امام علی (علیهالسلام)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
علی بن ابی طالب (۲۳ قبل از
هجرت - ۴۰ق.)، امام اول
شیعیان،
صحابی،
راوی، پسرعمو و داماد
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)،
کاتب وحی و چهارمین خلیفه از
خلفای راشدین نزد
اهل سنت است.
به گفته مورخین
شیعه و بسیاری از علمای
اهل سنت، در
کعبه زاده شد. او نخستین کسی بود که به
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ایمان آورد. از نظر شیعه، وی به فرمان
خدا و تصریح پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) جانشین بلافصل رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است.
آیاتی از
قرآن کریم بر
عصمت و پیراستگی وی از پلیدیها دلالت دارد.
بنابر منابع شیعه و برخی منابع اهل سنت، حدود ۳۰۰
آیه در قرآن کریم در
فضیلت او نازل شده است.
وی همسر
حضرت فاطمه (سلاماللهعلیهم) و
پدر و
جد ۱۱
امام شیعه است.
هنگامی که
قریش قصد کشتن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را داشتند، او در بستر پیامبر خوابید تا دشمنان گمراه شوند و بدین طریق پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مخفیانه
هجرت کرد.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
عقد اخوت خود را با وی بست.
در همه
غزوات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) جز
جنگ تبوک که به فرمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در
مدینه ماند- شرکت داشت و پرافتخارترین فرمانده
اسلام بود. آثار مکتوب بسیای به زبانهای مختلف درباره امام علی (علیهالسّلام) نوشته شده است.
پس از درگذشت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گروهی در
سقیفه، با
ابوبکر به عنوان
خلیفه بیعت کردند و امام علی (علیهالسّلام) ۲۵ سال از خلافت دور ماند. آن حضرت پس از خلافت ابوبکر،
عمر و
عثمان، به اصرار
مسلمانان خلافت و
حکومت را پذیرفت.
او در دوره کوتاه حکومتش با سه
جنگ سنگین داخلی مواجه شد و سرانجام در محراب
مسجد کوفه در حال
نماز به دست یکی از
خوارج به
شهادت رسید و مخفیانه در
نجف به
خاک سپرده شد.
گفتهاند که سررشته بسیاری از علوم مسلمانان، از جمله نحو عربی،
کلام،
فقه و
تفسیر به امام علی (علیهالسّلام) میرسد و فرقههای گوناگون، سلسله سند خود را بدو میرسانند. کتاب معروف
نهج البلاغه منتخبی از گفتهها و نوشتههای اوست.
علی بن ابیطالب بن
عبدالمطلب بن
هاشم بن عبدمناف بن
قصی بن کلاب،
هاشمی قرشی، امام اول تمام شیعیان
و خلیفه چهارم از خلفای راشدین از نظر اهل سنت است.
پدر امام علی (علیهالسّلام)،
ابوطالب مردی سخاوتمند، عدالتمدار، مورد احترام قبایل عرب، عمو و حامی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و از شخصیتهای بزرگ
قریش بود.
او پس از سالها حمایت از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)،
در سال دهم
بعثت،
با ایمان از
دنیا رفت.
مادرش،
فاطمه بنت
اسد بنهاشم بن
عبد مناف است.
برادران وی طالب،
عقیل،
جعفر و خواهرانش هند یا امهانی، جمانه، ریطه یا ام طالب و
اسماء بودند.
کنیه امام، ابوالحسن،
ابوالحسین، ابوالسبطین، ابوالریحانتین، ابوتراب و ابوالائمه میباشد.
القاب امام، امیرالمؤمنین، یعسوب الدین والمسلمین، مبیر الشرک والمشرکین، قاتل الناکثین والقاسطین والمارقین، مولی المؤمنین، شبیههارون، حیدر، مرتضی، نفس الرسول، اخو الرسول، زوج البتول، سیف اللّه المسلول، امیر البررة، قاتل الفجرة،
قسیم الجنّة والنار، صاحب اللواء، سید العرب، کشّاف الکرب، الصدّیق الاکبر، ذوالقرنین،هادی، فاروق، داعی، شاهد، باب المدینة، والی، وصی، قاضی دین رسول اللّه، منجز وعده، النبا العظیم، الصراط المستقیم والانزع البطین میباشد.
امیرالمؤمنین به معنای امیر، فرمانده و رهبر
مسلمانان، لقبی است که به
اعتقاد شیعیان اختصاص به حضرت علی (علیهالسّلام) دارد. براساس
روایات، شیعیان معتقدند این لقب در زمان پیامبر اسلام برای علی بن ابیطالب به کار میرفته است و منحصر به اوست و نه تنها استعمال این لقب را برای
خلفای راشدین و غیر راشدین جایز نمیدانند که حتی به کاربردن این لقب را برای سایر
امامان خود هم صحیح نمیدانند.
امام علی (علیهالسّلام) در روز
جمعه ۱۳
رجب در سال ۳۰
عامالفیل در
مکه درون کعبه متولد شد. (نسخه موجود در لوح فشرده کتابخانه اهل بیت، نسخه دوم). عبارت مفید در مورد زادگاه امام چنین است: «ولد بمکة فی البیت الحرام/ در مکه در بیت الحرام
[
=کعبه
]
زاده شد». مسعودی (متوفای ۳۴۶ق) درباره زادگاه امام نوشته است: «وکان مولده فی الکعبة/ زادگاهش در کعبه بود.»)
ولادت وی در کعبه را عالمان شیعه از جمله
سید رضی،
شیخ مفید،
قطب راوندی،
ابن شهرآشوب و بسیاری از
اهل تسنن مانند
حاکم نیشابوری،
حافظ گنجی شافعی،
ابن جوزی حنفی،
ابن صباغ مالکی،
حلبی و
مسعودی مورد
تواتر میدانند.
درگذشت وی، در اثر ضربت شمشیری بود که در سحرگاه روز ۱۹
رمضان سال ۴۰ق توسط یکی از
خوارج در
مسجد کوفه بر سر وی وارد شد، و در ۲۱ همان ماه به
شهادت رسید و مخفیانه
دفن شد.
هنگام ۶ سالگی علی (علیهالسّلام)، در مکه
قحطی شد. ابوطالب، مرد عیالمندی بود و اداره هزینه یک خانواده پرجمعیت در سال قحطی مشکل بود. از این رو، حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به عمویش
عباس پیشنهاد داد که به ابوطالب در این امر کمک کند. بدین علت، عباس،
جعفر را، و حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) علی (علیهالسّلام) را به خانه خود برد.
امام علی (علیهالسّلام) از این دوره چنین یاد میکند:
«آنگاه که
کودک بودم، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مرا در کنار خود نهاد و بر
سینه خویش جایم داد، و مرا در بستر خود میخوابانید، چنانکه تنم را به تن خویش میسود و بوی خوشِ خویش را به من میبویانید. و گاه بود که چیزی را میجَوید، سپس آن را به من میخورانید. از من دروغی نشنید، و خطایی در کردار ندید.»
درباره چهره و اوصاف جسمانی علی (علیهالسّلام) در منابع مختلف سخن بسیار رفته است. گفتهاند که او مردی میانه بالا بود؛اندکی کوتاه با چشمانی سیاه و گشاده داشت. در نگاهش
عطوفت و مهربانی موج میزد. ابروانش کشیده و پیوسته بود.
صورتی زیبا داشت و از نیکو منظرترین مردم به شمار میآمد. رنگ صورتش گندمگون بود. چهرهای گشاده و بشاش داشت. گردنش از سپیدی به درخشش ابریقی نقرهای مانند بود. ریشی انبوه داشت و بالای آن زیبا مینمود. شانههایش همچون شانههای شیری ژیان، فراخ بود.
وی انگشتانی باریک و ساعد و دستی نیرومند داشت. چنان قوی بود که اگر
دست کسی را میگرفت، بر او مستولی میشد و طرف مقابل
قدرت نفس کشیدن را از دست میداد. شکمی بزرگ و پشتی قوی داشت. سینه وی فراخ و پرمو بود و سر استخوانهای او که در مفصل با یکدیگر جفت شده بودند، بزرگ مینمود. عضلاتی پر پیچ و تاب و ساقهایی کشیده و باریک داشت. بزرگی عضله دست و پای او موزون بود و هنگام راه رفتن اندکی به جلو متمایل میشد.
بنابر برخی منابع، پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) او را با لقب «بطین» خوانده و همین باعث شده است تا این گمان پدید آید که امام علی (علیهالسّلام) به لحاظ جسمانی، چاق بوده است ولی به نقل برخی منابع منظور از «بطین» در اینجا عبارت از «البطین من العلم» (فربه از
دانش) است.
قرائن دیگری نیز در کار است که این
تفسیر را تایید میکنند از جمله برخی زیارتنامهها که علی (علیهالسّلام) را به صفت «بطین» ستودهاند.
ابن قتیبه میگوید: وی با هیچ کسی
مبارزه نکرد؛ مگر اینکه او را
زمین زد.
ابن ابی الحدید میگوید: توانایی جسمی امام، ضرب المثل شده است. او بود که در
قلعه خیبر را کند، در حالی که جمعی میخواستند آن را برگردانند ولی نتوانستند؛ او بود که
بت هبل را -که بت بزرگی بود- از بالای کعبه به زمین انداخت و او بود که سنگ بزرگی را در روزهای خلافتش با دست خویش از جا کند و از زیر آن
آب جوشید، در حالی که لشکریان همگی از این کار ناتوان بودند.
فاطمه (سلاماللهعلیهم): نخستین همسر امام علی (علیهالسّلام)، حضرت فاطمه (سلاماللهعلیهم) دختر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود.
پیش از علی (علیهالسّلام) افرادی مانند
ابوبکر و
عمر بن خطاب و
عبدالرحمن بن عوف آمادگی خود را برای
ازدواج با دختر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اعلام کرده بودند که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده بود درباره ازدواج زهرا (سلاماللهعلیهم) منتظر
وحی الهی است.
مورخان در تاریخ ازدواج علی (علیهالسّلام) و فاطمه (سلاماللهعلیهم) اختلاف نظر دارند: برخی اول
ذی الحجه سال دوم هجری،
برخی ماه
شوال و گروهی ۲۱
محرم را ذکر کردهاند.
ثمره ازدواج علی (علیهالسّلام) و فاطمه (سلاماللهعلیهم) پنج فرزند بوده است به نامهای
حسن و
حسین و
محسن و
زینب کبری و
ام کلثوم کبری.
امامه دختر
ابوالعاص بن ربیع: پس از شهادت فاطمه (سلاماللهعلیهم)، آن حضرت با امامه ازدواج کرد. مادر امامه، زینب دختر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود.
ام البنین: دختر
حزام بن دارم کلابیه،
حضرت عباس (علیهالسّلام) و
عثمان و
جعفر و
عبدالله فرزندان وی بودند که همگی در
کربلا شهید شدند.
لیلی: پس از ام البنین، آن حضرت با لیلی دختر
مسعود بن خالد نهشلیة تمیمه دارمیه ازدواج کرد.
اسماء بنت عُمِیس: آن حضرت سپس با اسماء دختر عمیس خثعمی ازدواج کرد که
یحیی و
عون فرزندان این همسر علی (علیهالسّلام) بودهاند.
ام حبیب: یکی دیگر از همسران امام علی (علیهالسّلام) ام حبیب دختر
ربیعه تغلبیه موسوم به صهبا بوده است.
