• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خلع سلاح از دیدگاه اسلام (فقه سیاسی)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





خلع سلاح در اسلام به‌عنوان ابزاری برای کاهش جنگ و برقراری صلح مطرح است.
تحقق کامل آن به دلیل نقش دفاعی تسلیحات و پیچیدگی‌های سیاسی و فنی ممکن نیست.
قرآن علت اصلی ناامنی و گرایش به جنگ را در بی‌ایمانی، استکبار و کفر به نعمت‌های الهی می‌داند.
از دیدگاه اسلامی، امنیت پایدار تنها با ایمان، عدالت و عمل صالح تحقق می‌یابد، نه صرفاً با حذف ابزارهای نظامی.



خلع سلاح به عنوان يک عامل بازدارنده از جنگ و حتى عاملى براى كمک به حذف جنگ به شمار مى‌آيد، ولى اصولا اجراى خلع سلاح به معناى دقيق آن هرگز امكان‌پذير نيست.
تسليحات گرچه ابزار تجاوز و جنگ است و از اين نظر، دشمن امنيت و صلح محسوب مى‌شود، اما از سوى ديگر ابزار قدرت كشورها، وسيله تأمين امنيت و دفاع مشروع هم هست.


بخشى از پيچيدگى موضوع خلع سلاح از آن‌جا ناشى مى‌شود كه تسليحات گرچه ابزار تجاوز و جنگ است، اما از سوى ديگر ابزار قدرت كشورها، وسيله تأمين امنيت و دفاع مشروع هم هست.
از اين‌رو خلع سلاح بايد به گونه‌اى باشد كه به امنيت و امكان دفاعى ملت‌ها لطمه وارد نياورد.
از سوى ديگر سرى بودن فناورى نظامى و تلاش در پنهانكارى و مخفى نگهداشتن اطلاعات نظامى و پوشش‌هاى اغفال كننده تسليحاتى خود بر پيچيدگى اين مسئلۀ حياتى در سياست جهانى افزوده است.
تسليحات در واقع يک معلول است. مبارزه با معلول در حالى كه علت يا علت‌هاى تعدد آن رو به رشد هستند، كار عبث و بيهوده‌اى بيش نيست.


بايد دلايل و علل رو آوردن كشورها به تسليحات را جست‌و جو كرد و آن‌گاه با آن‌ها مبارزه كرد.

۳.۱ - آیه ۱: فساد ملوک و استکبار

اين است راهى كه قرآن در زمينه خلع سلاح پيموده و با بيان يک اصل كلى در آيه: (قٰالَتْ إِنَّ اَلْمُلُوكَ إِذٰا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوهٰا وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهٰا أَذِلَّةً وَ كَذٰلِكَ يَفْعَلُونَ‌) ريشه اصلى ناامنى‌ها را مطرح كرده است و به اين نكته هشدار داده كه جنگ و ويرانگرى بيش از همه چيز به شخصيت و كرامت انسان‌ها لطمه وارد مى‌آورد.
جنگ، ويرانگرى و اهانت به شخصيت و كرامت انسان‌ها، رويه و خصلت ذاتى استكبار است.

۳.۲ - آیه ۲: کفر و تبدیل امنیت به ناامنی

در آيه ديگر:(وَ ضَرَبَ اَللّٰهُ مَثَلاً قَرْيَةً كٰانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيهٰا رِزْقُهٰا رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكٰانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اَللّٰهِ فَأَذٰاقَهَا اَللّٰهُ لِبٰاسَ اَلْجُوعِ وَ اَلْخَوْفِ بِمٰا كٰانُوا يَصْنَعُونَ‌.) عامل اصلى تحول امنيت به شرايط ناامن را چنين تحليل مى‌كند:
خداوند يک سرزمين آباد را مثال مى‌آورد كه در امنيت و آسايش اطمينان‌بخش به سر مى‌برد و مردم آن در رفاه بودند، آن‌گاه كه به نعمت‌هاى الهى كفر ورزيدند به دليل اعمالشان به فقر و وحشت گرفتار شدند.
گرچه كفر خود سرچشمه اصلى استكبار است و پديده استكبار تنها در شرايط كفر توليد و رشد مى‌كند.
امّا تكيه قرآن به عامل كفر و يادآورى آن به عنوان علت تحولات منفى و سير قهقرايى از امنيت به ناامنى، به آن جهت است كه بى‌ايمانى گاه به استكبار به مفهوم سياسى در روابط انسان‌ها نمى‌انجامد و منجر به شكل‌گيرى قدرت مسلط در روابط بين ملت‌ها نمى‌شود؛ اما در اين حالت هم مى‌تواند به صورت عاملى مؤثر در ايجاد شرايط نا امن و بروز جنگ‌هاى ويرانگر و نابودى نعمت‌ها ايفاگر نقش اصلى باشد.
اين مطلب را مى‌توان از مضامين آيات متعدد ديگر نيز به دست آورد كه بى‌ايمانى سرمنشأ فساد و ويرانگرى و نا امنى دانسته شده است.

۳.۳ - آیه ۳: ایمان و امنیت پایدار

در آيه سوم: (وَعَدَ اَللّٰهُ اَلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي اَلْأَرْضِ كَمَا اِسْتَخْلَفَ اَلَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ اَلَّذِي اِرْتَضىٰ لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً.) قرآن راه بازگشت به امنيت دايمى را جنين توصيف مى‌كند: خداوند به كسانى‌كه با ايمان و عمل صالحند، وعده داده است كه آن‌ها را وارثان زمين گرداند و دينشان استقرار بخشد و ترسشان را به امنيت تبديل نمايد.
مطالعه اين سه آيه به عنوان نمونه تعاليم سياسى قرآن ديدگاه كلى اسلام را در ريشه‌يابى نا امنی‌ها به وضوح نشان مى‌دهد كه نداشتن ايمان قدرت‌هاى استكبارى، عامل اصلى رشد فزاينده ناامنى، جنگ و ويرانى است و راه‌حل نهايى، بازگشت انسان به ایمان و عمل صالح است كه روابط و مناسبات انسانى در سايه اين دو از عوامل ناامنى پاک مى‌شود و منجلاب‌هاى جنگ خيز خشكيده و تطهير مى‌شوند.
[۴] عمید زنجانی، عباس‌علی، فقه سیاسی، ج۵، ص۱۶۸-۱۶۴.


۱. نمل/سوره۲۷، آیه۳۴.    
۲. نحل/سوره۱۶، آیه۱۱۲.    
۳. نور/سوره۲۴، آیه۵۵.    
۴. عمید زنجانی، عباس‌علی، فقه سیاسی، ج۵، ص۱۶۸-۱۶۴.



عمید زنجانی، عباس‌علی، فقه سیاسی، ج۱، ص۷۹۳- ۷۹۴.    










جعبه ابزار