شیخ طوسی (فقه سیاسی)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
محمد بن حسن طوسی (۳۸۵–۴۶۰ هـ.ق) معروف به شیخ الطائفة، از فقها و علما برجسته
شیعه در سده (پنجم هـ.ق) بود.
وی شاگرد
شیخ مفید و
سید مرتضی و استاد بسیاری از مجتهدان دوره خود بود.
وی حوزه علمیه
نجف را تأسیس کرد و بیش از ۳۰۰ مجتهد تربیت نمود.
او بر
ولایت فقها در عصر غیبت تأکید داشت و تصدی امور حکومتی و قضایی را در چارچوب شرع مشروع میدانست.
اقامه حدود، امر به معروف، نهی از منکر و
جهاد ابتدايی باید توسط امام معصوم یا فقهای منصوب انجام شود.
در شرایط عدم امکان اقدام مستقیم، دولت در دولت و تصدی محدود فقها در چارچوب تقيه مجاز است.
وی مشروعیت همکاری با حکومتهای جور را مشروط به رعایت احکام شرعی میدانست و شرکت در جهاد بدون فرمان امام را ممنوع اعلام میکرد.
تأثیر علمی و اجتماعی او تا یک قرن پس از مرگش در فقه و اندیشه سیاسی شیعه باقی ماند.
محمد بن حسن طوسى (م ۴۶۰ هـ.ق) معروف به شيخ طوسى، شيخ الطايفه و شيخ، از علماى شيعه در سده (پنجم هـ.ق).
او معاصر
سلطان محمود غزنوی،
حکومت آل بویه،
شیخ صدوق،
فردوسی،
شیخ مفید و
سید مرتضی بوده است.
وى در رمضان سال (۳۸۵ هـ.ق) در طوس زاده شد، گرچه تاريخ دقيق تولد او در دست نيست.
از كودكى آغاز به آموختن علوم اسلامى كرد.
سال (۴۰۸ هـ.ق)، در ۲۳ سالگى، خراسان را به قصد
عراق ترک كرد و به بغداد رفت تا از محضر بزرگترين دانشمند شيعه آن عصر يعنى شيخ مفيد درسآموزى كند.
شيخ طوسى در دوران جوانى به درجه
اجتهاد رسيد و كتاب
تهذیب الاحکام را در اين دوره و با پيشنهاد استادش، شيخ مفيد تأليف كرد.
وى پنج سال شاگردى شيخ مفيد كرد.
بعد از مرگ شيخ نزد شاگرد او سيد مرتضى، حاضر شد و ۲۳ سال تلمذ كرد.
سيد مرتضى علم الهدى به سال (۴۳۶ هـ.ق) درگذشت و پس از وى شيخ طوسى مرجع شيعه شناخته شد.
تركان سلجوقى در سال (۴۴۷ هـ.ق) با استفاده از ضعف آل بويه - كه شيعه
مذهب بودند - به بغداد حمله كردند و با اشغال آن، حكومت آل بويه را برانداختند.
طوسى تا سال (۴۴۸ هـ.ق) در بغداد بود و مجلس درس خود را در همان شهر تشكيل داد، اما در سال (۴۴۸ هـ.ق) به سبب حمله طغرل به بغداد و انقراض آل بويه بر آزار و اذيت شيعيان توسط
اهل سنت و سلجوقيان افزوده شد.
در اين زمان عبد الملک وزير طغرل بيک، به محلههاى شيعهنشين حمله كرده، به قتل آنان پرداختند.
حتى به خانه شيخ حمله كردند تا وى را به قتل برسانند، ولى او را نيافتند و وسايل منزل و كتابهاى او را آتش زدند و نابود كردند.
گفتهاند طغرل بيک تا سال (۴۴۹ هـ.ق)، چندين بار كتابهاى شيخ طوسى را در ملا عام سوزاند.
