• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سکینه بنت الحسین

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



سکینه دختر امام حسین (علیه‌السلام)، (۴۷ یا ۵۱ - ۱۱۷ ه. ق) مادرش رباب دختر امرء القیس بود. نامش به اختلاف یاد شده و سکینه لقبی است که مادرش به او داده است. آن بانوی مکرمه همراه مادرش در واقعه کربلا حضور داشته و بعد از شهادت امام حسین (علیه‌السلام) در زمره اسیران کربلا بود. مقاتل در وقایع مختلفی از شب و روز عاشورا از آن بانو یاد کرده‌اند.
حضرت سكينه، بانویی عفيفه، بخشنده، شاعر، فصيح و بليغ، آشنا در نزد اهل ادب و اشعاری در رثای امام حسین (علیه‌السلام) سروده است.



سکینه، دختر باكمال و بافضيلت امام حسين (علیه‌السلام) و رباب فرزند امرى‌ء القيس است. نامش را، أميمه، أمينه، آمنه، امامه و اميّه گفته‌اند.
[۶] محلاتی، ذبیح‌الله، رياحين الشريعه، ج۳، ص۴۸.
(مؤلف كتاب اعيان‌ الشيعه مى‌گويد ممكن است اميمه تصغير«امامه» باشد.) امّا به «سكينه» لقبى كه مادرش، رباب به او داده مشهور مى‌باشد.
سال ولادت سكينه به درستى روشن نيست. ولى چون در زمان حيات پدرش بالغه و بانويى رشيده بوده مى‌توان گفت در روز عاشورا ده يا چهارده ساله و تولدش سال ۴۷ يا ۵۱ قمرى بوده است.
[۱۲] عمادزاده، حسین، حضرت زينب كبرى (سلام‌الله‌علیها)، ص۳۰۸.
[۱۳] عمادزاده، حسین، حضرت زينب كبرى (سلام‌الله‌علیها)، ص۳۲۲.



حضرت سكينه، عفيفه، بخشنده، شاعر، فصيح و بليغ، آشنا در نزد اهل ادب، بافراست، باوقار و خوش‌ذوق بود.
[۱۵] حائری مازندرانی، مهدی، معالى السبطين، ج۲، ص۲۱۵.
[۱۶] عمادزاده، حسین، تاريخ زندگانى امام حسين (علیه‌السلام)، ج۲، ص۲۲۸.
[۱۷] محلاتی، ذبیح‌الله، تاريخ زندگانى امام حسين (علیه‌السلام)، ص۵۶۰.
امام حسين (علیه‌السلام) درباره‌اش مى‌فرمايد:«امّا سكينة فغالب عليها الاستغراق مع اللَّه؛ اما سكينه غالباً و با تمام وجود محو جمال ازلى خداى متعال است.»
به جهت اين مقام والا است كه امام حسين (علیه‌السلام) در روز عاشورا، وى را «يا خيرة النسوان»، اى بهترين زنان، خطاب فرمود:


درباره‌ى ازدواج حضرت سكينه با همسران متعدّد گزارش‌هاى مختلفى نقل شده، ولى آنچه صحيح به نظر مى‌رسد آن است كه وى، تنها به عقد عبدالله‌ بن حسن (علیه‌السلام) در آمد و او نيز قبل از زفاف در كربلا به فيض شهادت نايل آمد.


از سكينه دخت گرامى سيّدالشهدا (علیه‌السلام) گزارش‌هايى درباره شب عاشورا، هنگام شهادت على‌اكبر (علیه‌السلام)، وداع پدر و آمدن ذوالجناح و قتلگاه بيان شده است.
[۲۵] محلاتی، ذبیح‌الله، رياحين الشريعه، ج۳، ص۲۷۰.
از جمله اينكه آن بانوى محترمه مى‌فرمايد: هنگام بيرون رفتن ما از مدينه به سوى مكه، هيچ‌كس، ترس و خوفش، از ما اهل بيت بيشتر نبود.

