وَ حُجَجِ اللّهِ عَلی أهْلِ الدُّنْیا وَالآخِرةِ وَ الاُْولی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
وَ حُجَجِ اللّه ِ عَلی اهْلِ الدُّنْیا وَ الآخِرةِ وَ الاُْولی، وَ رَحْمَةُ اللّه ِ وَ بَرَکاتُهُ
و حجّتهای خدا بر اهل دنیا و آخرت، و رحمت خدا و برکات او [بر شما باد]!
فراز وَ حُجَجِ اللّهِ عَلی أهْلِ الدُّنْیا وَالآخِرةِ وَ الاُْولی در زیارت جامعه کبیره، اهل بیت (علیهمالسّلام) را حجّتهای خدا بر اهل دنیا و آخرت، و رحمت خدا و برکات او معرفی میکند.
حُجَج: جمع «حُجّة»، به معنای
برهان، دلیل، راه پیروزی هنگام درگیری
[لفظی
].«
حُجَج: جمع الحجّة: البرهان و قیل: الحجّة ما دُفِعَ به الخصم».
اهْل: بنابر
مضافٌ الیه آن، معنایش متفاوت میشود: خویشاوندان، ایل و تبار، پیروان، وابستگان، ویژگان. «
اهل الرجل: زوجه و اخصّ النّاس به».
الدُّنْیا: نقطه مقابل
آخرت، به معنای
جهان، سرای فانی؛ اسمی برای کره زمین است که ساکنانش آن را نسبت به سرای باقی، به خود نزدیکتر میبینند. «
الدّنیا: نقیض الآخرة... اسم لهذه الحیاة لبعد الآخرة عنها».
الآخِرَة: نقطه مقابل متقدّم، به معنای پسین، سرای باقی، سرای جاوید پس از
مرگ. «
الآخرة: دار البقاء».
الاُْولی: ضدّ پایان، به معنای آغاز، ابتدای هر چیزی، نخستین، پیشین. «
الاُولی: مؤنث الاوّل والاوّل: المتقدّم و هو نقیض الآخر».
رَحْمَة: نرمش و رقّت دل، بخشش، دلسوزی. «
الرحمة: المغفرة، الرقّة و التعطُّف».
برکات: جمع «بَرَکة»، به معنای رشد و فزونی، گسترش، ثبوت
خیر الهی، تداوم خیر و نیکی. «
برکات: جمع البرکة: النّماء و الزیادة».
وظیفه بشر، پیمودن راه رستگاری است و برای یافتن آن، نیاز به دلایل روشن است. از همین روست که
خداوند، حجّتهای ویژهای را قرار داده است.
امام کاظم (علیهالسّلام)، بر اساس نقلی، براهین الهی را نهان و آشکار میداند و در معرّفی حجّتهای خداوند، میفرماید:
«انَّ للّه ِِ عَلَی النّاسِ حُجَّتَینِ: حُجَّةً ظاهِرَةً وَ حُجَّةً باطِنَةً، فَامَّا الظّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الانبِیاءُ وَ الائِمَّةُ (علیهمالسّلام)، و امَّا الباطِنَةُ فَالعُقُولُ.» خداوند، دو
حجّت بر مردم دارد: حجّت آشکار و حجّت نهان. حجّت آشکار، فرستادگان، پیامبران و اماماناند؛ و حجّت نهان، عقلهایند.
خِرد و
پیشوایان معصوم (علیهمالسّلام)، سخن آخر را میگویند و به گاهِ تردید، چنانچه
عقل راهی را نشان داد، باید به آن عمل کرد و دیگران را نیز به آن، فرا خواند. البته مراد از عقل هدایتگر، خِردی است که در جانِ آدمیان پاک، نهاده شده است؛ زیرا خداوند، در
سوره شمس، پس از یازده
سوگند میفرماید:
(فَاَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا• قَدْ اَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا) «پس بدکاری و پرهیزگاری اش را به وی
الهام کرد. به راستی، رستگار شد هر که خودسازی کرد».
به دیگر سخن، خداوند در جان آدمی، راه شناخت پاکیها و پلیدیها را نهاده است و هر کس در نهان خود، میداند که کدامین راه، صواب است و کدام، به کژراهه میرود؛ ولی همگان، کامیاب نمیشوند و تنها کسانی رستگار میشوند که به
فطرت خود، باز گردند و سخن عقل و فطرت را (که هماره به شایستگیها فرا میخوانند)، گوش کنند و از ناشایستهها، پرهیز نمایند. چنین خِردی، حجّت پنهان خداوند است.
از
امام علی (علیهالسّلام) روایت شده که فرمود:
«العَقلُ شَرعٌ مِن داخِلٍ وَ الشَّرعُ عَقلٌ مِن خارجٍ.» خِرد، شریعت درونی است و
شریعت، عقل بیرونی است.