بعد از اين حادثه شيخ از بغداد خارج شد و به نجف رفت و حوزه علميه نجف را تأسيس كرد.
گفتهشده كه در آنجا ۳۰۰ مجتهد تربيت كرد و چندين كتاب نوشت.
نفوذ علمى، به گونهاى بود كه تا ۸۰ سال فتوايى مخالف فتواهاى وى صادر نشد.
خاندان شيخ طوسى تا چند نسل همه از علما و فقها بودهاند.
پسرش شيخ ابو على ملقب به «
مفید ثانی» كتابى به نام «
أمالی» دارد و كتاب «
النهایة» تأليف پدرش را نيز شرح كرده است.
همچنين دختران شيخ طوسى نيز فقيهه و فاضله بودهاند.
دوران زندگى شيخ طوسى با سه نوع شرايط ويژه همراه بوده كه هر سه حالت حاكى از وضعيت اختناق سخت و شرايط تقيه است.
شرايط ويژه دوران زندگى شيخ طوسى به قرار زير است:
الف - مرجعيت
شیعه و رياست حوزه تشيع در زمان شيخ طوسى با وى بوده و به عنوان
«شيخ الطايفه» شهرت داشته است.
شهرت شيخ طوسى در عصر خود وى را پس از استادانش
شیخ مفید و
سید مرتضی، در مركزيت طايفه شيعه قرار داد به نحوى كه در محضر درس وى بيش از سيصد مجتهد فقيه حضور به هم رسانيدند.
ب - توجه خاص نظام حاكم به وى، با توجه به شخصيت علمى و شهرت اجتماعى او اجتنابناپذير بود، به همين دليل خليفه وقت القائم بامر اللّه كرسى رسمى علمى و مقام نخستين دينى را به وى واگذار كرد (۲)
و به اين ترتيب شيخ طوسى با احراز مقام رسمى از شهرت عمومى جهان اسلام آن روز برخوردار شد.
ج - شرايط انتقال قدرت از ديالمه كه به تشيع شهرت داشتند، به سلجوقيان كه تركان متعصب بودند وضعيت دشوارى را براى شيخ الطايفه به وجود آورده بود كه از نظر سياسى موقعيت وى را به طور كامل حساس و در معرض خطرات جدى قرار مىداد.
در سال (۴۴۶ هـ.ق) چندين بار كتابهاى شيخ الطايفه را در مقابل مسجد نصر در ملأ عام
آتش زدند و شيخ طوسى خود ناگزير چندين بار پنهان شده و خانهاش مورد تهاجم و غارت واقع شد و كتابخانه و كرسى تدريسش به آتش كشيده شد
و شيخ طوسى در چنين شرايطى، ناگزير كرخ بغداد را ترک گفته به نجف اشرف مهاجرت كرد كه حوزه علميه نجف اشرف را بنيان گذاشت.
سال مهاجرت شيخ طوسى بنابر مشهور در سال (۴۴۸ هـ.ق) اتفاق افتاد ولى ممقانى در رجال خود آن را در سال (۴۴۳ هـ.ق) ذكر كرده است.
شرايط حاد اختناق و سركوب شيعه در عصر شيخ طوسى، بدترين وضع تقيه را براى علماى شيعه به ويژه رييس و مرجعشان شيخ طوسى به وجود آورده بود.
نخستين تعبير سياسى كه در آثار فقهى شيخ طوسى به چشم مىخورد، اصطلاحاتى چون «
سلطان الوقت و سلطان الزمان» است
كه با اضافه شدن كلمه منصوب خواه ناخواه، نشانه به دولت
امامت معصوم (علیهالسلام) مىرود.
به اعتقاد شيخ طوسى انجام فريضه امر به معروف و نهى از منكر اگر به تأديب بدنى (زدن) و جرح (زخمى كردن) و قتل بينجامد نياز به اذن از سلطان وقت (امام (علیهالسلام)) دارد كه به رياست
جامعه اسلامی منصوب شده است و در شرايط عدم احراز اذن بايد به موعظه زبانى و هشدار اكتفا شود.