۴.۱ - صحبت امام حسین با سکینه از قتلگاه

نقل شده است كه چون امام حسين (علیه‌السلام)، هفتاد و دو تن از ياران و خاندانش را كشته و بر روى زمين افتاده ديد متوجه خيمه‌گاه شد و به سكينه و ساير زنان سلام داد. سكينه فرياد زد: پدر جان! آيا تن به مرگ داده‌اى؟ امام (علیه‌السلام) فرمود: چگونه تن به مرگ ندهد كسى كه يار و ياورى ندارد. سكينه گفت: ما را به حرم جدّمان بازگردان. امام (علیه‌السلام) فرمود: اگر مرغ سنگ‌خوار را به حال خود مى‌گذاردند مى‌خوابيد.
امام حسين (علیه‌السلام) به زن‌ها گفت: سكينه‌ من امروز يتيم خواهد شد، به او توجّه و التفات كنيد، زيرا دل يتيمان نازک مى‌باشد. در اين وقت سكينه فريادكنان به سوى آن حضرت آمد و امام (علیه‌السلام) او را در آغوش گرفت و فرمود: «اى سكينه! بدان كه گريه‌ تو پس از مرگ من طولانى خواهد شد.»

۴.۲ - ملاقات با جسد پدر

چون دشمن، زنان را از ميان كشتگان عبور داد، حضرت سكينه خود را بر روى جسد پدر انداخت و آن‌را در آغوش گرفت. در اثر گريه، بى‌هوش شد. در آن حالت شنيد كه پدرش مى‌فرمايد: «شيعيان من! هر زمان كه آب گوارايى نوشيديد، مرا به ياد آوريد. يا حكايت غريب يا شهيدى را شنيديد بر من بگرييد.»
سكينه جسد پدر را رها نمى‌كرد و كسى نمى‌توانست او را از پدرش جدا كند. تا اينكه گروهى از اعراب، وى را با زور از بدن پدر جدا كردند.


دوره‌ى جديد ولى طاقت‌فرساى زندگى بانو سكينه (علیهاالسلام)، يعنى دوران اسارت از روز يازدهم محرّم آغاز شد.
[۳۹] قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، ص۱۵۱.
او همراه ساير اسيران و سرهاى شهيدان در حالى كه بر شتر برهنه سوار و ريسمان اسارت به گردنش بود، از كربلا به كوفه و شام به اسارت برده شد.
[۴۱] موسوی مقرم، عبدالرزاق، السيّده سكينه ابنة الإمام الشهيد أبي‌عبدالله الحسين (عليه‌السلام)، ص۶۳.
[۴۲] علی دخیل، علی محمد، سكينه دختر امام حسين (علیه‌السلام)، ص۱۸.


۵.۱ - جاماندن از کاروان اسرا

حضرت سكينه در توقّفگاه «قصر بنى مقاتل» كه سپاه عمر بن سعد مشغول استراحت و تهيّه‌ آب بودند، تنها به سوى درختى رفت و اندكى خوابيد. در اين هنگام، دشمن زبون، كاروان اسيران را حركت داده و سكينه در بيابان جا ماند. درخواستِ هم محملِ او، فاطمه بنت الحسين (علیه‌السلام) از ساربان مبنى بر توقّف كاروان بى‌نتيجه ماند و قافله‌ اسيران حركت كرد. ولى پس از طىّ مقدارى از مسير و با اصرارِ فاطمه، ساربان، شتر را نگه داشت و سكينه به كاروان ملحق شد.
[۴۳] دهدشتی بهبهانی، محمدباقر بن عبدالکریم، الدمعة الساكبه، ج۵، ص۷۵- ۷۶.

اين اتّفاق به نحو ديگرى نيز ذكر شده است.
[۴۴] حائری مازندرانی، مهدی، معالى السبطين، ج۲، ص۱۳۶- ۱۳۷.