خوله دختر
جعفر بن
قیس بن مسلمه حنفی یا به قولی دختر ایاس از دیگر زنان آن حضرت بوده است.
محمد بن حنفیه فرزند علی (علیهالسّلام) از این همسر است.
امسعید و مُحیاة: امام علی (علیهالسّلام) همچنین با ام سعید دختر
عروة بن مسعود ثقفی و نیز مُحیاة دختر امری القیس بن عدی کلبی ازدواج کرده است.
به طور کلی،
شیخ مفید در «
الارشاد» فرزندان وی را ۲۷ نفر نام میبرد و میگوید برخی از شیعیان یک نفر دیگر را نیز نام بردهاند که فرزند حضرت زهرا بوده و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) او را محسن نامیده بوده ولی پس از
وفات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سقط شده است. (در تاریخ یعقوبی، محسن یکی از سه پسر امام علی (علیهالسّلام) از حضرت فاطمه (سلاماللهعلیهم) دانسته شده که در کودکی مرده است.)
با این حساب فرزندان امام علی (علیهالسّلام) ۲۸ نفر بودهاند:
از دیگر همسران: ۱۸. نفیسه، ۱۹. زینب صغری، ۲۰. رقیه صغری، ۲۱. امهانیء، ۲۲. امالکرام، ۲۳. جمانه که کنیهاشام جعفر بوده است، ۲۴. امامه، ۲۵. ام سلمه، ۲۶. میمونه، ۲۷. خدیجه، ۲۸. فاطمه.
شیخ مفید از مادران این چند نفر اخیر نام نبرده و گفته است که از مادرانی مختلفاند.
او نخستین کسی بود که به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
ایمان آورد و هفت سال قبل از اینکه هیچ یک از مسلمانان،
خدا را بپرستد او با پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خدا را میپرستیده است.
ابن ابی الحدید (از بزرگان علمای
اهل سنت) میگوید: بیشتر علمای حدیث بر این باورند که وی اولین کسی بود که به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ایمان آورد و از او پیروی کرد. خود وی
[
امام (علیهالسّلام)
]
فرموده است: «صدّیق اکبر منم، فاروق اول منم،
اسلام آوردم قبل از اینکه مردم اسلام آورند، و
نماز خواندم قبل از نمازخواندنشان.»
امام علی (علیهالسّلام) در غزوات و سریههای صدر اسلام، نقش مؤثری داشت و در همه غزوات جز
غزوه تبوک همراه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) جنگید.
وی به عنوان دومین شخصیت نظامی پس از حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ایفای نقش کرده است.
جنگ بدر، نخستین جنگ میان مسلمانان و
کافران بود که در روز جمعه هفدهم رمضان سال ۲ق. در کنار چاههای بدر روی داد.
در این جنگ مسلمانان توانستند، هفتاد تن از
مشرکان را از بین ببرند که در میان آنها نام برخی از سران
کفر، همچون
ابوجهل، عتبه،
شیبه و
امیه به چشم میخورد.
در عرب رسم بر این بود قبل از حمله عمومی، نبردهای تن به تن انجام میشد، بنابراین
عتبة بن ربیعه اموی و پسرش ولید و برادرش شیبه، از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خواستند که همتایانی برای مبارزه با آنان وارد میدان کند. حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، علی (علیهالسّلام)،
حمزه و
عبیدة بن حارث را برای این کار فرستاد. علی (علیهالسّلام)، به ولید مجال نداد و حمزه به عتبه، و آن دو را از پای در آوردند و آنگاه عبیده را در مقابل دشمنش شیبه کمک کردند و او را نیز کشتند.
همچنین
حنظله،
عاص بن سیعد،
طعیمه بن عدی و حدود بیست نفر از مشرکان در این جنگ توسط امام علی (علیهالسّلام) کشته شدند.
در پیشاپیش سپاه اسلام در
جنگ احد، علی (علیهالسّلام)، حمزه،
ابو دجانه و دیگران بودند و صفوف
دشمن را تضعیف کردند. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از هر طرف مورد هجوم دستههایی از لشکر
قریش قرار گرفت. هر دستهای که به آن حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حمله میآوردند علی (علیهالسّلام) به فرمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به آنها حمله میبرد. به پاس این فداکاری،
جبرئیل نازل شد و
ایثار علی (علیهالسّلام) را نزد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ستود و گفت: این نهایت فداکاری است که او از خود نشان میدهد. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) جبرئیل را تصدیق کرد و گفت: "من از علی هستم و او از من است. " سپس صدایی در
آسمان پیچید که: "لاسیف الا ذوالفقار، و لا فتی الا علی؛ شمشیری چون
ذوالفقار و جوانمردی همچون علی نیست. "
در
جنگ خندق پس از این که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با اصحاب خود
مشورت کرد،
سلمان فارسی نظر داد که خندقی اطراف
مدینه حفر شود تا بین مهاجمان و آنها فاصله اندازد.
چند روز دو سپاه در دو سوی خندق روبروی هم بودند و گاهی به هم
سنگ و تیر میانداختند؛ بالاخره
عمرو بن عبدود (از لشکر کفار) با چند نفر دیگر، از تنگترین جای خندق خود را به طرف دیگر آن رسانیدند. علی (علیهالسّلام) از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خواست تا با عمرو مبارزه کند، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز پذیرفت، علی (علیهالسّلام) بعد از درگیری با عمرو او را به زمین انداخت و کشت.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هنگامی که سر عمرو را در دست علی (علیهالسّلام) دید، فرمود: «ضربة علی یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین؛
ارزش ضربتی که علی در روز خندق بر دشمن فرود آورد از
عبادت جن و
انس برتر است».
جنگ خیبر در
جمادی الاولی سال ۷ق. رخ داد. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای مقابله با
یهودیان دستور حمله به دژهای آنها را صادر کرد.
بعد از آنکه افراد متعددی همچون
ابوبکر و
عمر نتوانستند دژهای یهود را فتح کنند، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: "فردا پرچم را به دست کسی میدهم که خدا و پیامبر را دوست دارد و خدا و پیامبر نیز او را دوست دارند. "
صبحگاهان علی (علیهالسّلام) را خواست و پرچم را به او داد.
علی (علیهالسّلام) به میدان رفت و وقتی سپرش را در نبرد از دست داد، درِ یکی از دژها را از جا کند و تا پایان جنگ، از آن به جای سپر استفاده کرد.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در اوائل رمضان سال ۸ق. به قصد
فتح مکه از مدینه خارج گردید. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پرچمی را که ابتدا در دست
سعد بن عباده بود، بخاطر
اظهار سخنانی دال بر جنگ و انتقامجویی، به دست علی (علیهالسّلام) داد.
پس از فتح مکه، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بتهای داخل
کعبه را شکست و سپس به علی (علیهالسّلام) دستور داد بر دوش وی رود و
بت خزاعه را از بالای کعبه به زیراندازد.
جنگ حنین در سال ۸ق. به وقوع پیوست. در این جنگ پرچمی از
مهاجران به دست امام علی (علیهالسّلام) بود.
تنها جنگی که علی (علیهالسّلام) در کنار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حضور نداشت، غزوه تبوک بود. علی (علیهالسّلام) به دستور پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در مدینه مانده بود، تا در غیاب وی از توطئههای
منافقان جلوگیری نماید.
پس از ماندن علی (علیهالسّلام) در مدینه، منافقان اقدام به شایعه سازی کردند و علی (علیهالسّلام) برای دفع
فتنه و
شایعه آنها، فوراً سلاح برداشت و با سرعت در بیرون شهر به خدمت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رسید و جریان را به او اطلاع داد.
در اینجا بود که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)،
حدیث منزلت را فرمود: "برادرم علی، به مدینه بازگرد، زیرا برای اداره امور آنجا، جز من و تو شخص دیگری شایستگی ندارد. پس تو نماینده و جانشین من در میان
اهل بیت من و خانه و قوم من هستی. ای علی! آیا خشنود نمیشوی که نسبت به من، همانند
هارون نسبت به
موسی باشی، جز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود. "
آیات و
روایات زیادی دال بر
امامت و جانشینی امام علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) بعد از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است که برخی از آنها عبارتند از:
«یا اَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اَطِیعُوا اللَّهَ وَاَطِیعُوا الرَّسُولَ وَاُولِی الْاَمْرِ مِنکمْ؛
ای کسانی که ایمان آوردهاید خدا را
اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را
[
نیز
]
اطاعت کنید».
این آیه به اتفاق
علمای شیعه در شان امام علی (علیهالسّلام) و
ائمه (علیهمالسّلام) نازل شده است و دلیل بر وجوب اطاعت از آنهاست.
این آیه، ولایت امام علی (علیهالسّلام) و سایر ائمه (علیهالسّلام) را اثبات میکند.
مفسران شان نزول این آیه را مربوط به امام علی (علیهالسّلام) و دادن
انگشتر خود به شخص
فقیر در حال
رکوع دانستهاند.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خطاب به علی (علیهالسّلام) میفرماید: «انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی؛
تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسی هستی جز اینکه پس از من پیغمبری نخواهد بود».
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وقتی رسالتش را به اقوام خود ابلاغ کرد فقط علی (علیهالسّلام) دعوت حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را پذیرفت. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز فرمود: «انت اخی و وزیری و وارثی و خلیفتی من بعدی؛
تو برادر و وزیر و وارث من و جانشین من پس از من هستی».
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در سال ۱۰ق. برای انجام
فریضه و تعلیم مراسم
حج به
مکه سفر کرد. مراسم حج به پایان رسید و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در حالی که گروهی انبوه او را بدرقه میکردند به سمت
مدینه آمد. در ۱۸
ذی الحجه وقتی کاروان به مکانی به نام
غدیرخم در نزدیکی
جحفه رسید، به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
وحی شد تا ولایتعهدی علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) را به مردم ابلاغ کند. بنابراین وی فرمان داد همه از حرکت باز ایستند تا بازماندگان نیز فرارسند. سپس پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمان الهی را ابلاغ کرد.
بعد از نزول این آیه، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به مردم گفت: «الست اولی بالمؤمنین من انفسهم؟ قالوا بلی، قال: من کنت مولاه فهذا علی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله؛
آیا من به مؤمنین از خودشان اولی به تصرف نیستم؟ مردم عرض کردند: بلی، فرمود: من مولای هر که هستم این علی مولای اوست، خدایا دوست او را دوست بدار و دشمنش را دشمن بدار؛ هر که او را یاری کند کمکش کن و هر که او را واگذارد خوار و زبونش بدار».
در آخرین لحظات عمر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، علی (علیهالسّلام) نزد او آمد و رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رازی طولانی را با او در میان گذاشت و پس از آن بیماریاش شدت یافت و به علی (علیهالسّلام) فرمود: "سرم را در دامان خود قرار ده، زیرا فرمان الهی رسیده است، هرگاه
روح از بدنم مفارقت کرد آن را با دست خود برگیر و بر صورت خویش بکش و آنگاه مرا رو به
قبله نما و تجهیز کن و قبل از همه مردم بر بدنم
نماز بگزار و تا پیکرم را در
خاک نهان میسازی، از من جدا مشو، و از خدای متعال یاری بخواه. "
بعد از رحلت پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، در حالی که علی و
بنیهاشم مشغول تجهیز و تدفین حضرت بودند، بعضی از
مهاجران و
انصار از جمله ابوبکر، عمر،
عامر بن
ابو عبیده جراح،
عبدالرحمن بن عوف،
سعد بن عباده،
ثابت بن قیس،
عثمان بن عفان به راه افتادند و در جایی به نام
سقیفه بنی ساعده جمع شده تا تکلیف
حکومت را روشن کنند که پس از مشاجراتی که میان آنها واقع شد، در نهایت بدون توجه به واقعه
غدیر، ابوبکر را به عنوان خلیفه معرفی کردند.