همچنين اقامه حدود تنها از اختيارات دولت حق و امامت است.
دولت حق و سلطان منصوب در انديشه شيخ طوسى شامل دو نوع حكومت و اقتدار شرعى مىشود.
الف - امام منصوب از جانب
خدا و
رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)؛
ب - كسانى كه از جانب امام (علیهالسلام) منصوب براى اقامه حدود بوده و آنان فقهاى شيعه هستند كه به هنگام عدم امكان اقدام مستقيم توسط
ائمه (علیهالسلام) انجام امر به معروف و نهى از منكر و قضاوت به آنها تفويض شده است.
از كلام شيخ طوسى در كتاب
الخلاف مستفاد مىشود كه شرايط زمان غيبت در «
قرا» (روستاها) و «
سواد» (شهرها) را به منزله نصب امام (علیهالسلام) تلقى كرده و نماز جمعه را در چنين شرايطى مأذون و صحيح دانسته است. (۶)
وى در كتاب
النهایه در باب جمعه و احكامها نيز چنين نوشته است:
«براى فقهاى شيعه جايز است نمازهاى جمعه و عيدين را به جماعت برگزار نمايند و خطبههاى جمعه و عيدين را ايراد كنند، مادام كه ضررى متوجه آنان نشود.»
برخى از فقها از اين عبارت شيخ طوسى، وجوب عينى نماز جمعه در عصر غيبت را استفاده كرده و ظاهر آن را نشانه اجماعى بودن مسئله در نزد قدما شمردهاند.
بر اساس ديدگاه شيخ طوسى، كسى كه از جانب سلطان جور بر مردمى حكمران شود، مىتواند آن را بپذيرد، مشروط بر آنكه خود را نماينده «
سلطان حق» بداند و
مؤمنان نيز بايد وى را در انجام وظايفش در چارچوب
حق و
احکام شریعت يارى دهند.
چنين حكمرانى نمىتواند از حدود شرع خارج شود، مگر آنكه بر انجام كار خلاف شرعى مجبور باشد كه بايد براساس شرايط
تقیه عمل نمايد؛ به جز ارتكاب به قتل كه در هر حال مجاز نيست.
تصدى مناصب قضايى نيز به همين روال است و شيخ طوسى مراجعه به غير فقيه شيعى در موارديكه فقيه شيعى متصدى امور است را مردود شمرده و مرتكب به آن را گنهكار قلمداد مىكند.
تصويرى كه از حكومت و دخالت فقهاى شيعه در امور حكومتى در آثار فقهى شيخ الطايفه به ويژه در
النهايه ارائه مىشود، همان حالت دولت در دولت است.
فقهاى شيعه در اين چارچوب در صورت احساس امنيت مىتوانند به گردآورى مردم و اقامه نماز جماعت، جمعه و عيدين و ايراد خطبههاى آنها بپردازند و حد را بر مخالفان نيز اجرا كنند كه اين عمل از بزرگترين مصاديق جهاد است.
كسانى مىتوانند سمتهاى حكومتى و قضايى را در دولت جائر بپذيرند، كه خود را پيشتر امتحان كرده و نسبت به قدرت خوددارى خود از تخلف از شرع، مطمئن باشند و در صورت اجبار بر تصدى امورى كه كارآيى آن را ندارند در موارد تقيه بايد سعى كنند كه تا آنجا كه ممكن است
عدالت و
تقوا را رعايت كنند.
شيخ طوسى قبول ولايت (مناصب حكومتى) را از جانب حكمران ظالم در صورتى كه از اين راه امكان انجام فرايض عمومى مانند امر به معروف و نهى از منكر در جامعه و بازگرداندن امور به مقتضاى احكام شريعت و انجام كارها براساس موازين شرع امكان پذير باشد؛ براى كسانى كه صلاحيت دارند را پسنديده و مستحب شمرده و آن را مانند زمان حضور و قبول ولايت از جانب سلطان عادل تلقى كرده است.