۵.۲ - در مجلس يزيد

امام محمدباقر (علیه‌السلام) مى‌فرمايد: چون ذرّيه و اهل بيت امام حسين (علیه‌السلام) را در روز و با وضعى خاصّ به مجلس يزيد بردند، مردم جفاكار شام گفتند: اسيرانى نيكوتر از اينان نديده‌ايم. حضرت سكينه كه ريسمان به كتفش بسته بودند فرمود: ما اسيران خاندان پيامبريم.
[۴۸] قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، ص۳۹۶.
[۴۹] طریحی، فخرالدین بن محمد، المنتخب، ص ۴۷۳.

گردانندگان مجلس يزيد، سكينه را جايى نشانده بودند كه سر بريده پدر را نبيند. ولى وقتى تلاش كرد تا آن‌را ببيند يزيد با چوب خيزران بر لب و دندان مبارک پدرش مى‌زد. صداى گريه‌اش بلند شد. به‌طورى كه زن‌هاى يزيد و دختران معاويه به گريه افتادند. سرانجام او و خواهرش، فاطمه، بى‌تاب گشته و به عمّه‌ خود حضرت زینب پناه بردند و گفتند: «يا عمّتاه انّ يزيداً ينكث ثنايا ابينا بقضيبه.»
[۵۱] حائری مازندرانی، مهدی، معالى السبطين، ج۲، ص۱۵۶.
[۵۲] بیرجندی، محمدباقر، كبريت احمر، ص۲۵۳.
[۵۴] موسوی مقرم، عبدالرزاق، السيّده سكينه ابنة الإمام الشهيد أبي‌عبدالله الحسين (عليه‌السلام)، ص۶۴ با اندكى تفاوت و اختصار.
«عمّه جان! يزيد با چوب دستى خود دندان‌هاى پيشين پدرمان را مى‌زند.»

۵.۳ - جسارت مرد شامى

مردى از قبيله‌ لَخْم به يزيد گفت: اى امير! اين كنيز را به من ببخش تا خدمتكارم باشد. (شبيه اين موضوع درباره‌ى فاطمه بنت الحسين علیه‌السلام نيز ذكر گرديده است.) سكينه خود را به عمّه‌اش ام كلثوم چسبانيد و عرض كرد: عمّه جان! او مى‌خواهد دختران پيامبران، خدمتكارِ فرزندان بى‌پدر شوند. ام كلثوم او را نفرين كرد و دعايش مستجاب شد.
[۵۵] طریحی، فخرالدین بن محمد، المنتخب، ص۴۷۲.


۵.۴ - خواب سكينه در شام

دختر بزرگوار امام حسين (علیه‌السلام) پس از چهار روز اقامت در دمشق خوابى ديد كه بخشى از آن چنين است:
«ديدم زنى در هُودَجى نشسته و دستان خود را روى سرگذاشته است. پرسيدم: اين زن كيست؟ گفتند: او فاطمه، دختر محّمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و مادر پدر تو است. گفتم: به خدا سوگند نزد او مى‌روم و ستم‌هاى وارد شده به ما را به او مى‌گويم. سپس با شتاب به سوى او رفتم تا به او رسيدم و برابرش ايستادم و مى‌گريستم و مى‌گفتم: مادر جان! به خدا سوگند حقّ ما را انكار كردند و جمع ما را پراكنده و حريم ما را هتک كردند. مادر جان! به خدا پدرمان، حسين (علیه‌السلام) را كشتند. فرمود: سكينه جانم! ديگر نگو. زيرا بند دلم را پاره كردى و جگرم را شكافتى. اين پيراهن پدرت حسين (علیه‌السلام) است كه از من دور نمى‌شود تا با اين پيراهن خدا را ملاقات كنم.»


از جمله اقدامات حضرت سکینه در طول اسارت و پس از آن مواردی است که بیان می‌شود.