با آغاز خلافت ابوبکر، اتفاقات دردناکی برای
اهل بیت (علیهالسّلام) اتفاق افتاد از جمله: هجوم به خانه علی (علیهالسّلام) و گرفتن بیعت برای ابوبکر،
تصرف و
غصب فدک و شهادت حضرت فاطمه (سلاماللهعلیهم).
در دوران ۲۵ ساله خلفای سهگانه، امام (علیهالسّلام) به انجام خدمات علمی و اجتماعی بسیاری موفق شد. از جمله: جمعآوری
قرآن (
مصحف امام علی (علیهالسّلام))، مشاوره به خلفا در امور گوناگون، انفاق به فقیران، آزاد کردن بردگان چندان که حدود ۱۰۰۰ برده را خرید و آزاد کرد،
کشاورزی و درختکاری، حفر قنات، ساختن مساجد از جمله
مسجد فتح در مدینه، مسجدی در کنار قبر
حمزه، مسجدی در
میقات، مسجدی در
کوفه و مسجدی در
بصره، وقف اماکن و املاک که درآمد سالانه آن را تا ۴۰۰۰۰ دینار شمردهاند.
در ادامه به برخی از امور مهم این دوره اشاره میشود.
خودداری امام علی (علیهالسّلام) از
بیعت و اقدام عدهای از
صحابه که با خلافت ابوبکر به مخالفت پرداختند، برای ابوبکر و عمر خطری جدی به شمار میآمد. بنابراین، ابوبکر و عمر تصمیم گرفتند به این خطر پایان دهند و این حرکت را با مجبور ساختن علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) به بیعت با ابوبکر، عملی سازند.
بعد از اینکه چندین بار ابوبکر،
قنفذ را به خانه امام علی (علیهالسّلام) فرستاد تا از او بیعت بگیرد و علی (علیهالسّلام) نپذیرفت، عمر به ابوبکر گفت: خود برخیز تا نزد وی برویم. بدین ترتیب، ابو بکر، عمر،
عثمان،
خالد بن ولید،
مغیرة بن شعبه، ابوعبیده جراح و قنفذ به خانه علی (علیهالسّلام) رفتند.
وقتی این گروه به دَرِ خانه رسیدند پس از
اهانت به حضرت فاطمه (سلاماللهعلیهم) و کوبیدن در خانه بر او، در حالی که او میان در و دیوار مانده بود، و تازیانه زدن به او،
به طرف امام علی (علیهالسّلام) حمله ور شدند و لباسش را به گردنش پیچیدند و او را کشانکشان از خانه به سمت
سقیفه بردند.
وقتی امام علی (علیهالسّلام) را به محل سقیفه بردند، از او خواستند تا با ابوبکر بیعت کند، امام (علیهالسّلام) پاسخ داد: "من به خلافت، سزاوارتر از شما هستم و با شما بیعت نخواهم کرد. سزاوارتر است شما با من بیعت کنید چرا که شما با استناد به خویشاوندی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، خلافت را از انصار گرفتید و اکنون آن را از ما
غصب میکنید.... "
علمای شیعه و سنی اذعان دارند که امام علی (علیهالسّلام) آغازگر تدوین قرآن بر حسب سفارش پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پس از رحلت آن حضرت بوده است.
چنانچه در روایتی آمده است که علی (علیهالسّلام)
سوگند خورد که ردا بر دوش نگیرد مگر آنگاه که قرآن را فراهم آورد.
و نیز آمده است: علی (علیهالسّلام) بعد از رحلت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قرآن را در مدت ۶ ماه جمع آوری کرد.
در نقلی خاص و یکتا آمده است که پس از درگذشت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، وقتی ابوبکر زمام امور را به دست گرفته بود، برای نبرد با رومیان با گروهی از صحابه مشورت کرد. هر کدام از آنها نظری دادند. امام علی (علیهالسّلام) فرمود: "اگر نبرد کنی پیروز خواهی شد. " ابوبکر گفت: نوید نیک دادی. سپس از مردم خواست که برای رفتن به روم آماده شوند.
به پیشنهاد امام علی (علیهالسّلام) بود که عمر تاریخ
هجرت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از مکه به مدینه را مبدا تاریخ
مسلمانان قرار داد.
پس از کشته شدن عثمان، جمعی از اصحاب نزد امام علی (علیهالسّلام) آمدند و گفتند: ما سزاوارتر از تو به خلافت، کسی را نمیشناسیم؛ علی (علیهالسّلام) گفت: من وزیر شما باشم بهتر است تا امیر شما باشم. آنان گفتند: جز بیعت با تو، چیزی نمیپذیریم. آن حضرت گفت که بیعت او در خفا نمیباشد و باید در مسجد باشد.
همه
انصار جز چند نفر با علی (علیهالسّلام) بیعت کردند. مخالفان عبارت بودند از:
حسان بن ثابت،
کعب بن مالک،
مسلمة بن مخلَّد،
محمد بن مُسًلمه و تنی چند نفر دیگر که از عثمانیه به شمار میآمدند. از مخالفان غیر انصاری، میتوان به
عبدالله بن عمر،
زید بن ثابت، و
اسامة بن زید اشاره کرد که همه از نزدیکان عثمان بودند.
در این باره که چرا امام علی (علیهالسّلام) زیر بار بیعت با مردم نمیرفت، باید گفت امام (علیهالسّلام) جامعه موجود را فاسدتر از آن میدانست که او بتواند آن را رهبری کرده و معیارها و منویات خود را در آن به اجرا در آورد.
از نظر امام علی (علیهالسّلام) حق زمامدار بر مردم و حق مردم بر زمامدار بزرگترین حقی است که
خداوند قرار داده و کاملاً دو سویه است. چنان که میفرماید: "همانطور که کسی را بر دیگری حقی است آن دیگر را نیز بر او حقی خواهد بود. کسی که بر همگان حق دارد و هیچکس را بر او حقی نیست خدای تعالی است نه هیچیک از بندگانش.
از نظر امام علی (علیهالسّلام) رعایت حقوق متقابل زمامدار و مردم ثمرات فراوانی دارد: "زمانی که رعیت حق خود را نسبت به والی به جا آورد و والی نیز حق خود را نسبت به
رعیت ادا نماید، حق در میان آنها
عزت یابد و پایههای دینشان استوار گردد، نشانههای
عدالت آشکار شود و سنتهای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در مسیر خود افتد و اجرا گردد. "
سپس امام (علیهالسّلام) میفرماید: "اگر رعیت بر والی خود چیره گردد یا والی بر رعیت
ستم روا دارد، در این هنگام میان آنها اختلاف کلمه پدید آید و دردها و بیماریهای مردم افزون شود و کسی از پایمال شدن حق بزرگ و رواج امور باطل بیمی به دل راه ندهد. در این هنگام نیکان به خواری افتند و بدان عزت یابند و بازخواستهای خداوند از بندگان بسیار گردد.
امام علی (علیهالسّلام) برای شخصیت و حقوق مردم ارزش بسیاری قائل بود و این امر در بخشنامههایی که به مامورین دولتی فرستاده است کاملاً آشکار است. در بخشنامهای که برای مامورین جمع آوری
خراج نوشته است، اینگونه آمده است: "به
عدل و
انصاف رفتار کنید و به مردم درباره خودتان حق بدهید، پرحوصله باشید و در برآوردن حاجات مردم
صبر و
استقامت به خرج دهید که شما خزانه داران رعیت و نمایندگان ملت و سفیران حکومتید... "
همچنین در سفارش نامهای به ماموران
زکات میفرماید: "آنگونه رفتار نکن که مردم از تو کراهت داشته باشند. بیش از آنچه از حق خداوند در اموالش است از او مگیر... سپس به افراد بگو: ای
بندگان خدا، مرا ولی خدا و خلیفه او به سوی شما فرستاده تا حق خدا را که در اموال شما است بگیرم. آیا در اموال شما حقی از خدا هست که آن را به نمایندهاش بپردازید؟ اگر کسی گفت: نه، دیگر به او مراجعه مکن و اگر کسی پاسخ داد بلی، همراهش برو بدون اینکه او را بترسانی و یا
تهدید کنی.... "
هنگامی که امام علی (علیهالسّلام)
مالک اشتر را به استانداری
مصر منصوب کرد، در حکم انتصابش چنین فرمود: "... مهربانی و خوشرفتاری و نیکویی با رعیت را در دل خود جای ده، مبادا به آنان چون جانور درنده باشی، خوردنشان را غنیمت بدانی، زیرا آنان دو دستهاند: یا برادر دینی تو هستند یا در
آفرینش مانند تو هستند. "
امام علی (علیهالسّلام) در نخستین روزهای خلافتش، در برابر سنت غلط خلفا -که
بیت المال را بر اساس سوابق افراد در جنگهای صدر
اسلام و یا
سبقت در ایمان و مانند آن
تقسیم میکردند- ایستاد و فرمود: "در
تقسیم آنها مساوی برخورد کنید و هیچ کس را بر دیگری ترجیح ندهید... من
قرآن را مطالعه کردهام، ولی از اول تا آخرش برتری و فضیلتی برای فرزندان
اسماعیل -یعنی اعراب
مکه- بر فرزندان
اسحاق نیافتهام. "
وی
عمار یاسر و
ابوالهیثم بن تیهان را مسئول بیت المال کرده بود و به آنها کتباً دستور داده بود: عرب و عجم و هر مسلمان از هر تیره و تبار که باشد در سهم بیت المال یکسانند.
همچنین امام (علیهالسّلام) وقتی خلافت را به دست گرفت، تمام زمینهایی را که عثمان به این و آن واگذار نموده بود، مال خدا خواند و دستور بازگرداندن آنها به بیت المال را صادر نمود.
علی (علیهالسّلام) در بیت المال سختگیری میکرد، چنانچه وقتی دخترش گردنبند مرواریدی را از کلیددار بیت المال به صورت
امانت گرفت، هم دخترش و هم
علی بن ابی رافع را به شدت بازخواست کرد.
در جریان دیگری نیز امام (علیهالسّلام) به یکی از یارانش که درخواست مالی خاص از آن حضرت کرده بود، فرمود: "این مال نه از آن من است، نه از آن تو، بلکه غنیمتی است برای مسلمانانی که به وسیله
شمشیر آن را به دست آوردهاند. اگر تو با آنان در
جنگ شریک بودی، برای تو از آن سهمی است به اندازه سهم آنان، و گرنه آنچه را آنان به دست خود چیدهاند، شایسته نیست که به
دهان دیگران برود. "
آن حضرت در کار دین، بیاغماض بود و همین عامل او را برای برخی تحمل ناپذیر کرده بود. دو حکایت ذیل بیانگر این امر است: روزی به
قنبر دستور داد که مردی را
حد بزند. قنبر تحت تاثیر احساسات، سه تازیانه اضافه زد. علی (علیهالسّلام) آن مرد را وادار کرد به جبران آن سه تازیانه، قنبر را تازیانه بزند.
