لجاجت (فقه سیاسی)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
لجاجت به معنای پافشاری عنادآمیز بر باطل و مقاومت در برابر پذیرش
حق است.
این صفت در حوزه اداری به عنوان آفتی جدی موجب اختلال در کارآمدی و تصمیمگیری عقلانی میشود.
لجاجت برخلاف
جهالت، ریشه در تکبر و عناد دارد و معمولاً با
توبه و پشیمانی زدوده نمیشود.
قرآن کریم لجاجت را عامل انکار
آیات الهی، تقلیـد کورکورانه، استکبار و غرقشدن در
گناه معرفی میکند.
این حالت موجب محرومیت از درک حقیقت، شدت یافتن انحرافات و در نهایت استحقاق مجازات الهی میگردد.
لجاجت: عناد، يكدندگى، يک پهلويى.
لجاجت در لغت، به معناى پافشارى در انجام كارى كه، مخالف ميل طرف مقابل باشد
و در اصطلاح، به اصرار ورزيدن در كارى همراه با عناد كه، از انجام آن نهى شده، گفته مىشود.
يكى از موارد تحقق لجاجت در حوزه امور ادارى است.
نظام ادارى، توانى است كه همه
انسانها آن را دارند، ولى وقتى تناسب مسئوليت با توانايى از نظر تعهد و علم به هم خورد، ناگزير زمينه رشد آفتهاى نظام ادارى فراهم مىشود كه از اهم آفات نظام ادارى لجاجت و خشک سرى است.
منطقى بودن و هيچ سخنى را بدون دليل نپذيرفتن و در برابر باطل ايستادن، غير از لجاجت و خشک سرى است.
اين خصلت در انسان موجب تباهى نظام ادارى هم هست.
مدير شايسته بايد با
حسن نیت و اعتماد به منطق و استدلال و احترام به آراى ديگران اين خصلت را در خود بميراند، زيرا كه
(وَكَانَ الْإِنسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا)
لجاجت با جهالت فرق مىكند.
جهالت، ناشى از عوامل عارضى از جمله «
طغيان هواى نفس» بوده و پس، ممكن است با از بين رفتن اين عوامل به سبب پيدا شدن مانع در برابر آنها، يا در اثر حائل شدن زمان طولانى بين تصميم و انجام گناه و...، فرد متوجه زشتى اعمال سابق خود شده و از آن افكار و اعمال پشيمان شود.
در صورتى كه، لجاجت از روى عناد و تكبر بوده و از بد ذاتى، ناشى مىشود، پس با فروكش كردن هوسها از بين نرفته و هيچگاه به شخص لجوج ندامت فورى دست نمیدهد؛ بلكه، مادامیكه شخص زنده است، اين حالت زشت نيز زنده خواهد ماند؛ مگر آنكه،
خدا بخواهد او را
هدایت كند.
ثمره تفاوت اين دو صفت، در عقوبت اعمالى است كه از روى لجاجت يا جهالت انجام مىشود؛ چون، گناهانى كه از روى
جهالت باشد، به شرط
توبه، بخشيده مىشود؛ در حالى كه، گناهانى كه از روى لجاجت، رشد يافتهاند، قابل بخشش نيستند؛ چنانچه، خداوند در
قرآن مىفرمايد: «پذيرش توبه از سوى خدا، تنها براى كسانى است كه كار بدى را از روى جهالت انجام مىدهند، سپس زود توبه مىكنند...»
پذيرش توبه در صورتى است كه اين عمل زشت ناشى از جهالت باشد، نه از روى لجاجت.
يكى از پليدترين صفاتى كه در قرآن از آن به صراحت يا به صورت مفهومى ياد شده و سرزنش شده، لجاجت و اصرار ورزيدن بر سخنان و عقايد باطل است كه، منجر به تكذيب انبيا،
آیات الهى و حتى به قتل انبياى الهى مىشود.
اين صفت ناشى از عوامل خاصى بوده و آثار مخرب گوناگونى دارد؛ كه، به ذكر مهمترين آنها مىپردازيم:
يكى از عواملى كه براى لجاجت متصور است، تقليد بىچون و چرا از عقايد ديگران است؛ چرا كه، گاهى با استناد به آن حكم عقل را سركوب كرده و جلوى واضحترين برهانها و معجزات ايستادگى مىكنند، قرآن كريم به نكوهش اينگونه تقليد از سوى افراد پرداخته و آن را رد مىكند:
و هنگامى كه به آنها گفته شود: به سوى آنچه خدا نازل كرده و به سوى پيامبر بياييد! مىگويند: «آنچه از پدران خود يافتهايم، ما را بس است!» آيا اگر پدران آنها چيزى نمیدانستند و
هدایت نيافته بودند (باز از آنها پيروى مىكنند)؟!» بر اساس اين
آیه، هنگامى كه كفار به سوى كتاب خدا و رسول او دعوت مىشدند، به دليل تقليد بىقيد و شرط از آداب نياكان خود، در مقابل اين دعوت ايستادگى كرده و از پذيرش آن، خوددارى مىكردند.