۶.۱ - پاى‌بندى به حجاب و عفاف

وقتى سهل‌ بن سعد، اسيران را شناخت كه از دودمان پيامبرند جلو رفت و از يكى از آنان پرسيد: تو كيستى؟ گفت: سكينه، دختر امام حسين (علیه‌السلام). پرسيد: آيا كار و حاجتى دارى؟ من، سهل، صحابى جدّت رسول خدايم. سكينه فرمود: به نيزه‌دارى كه اين سر مقدس را مى‌برد بگو از ما جلوتر حركت كند تا مردم به نگاه‌كردن آن مشغول شوند و به حرم رسول الله چشم ندوزند. سهل به سرعت رفت و چهارصد درهم به نيزه‌دار داد. او هم سر مطهّر را از زنان دور كرد.
در گزارش ديگرى آمده است: يزيد دستور داد اسيران آل محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را وارد مجلس كردند. نام تک تک آنها را پرسيد ... و خطاب به حضرت سكينه (علیهاالسلام) گفت: اين زن كيست؟ گفتند: سكينه دختر حسين (علیه‌السلام). يزيد گفت: تو سكينه هستى؟ سكينه گريه كرد و به قدرى ناراحت شد كه نزديک بود جان بسپارد. يزيد گفت: چرا گريه مى‌كنى؟ فرمود: چگونه گريه نكند كسى كه پوشش ندارد تا صورتش را از نگاه تو و اهل مجلس بپوشاند؟ يزيد گفت: اى سكينه! پدرت حقّ مرا منكر شد و قطع رحم با من كرد و در رياست و رهبرى با من ستيز نمود. سكينه گريست و فرمود: اى يزيد از كشتن پدرم خوشحال مباش. او مطيع خدا و رسولش بود، و دعوت حق را لبّيک گفت، و به سعادت نايل گرديد. ولى روزى خواهد آمد كه تو را بازخواست مى‌كنند. خود را آماده پاسخ‌گويى كن. ولى از كجا تو بتوانى پاسخ بدهى؟ يزيد گفت: اى سكينه ساكت باش! پدرت بر من حقّى نداشت.
[۶۱] حائری مازندرانی، مهدی، معالى السبطين، ج۲، ص۱۶۳.


۶.۲ - اعتراض به يزيد و دفاع از اهل‌بيت

چون اسيران كربلا را با دستان بسته مقابل يزيد قرار دادند، سكينه، یزید را تهديد كرد و با شجاعت تمام به او گفت: اى يزيد! دختران رسول خدا را به اسارت مى‌گيرى. «واللَّه ما رَأيْتُ أقسى قلباً مِنْ يزيدٍ ولا رأيتُ كافراً ولا مشركاً شراً منه ولا اجفى منه.»
[۶۴] حائری مازندرانی، مهدی، معالى السبطين، ج۲، ص۱۵۸.
به خدا سوگند! هرگز كسى را سخت دل‌تر و كافرتر و جفا كارتر از يزيد نديدم.

۶.۳ - عزادارى و زيارت قبر پدر

خاندان رسالت پس از بازگشت از شام سه روز در كربلا عزادارى كردند. وقتى امام سجّاد (علیه‌السلام) فرمود: شترها و محمل‌ها را آماده كنيد، سكينه گريه‌كنان، بانوان را به وداع با قبر شريف پدر طلبيد. بانوان در اطراف قبر حلقه زدند. سكينه، قبر پدر را در آغوش گرفت و گريه‌ سختى كرد و چنين مرثيه خواند:
الا يا كربلاء نُودِّعُكَ جسماً ••• بلا كفنٍ ولا غسلٍ دَفينا
الا يا كربلاء نُودِّعُكَ روحاً ••• لأحمد و الوصى مع الأمينا
[۶۵] دهدشتی بهبهانی، محمدباقر بن عبدالکریم، الدمعة الساكبه، ج۵، ص۱۶۳.
[۶۶] تحقيقى درباره اوّل اربعين حضرت سيّدالشهدا علیه‌السلام، ص۲۹۷.

هان اى كربلا! با تو در مورد پيكرى وداع مى‌كنيم كه بدون غسل و كفن در اين مكان دفن شد. هان اى كربلا! ما همراه امين خود امام سجاد (علیه‌السلام) با تو در مورد حسين كه روح پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و روح وصيّش بود وداع مى‌كنيم.
شبيه اين‌ ماجرا درباره‌ رقيه (علیهاالسلام) نيز ذكر شده است.