برهان دیگری که اگر مردم به آن تمسّک جویند، کامیاب میشوند، حجّتهای ظاهری خداوند است و چنانکه آمد، در گفتار امام کاظم (علیهالسّلام)، فرستادگان الهی، پیامبران و امامان (علیهمالسّلام) به عنوان حجّت آشکار خدا، شناسانده شدهاند و مولا علی (علیهالسّلام) نیز، در توصیف
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، او را استوارترین برهان خدا میداند. بر پایه آنچه از ایشان روایت شده، فرمود:
(یا ایُّها النّاسُ انّه لَم یَکُن للّه سُبحانَهُ حُجَةٌ فی ارضه اوکدُ من نبیّنا محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)!) ای مردم! برای خدای سبحان، در زمین، حجّتی استوارتر از پیامبر ما محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیست. اگر چه استوارترین حجّت ظاهری خداوند، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود، امّا تا زمین بر جاست، حجّتهای خدا نیز بر پاست.
امام علی (علیهالسّلام)، علل استمرار حجّتهای بر پا دارنده الهی را چنین برمی شمُرَد:
«اللّهُمَّ بَلی لا تَخْلُو الارضُ مِن قائِمٍ للّه ِِ بِحُجَّةٍ: امّا ظاهِرا مَشهُورا وَ امّا خائِفا مَغمُورا؛ لِئلّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللّه ِ وَ بَیِّناتُهُ، وَ کَم ذا وَ اینَ اُولئِکَ؟ اُولئِکَ وَ اللّه ِ الاقَلّونَ عَدَدا وَ الاعظَمُونَ عِندَ اللّه ِ قَدْرا!» آری. زمین، هیچگاه از حجّت قائم خداوندی، خواه آشکار و مشهور باشد یا ترسان و پنهان از دیدهها، خالی نمیمانَد، تا حجّتها و نشانههای
دین خدا، از میان نروند. اینان، چند تن هستند یا در کجایند؟ به خدا سوگند که شمارشان، بسی اندک است؛ ولی منزلتشان نزد خداوند بسیار است! پیام قابل توجّه این سخن، آن است که حجّتهای خداوند، همیشه حاضر هستند، و اگر چه «ظاهر» نباشند، با حضور خود، هماره، نگهبان نشانههای دین خدایند. بنابراین، سخنان پیشوایان معصوم (علیهمالسّلام)، راهبر و حجّت ظاهری خواهند بود و هدایتهای باطنی آنان، بر همه هستی، سایه افکنده است.
آخرین حجّت حق،
امام زمان (علیهالسّلام) که دیده ما از رؤیت او محروم است، بر اساس نقل
کتاب الاحتجاج، استمرار حجّت ظاهری خدا را پیروی از عالمان حدیث پژوه میشناسانَد و اطاعت آنان را بایسته میداند:
«وَ امّا الحَوادِثُ الواقِعَةُ فَارجِعوا فیها الی رُواةِ حَدِیثِنا، فَانَّهُم حُجَّتِی عَلَیکُم وَ انَا حُجَّةُ اللّه ِ.» در رُخدادهای پدید آمده، به
راویان حدیث ما مراجعه کنید؛ زیرا آنان، حجّت من بر شما هستند و من، حجّت خدایم.
بر این اساس، فقهای واجد شرایط، حجّتهای ظاهری حجّت پنهان حضرت حق در عصر غیبتاند. پس به گاهِ
ظهور امام (علیهالسّلام)، پیروی از او در
جامعه، واجب است و هنگام
غیبت، گفتار آن بزرگواران که توسّط عالمان عدالتپیشه و حدیثشناس (عدالت و حدیثشناسی، از ویژگیهای راوی است) منتقل میشود، حجّت خواهد بود و عمل به آن احادیث، در زندگی دنیا، باعث سرفرازی و در پیشگاه الهی، مایه روسپیدی است؛ زیرا بر پایه دلیلی استوار (حجّت)، رفتار شده است.
شارحان، در تفسیر «الاولی»، سخن روشن و هماهنگی ندارند. برخی، آن را به معنای «دنیا» میدانند، برخی آن را به «
عالم برزخ» تفسیر کردهاند. برخی به معنای «
رجعت» دانستهاند و برخی، آن را «امّتهای گذشته» معرّفی کردهاند و برخی به «
عالَم ذرّ» تفسیر نمودهاند؛ لیکن معنای نخست (
دنیا) (که
علّامه مجلسی آن را انتخاب کرده است)،
به نظر درستتر میرسد.
بنابراین، میتوان گفت که تکرار آن پس از «دنیا»، برای رعایت سجع است.
ری شهری، محمد، تفسیر قرآن ناطق، ص۱۹۱-۱۹۵.