تسویف1
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تسویف از اصطلاحات
فقه سیاسی بوده و در
فقه اسلامی و
مدیریت اسلامی به معنای به تعویق انداختن انجام وظایف و اموری است که باید در زمان خود انجام شوند و از آن بهعنوان یکی از آفات جدی مدیریت یاد میشود.
این پدیده بیانگر ضعف اراده، بینظمی در تصمیمگیری و گریز مدیر از مواجهه با چالشهاست و تداوم آن میتواند به فروپاشی ساختار مدیریتی بیانجامد.
با توجه به آیات و روایات تسویف آفتی هلاککننده معرفی شده است.
مقابله با آن مستلزم نظم، احساس مسئولیت و ارادهای استوار در اجرای وظایف است.
منظور از تسويف كار امروز را به فردا واگذاردن است و از آن به
تأخیر نيز تعبير شده است.
تسويف يكى از آفات مديريت به شمار مىآيد كه ديگر آفات مديريت را چنين مىتوان برشمرد:
سوء مديريت در
جنگ و فرماندهى مىتواند عامل زوال قدرت و فروپاشى دولت شود.
اسلام شرايط و ضوابط مكتبى و توانايىهاى تخصصى و علمى لازم را دارد كه به تناسب كمبود يا ضعف اين شرايط و توانايىها، آفتهايى دامنگير مديريت مىشود كه اگر شناخته و پيشگيرى نشود، مديريت دچار سردرگمى شده و نه تنها توان انجام مسئوليتهاى خود را از دست مىدهد بلكه به ضد خود تبديل مىشود و به جاى گرهگشايى از
جامعه، بر مشكلات آن مىافزايد.
مديريت توانى است كه همه انسانها آن را دارند، ولى وقتى تناسب مسئوليت با توانايى از نظر
تعهد و
علم با هم تطبيق نكند، ناگزير زمينۀ رشد آفتهاى مديريت فراهم مىشود.
اهم آفات مديريت را به طور اختصار بررسى مىكنيم:
ایمان داراى سلسله مراتب متفاوتى است.
هرگاه آفت سستى ايمان در مديريت ظاهر شود، نهتنها صلاحيت چنين مديرى مورد ترديد قرار مىگيرد اصولا از آنجا كه انگيزههاى عمل انسان بىايمان يا سست ايمان با انگيزه عمل انسان با ايمان يا قوىالايمان متفاوت است و از نظر كمّى و كيفى در نفس عمل اثرات متفاوتى دارند و نيز در ميزان توانايى مدير، اثر مستقيم دارد.
ناگزير
مدیریت اسلامی بايد با آن به عنوان يك آفت مبارزه كند و به همين دليل است كه اسلام بر
جهاد اکبر،
خودسازی، تربيت معنوى و ارتقاى ايمان تأكيد كرده است.
داخل كردن برنامههاى تربيتى در كل برنامهريزى ضروريتى است كه مديريت و زير مجموعه آن را در برابر اين آفت آسيبناپذير مىكند.
مديريت هر سازمان به تناسب گستردگى و پيچيدگى سازمان خود بايد به ميزان علم، تخصص و تجربه بيفزايد و غفلت از اين معيار اسلامى در گزينش مديران موجب خسارتهاى جبرانناپذير خواهد بود، ولى حتى اگر در ابتدا انتخاب مدير بر اساس صلاحيت علمى در كنار تعهد ايمانى صورت گرفته باشد نبايد از آفت ضعف بينش علمى غافل بود. زيرا ممكن است به دليل تحولات بعدى و گستردهتر شدن سازمان و پيچيدهتر شدن مديريت توان علمى و تخصصى مدير با شرايط كنونى كه پس از گزينش او به وجود آمده است، وفق ندهد و از اين رو ضعف بيشتر موجب انحراف در تصميمگيرى در عمليات شود. بنابراين بايد به تناسب پيشرفت سازمان، گستردگى و پيچيدگى آن بينش و معلومات فنى و تخصصى مديران افزايش يابد.
برنامههاى آموزشى ضمن خدمت مىتواند توانايىهاى مورد نياز سازمان را فراهم آورد و ميزان كفايت مديران را به سطح مطلوب ارتقا بخشد.
علی (علیهالسلام) فرمود: «در هر كارى نخست درنگ كن، فكر كن و و رود و خروج و برنامه كار را بشناس، آنگاه عمل را آغاز كن.» تقدير كه در
قرآن بارها به
خداوند و آفرينش خدا نسبت دادهشده به معناى اندازهگيرى و برنامهريزى در آفرينش است كه از معيارهاى الهى آفرينش و حاكم بر خلقت
جهان و انسان مىباشد بىبرنامهبودن، مديريت را از صلاحيت خارج مىكند و سازمان را تباه، نيروها و امكانات را نابود مىكند.
يكسونگرى، مدير را از وسعت نظر و سعهنظر باز مىدارد و او را در تصميمگيرى و عمل دچار اشتباه مىكند.
على (علیهالسلام) فرمود: «كسى كه به آرا و انديشههاى گوناگون نا آشنا باشد و فقط به يك نظر تكيه كند و نتواند جوانب كار را خوب بشناسد، دچار حيلهها مىگردد.»