اما براى كسانى كه خود مىدانند و يا احتمال قوى مىدهند از عهده كارهاى محوله يا حفظ ضوابط شرعى برنيايند، قبول چنين مسئوليتهايى جايز نيست و اگر الزام بر قبول آن شود، بهتر آن است كه ضررهاى محتمل را بپذيرد و وارد در اعمال حكومتى و همكارى با سلطان جائر نشود.
در مواردى كه نپذيرفتن امور دولتى از طرف سلطان جائر براى وى يا ديگران خطرات جدى جانى و مالى به همراه داشته باشد، مىتواند از باب تقيّه، تصدى امور حكومتى را بپذيرد.
كسى كه به نحوى مسئوليتهاى دولتى از قبيل امارت، جبايت و قضاوت را در حكومت جائر مىپذيرد، خواهناخواه ماهيانه، دستمزد و جوايزى كه دريافت مىدارد نيز مباح خواهد بود و اين بدان جهت است كه وى نيز در بيتالمال سهمى دارد، اما بايد خمس وجوه دريافتى را پرداخت نمايد.
شيخ طوسى جز در چند مورد اندک آن هم در كتاب
النهايه، به مسائل سياسى نپرداخته است.
در كتاب
المبسوط كه جامعترين كتاب فقهى استدلالى شيخ محسوب مىشود به جز مبحث
جهاد به تقريب در هيچ جاى ديگر آن، مباحث سياسى مطرح نشده است.
ولى با وجود اين، ديدگاه اصلى سياسى شيخ طوسى در مورد حكام زمان بهطور تلويحى در كتابهاى وى آمده است.
شيخ طوسى با طرح نظام سلطان عادل به طور غيرمستقيم همه دولتها و حكومتهاى غير وابسته به امام معصوم (علیهالسلام) را تحريم كرده است و هركجا كه از سلطان جور و سلطان ضلال نامبرده است، بىشک نظامها و دولتهاى زمان را به ذهن مخاطب متبادر مىكرده است.
جالب آن است كه كتاب
الجهاد در
المبسوط از نظر مسائل حكومتى بسيار ضعيف است و با وجود اينكه اصولا مسئله جهاد يک بحث به طور كامل سياسى است، اما بعد حكومتى آن ناديده گرفتهشده و حتى در مبحث بغات كه
علامه حلی و ديگران به مناسبت به شرايط حكومت مشروع پرداخته و حكومتى كه شورش بر عليه آن موجب صدق عنوان بغى مىشود را به صورت مشروح بيان كردهاند، در كتاب
النهايه در مباحث امر به معروف، جهاد، مكاسب، قضاء و حدود به مسئله مشروعيت سياسى عاملان اين امور پرداخته و به صراحت سخن گفته است.
جالبتر آن است كه بحث امر به معروف و نهى از منكر كه يكى از مهمترين مباحث سياسى و حكومتى است در كتاب
المبسوط نيامده است.
يكى از شرايط وجوب جهاد در ديدگاه «
النهايه» آن است كه فرمان جهاد يا توسط امام
عادل صادر شده باشد، زيرا در زمان حضور به جز با فرمان وى نمیتوان براى جهاد اقدام كرد
و يا انجام جهاد با فرمان نايب امام (علیهالسلام) كه براى برپايى امور عمومى
مسلمانان در زمان حضور منصوب شده، صورت تحقق پذيرد.
در شرايطى كه امام (علیهالسلام) حضور ندارد و نايب منصوب وى در دسترس نباشد وجوب جهاد ساقط مىشود.