یکی از توانگران
بصره، شبی
عثمان بن حنیف (فرماندار بصره) را مهمان کرد و مجلسی را به خاطر وی ترتیب داد. گزارش این ضیافت به گوش حضرت رسید و امام (علیهالسّلام) فوراً نامهای را به عثمان بن حنیف نوشت: "ای پسر حنیف! شنیدهام، مردی از متمکنان اهل بصره تو را به مهمانی فراخوانده و تو هم دعوت او را پذیرفته در حالی که طعامهای رنگارنگ و ظرفهای بزرگ غذا یکی پس از دیگری پیش تو قرار داده شده... آگاه باش! هر پیروی را پیشوایی است که به او اقتدا میکند و از نور دانش او بهره میگیرد. بدان که پیشوای شما از دنیایش به دو جامه کهنه و از غذاها به دو قرص
نان بسنده کرده است.... "
امام علی (علیهالسّلام) از مدح و ثناگویی افراد بیزار بود و مسلمانان را از این اعمال به شدت
نهی میکرد. حکایات ذیل نمایانگر این امر است:
هنگام برگشت امام علی (علیهالسّلام) از
جنگ صفین، در کوفه شخصی به نام
حرب بن شرحبیل شیانی -که پیاده بود- امام را -که سواره بود- همراهی میکرد. امام ایستاد و به حرب گفت: برگرد. چون حرب از برگشتن امتناع کرد حضرت دو مرتبه به او گفت: "برگرد، برای اینکه پیاده رفتن شخصی مثل تو با شخصی مثل من، برای والی و زمامدار
فتنه است و برای
مؤمن ذلت و خواری. "
روزی یکی از اصحاب، امام (علیهالسّلام) را مدح کرد؛ حضرت به شدت او را از این عمل منع نمود و فرمود: "... بدانید از بدترین حالات زمامداران، نزد صالحان، این است که
گمان برده شود که آنان فریفته
تفاخر گشته و کارشان شکل برتری جویی به خود گرفته، من از این ناراحتم که حتی در
ذهن شما جولان کند که من مدح و
ستایش را دوست دارم و از شنیدن مدح و ثنا خوشم میآید... با من آن طور که با جباران و زمامداران ستمگر سخن میگویند، سخن مگویید، القاب پرطنطنه برایم به کار مبرید.... "
هنگامی که سپاه امام علی (علیهالسّلام) به سوی
شام حرکت کرد، دهقانان شهر انبار صف بسته بودند و وقتی علی (علیهالسّلام) نزدیک شد، پیش دویدند، و با شادباش به استقبالش شتافتند. در این هنگام امام (علیهالسّلام) فرمود: "این چه کاری بود که کردید؟! " گفتند: این عادت ما است که شهریاران خود را به آن احترام مینماییم. امام (علیهالسّلام) فرمود: "به خدا سوگند شهریاران شما در این کار سود نمیبرند و شما خود را در
دنیا به زحمت و
مشقت میاندازید و در آن
جهان هم به
کیفر الهی و
عذاب ابدی گرفتار میگردید. "
امام علی (علیهالسّلام) نظامیان را پناهگاه استوار
رعیت و
وقار زمامداران، شکوه دین و امنیت کشور میدانست که در موفقیتشان متکی به وضع اقتصادی کشور و
خراج رعیت و کارگزاران دولت و بازرگانان و صاحبان صنایع هستند و دوام آنها و
قدرت آنها برای حفظ کشور بستگی به ساختار کلی دولت دارد.
وی درباره گزینش نظامیان مینویسد: نظامیان از افراد با شخصیت و از خاندان اصیل و دارای سوابق انتخاب شوند و رابطه تنگاتنگ بین آنها و رهبر جامعه وجود داشته باشد و از لحاظ مالی تامین گردند.
در نگاه امام علی (علیهالسّلام) مردم به عنوان اصلیترین ذخیره دفاعی دولت به حساب میآیند که اگر پشتیبانی آنها نباشد نیروی نظامی رسمی ممکن است در یک جنگ طولانی مضمحل شود و زوال دولت را درپی داشته باشد چنانچه میفرماید: "خواص جامعه همواره بار سنگینی را بر حکومت تحمیل میکنند زیرا در روزگار سختی یاریشان کمتر، و در اجرای
عدالت از همه ناراضیتر و در برابر مشکلات کم استقامتتر میباشند. در صورتی که ستونهای استوار دین و اجتماعات پرشور مسلمین و
جامعه اسلامی، و نیروهای ذخیره دفاعی، عموم مردم میباشند."
حضرت علی (علیهالسّلام) پس از فراغت از کار
بیعت، عاملان خود را روانه ایالتهای اسلامی کرد. عثمان بن حنیف را به بصره،
عمارة بن شهاب را به کوفه،
عبیدالله بن عباس را به
یمن،
قیس بن
سعد بن عباده را به
مصر و
سهل بن حنیف را به شام فرستاد. سهل بن حنیف در راه شام به
تبوک رسید و در آنجا گفتگویی میان او و گروهی از مردم درگرفت و او را بازگرداندند.
عبیدالله بن عباس چون به یمن رسید،
یعلی بن منیه که از جانب
عثمان، حکومت یمن را به عهده داشت، هرچه در
بیت المال بود برداشت و به
مکه رفت.
عماره بن شهاب، حاکم کوفه چون به
زباله (منزلی میان مدینه و کوفه) رسید مردی به نام
طلیحة بن خویلد که برای خونخواهی عثمان به راه افتاده بود، او را دید و چون دانست که برای حکومت کوفه آمده است، گفت: بازگرد. مردم جز امیری که دارند کسی را نمیخواهند و اگر نپذیری، گردنت را خواهم زد؛ بدین سبب بازگشت و علی (علیهالسّلام) چندی بعد به سفارش مالک اشتر،
ابوموسی اشعری را در حکومت کوفه ابقا کرد.
امام علی (علیهالسلام) در طول حکومت خود با سه جنگ مواجه شدند.
جنگ جمل نخستین جنگ امام علی (علیهالسّلام) بود که میان وی و
ناکثین (نکث به معنی نقض و شکستن است و طلحه و زبیر و پیروانشان از آنجایی که در ابتدا با امام (علیهالسّلام) بیعت کرده و در نهایت پیمانشان را شکستند، آنها را ناکثین مینامند.)
در
جمادی الاخر سال ۳۶ق. رخ داد.
طلحه و زبیر که نخست چشم به
خلافت دوخته بودند
چون ناکام ماندند و خلافت به امام علی (علیهالسّلام) رسید، انتظار داشتند که با وی در خلافت شریک شوند. آن دو از علی (علیهالسّلام) خواستند که حکومت بصره و کوفه را به آنان دهد، ولی امام آنان را شایسته این کار ندانست.
از این رو، در حالی که آنها خود از متهمین به
قتل عثمان بودند و در میان مردم کسی آزمندتر از طلحه به کشتن عثمان نبود،
اما برای پیشبرد مقاصد خود، با
عایشه همراه شدند؛ در حالی که خود عایشه هنگام
محاصره عثمان نه تنها هیچ کمکی بدو نکرده بود بلکه معترضان به عثمان را جویندگان حق خوانده بود. ولی چون عایشه خبر بیعت مردم با علی (علیهالسّلام) را شنید، بلافاصله از کشته شدن عثمان به
ستم، سخن سرکرد و در پی دادخواهی
خون وی برآمد.
عایشه پیشتر از امام علی (علیهالسّلام)
کینه یا کینههایی به دل داشت و از این رو، با طلحه و زبیر همراهی کرد.
بنابراین، اینان لشکری سه هزار نفره را تشکیل دادند و به طرف بصره حرکت کردند.
در این جنگ عایشه بر
شتر نری به نام عسکر سوار شده بود و از این رو، این جنگ، جمل نام گرفت.
به دستور امام علی (علیهالسّلام)، عثمان بن حنیف (فرماندار بصره)، موظف شد تا شورشیان را به راه حق فراخواند و اگر نپذیرفتند، تا رسیدن امام (علیهالسّلام)، در برابر آنان مقاومت کند.
امام علی (علیهالسّلام) با رسیدن به بصره، بیش از پیش به
نصیحت پیمان شکنان پرداخت بلکه از رخ دادن جنگ جلوگیری نماید. ولی نتیجهای نگرفت و آنان جنگ را با کشتن یکی از یاران وی آغاز نمودند.
البته زبیر قبل از شروع جنگ بخاطر حدیثی از
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که امام علی (علیهالسّلام) بدو یادآور شد -که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روزی به زبیر گفته بود تو به جنگ علی برمیخیزی- از لشکر کناره گرفت و در بیرون بصره توسط
عمرو بن جرموز کشته شد.
اصحاب جمل، پس از چند ساعت نبرد و دادن کشته بسیار، شکست خوردند. در این جنگ طلحه کشته شد
و عایشه پس از جنگ، محترمانه به
مدینه بازگردانده شد.
جنگ صفین بین امام علی (علیهالسّلام) و
قاسطین (
معاویه و سپاهش.)
در
صفر سال ۳۷ه. ق. در شام و در نزدیکی
فرات در محلی به نام صفین رخ داد و پایان آن حکمیتی بود که در
رمضان سال ۳۸ه. ق. صورت گرفت.
معاویه هنگام محاصره عثمان با آنکه میتوانست وی ر ا یاری کند، کاری انجام نداد و میخواست او را به
دمشق ببرد، تا در آنجا خود کارها را به دست گیرد. وی پس از کشته شدن عثمان، کوشید تا در دیده شامیان، علی را کشنده عثمان بشناساند. امام علی (علیهالسّلام) در آغاز کار بدو نامه نوشت و از وی بیعت خواست. اما او بهانه آورد که نخست باید کشندگان عثمان را که نزد تو به سر میبرند به من بسپاری تا آنان را
قصاص کنم، و اگر چنین کنی با تو بیعت خواهم کرد.
امام پس از نامه نگاری و فرستادن نمایندهای نزد معاویه، چون دانست که معاویه سر جنگ دارد، لشکر خویش را به سوی شام به حرکت درآورد. از آن سوی نیز معاویه با لشکر خویش حرکت کرد. هر دو لشکر در نزدیکی صفین جای گرفتند. امام علی (علیهالسّلام) میکوشید تا جایی که ممکن است کار به جنگ نکشد. لذا باز نامه نگاریهایی صورت گرفت ولی نتیجهای نداشت و سرانجام جنگ در سال ۳۶ه. ق. آغاز شد.
در آخرین حملهای که اگر ادامه مییافت پیروزی سپاه علی (علیهالسلام) مسلم میشد، معاویه با رایزنی
عمرو بن عاص حیلهای بکار برد و دستور داد چندان
قرآن که در اردوگاه دارند بر سر نیزه کنند و پیشاپیش سپاه علی روند و آنان را به حکم قرآن بخوانند. این حیله کارگر شد و گروهی از سپاه علی که از قاریان قرآن بودند نزد او رفتند و گفتند: ما را نمیرسد با این مردم بجنگیم باید آنچه را میگویند بپذیریم. هر چند علی گفت این مکری است که میخواهند با بکار بردن آن از جنگ برهند سود نداد.
امام (علیهالسّلام) به ناچار ضمن نامهای به معاویه با قید این که ما میدانیم تو اهل قرآن نیستی، پذیرفتن
حکمیت قرآن را یادآور شد.
قرار شد یک نفر از سپاه شام و یک نفر از سپاه
عراق بنشینند و درباره حکم قرآن در این باره
اظهار نظر کنند. اهل شام، عمرو بن عاص را برگزیدند.