راهحل اين آفت بازنگرى در آراى مخالف و نقطهنظرهاى مختلف است.
اراده مدير، كليد حركت ماشين سازمان است و آفت شناخت سرانجام سستى اراده مىآفريند.
امام على (علیهالسلام) فرمود: «سستى اراده موجب تأخير و سهلانگارى در انجام وظايف مىشود و سرانجام به تضييع حقوق مىانجامد.»
همچنين امام على (علیهالسلام) فرمود: «قاطعيت لازمۀ ايمان است و تقويت ايمان راه علاج آفت سستى اراده است.»
خودمحورى آفت سهمگينى است كه نهتنها اختلال در تصميمگيرى به وجود مىآورد اصولا پىآمدهاى آن سازمان را به تباهى مىكشاند.
امام على (علیهالسلام) مىفرمايند: «خودمحورى نوعى استكبار درونى است كه آثار شوم آن در عملكرد سازمانى به مثابۀ استكبار در عمل سياسى و اقتصادى جامعه است اصولا خودمحورى به تباهى مىانجامد.»
آفت خشونت خنثىكنندۀ نقش مديريت است. زيرا نيروها را از انجام و يكپارچگى به دور و ارتباط آنها را با مديريت قطع مىكند و اين درست بر خلاف جهتى است كه مديريت بايد در آن تلاشى مداوم داشته باشد:
«وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ اَلْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اِسْتَغْفِرْ لَهُمْ.» مراقبت، نظارت و اطلاع يافتن از مجارى امور در سازمان نبايد مديريت را به دخالت مستقيم در مسئوليتهاى سازمان بكشاند. زيرا اين عمل اعتماد نيروها را از ميان مىبرد و ميزان كارايى آنها را كاهش مىدهد و آنها را به سردى و بىتفاوتى و سرخوردگى وامىدارد.
جدايى مديريت از ارباب حاجت و استتار نسبت به نيروهاى سازمان تحت مديريتى مدير را از واقعيتها دور مىكند و ارتباطات سازمان را مختل مىكند و نظارت وى را ضعيف مىگرداند
«واجعل لذوى الحاجات منك قسما تفرغ لهم فيه شخصك و تجلس لهم مجلسا عاما.» در
عهدنامه مالک اشتر، امام (علیهالسلام)، حاجب و دربان گرفتن مديران را مورد نكوهش قرار داده و آن را موجب بروز تنگناها شمرده است:
«فان احتجاب الولاة عن الرعيه شعبه من الضيق.» ناسپاسى و كفور بودن، خصلتى نكوهيده براى هر انسان است، ولى در مديريت مىتواند در حد يك آفت زيانبخش، مورد توجه قرار گيرد
(إِنَّ اَلْإِنْسٰانَ لَكَفُورٌ.) هر انسانى ممكن است به تكبر و طغيانگرى دچار شود.
(كَلاّٰ إِنَّ اَلْإِنْسٰانَ لَيَطْغىٰ أَنْ رَآهُ اِسْتَغْنىٰ.) ولى خطر وقتى صدچندان مىشود كه اين آفت به مديريت سرايت كند.
قرآن انسان را بالطبع عجول و شتاب زده معرفى كرده است
(وَ كٰانَ اَلْإِنْسٰانُ عَجُولاً) ولى به عنوان يك خصلت نكوهيده و خطرناك در مديريت خطر شتابزدگى بيش از ميزان خطرى است كه انسان در كارهاى فردى و عادى خود با شتابزدگى به استقبال آن مىشتابد.
منطقى بودن و هيچ سخنى را بدون دليل نپذيرفتن و در برابر باطل ايستادن، غير از لجاجت و خشك سرى است.
اين خصلت در انسان موجب تباهى مديريت هم هست، مدير شايسته بايد با حسن نيت و اعتماد به منطق، استدلال و احترام به آراء ديگران اين خصلت را در خود بميراند. زيرا كه
(وَ كٰانَ اَلْإِنْسٰانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلاً.) از خود راضى بودن و به ديگران فخر فروختن و خود را از ديگران ممتاز شمردن آفتى است كه مىتواند تمامى تلاشهاى يك مدير كاردان و لايق را خنثى و موفقيت او را ناچيز گرداند. انسان اگر به حال خود رها شود دچار اين آفت نكبتبار مىشود:
(انّه لفرح فخور) تواضع در مديران مىتواند در متوقف كردن رشد اين خصلت منفى در درون آدمى و ريشهكن كردن آن مؤثر باشد.
حركت خصيصه هر موجود زنده است، سازمان و مديريت آن وقتى زنده است كه پويا و پيشرو باشد ايستايى در مديريت و ايجاد وقفه در روند سازمان به معناى مرگ مديريت است.
كار امروز به فردا واگذار كردن (تسويف) نمودار فرار مدير از مشكلات روزمره است و اگر اين كار تكرار شود، آفت خطرناكى مديريت را به تباهى مىكشاند.
امام صادق (علیهالسلام) آن را به دريايى تشبيه كرده كه غريق را به كام خويش مىگيرد:
«اياك و التسويف فانه بحر يغرق فيه الهلكى.»
•
عمید زنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی، ج۱، ص۵۲۵-۵۲۸.