چون سكينه به مدينه بازگشت در منزل پدر مظلومش، خانه‌اى كه امام سجاد (علیه‌السلام) هميشه در آن مى‌گريست و شب و روز نمى‌شناخت اقامت گزيد و فريادش لحظه‌اى قطع نگرديد. او با زنان بنى هاشم لباس سياه پوشيد و مجلس عزا به پا كرد. غذايشان نيز توسط جوانمردان آل عبدالمطلب و امام سجّاد (علیه‌السلام) تهيّه مى‌شد.


از حضرت سكينه در رثاء پدر شهيدش اشعارى نقل شده كه ترجمه‌ بخشى از آن چنين است:
۱- اى ملامت‌كننده! او (سكينه) را سرزنش مكن! زيرا اندوهى برّنده بر وى وارد شده است. پس، از ديده‌اش اشک‌هاى ريزان همچون باران روان مى‌باشد.
۲- تير حادثه، به هنگام صبحِ، سرزمين كربلا، حسين (علیه‌السلام) را نشانه مى‌گيرد و از حرقه‌ او به خطا نمى‌رود.
۳- به دست كسى كه بدترين همه‌ بندگان خدا و از نسل زناكاران و از سپاه بيرون آمدگان از دين و از تبهكاران است تيرباران مى‌شود.
۴- اى امّت تبهكار و بدكار! بياييد. فردا چه حجّتى خواهيد آورد؟ در حالى كه بيشتر شما او را با شمشير ضربه زده است.


سرانجام، اين يادگار حادثه‌ كربلا و بازمانده‌ دوران تلخ اسارت در روز پنجشنبه، پنجم ربيع الاوّل سال ۱۱۷ ه. ق در مدينه ديده از جهان فروبست و به رحمت ايزدى پيوست.
[۷۳] قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، ص۴۸۱.
درباره‌ى روز، سال و مدفن سكينه (علیهاالسلام) اقوال ديگرى نيز وجود دارد كه از ذكر آنها خوددارى مى‌كنيم.
[۸۱] حائری مازندرانی، مهدی، معالى السبطين، ج۲، ص۲۱۴ - ۲۱۵.
[۸۲] عمادزاده، حسین، حضرت زينب كبرى (علیهاالسلام)، ص۳۵۷.
[۸۳] وحیددامغانی، ابراهیم، راهنماى حج و زيارتگاه‌ها در جهان اسلام، ص۱۲۰.