اشعث و شماری دیگر از کسانی که بعداً در گروه
خوارج در آمدند، ابو موسی اشعری را پیشنهاد کردند. اما امام علی (علیهالسّلام) ابن عباس و یا مالک اشتر را پیشنهاد کرد ولی مورد قبول اشعث و یارانش قرار نگرفت به این بهانه که اشتر عقیده به جنگ دارد و ابن عباس نیز نباید باشد، زیرا عمرو بن عاص از مضریهاست، طرف دیگر باید یمنی باشد.
سرانجام عمرو بن عاص، ابوموسی اشعری را
فریب داد و حکمیت را به نفع معاویه به پایان برد.
ماجرای حکمیت در جنگ صفین، به اعتراض و مخالفت عملی برخی از یاران امام علی (علیهالسّلام) منجر شد که بدو گفتند چرا در کار خدا حکم قرار دادی. این در حالی بود که امام از ابتدا مخالف این امر بود و خود آنها او را به تحکیم وادار کرده بودند. در هر حال، آنها امام را
تکفیر و
لعن کردند.
این دسته که خوارج یا
مارقین نامیده شدند سرانجام دست به کشتن مردم گشودند.
عبدالله بن خباب را که پدرش صحابی رسول خدا بود کشتند و
شکم زن حامله او را پاره کردند.
بدین طریق، امام ناچار به جنگ با آنان شد. وی قبل از جنگ عبدالله بن عباس را به گفتگوی با آنان فرستاد ولی سودی نبخشید. سرانجام خودش به میانشان رفت و با آنان گفتگو کرد. بسیاری از آنها
پشیمان شدند و بسیاری نیز بر عقیده خویش باقی ماندند. سرانجام جنگ درگرفت و از خوارج، نه تن باقی ماندند و از یاران علی هفت یا نه تن کشته شدند.
پس از
نهروان، امام کوشید تا مردم عراق را برای جنگ مجدد با شام بسیج کند، اما جز اندکی او را همراهی نکردند. از سوی دیگر، معاویه با آگاهی از اوضاع عراق و سستی عراقیان، با تجاوز به نواحی مختلف تحت سلطه امام در
جزیرة العرب و حتی عراق، قدرت آنها را تضعیف و راه را برای گشودن عراق فراهم میکرد.
درست زمانی که امام در تدارک سپاهی برای رفتن به صفین بود، در صبحگاه ۱۹ رمضان (البته در شب شهادت امام، اختلاف است. ابن ابی الحدید (از علمای اهل سنت) شهادت وی در شب ۱۷ رمضان را قول مشهور میداند و میگوید شب ۱۷ رمضان شب
بدر است و روایاتی نیز بوده است که وی در شب بدر کشته میشود. البته وی میگوید در روایت
ابی مخنف شب ۱۹ رمضان آمده است و نظر شیعیان روزگار ما (نیمه اول قرن ۷) نیز همین است.)
۴۰ق. به دست
عبدالرحمن بن ملجم مرادی مجروح و در ۲۱ رمضان به
شهادت رسید. منابع از همکاری سه تن از خوارج برای کشتن سه نفر یعنی امام، معاویه و عمرو بن عاص سخن گفته و از نقش زنی به نام
قطام نیز یاد کردهاند که این مطالب قدری داستانی مینماید.
فرزندان امیرالمؤمنین (علیهالسّلام)، -
امام حسن،
امام حسین و
محمد بن حنفیه- با همراهی
عبدالله بن جعفر وی را شبانه در
غریین (نجف کنونی) به خاک سپردند و قبرش را پنهان کردند؛
چرا که
بنی امیه و خوارج اگر بر آن دست مییافتند، آن را نبش و به آن بیاحترامی میکردند.
روایاتی از امام علی (علیهالسّلام) نقل شده است که سفارشهای وی به فرزندانش درباره چگونگی
غسل،
کفن،
نماز و تدفین اوست.
او به فرزندانش سفارش نموده است که مدفن وی را پنهان نمایند.
پس از ضربت خوردن وی توسط ابن ملجم، به فرزندانش حسن و حسین (علیهماالسّلام) چنین سفارش نمود:
شما را سفارش میکنم به ترسیدن از
خدا، و این که
دنیا را مخواهید هر چند دنیا پی شما آید، و دریغ مخورید بر چیزی از آن که به دستتان نیاید، و
حق را بگویید و برای
پاداش -آن جهان- کار کنید، و با ستمکار در پیکار باشید و ستمدیده را یار.
شما و همه فرزندانم و کسانم و آن را که نامه من بدو رسد، سفارش میکنم به ترس از خدا و آراستن
[
= نظم
]
کارها، و آشتی با یکدیگر، که من از جدّ شما (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شنیدم که میگفت: «آشتی دادن میان مردمان بهتر است از نماز و
روزه سالیان». خدا را! خدا را! درباره یتیمان، آنان را گاه گرسنه وگاه سیر مدارید، و نزد خود ضایعشان مگذارید. و خدا را! خدا را! همسایگان را بپایید که سفارش شده پیامبر شمایند، پیوسته درباره آنان سفارش میفرمود چندان که گمان بردیم برای آنان ارثی معین خواهد نمود. و خدا را! خدا را! درباره
قرآن مبادا دیگری بر شما پیشی گیرد در رفتار به حکم آن.
و خدا را! خدا را! درباره نماز، که نماز ستون دین شماست. و خدا را! خدا را! در حق خانه پروردگارتان، آن را خالی مگذارید چندان که در این
جهان ماندگارید، که اگر -حرمت- آن را نگاه ندارید به
عذاب خدا گرفتارید. و خدا را! خدا را! درباره
جهاد در راه خدا به مالهاتان و به جانهاتان و زبانهاتان! بر شما باد به یکدیگر پیوستن و به هم بخشیدن. مبادا از هم روی بگردانید، و پیوند هم را بگسلانید.
امر به معروف و نهی از منکر را وامگذارید که بدترین شما حکمرانی شما را بر دست گیرند! آنگاه دعا کنید و از شما نپذیرند. پسران
عبدالمطلب! نبینم در خون
مسلمانان فرو رفتهاید -و دستها را بدان آلوده- و گویید امیر مؤمنان را کشتهاند! بدانید جز کشنده من نباید کسی به خون من کشته شود.
بنگرید! اگر من از این ضربت او مردم، او را تنها یک ضربت بزنید و دست و پا و دیگراندام او را مبرید که من از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شنیدم میفرمود: «بپرهیزید از بریدن اندام مرده هر چند
سگ دیوانه باشد.»
علت این که امام علی (علیهالسّلام)
وصیت کرد قبرش مخفی باشد، این بوده که از خوارج و
منافقان ترس داشتند که مبادا آنها
قبر حضرت (علیهالسّلام) را نبش کرده و
جنازه را بیرون بیاورند و به ایشان اهانتی بکنند.
از مکان قبر امام علی (علیهالسّلام) تنها فرزندان و یاران خاص وی با خبر بودند تا این که
امام صادق (علیهالسّلام) در زمان
منصور عباسی در سال ۱۳۵ق. برای نخستین بار مکان قبر را در
نجف آشکار ساخت.
وی از نظر شناخت قرآن و
ظهر و بطن و
تنزیل تاویل آن، پس از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قرآنشناسترین بزرگان صدر اول
اسلام است که قرآنشناسان بزرگی چون ابن عباس و مجاهد، شاگردان مکتب تفسیری او بودهاند. حضرت (علیهالسّلام) دارای مصحف خاصی بودهاند. به تعبیر دیگر، پس از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که تحت اشراف ایشان کلیه سورههای قرآن مکتوب ولی نامدون بوده، اولین تدوین کننده
قرآن کریم است (رجوع کنید به:
مصحف امام علی (علیهالسّلام)). شرف و
فضیلت بیهمتای او در این است که پس از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، هیچ کس از
اهل بیت یا
صحابه ایشان نیست، که این همه (در حدود ۳۰۰ فقره)
آیه قرآن به او اشاره داشته باشد.
خطیب بغدادی از
اسماعیل بن جعفر...
[
و در نهایت
]
از ابن عباس نقل کرده است که در قرآن ۳۰۰ آیه درباره حضرت علی (علیهالسّلام) نازل شده است.
ابن حجر هیتمی و
شبلنجی،
از
ابن عساکر و در نهایت از ابن عباس نزول ۳۰۰ آیه را نقل و تایید کردهاند.
در این میان آیات
تبلیغ،
اکمال،
مودت،
مباهله، آیه مربوط به اشتراء
نفس [
در لیلة المبیت
]
،
آیه نجوی، آیاتی در
سوره هل اتی و
آیه اولو الامر در راس این آیات هستند. نیز به تصریح قاطبه
مفسران و
متکلمان شیعه و اذعان بعضی از
مفسران اهل سنت، در
قرآن کریم از ایشان به عنوان صالح المؤمنین،
و اذن واعیه،
و خیر البریه
یاد شده است.
بعضی بزرگان شیعه و سنی، در مورد آیات نازله در حق ایشان و نیز سایر اهل بیت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رسائل و کتابها تدوین کردهاند (مثل تاویل الآیات
الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، اثر
سید شرف الدین استرآبادی،
شواهد التنزیل،
ینابیع المودة).
حضرت (علیهالسّلام) که نزدیکترین یار و همدم و هم سخن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بوده، هم ناظر نزول مکرر
وحی، هم کاتب آن، هم حافظ آن و هم مفسر آن بوده است. خود میگوید آیتی نیست که نازل شده باشد و من ندانم که کجا و کی آمده است، در
شب نازل شده است یا در
روز، و در دشت یا در کوه.
در
عیون اخبار الرضا از
امام رضا (علیهالسّلام) و در نهایت از امام حسین (علیهالسّلام) نقل شده است که امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) گفته است درباره قرآن هر چه خواهید از من بپرسید تا در مورد هر آیهای بگویم درباره چه کسی و چه هنگامی نازل شده است.
چنانکه گذشت، آیاتی که درباره فضائل و مناقب امام علی (علیهالسّلام) نازل شده بسیار است تا جایی که از ابن عباس نقل شده که بیش از ۳۰۰ آیه درباره وی است.
در اینجا برخی از این
آیات یاد میشود:
«فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ اَبْنَاءَنَا وَاَبْنَاءَکمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکمْ وَاَنفُسَنَا وَاَنفُسَکمْ؛
بگو: بیایید تا فرزندانمان و فرزندانتان، و زنانمان و زنانتان، و جانهایمان و جانهایتان را فراخوانیم، آنگاه (به درگاه خداوند) زاری
[
= تضرّع
]
کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم».
در سال ۱۰ در روز
مباهله بنا بر این بود که مسلمانان و
مسیحیان نجران یکدیگر را نفرین کنند، تا خدا دسته دروغگو را عذاب کند. بدین منظور، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، علی،
فاطمه،
حسن و
حسین را با خود به
صحرا برد. مسیحیان وقتی دیدند وی به قدری مطمئن است که تنها نزدیکترین خویشانش را با خود آورده، بیمناک شدند و پذیرفتند که
جزیه بپردازند.
«اِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنکمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا؛
خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد».
