كرده نيز لازم است؛ بلكه به تصريح برخى، گفتن شهادتين در اين فرض لازم نيست؛
۲ - كردار: به جا آوردن اعمالى مانند نمازهاى يوميه، روزه
ماه رمضان و حج كه ويژه مسلمانان است، بر مسلمان بودن انجام دهنده آنها دلالت مىكند؛ البته به شرطى كه پيشينه
کفر نداشته باشد. در صورت داشتن پيشينه، در دلالت انجام دادن اعمال ياد شده بر اسلام وى اختلاف است. قول به عدم دلالت، به مشهور نسبت داده شده است.
۳ - تبعيت: تبعيت بر سه گونه است:
يک. تبعيت از پدر و مادر: فرزند نابالغ، تابع پدر و مادر خويش است. بنابراين، اگر والدين يا يكى از آنان مسلمان باشند، فرزندان نابالغ ايشان نيز محكوم به اسلاماند؛
دو. تبعيت از
اسیر كننده: كودكى كه جداى از پدر و مادر كافر خود به اسيرى مسلمانى درآمده است، در اينكه به تبع اسلام اسير كنندهاش محكوم به اسلام است يا نه و يا تنها در طهارت بدن تابع او است، نه ساير احكام، اختلاف است؛
سه. تبعيت از دارالاسلام: كودكى كه در سرزمين اسلام يا سرزمين كفر كه مسلمانان نيز در آن جا حضور دارند، پيدا شده، به اسلام او حكم مىشود.
نکته:
اسلام مراهق: در تحقق اسلام نوجوان مميز نزديک به بلوغ - كه محكوم به كفر بوده - با اقرار به شهادتين، اختلاف است.
اسلام مکره: فردى كه با اكره به اسلام گرويده است، اگر از
اهل کتاب نباشد از او پذيرفته مىشود؛ اما اكراه
اهل کتاب غیر حربی به اسلام، صحيح نيست.
در شريعت مقدس بر پذيرش اسلام آثارى بار شده است كه مهمترين آنها عبارت است از:
۱ - ساقط شدن حقوق الهى - اعم از حقوق مالى، مانند
زکات،
خمس و
کفارات و حقوق غير مالى، مانند
نماز،
روزه و
حج - كه قبل از اسلام از
کافر فوتشده است. البته
حقالناس، از قبيل بدهى ساقط نمىشود و بايد ادا شود؛
۲ - پاك گرديدن بدن و رطوبتهاى آن؛
۳ - محترم بودن خون، مال و فرزندان نابالغ وى. بنا بر اين، كشتن مسلمان و گرفتن مال وى به زور و نيز تعرض به فرزندان كوچك او از قبيل به اسيرى گرفتن آنان، جايز نيست. البته دارايىهاى غير منقول كافر حربى اى كه در دار الكفر قبل از اسير شدن، به اسلام گرويده است - مانند زمين و باغ و بوستان - غنيمت مسلمانان است و اگر پس از اسارت مسلمان شود، همۀ اموال او غنيمت به شمار مىرود و تنها خون وى و فرزندان نابالغش محترم است؛
۴ - جريان احكام اسلام نسبت به فرزندان نابالغ او از جهت تبعيت؛
۵ - محدود شدن همسران: كافرى كه بيش از چهار زن دارد، پس از پذيرش اسلام، افزون برچهار زن را بايد رها كند؛
۶ - وجوب ختنه: بر كافر مسلمان شده، ختنه واجب است؛ هرچند كهنسال باشد.
در اينكه توجه
تکلیف به انسان مشروط به مسلمان بودن او است يا نه؛ به تعبير ديگر، در اينكه اسلام شرط تكليف است تا كافر، مكلف به فروع نباشد، يا تنها صحت انجام دادن تكليف، اختلاف است. نظر مشهور، قول دوم است.
صحت امور بسيارى مشروط به اسلام است.
مهمترين آنها عبارت است از:
۱ - عبادات: اعمالى كه صحت آنها منوط به قصد قربت است، مانند نماز، روزه و حج كه از كافر صحيح نيست؛
صحت نيابت در عبادات نيز مشروط به اسلام است بنابراين، نيابت كافر از مسلمان و عكس آن، صحيح
۲ - تجارت: در كسى كه مىخواهد مالک برده مسلمان شود؛ خواه با خريدن يا غير آن، اسلام شرط است؛
۳ - نكاح: كفو بودن زن و مرد در دين، از شرايط صحت نكاح است. بنابراين، ازدواج مسلمان با كافر غير كتابى و نيز زن مسلمان، حتى با كافر كتابى صحيح نيست
در صحت ازدواج مرد مسلمان با زن كتابى اختلاف است. مشهور ميان متأخران حرمت ازدواج دائم با انان است؛
۴ - ولايت: كافر بر مسلمان ولايت ندارد. بنابراين، اگر
مولی علیه مسلمان باشد،
ولی او نيز بايد مسلمان باشد
در وصى شخص مسلمان، اسلام شرط است
كافر بر مسلمان حق شفعه پيدا نمىكند؛
۵ - احياى موات: در اينكه صحت تملك زمين موات به احيا مشروط به اسلام احياكننده است، اختلاف وجود دارد؛
- لقطه: بنابر قول مشهور، در كسيكه كودک سر راهى مسلمان يا محكوم به اسلام را برمىدارد، اسلام شرط است؛
۷ - عتق: اسلام در بردهاى كه به عنوان كفاره آزاد مىشود، شرط است؛
۸ - مستحق كفاره: فقيرى كه كفاره به او داده مىشود، بايد مسلمان باشد؛
۹ - تذكيه: از شرايط صحت ذبح، نحر و شكار، مسلمان بودن ذابح، نحركننده و شكارچى است؛
۱۰ - نذر: به قول مشهور، درصحت نذر، مسلمان بودن نذر كننده، شرط است؛
۱۱ - قذف: كسيكه به زنا يا لواط متهم شده است، با مراجعه به حاكم مىتواند براى قذف كننده درخواست اجراى حد قذف (هشتاد تازيانه) كند، به شرط آنكه متهم مسلمان باشد؛
۱۲ - قصاص: از شرايط قصاص، همكيش بودن فرد كشتهشده و قصاص شونده است. بنابراين، مسلمان در برابر كافر قصاص نمىشود و تنها ديه او در صورت ذمى بودن پرداخت مىشود.
• عمید زنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی، ج۱، ص۱۶۶-.