پرولتاریا (فقه سیاسی)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پرولتاریا، واژهای لاتینی است که نخستینبار در
روم باستان برای طبقهای فاقد دارایی که تنها فرزندان خود را برای خدمت به دولت داشتند، بهکار رفت.
این اصطلاح در سده نوزدهم توسط
سوسیالیستها بهویژه
کارل مارکس به معنای طبقه کارگر مزدور که مالک وسایل تولید نیست، مشهور شد.
مارکس پرولتاریا را نیروی پیشرو انقلاب سوسیالیستی میدانست که باید طبقاتی میانه و دهقانان را نیز به همراه خود همراه کند.
در انقلابهای
روسیه و
چین، مفهوم پرولتاریای دهقانی به عنوان مکمل پرولتاریای صنعتی شکل گرفت و در جنبشهای انقلاب جهان سوم اهمیت یافت.
اصطلاح پرولتاریا در قرن بیستم در جنبشهای
کمونیستی و میان عدهای از روشنفکران و هنرمندان به نماد رسالت و نقش انقلابی آن تبدیل شد.
پرولتاريا، از Proletarius، در زبان لاتين، به معناى فرزندمند، از Proles به معناى فرزند است.
اين كلمه، نخست در امپراتورى روم، در سده ششم پيش از ميلاد، پديدار شد.
در آن زمان به موجب قانون، زمينداران و ديگر طبقات بايد با پرداخت ماليات يا خدمت سربازى به دولت خدمت كنند، و آنها كه چيزى نداشتند تا به دولت بپردازند، بايد فرزندان خود را به خدمت دولت بفرستند.
اين كلمه در سده دوم مسيحى به فراموشى سپرده شد.
در سدههاى (پانزدهم م) و (شانزدهم م) به معناى مردمى كه زمين خود را از كف داده و تنها با نيروى كار خود مىزيستند، به كار رفت.
در سده نوزدهم نويسندگان سوسياليست مانند
سيسموندى،
كابه،
لويى بلان و
پرودون آن را بهكار بردند و كسی كه آن را رواج عام بخشيد نويسنده اجتماعى آلمانى
لورنتزفن اشتاين بود.
اين نام بيشتر با نام ماركس قرين است.
ماركس در كتاب نقد
«فلسفه حق» هگل (۱۸۴۳ م) از پرولتاريا به نام «طبقهاى در بندهاى سخت» سخن مىگويد.
مانيفست كمونيست (۱۸۴۸ م) با اين عبارت پرطنين آغاز مىشود كه «تاريخ همه جامعه بشرى، در گذشته و اكنون، تاريخ جنگ طبقات بوده است...
دوران بورژوازى كشاكشهاى طبقاتى را ساده كرده است و... جامعه به دو طبقه بزرگ دشمن بخش شده است... يعنى بورژوازى و پرولتاريا.
در همان رساله، تعريفى از پرولتاريا ارائه مىدهد:
«مقصود از پرولتاريا طبقه كارگران مزدور جديدى است كه مالک هيچ وسيله توليدى نيست و نيروى كار خود را براى تأمين زندگى مىفروشد.»
ماركس در كتاب سرمايه اين اصطلاح را زياد به كار نمىبرد و بيشتر اصطلاحاتى مانند «كارگران مزدور»، «طبقه كارگر» و «دستورزان كارخانه» را بهكار مىبرد.
اصطلاح پرولتاريا در جنبش كمونيستى سده (بيستم م) و همچنين در ميان گروهى از هنرمندان و روشنفكران هوادار «فرهنگ پرولتاريا» در
آلمان و روسيه، مفهومى پراهميت شد و بر رسالت و نقش انقلابى آن بسيار تأكيد كردهاند.
رسالت تاريخى پرولتاريا از نظر
مارکسیسم آن است كه با روند پرولتاريايى شدن طبقه ميانه و دهقانان (با از دست دادن دارايى خود) و اكثريت يافتن پرولتاريا در جامعه به اینسان بايد انقلاب سوسياليستى را به انجام رساند.
ماركس و
انگلس پرولتاريا را تنها به معناى كارگران تهيدست صنعتى بهكار مىبردند.
در جريان انقلاب روسيه و به ويژه انقلاب چين، كه تكيهگاه عمدى آن دهقانان بىزمين و تهيدست بود، مفهوم «پرولتارياى دهقانى» به عنوان نيروى متحد «پرولتارياى صنعتى» پديد آمد و جنبشهاى انقلابى در جهان سوم، با نبود پرولتارياى صنعتى، تكيهگاه اصلى خود را «پرولتارياى دهقانى» قرار دادهاند.
•
عمید زنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی، برگرفته از مقاله «پرولتاریا»، ج۱، ص۴۵۷-۴۵۸.