بنا بر نظر علمای شیعی، این آیه در خانه
امّ سَلَمه همسر
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نازل شد و هنگام نزول آن علاوه بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، علی (علیهالسّلام)، فاطمه (سلاماللهعلیهم) و
حسنین (علیهالسّلام) هم حاضر بودهاند. بعد از نزول
آیه تطهیر حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، پارچهای (کساء) را که بر آن نشسته بود، بر روی
اصحاب کساء یعنی خودش و علی و فاطمه و حسنین کشید و دستها را به سوی
آسمان بالا برد وعرض کرد: "خدایا! اهل بیت من این چهار نفرند، اینان را از هر پلیدی پاک گردان. "
«قُل لَّا اَسْاَلُکمْ عَلَیهِ اَجْرًا اِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَیٰ؛
به ازای رسالت، پاداشی از شما خواستار نیستم، مگر دوستی درباره خویشاوندان».
ابن عباس میگوید: وقتی این آیه نازل شد، به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عرض کردم این کسانی که مودت و
محبت آنها واجب شده کیستند؟ حضرت فرمود: علی و فاطمه و حسن و حسین. و این جمله را سه بار تکرار فرمود.
در اینجا به برخی موارد یاد شده درباره امام علی (علیهالسلام) در
تاریخ و
روایات اشاره میکنیم:
مشهور شده و حتی به حد
تواتر رسیده است، که علی (علیهالسّلام) نخستین،
مسلمان بوده است.
چنانچه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میگوید: «نخستین کسی که در
روز رستاخیز با من در
حوض (کوثر) ملاقات میکند پیشقدمترین شما در
اسلام، علی (علیهالسّلام) است.»
همچنین پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به دخترش
حضرت فاطمه (سلاماللهعلیهم) میفرماید: «آیا نمیپسندی که تو را تزویج کنم با کسی از میان امتم که پیش از همه اسلام آورده و داناترین و بردبارترین آنهاست؟»
پس از اینکه
قریش مسلمانان را آزار و
اذیت کردند، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به یاران خود فرمان
هجرت به
مدینه داد، یاران حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز در چند مرحله رهسپار مدینه شدند.
پس از گردهمایی
دارالندوه که نظرات فراوانی میان قریش رد و بدل شد، تصمیم گرفته شد از هر قبیله جوانی شجاع مامور شود تا رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را در خانهاش به قتل برسانند.
جبرئیل بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نازل و ماجرا را بیان کرد و به او دستور داد آن شب را در بستر خویش نخوابد و هجرت کند. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) علی (علیهالسّلام) را در جریان
توطئه دشمن قرار داد و به او فرمان داد تا در استراحتگاه وی بخوابد.
مفسران،
شان نزول آیه «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ؛
برخی از مردم برای کسب
رضایت الهی، جان خویش را میدهند و
خداوند نسبت به بندگانش مهربان است». را همین ماجرای
لیلةالمبیت و در شان امام علی (علیهالسّلام) میدانند.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیش از هجرت به مدینه، میان مهاجران،
عقد اخوت برقرار کرد. سپس در مدینه میان مهاجران و
انصار عقد اخوت بست و هر دوبار به علی (علیهالسّلام) فرمود: تو برادر
منی در
دنیا و
آخرت؛ و میان او و خودش عقد اخوت بست.
در یکی از روزهای سال ۷ق.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و علی (علیهالسّلام)
نماز ظهر را خواندند، و رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، علی (علیهالسّلام) را برای کاری فرستاد در حالی که علی (علیهالسّلام)
نماز عصر را نخوانده بود. وقتی علی (علیهالسّلام) برگشت، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سرش را در دامان او گذارد و خوابید تا این که
خورشید غروب کرد. وقتی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از
خواب بیدار شد دعا کرد: "خدایا بنده تو علی، خود را برای پیامبرش نگه داشت، تابش خورشید را بر او بازگردان. " در این هنگام خورشید بازگشت، پس علی (علیهالسّلام) برخاست و
وضو گرفت و
نماز عصر را خواند و
خورشید دوباره
غروب کرد.
آیات ابتدایی
سوره توبه که بیانگر این بود که
مشرکین چهار ماه فرصت دارند که به آیین
توحید بگروند و در زمره مسلمانان قرار خواهند گرفت ولی اگر بر
لجاجت و
عناد خود باقی بمانند، باید آماده نبرد شوند و بدانند که در هرجا دستگیر شوند کشته خواهند شد، هنگامی نازل شد که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تصمیم به شرکت در مراسم
حج نداشت. از اینرو طبق فرمان الهی که: "این پیامها را باید خود پیامبر و یا کسی که از اوست به مردم برساند و غیر ازاین دو نفر، کسی برای این کار صلاحیت ندارد. "،
حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، علی (علیهالسّلام) را خواست و به او فرمان داد که به مکه رفته و در محل
منی در روز
عید قربان، آیات
سوره برائت را به
مشرکان ابلاغ نماید.
حدیث حق: پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «عَلی مَعَ الحقِّ و الحقُّ مَعَ عَلی؛ علی همیشه با حق و حق هم با علی است».
سد الابواب: (یعنی بستن درها) پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دستور داد همه درهای خانهها را به طرف
مسجدالنبی بستند جز در خانه علی (علیهالسّلام). وقتی از حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) علت را سؤال کردند، فرمود: "من مامور به بستن این درها، جز در خانه علی بودم، اما در این باره سخنها گفته شده است. به خدا
سوگند! دری را نبستم و نگشودم مگر آنکه مامور به آن شدم و از آن
اطاعت کردم. "
ابن ابی الحدید از علمای قرن ۷ق.
اهل سنت، در مقدمه شرحش بر
نهج البلاغه میگوید: چه بگویم درباره مردی که دشمنان به فضائلش معترف بوده و نتوانستند آن را
انکار یا پنهان کنند. همگان میدانند که
بنی امیه به شرق و غرب ممالک اسلامی دست یافتند و با هر حیله و توانی کوشیدند که
نور عظمتش را خاموش کنند و احادیث فراوانی در قدح و ذم او جعل کردند، و بر تمام منبرها او را لعن کردند و ستایندگانش را نه تنها
تهدید که زندانی کردند و کشتند، و از نقل روایتی که بیانگر فضیلتش یا بالا رفتن نامش بود منع کردند؛ حتی از اینکه کسی فرزندش را علی بنامد جلوگیری کردند. اما همه اینها اثری نداشت جز اینکه نام او بالاتر و برتر رود. او چون مشکی بود که هر چه بیشتر پوشانده شود فضا را بیشتر عطرآگین میکند.
در نقل ترجمه عبارات ابن ابی الحدید در این بخش از کتاب «معارف و معاریف» اثر سیدمصطفی حسینی دشتی، ذیل مدخل «علی بن ابی طالب» استفاده شده است.
وی در ادامه مینویسد: چه بگویم درباره کسی که سررشته هر فضیلت و منبع هر امتیاز انسانی است و هر فرقه و گروهی خود را به وی منتهی داند و به انتساب به او
مباهات کند که او سرچشمه همه امتیازات بوده و در این میدان گوی سبقت را از همگان ربوده و پیشتاز این معرکه است.
علم الهیات و شناخت صفات باری تعالی که اشرف علوم است بیان تفصیل آن از آن حضرت آغاز شده، و اهل نظر و استدلال این فن شاگردان او بودهاند.
معتزله که اهل توحید و عدلاند، شاگردان و اصحاب اویند. زیرا سرسلسله آنها
واصل بن عطاء، شاگرد ابوهاشم
عبدالله بن
محمد بن حنفیه است و ابوهاشم، شاگرد پدرش است، و پدرش شاگرد امام علی (علیهالسّلام) است.
اشاعره نیز به آن حضرت منتهی میگردند که بنیانگذار این فرقه
ابوالحسن علی بن (اسماعیل بن) ابی بشر اشعری است و او شاگرد
ابو علی جبائی است و او یکی از اساتید معتزله است. پس اشاعره نیز سرانجام به استاد معتزله میرسند که او امام علی (علیهالسّلام) است.
انتساب
امامیه و
زیدیه روشن و بینیاز از توضیح است.
امام علی پایه و اساس
علم فقه است و هر فقیهی در اسلام ریزه خوار خوان نعمت او بوده است. استناد
فقه شیعه به آن حضرت واضح است و حاجت به بیان نیست.
یاران
ابوحنیفه مانند ابویوسف، محمد و جز اینها فقه را از ابوحنیفه گرفتهاند.
احمد بن حنبل، شاگرد شافعی بوده و او فقه را از ابوحنیفه فراگرفته و خود ابوحنیفه شاگرد
امام صادق (علیهالسّلام) و او از پدرش
امام باقر (علیهالسّلام) و او از پدرش تا اینکه باز به امام علی (علیهالسّلام) میرسد.
مالک بن انس، فقه خود را از
ربیعة الرای گرفته و ربیعه شاگرد عکرمه و وی شاگرد
عبدالله بن عباس و او شاگرد علی (علیهالسّلام) بوده است. میتوان
فقه شافعی را با توجه به اینکه وی شاگرد مالک بوده به امام علی (علیهالسّلام) منسوب کرد. بدین طریق، فقهاء اربعه اهل سنت به امام علی (علیهالسّلام) منسوب میشوند.
فقهای
صحابه،
عمر بن خطاب و عبدالله بن عباس هر دو علم خود را از امام علی (علیهالسّلام) گرفتهاند. شاگردی ابن عباس روشن است. همگان میدانند که عمر نیز در بسیاری از مسائل دشوار به امام مراجعه کرده است و بیش از یکبار گفته است که «لولا علی لهلک عمر؛ اگر علی نبود عمر نابود میشد» و «خدا نکند مساله مشکلی برایم پیش آید که ابوالحسن
[
کنیه امام علی
]
در کنارم نباشد» و نیز میگفته: «تا گاهی که علی در
مسجد حاضر است کسی حق ندارد
فتوا دهد.» بنابراین، بدین طریق نیز روشن میشود که فقه اسلام به او منتهی میشود.
شیعه و
سنی از
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کردهاند که اقضاکم علی؛ قاضیترین شما علی است». و با توجه به اینکه قضاء، جزء علم فقه است لذا بدین طریق نیز علی، فقیهتر از بقیه صحابه است.
آن حضرت پایهگذار
علم تفسیر بوده و هر که به تفاسیر رجوع کند این دعوی را به روشنی مییابد خواه آن بخش از آیات که مستقیماً از آن جناب تفسیر شده و خواه آن
قسمت که تفسیر آن از
ابن عباس آمده است؛ چرا که او نیز از آن حضرت گرفته است. از ابن عباس سئوال شد: علم تو در برابر علم پسر عمویت
[
یعنی امام علی (علیهالسّلام)
]
چه نسبتی دارد؟ وی گفت: همان نسبت که قطره
باران به دریای بیکران دارد.
بنا به گفته ابن ابی الحدید، همه پیشوایان
علم قرائت قرآن، همچون
ابوعمرو بن علاء و
عاصم بن ابی نجود و غیر این دو سند قرائتشان به امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) میرسد. چرا که قرائتشان به
ابوعبدالرحمان سلمی میرسد که او نیز شاگرد امام (علیهالسّلام) بوده و قرآن را از او فراگرفته است.
صاحبان
علم طریقت و حقیقت و احوال
تصوف سندشان را به امام علی (علیهالسّلام) میرسانند و خرقه که شعار
صوفیه است بر این امر دلالت میکند.
ابن ابی الحدید میگوید: همگان میدانند که امام علی (علیهالسّلام) مبتکر و مخترع
علم نحو و
ادبیات عرب بوده است و او قواعد کلی آن علم را به
ابوالاسود دئلی املاء نموده است. از جمله قواعدی که او به ابوالاسود آموخت اینهاست: کلام سه
قسم است:
اسم،
فعل و
حرف؛
تقسیم کلمه به
معرفه و
نکره؛
تقسیم وجوه اعراب به رفع، نصب، جر و جزم.