۱. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الورى باعلام الهدی، ص۴۷۸.    
۲. شراب‌، محمدحسن، نورالابصار، ص۳۵۸.    
۳. ابن‌عماد حنبلی، عبدالحی بن احمد،، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، ج ۲، ص ۸۲.    
۴. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانى، ج۱۶، ص۳۶۱.    
۵. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبيين، ص۵۹.    
۶. محلاتی، ذبیح‌الله، رياحين الشريعه، ج۳، ص۴۸.
۷. امین عاملی، سیدمحسن، اعيان‌ الشيعه، ج۳، ص۴۹۱.    
۸. ابن‌خلکان، احمد بن محمد، وفيات الاعيان، ج۲، ص۳۹۷.    
۹. ابن‌حيون، نعمان بن محمد، شرح الاخبار في فضائل الائمة الاطهار، ج۳، ص۱۸۱.    
۱۰. موسوی مقرم، عبدالرزاق، السيّده سكينه ابنة الإمام الشهيد أبي‌عبدالله الحسين (عليه‌السلام)، ص۱۴۰.    
۱۱. موسوی مقرم، عبدالرزاق، السيّده سكينه ابنة الإمام الشهيد أبي‌عبدالله الحسين (عليه‌السلام)، ص۱۴۱.    
۱۲. عمادزاده، حسین، حضرت زينب كبرى (سلام‌الله‌علیها)، ص۳۰۸.
۱۳. عمادزاده، حسین، حضرت زينب كبرى (سلام‌الله‌علیها)، ص۳۲۲.
۱۴. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانى، ج۱۶، ص۳۶۳.    
۱۵. حائری مازندرانی، مهدی، معالى السبطين، ج۲، ص۲۱۵.
۱۶. عمادزاده، حسین، تاريخ زندگانى امام حسين (علیه‌السلام)، ج۲، ص۲۲۸.
۱۷. محلاتی، ذبیح‌الله، تاريخ زندگانى امام حسين (علیه‌السلام)، ص۵۶۰.
۱۸. موسوی مقرم، عبدالرزاق، السيّده سكينه ابنة الإمام الشهيد أبي‌عبدالله الحسين (عليه‌السلام)، ص۱۴۳.    
۱۹. موسوی مقرم، عبدالرزاق، السيّده سكينه ابنة الإمام الشهيد أبي‌عبدالله الحسين (عليه‌السلام)، ص۱۴۴.    
۲۰. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانى، ج۱۶، ص۳۶۶.    
۲۱. ابن‌عماد حنبلی، عبدالحی بن احمد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، ج۲، ص۸۲.    
۲۲. ابن‌خلکان، احمد بن محمد، وفيات الاعيان، ج۲، ص۳۹۴.    
۲۳. ابن‌حيون، نعمان بن محمد، شرح الاخبار في فضائل الائمة الاطهار، ج۳، ص۱۸۰- ۱۸۱.    
۲۴. شراب‌، محمدحسن، نورالابصار، ص۳۵۹.    
۲۵. محلاتی، ذبیح‌الله، رياحين الشريعه، ج۳، ص۲۷۰.
۲۶. طریحی، فخرالدین بن محمد، المنتخب، ص۴۱۱.    
۲۷. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۵، ص۴۷.    
۲۸. کاشفی، ملاحسین، روضة الشهدا، ص۴۲۵.    
۲۹. ابن‌شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی‌طالب (علیهم‌السلام)، ج۳، ص۲۵۷.    
۳۰. موسوی مقرم، عبدالرزاق، السيّده سكينه ابنة الإمام الشهيد أبي‌عبدالله الحسين (عليه‌السلام)، ص۱۴۴.    
۳۱. کفعمی عاملی، ابراهیم بن علی، مصباح جنة الأمان الواقية و جنة الإيمان الباقية‌، ص۷۴۱.    
۳۲. ابن‌طاووس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۱۸۱.    
۳۳. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۵۹.    
۳۴. موسوی مقرم، عبدالرزاق، السيّده سكينه ابنة الإمام الشهيد أبي‌عبدالله الحسين (عليه‌السلام)، ص۱۴۴.    
۳۵. موسوی مقرم، عبدالرزاق، مقتل الحسين (علیه‌السلام)، ص۳۰۷.    
۳۶. ابن‌حيون، نعمان بن محمد، شرح الاخبار في فضائل الائمة الاطهار، ج۳، ص۱۹۹.    
۳۷. بغدادی، محمد بن سعد، ترجمة الامام الحسين و مقتله علیه‌السلام، ص۷۸.    
۳۸. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبيين، ص۷۹-۸۰.    
۳۹. قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، ص۱۵۱.
۴۰. امین عاملی، سیدمحسن، اعيان الشيعه، ج۳، ص۴۹۲.    
