يونانيان قديم كلمه آلهه را بر اجسام محسوسه آسمانى اطلاق مىكردند؛ چنانكه ايرانيان نيز همين وضع را داشتهاند. اما پس از اينكه در باب جواهر عقلیه و مجردات، تفكر انسانى پيشرفت كرد و اين كلمه اطلاق بر مجردات شد، معنى تأله بر عقاید و افكار مردم در باب فرشتگان بازگشت و اين امر در كلمات فلاسفه و دانايان يونان مانند: جالینوس و افلاطون و سقراط و غيره نيز ديده مىشود.
اين كلمه در دیناسلام وضعى ديگر بخود گرفت. در دين اسلام بجز كلمه «اللّه» كه پاره ایی آن را همان نام اعظم مىدانند، همه نامهای خدا به وجهى بر غير او نيز اطلاق مىگردد و در کتب آسمانی ديگر مانند: تورات ظاهرا كلمه «ربّ» مساوى با اللّه است و در قرآن مجید نيز «رب» مطلق و بدون قيد اضافى، به معناى الله مىباشد.
به هرحال كلمه الهه مساوى با رب است، در كتاب تورات و زبورداود آلهه مساوى با ملائکه آمده است. در تورات مخصوصا الهه غرباء را اصنام ناميدهاند و بدين طريق خواستهاند حكايت از توحیدپرستی ديگران كرده باشند، باز كلمه «رب» در تورات احتراما بر آقا و بزرگ اطلاق شده است. مثلا «ربالعساکر» بعنوان پيشواى عساكر روحانى آسمان و سردار عساكر زمين هم آمده است.