از نظر فصاحت وی پیشوای فصحا و سرور بلغا بوده و چنانکه درباره کلام آن حضرت گفته شده: «دون کلام الخالق و فوق کلام المخلوق/ سخنان او پائینتر از کلام خدا و بالاتر از کلام مخلوق است» و گویاترین شاهد این دعوی
نهج البلاغه آن حضرت است.
عبدالحمید بن یحیی گفته است که ۷۰ خطبه از خطبههای وی را از بر کرده است و جوشش ادبی وی از آنها آغاز شده است.
ابن نباته گفته است از خطابهها گنجی از بر کردم که هر چه از آن بردارم کم نمیشود و بلکه افزون میشود، صد فصل از موعظههای علی بن ابی طالب را از بر کردم.
در اینجا به برخی از ویژگیهای اخلاقی امام علی (علیهالسلام) اشاره میشود.
وی
روزه میداشت و افطارش را به مستمندان میداد که آیه «ویطعمون العطام علی حبه مسکینا...» درباره او نازل شد. مفسران گفتهاند که یک روز علی تنها چهار درهم داشت که یکی از آنها را در
شب و یکی از آنها را در
روز و درهم سوم را به پنهانی و چهارم را آشکار صدقه میداد که آیه «الذین ینفقون اموالهم باللیل و النهار سراً و علانیه» در این باره فرود آمد. گفتهاند که به دست خود خرماستان
یهود مدینه را آبیاری مینمود چنانکه دستش پینه زد و مزد آن را
صدقه میداد و خود
سنگ به
شکم میبست. گویند: هیچگاه به سائلی «نه» نگفت.
روزی
محفن بن ابی محفن بر
معاویه وارد شد، معاویه به وی گفت از کجا میآیی؟ وی به منظور خوش آمد معاویه گفت: از نزد بخیلترین مردم یعنی علی (علیهالسّلام) میآیم. معاویه گفت: وای بر تو چگونه این را درباره کسی میگوئی که اگر انباری انباشته به زر و انباری از کاه داشته باشد انبار زرش را پیش از انبار کاهش به مصرف مستمندان رساند؟!
ابن ابی الحدید میگوید: امام علی (علیهالسّلام) در
حلم و گذشت و بزرگواری و چشم پوشی از بزهکار، از هر کسی حلیمتر بوده چنانکه واقعه
جمل بهترین گواه این مدعا است. هنگامی که به
مروان حکم که دشمنترین
دشمن او بود دست یافت وی را آزاد ساخت و از آن تقصیر بزرگش درگذشت.
عبدالله بن زبیر در ملا عام به امام ناسزا میگفت، و موقعی که عبدالله با سپاه
عایشه به
بصره آمد خطبه خواند و عبدالله در خطبه هر چه به زبانش آمد گفت حتی گفت: اکنون پستترین و فرمایهترین مردم علی بن ابی طالب به شهر شما میآید. ولی حضرت چون به وی دست یافت از او گذشت نمود و تنها به وی گفت: برو که تو را نبینم. همین طور به
سعید بن عاص –که از دشمنانش بود- پس از جنگ جمل در مکه دست یافت ولی از او روگرداند و چیزی بدو نگفت.
رفتار او با عایشه پس از جنگ جمل مشهور است که چون بر او پیروز گردید وی را گرامی داشت و چون خواست به مدینه باز گردد بیست زن از
قبیله عبد قیس که همگی
لباس مرد پوشیده و هر یک شمشیری حمایل داشت با وی کرد تا به مدینه رسید در حالی که عایشه در بین راه پیوسته به حضرت ناسزا میگفت که وی
هتک حرمت من نموده و مردانی از یاران خویش به همراه من فرستاده است و چون به مدینه رسیدند آن زنان به وی گفتند: ببین ما همه زنیم که با تو بودیم.
مردم بصره که به یاری عایشه با وی جنگیده بودند و جمعی از یارانش را کشته بودند پس از پایان جنگ همه را آزادی داد و سپاه خویش را فرمود کسی متعرض آنها نگردد و هر که سلاحش به زمین نهد آزاد است، نه اسیری از آنها گرفت و نه مالی را از آنها به غنیمت بستد و همان کرد که پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در
فتح مکه با مکیان کرد.
لشکریان معاویه در صفین
آب بر لشکریان امام بستند و میان سپاه او و شریعه
فرات حائل شدند و سران لشکر معاویه میگفتند: باید علی و سپاهش را
تشنه از دم تیغ بگذارنیم چنانکه او عثمان را تشنه به
قتل رساند. سپس لشکر علی (علیهالسّلام) نبرد کردند و آب را از آنها بازپس گرفتند. در اینجا لشکریان امام نیز گفتند نگذاریم سپاه معاویه قطرهای بنوشند تا همگی بیرنج نبرد از تشنگی بمیرند. حضرت فرمود: ابداً ما چنین نکنیم، بگذارید از بخشی از فرات استفاده کنند.
وی از حیث خوشروئی و بشاشت
ضربالمثل بوده چندانکه دشمنانش این صفت را بر او عیب میگرفتند.
صعصعة بن صوحان و دیگر یاران آن حضرت میگفتند: علی (علیهالسّلام) در میان ما مانند یکی از ما بود که هیچگونه امتیازی برای خود قائل نبود ولی در عین فروتنی و تواضعی که داشت آنچنان مهیب بود که ما در برابرش بسان اسیر دست و پا بستهای بودیم که زیر دست مردی
شمشیر به دست باشد.
دوست و دشمن معترفند که وی سرور مجاهدان بوده و در برابر او کسی شایسته این نام نباشد، همه میدانند که سختترین و سنگین بارترین نبرد اسلام با
مشرکان جنگ بدر بوده که در آن معرکه هفتاد تن از مشرکان به قتل رسیدند. نیمی از آنها به دست علی (علیهالسّلام) کشته شد و نیم دیگر را همه مسلمانان به یاری
ملائکه کشتند. مواقف آن حضرت در
احد و
احزاب و
خیبر و
حنین و دیگر غزوات شهره تاریخ است و نیازی به بیان ندارد و همچوم شناخت امور ضروری است مثل علم ما به وجود
مکه و
مصر و غیره.
وی یکه تاز میدان
شجاعت بوده که پیشینیان را از یاد مردم ببرد و پسینیان را در خود محو ساخت. مواقف علی (علیهالسّلام) در جنگها آنچنان شهره تاریخ است که تا
قیامت بدان مثل زنند. دلیر مردی که هرگز فرار ننمود و از انبوه سپاهی مرعوب نگشت و با کسی در نیاویخت که او را به دیار عدم نفرستاد و هیچگاه ضربتی نزد که به دومین نیاز باشد، و هنگامی که معاویه را به مبارزه خواند تا هر یک از آن دو کشته گردند مردم آسوده شوند،
عمرو عاص به
معاویه گفت: علی با تو از در انصاف در آمده؛ معاویه به وی گفت: از روزی که با من بودهای هرگز این گونه به من نیرنگ نزدهای! تو مرا به نبرد کسی امر میکنی که هرگز کسی از چنگال او نرسته! چنان پندارم که به حکومت شام پس از من دل بستهای!
ملت عرب همواره بدین مباهات مینمودند که روزی در جنگ روبروی او قرار گرفته و یا فلان خویش من به دست علی کشته شده است.
روزی معاویه بر سریر خود خفته بود ناگهان چشم گشود
عبدالله بن زبیر را کنار خود دید، بنشست و عبدالله از در شوخی به وی گفت: یا
امیرالمؤمنین اگر موافقی تا با یکدیگر کشتی بگیریم؟ معاویه گفت: هانای عبدالله میبینم از دلیر مردی و شجاعت دم میزنی! عبدالله گفت: مگر تو منکر شجاعت منی؟ من کسی بودم که به مصاف علی رفتم و با او هم نبرد شدم. معاویه گفت: هرگز چنین نبوده و اگر تو لحظهای در برابر علی (علیهالسّلام) میایستادی تو و پدرت را به دست چپش میکشت و دست راستش همچنان فارغ منتظر مبارزه میبود.
علی (علیهالسّلام) عابدترین مردم و
نماز و روزهاش بیشتر از همه بود. مردم
نماز شب، مداومت به اوراد و نماز مستحب را از او آموختند. و چه میپنداری مردی را که محافظتش بر نمازهای مستحبی چنان بود که در
جنگ صفین در شب
لیلة الهریر میان دو صف، بساطی برایش انداخته بودند و در حالی که تیرها از چپ و راستِ بناگوشش رد میشد بدون هیچ ترسی به نماز مشغول بود. پیشانیاش از کثرت سجود بسان زانوی شتر بود. هر که در دعا و مناجاتهای او به دقت بنگرد و تعظیم و بزرگی
خداوند سبحان را و
فروتنی برای هیبت او و
خشوع برای عزتش و خاکساری در برابر او را ببیند به
اخلاص نهفته در آنها پی میبرد و میداند که از چه دلی برخاسته و بر چه زبانی جاری شده.
علی (علیهالسّلام) سردار زاهدان بوده و هر که میخواست در این میدان گام نهد او را مد نظر داشت. علی هرگز
شکم خود را از غذا سیر ننمود، غذا و پوشاکش خشنترینها بود.
عبدالله بن ابی رافع گوید: روز عیدی بر علی (علیهالسّلام) وارد شدم همیان سر به مهری نزدش دیدم. چون آن را بگشود دیدم
نان خردههای جوین سبوس ناگرفتهای است. مشغول خوردن شد، گفتم: یا امیرالمؤمنین چرا آن را مهر نمودهاید؟ فرمود از بیم آنکه فرزندانم این نانها را به چربی یا روغن زیتونی بیالایند.
جامهاش گاهی به پوست و گاهی به لیف خرما وصل شده بود. نعلینش همواره لیف بود خشتنترین کرباس میپوشید. نان خورش او اگر بود
سرکه یا
نمک بود و اگر احیاناً فراتر از این میرفت برخی از گیاهان
زمین بود و اگر فراتر میرفت اندکی شیر شتر بود. گوشت نمیخورد مگر اندکی و میفرمود: شکمتان را گورستان حیوانان مسازید. با این حال، نیرومندترین مردم بود و گرسنگی از تواناییاش نمیکاست. او
دنیا را ترک کرده بود در حالی که اموال سرتاسر سرزمین
اسلام بجز شام به سوی او سرازیر میشد ولی همه را بین مردم
تقسیم میکرد.
برخی از آثار مکتوب و تألیفاتی که سخنان امام علی (علیهالسّلام) را گردآوری کرده و آن را شرح دادهاند به شرح ذیل هستند:
مشهورترین اثر گردآوری شده از سخنان و نوشتههای امام علی (علیهالسّلام) کتاب نهج البلاغه است که
سید رضی از
علمای قرن چهارم هجری آنها را جمع آوری کرده است. نهج البلاغه، پس از قرآن، مقدسترین متن دینی
شیعه و برجستهترین متن ادبی عرب است. این کتاب در سه بخش شامل خطبهها و نامهها و برخی از سخنان کوتاه امام علی (علیهالسّلام) است که در موقعیتهای گوناگون بیان فرموده یا برای افراد مختلف نوشته است:
# خطبهها شامل ۲۳۹ خطبه است و از نظر زمانی به سه بخش
تقسیم میشود؛ الف: قبل از حکومت. ب: در هنگام خلافت. ج: بعد از خلافت.