اقدام به جهاد در كنار حكمرانان جور و يا هركسى به جز امام (علیهالسلام) و نماينده وى خطاى بزرگى است كه موجب ارتكاب
گناه مىشود و در صورت مشاركت در چنين جهادى مستوجب فضيلت و اجرى نخواهد بود و اگر آسيب ببيند، خطاكار محسوب خواهد شد و از اين راه فضيلتى عايد او نخواهد بود.
البته اين حكم اختصاص به جهاد ابتدايى داشته و شامل جهاد دفاعى نمیشود.
اشخاصى كه در شرايط استناد امام (علیهالسلام) و حالت انقباض قدرت وى نسبت به امور حكومتى براى انجام مرابطه و جهاد نذر كرده باشند، نمیتوانند در جنگهاى ابتدايى برعليه دشمنان
اسلام شركت كنند.
آنها بايد منتظر باشند در مواردی كه دفاع واجب مىشود به نذر خود عمل كنند.
شيخ طوسى به صراحت مشاركت در جهاد (ابتدايى) با امام جائر را منع مىكند و حتى جهاد با وى را به منظور گسترش
اسلام و
مسلمان كردن نيروهاى دشمن نامشروع مىشمارد.
شيخ طوسى در كتاب
النهايه «باغى» را چنين تعريف مىكند، «هركسى كه بر امام عادل بشورد و بيعت او را بشكند و از دستورات وى سرپيچى نمايد.»
جهاد با بغات از وظايف امام عادل است و اطاعت از فرمان وى در بسيج نيرو براى سركوب بغات بر همگان واجب بوده و هيچكس نمىتواند در اين مورد پا را به عقب بكشد.
اما شورش بر عليه امام جائر موجب مشروعيت سركوب شورشيان نميشود.
جنگ با بغات تنها به امر امام جايز است و بغات به دوگونهاند:
دسته نخست شورشيانى هستند كه نيروى ذخيره و پشتيبان ندارند (
لا تكون لهم فئه) و با سركوب و شكست به حال خود رها مىشوند.
دسته دوم، بغاتى هستند كه در جامعه ريشه داشته و نيروى ذخيره و پشتيبان دارند.
جنگ با اينان با پيروزى امام (علیهالسلام) به پايان نمیرسد و آنها پس از شكست تحت تعقيب قرار مىگيرند.
صريحترين كلام شيخ طوسى در مسئله ولايت فقها را مىتوان در باب وصيت كتاب
النهايه يافت كه مىنويسد:
«وصى به هنگام فوت نمىتواند ديگرى را به جاى خود تعيين نمايد و هرگاه فوت كند نظارت بر چنين وصيتى (كه وصى آن فوت كرده)، با كسى خواهد بود كه نظارت بر امور
مسلمانان بر عهده اوست.
اگر امام (علیهالسلام) حضور نداشته باشد اين مسئوليت برعهده فقهاى آل
محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) خواهد بود كه به نحو ممكن تصرف نمايند و اگر متمكن نبودند، كسى مسئوليتى نخواهد داشت.»
بىگمان اين عبارت هم به بيش از
ولایت فقها در امور حسبيه دلالت ندارد.
شخصيت علمى و شرايط اجتماعى شيخ طوسى او را به جايگاه ويژهاى در حوزه تشيع رساند كه تأثير و تفوق وى تا يک قرن بر تفكر كلامى و فقهى
شیعه ادامه يافت.
در طول يک سده پس از شيخ طوسى فقيهان شيعه به جز آراى وى به مطالب ديگرى نپرداختند و ابهّت علمى شيخ بر اجتهاد اينان به طورى سايه افكند كه
ابن ادریس در پايان اين دوره، آنان را مقلده خواند. ( ۱۹
۲- كامل ابن اثير ۸۸/۸؛
۶ و ۷ - جواهر الكلام ۱۵۱/۱۱ و ۱۵۲؛
۱۹ - معالم الدين / ۴۰۸؛
•
زنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی، ج۲، ص۱۹۶-۲۰۰.