۴۱. موسوی مقرم، عبدالرزاق، السيّده سكينه ابنة الإمام الشهيد أبي‌عبدالله الحسين (عليه‌السلام)، ص۶۳.
۴۲. علی دخیل، علی محمد، سكينه دختر امام حسين (علیه‌السلام)، ص۱۸.
۴۳. دهدشتی بهبهانی، محمدباقر بن عبدالکریم، الدمعة الساكبه، ج۵، ص۷۵- ۷۶.
۴۴. حائری مازندرانی، مهدی، معالى السبطين، ج۲، ص۱۳۶- ۱۳۷.
۴۵. صدوق، محمد بن علی، الامالى، ص۲۳۰.    
۴۶. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۵۵.    
۴۷. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۶۹.    
۴۸. قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، ص۳۹۶.
۴۹. طریحی، فخرالدین بن محمد، المنتخب، ص ۴۷۳.
۵۰. ذهبی، شمس الدین، تاريخ الاسلام، ج۵، ص۱۸-۱۹.    
۵۱. حائری مازندرانی، مهدی، معالى السبطين، ج۲، ص۱۵۶.
۵۲. بیرجندی، محمدباقر، كبريت احمر، ص۲۵۳.
۵۳. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبيين، ص۷۹-۸۰.    
۵۴. موسوی مقرم، عبدالرزاق، السيّده سكينه ابنة الإمام الشهيد أبي‌عبدالله الحسين (عليه‌السلام)، ص۶۴ با اندكى تفاوت و اختصار.
۵۵. طریحی، فخرالدین بن محمد، المنتخب، ص۴۷۲.
۵۶. ابن‌طاووس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۲۲۰.    
۵۷. ابن‌نما، جعفر بن محمد، مثيرالاحزان، ص۱۰۴.    
۵۸. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۹۴.    
۵۹. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسين (علیه‌السلام)، ج۲، ص۶۸.    
۶۰. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۲۸، با كمى تفاوت.    
۶۱. حائری مازندرانی، مهدی، معالى السبطين، ج۲، ص۱۶۳.
۶۲. بغدادی، محمد بن سعد، ترجمة الامام الحسين و مقتله (علیه‌السلام)، ص۸۳.    
۶۳. صدوق، محمد بن علی، الامالى، ص۲۳۰.    
۶۴. حائری مازندرانی، مهدی، معالى السبطين، ج۲، ص۱۵۸.
۶۵. دهدشتی بهبهانی، محمدباقر بن عبدالکریم، الدمعة الساكبه، ج۵، ص۱۶۳.
۶۶. تحقيقى درباره اوّل اربعين حضرت سيّدالشهدا علیه‌السلام، ص۲۹۷.
۶۷. فاضل دربندى، آقا بن عابد، اسرار الشهاده، ج۳، ص۷۱۵.    
۶۸. موسوی مقرم، عبدالرزاق، السيّده سكينه ابنة الإمام الشهيد أبي‌عبدالله الحسين (عليه‌السلام)، ص۸۳.    
۶۹. برقی، احمد بن محمد، المحاسن، ج۲، ص۴۲۰.    
۷۰. زجاجی، عبدالرحمان بن اسحاق، امالى، ص۱۶۸.    
۷۱. طبری، ابن جریر، تاريخ طبرى، ج۷، ص۱۰۷.    
۷۲. ابن‌خلکان، احمد بن محمد، وفيات الاعيان، ج۲، ص۳۹۶-۳۹۷.    
۷۳. قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، ص۴۸۱.
۷۴. امین عاملی، سیدمحسن، اعيان الشيعه، ج۳، ص۴۹۲.    
۷۵. موسوی مقرم، عبدالرزاق، السيّده سكينه ابنة الإمام الشهيد أبي‌عبدالله الحسين (عليه‌السلام)، ص۱۴۱.    
۷۶. ابن‌عماد حنبلی، عبدالحی بن احمد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، ج۲، ص۸۲.    
۷۷. ابن‌بطوطه، محمد بن عبدالله، رحله ابن بطوطه، ص۱۶۷.    
۷۸. ابن‌بطوطه، محمد بن عبدالله، رحله ابن بطوطه، ص۷۵.    
۷۹. شراب‌، محمدحسن، نورالابصار، ص۳۶۲.    
۸۰. نووی، يحيى بن شرف، تهذيب الاسماء و اللغات، ج۱، ص۱۶۳.    
۸۱. حائری مازندرانی، مهدی، معالى السبطين، ج۲، ص۲۱۴ - ۲۱۵.
۸۲. عمادزاده، حسین، حضرت زينب كبرى (علیهاالسلام)، ص۳۵۷.
۸۳. وحیددامغانی، ابراهیم، راهنماى حج و زيارتگاه‌ها در جهان اسلام، ص۱۲۰.



اسیران و جانبازان کربلا، محمد مظفری و سعید جمشیدی، برگرفته از مقاله «حضرت سکینه (علیهاالسلام)»، ص۱۶۲-۱۶۹.    






جعبه ابزار