عامل ديگرى كه قرآن براى لجاجت متذكر شده، استكبار است.
مستكبر به كسى گفته مىشود كه بخواهد با ترک پذيرفتن
حق، خود را بزرگ جلوه داده و خود را بزرگتر از آن بداند كه حق را بپذيرد.
اين حسى خود برتربينى، به شخص اجازه نمیدهد كه به سخنى غير از سخن خود گوش كند و به همين جهت بدون هيچ دليل و حجتى از انقياد در برابر حق سر برمىتابد.
«امّا كسانى كه به
آخرت ایمان نمیآورند، دلهايشان (حق را) انكار مىكند و مستكبرند.»
لجاجت آثارى در پى دارد كه عبارتند از:
يكى از آثار لجاجت، اين است كه افراد لجوج از درک حقايق آيات الهى محرومند:»
«او است خدايى كه از آسمان باران فرستاد و بدان باران هرگونه نباتى را رويانيديم و از آن نبات ساقهاى سبز و از آن دانههايى بر يكديگر چيده كه در آن، نشانههايى (از عظمت خدا) براى افراد با ايمان است!»
در اين آيه تدبير نظام روييدنى ها، آيتى مخصوص به مردم با ايمان شمرده شده و تناسب اين اختصاص روشن است؛ چون، اين نوع تدبر و تفكر، احتياج به تحصيل علم خاصى ندارد؛ بلكه، هر فهم عادى هم، اگر دلش به نور ايمان منور شده و پليدى عناد و لجاجت آن را آلوده نكرده باشد، مىتواند با آن فهم عواميش، در آن نظر كرده و پى به صانع آن ببرد.
اثر ديگر لجاجت، انكار كردن
آیات الهى است، چرا كه اين صفت سبب مىشود كه علاوه بر محروم شدن از درک آيات الهى، پيوسته حالت انكار به خود گرفته و با بهانهجويىهاى گوناگون، از پذيرش حق سربتابند وگرنه آيات الهى براى آنها كه حقجو و متواضع در مقابل حقيقتند، آشكار است؛ اين در حالى است كه اهل ايمان به محض روبهرو شدن با آيات خداوند، به آيت بودن آن پىبرده و آن را وسيله اتصال به محبوب خود قرار مىدهند.
آنان كه ايمان آوردهاند، مىدانند كه آن، حقيقتى است از طرف پروردگارشان و اما آنها كه راه كفر را پيمودهاند، (اين موضوع را بهانه كرده) مىگويند:
«منظور خداوند از اين مثل چه بوده است؟!»
«امّا كسانى كه به آخرت ايمان نمیآورند، دلهايشان (حق را) انكار مىكند.»
يكى از پيامدهاى لجاجت فرو رفتن در گناهان بوده؛ كه، علت اصلى آن همان حق گريزى است؛ كه،
انسان لجوج را غرق در گناه كرده و در باتلاق انبوهى از گناهان فرو مىبرد:
«و هنگامى كه به آنها گفته شود: «از خدا بترسيد!» (لجاجت آنان بيشتر مىشود) و آنها را به گناه مىكشاند...» در حقيقت اين
آیه، به يكى از صفات زشت منافقان اشاره كرده؛ كه آنها بر اثر تعصب و لجاجت در برابر هيچ حقيقتى، تسليم نمیشوند و همين لجاجت، آنها را به بدترين گناهان مىكشاند.
خداوند نخست افراد لجوج را براى مجازات تربيتى در سختى و رنج قرار داده تا به ضعف و ناتوانى خود پى برده و از مركب غرور پياده شوند و در صورت عدم اصلاح، آنها را با مجازاتهاى ريشهكن كننده، گرفتارشان مىسازد
«و اگر به آنان رحم كنيم و گرفتارىها و مشكلاتشان را برطرف سازيم، (نه تنها بيدار نمیشوند، بلكه) در طغيانشان لجاجت مىوررند و (در اين وادى) سرگردان مىمانند!»
انسان لجوج، كه به اندرز ناصحان و به هشدارهاى الهى، گوش فرا نداده، بلكه پيوسته با غرور و نخوت مخصوص به خود، بر خلافكارىهايش مىافزايد، چيزى جز آتش دوزخ، او را رام نمىكند
و بنابراين خداوند مىفرمايد:
«و هنگامى كه به آنها گفته شود: از خدا بترسيد! (لجاجت آنان بيشتر مىشود) و لجاجت آنها را به گناه مىكشاند.
آتش دوزخ براى آنها كافى است و چه بد جايگاهى است!»
• عمید زنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی، ج۲، ص۴۴۸-۴۵۱.