# نامهها شامل ۷۹ نامه است و تقریباً تمام آنها در زمان خلافت آن حضرت نوشته شدهاند.
# کلمات قصار یا قصارالحکم شامل ۴۸۰ کلام است.
برخی از شرحهای نهج البلاغه، عبارتند از: شرح
ابن میثم بحرانی، شرح ابن ابی الحدید معتزلی، شرح
محمد عبده، شرح
محمدتقی جعفری، شرح
فخررازی،
منهاج البراعه خویی و شرح نهج البلاغه از
محمد باقر نواب لاهیجانی.
با توجه به اینکه «نهج البلاغه»، برگزیده سخنان امام (علیهالسّلام) است و نه همه آنها، از اینرو، برخی از محققان در پی گردآوری همه سخنان وی برآمدهاند که این کتابها اصطلاحاً نهج البلاغه مستدرکات نهج البلاغه نامیده میشوند.
غرر الحکم و درر الکلم به همت
عبدالواحد بن محمد تمیمی آمُدی از
علمای قرن پنجم هجری جمع آوری شده است.
در غرر الحکم حدود ۱۰۷۶۰ سخن از امام (علیهالسّلام) به صورت الفبایی در موضوعات: روایات اعتقادی، روایات عبادی، روایات اخلاقی، روایات سیاسی، روایات اقتصادی و روایات اجتماعی، گرد آمده است.
دستور معالم الحکم و ماثور مکارم الشیم، توسط قاضی قضاعی جمع آوری شده است.
او از علمای شافعی مذهب قرن ۶ قمری است و در میان
اهل حدیث دارای اعتبار است، البته برخی قاضی را شیعه قلمداد کردهاند.
کتاب دستور معالم الحکم در ۹ باب نوشته شده است: در حکمتهای سودمند آن حضرت، در سرزنش دنیا و بیمیلی آن حضرت به آن، در موعظهها، در وصیتها و نواهی، در پاسخهای آن حضرت به پرسشها، در کلام غریب آن حضرت، در سخنان نادر آن حضرت، در دعاها و
مناجات آن حضرت و در شعری که از آن حضرت به دست ما رسیده است.
برخی از دیگر تالیفاتی که کلام امام علی (علیهالسّلام) را گرد آورده است، عبارتند از:
•
نثر اللآلی نوشته ابو علی
فضل بن حسن طبرسی•
مطلوب کل طالب من کلام امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیهالسلام)، انتخاب جاحظ، شرح رشید وطواط
•
قلائد الحکم و فرائد الکلم گردآوری شده توسط قاضی ابو یوسف یعقوب بن سلیمان اسفراینی
•
امثال الامام علی بن ابیطالب، سخنان و نامههای امام علی (علیهالسّلام) در کتاب صفین
نصر بن مزاحم.
•
سلمان فارسی از برترین یاران پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و امام علی (علیهالسّلام) است.
احادیث فراوانی از
معصومین (علیهمالسّلام) درباره وی رسیده است؛
از جمله این که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: "سلمان از ما اهل بیت است. "
•
ابوذر غفاری، (جندب بن جناده) معروف به ابوذر غفاری چهارمین شخصی است که به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
ایمان آورد.
وی در دفاع از حق امام علی (علیهالسّلام) بر
ولایت در آغاز از
بیعت با
ابوبکر سرباز زد.
•
مقداد بن عمرو، (مقداد بن اسود کندی) از جمله هفت نفری است که در ابتدای
بعثت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به او ایمان آورد و
مسلمان شد. پس از رحلت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مقداد از جمله کسانی بود که با ابوبکر بیعت نکرد و در طول ۲۵ سال سکوت امام علی (علیهالسّلام)، همواره همراه ایشان بود.
•
عمار یاسر از اولین کسانی است که به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ایمان آورد و همراه اولین گروه از مسلمانان که به
حبشه هجرت کردند، به آن دیار رفت و پس از هجرت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به
مدینه، به آن حضرت پیوست. وی پس از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) همچنان در راه دفاع از اهل بیت (علیهالسّلام) و امام علی (علیهالسّلام) استوار ماند، و در دوران حکومت
عمر بن خطاب، مدتی
امارت کوفه را عهدهدار بود ولی چون فرد عادل و ساده زیستی بود، عدهای زمینه برکناری او را فراهم آوردند که سپس به مدینه برگشت و در کنار علی (علیهالسّلام) ماند و از او بهره برد.
•
مالک اشتر نخعی، مالک بن حارث عبد یغوث نخعی، معروف به مالک اشتر، در
یمن به دنیا آمد. او اول کسی بود که با امام علی (علیهالسّلام) بیعت کرد. در جنگهای
جمل،
صفین و
نهروان از فرماندهان علی (علیهالسّلام) بود.
•
ابن عباس، (عبدالله بن عباس)، پسر عموی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و امام علی (علیهالسّلام) است. او احادیث بسیاری از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کرده است.
ابن عباس در دوران خلفا، همواره علی (علیهالسّلام) را شایسته مقام خلافت میدانست، و در دوران حکومت امام علی (علیهالسّلام) در جنگهای جمل، صفین و نهروان به کمک امام (علیهالسّلام) شتافت و از طرف امام استاندار
بصره بود.
•
کمیل بن زیاد، کمیل بن زیاد نخعی از
تابعین اصحاب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و از یاران خاص امام علی (علیهالسّلام) و
امام حسن (علیهالسّلام) میباشد.
او از جمله شیعیانی است که در روزهای اول خلافت حضرت علی (علیهالسّلام) با او بیعت کرد و در جنگهای امام علی (علیهالسّلام) علیه دشمنان جنگید.
•
محمد بن ابی بکر، (فرزند خلیفه اول) در سال دهم هجری به دنیا آمد. او از اصحاب خاص امام علی (علیهالسّلام) بود که
اعتقاد داشت خلفای پیشین حق علی (علیهالسّلام) را پایمال کرده و میگفت کسی سزاوارتر از آن حضرت برای احراز مقام خلافت نیست.
محمد در دوران خلافت امام علی (علیهالسّلام) در جنگهای جمل، صفین امام (علیهالسّلام) را یاری کرد. او در
رمضان سال ۳۶ هجری حاکم مصر شد و در
صفر سال ۳۸ هجری توسط سپاه معاویه کشته شد.
•
میثم تمار، میثَم تمّار اَسَدی کوفی، از اصحاب خاص امام علی (علیهالسّلام) و حسنین (علیهالسّلام) است. او جزء
شرطة الخمیس بود. این گروه مردانی بودند که با حضرت علی (علیهالسّلام) پیمان بسته بودند در جنگها تا پای جان، آن حضرت را یاری و همراهی کنند.
•
اویس قرنی، اویس بن عامر مرادی قرنی، از زهّاد مشهور بود، او در زمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ایمان آورد.
اویس از یاران خاص امام علی (علیهالسّلام) بود و با حضرت بیعت کرد که تا پای جان از او
دفاع کند و در یاری دادن او هرگز پشت به جنگ نکند.
•
زید بن صوحان، زید بن صوحان عبدی از اصحاب امام علی (علیهالسّلام) بود که در جنگهای امام (علیهالسّلام) علیه دشمنان شرکت کرد و سرانجام در جنگ جمل توسط سپاه
ناکثین کشته شد.
•
صعصعة بن صوحان، صعصعه بن صوحان عبدی از اصحاب امام علی (علیهالسّلام) بود که در جنگهای امام (علیهالسّلام) شرکت کرد.
او از اولین کسانی بود که بعد از
مرگ عثمان، با امام علی (علیهالسّلام) بیعت کرد.
•ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات، تحقیق ارموی.
• ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، دار احیاء الکتب العربیة، قم: منشورات مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ق (نسخه موجود در لوح فشرده مکتبة اهل البیت نسخه دوم).
• ابن ابی الفتح اربلی، کشف الغمه، دار الاضواء، بیروت.
• ابن اثیر، اسد الغابه، تحقیق محمد ابراهیم بنا، دارالشعب، قاهره.
• ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، دار صادر، بیروت.
• ابن اعثم، الفتوح، دارالندوه، بیروت.
• ابن بابویه، کتاب الخصال، علی اکبر غفاری، جامع مدرسین، قم.
• ابن حنبل، احمد، فضائل امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب، تحقیق سید عبدالعزیز طباطبایی، قم، دارالتفسیر، ۱۴۳۳ ق.
• ابن سعد، طبقات الکبری، دار صادر، بیروت.
• ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، مکتبه حیدریه، نجف.
• ابن صباغ مالکی، الفصول المهمه، تحقیق سامی الغریری، درالحدیث، قم.
• ابن عبدالبر، الاستیعاب، تحقیق علی محمد بجاوی، دارالجیل، بیروت.
• ابن فقیه همدانی، اخبار البلدان، تحقیق یوسف الهادی، عالم الکتب، بیروت.
• ابن قتیبه دینوری، الامامة والسیاسة، تحقیق علی شیری، قم: شریف رضی، ۱۴۱۳ق/۱۳۷۱ش.
• ابن مزاحم، وقعة صفین، انتشارات بصیرتی، قم.
• ابن مغازلی، مناقب علی بن ابی طالب، مکتبه اسلامیه، تهران.
• ابن ندیم بغدادی، فهرست ابن ندیم، تحقیق رضا تجدد.
• ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، تحقیق کاظم مظفر، مکتبه حیدریه، نجف.
• احمد بن عبدالله طبری، ذخائر العقبی، مکتبه القدسی، قاهره.
• احمد حنبل شیبانی، مسند احمد بن حنبل، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
• اسکافی، المعیار و الموازنة فی فضائل امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، محمدباقر محمودی، بیروت.
• اشعری، مقالات الاسلامیین، دارالنشر، بیروت.
• النسائی، السنن الکبری، ج۵، تحقیق: دکتور عبدالغفار سلیمان البنداری وسید کسروی حسن، بیروت: دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۱ - ۱۹۹۱م.
• امین، سید حسن، اعیان الشیعة، ج۲، حققه وخرجه: السید حسن الامین، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۱۸ق/۱۹۹۸م.
• امین، سیره معصومان، ترجمه علی حجتی، انتشارات سروش، تهران.
• امینی، الغدیر، دارالکتاب العربی، بیروت.
• امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۹، بیروت: دار الکتب العربی، ۱۳۹۷-۱۹۷۷م.
• آبی ابوسعد، من نثر الدر، وزاة الثقافه سوریه، دمشق.
• آیتی، محمدابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، تجدید نظر و اضافات از: ابوالقاسم گرجی، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۷۸.
• بحرانی، غایة المرام، تحقیق سیدعلی عاشور، موسسه تاریخ العربی، بیروت.
• برقی، رجال برقی، تحقیق محدّث ارموی، دانشگاه تهران، تهران.
• بلاذُری، احمد بن یحی بن جابر، انساب الاشراف، تحقیق محمدباقر محمودی، بیروت: موسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۴ق/۱۹۷۴م.
• پیشوایی، سیره پیشوایان، انتشارات توحید، قم.
• جعفریان، تاریخ خلفاء، انتشارات دلیل ما، قم.
• جوهری، الصحاح، تحقیق احمد عبدالغفور، دارالعلم للملایین، بیروت.
• حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، تحقیق محمدباقر محمودی، وزارت ارشاد اسلامی، تهران.
• حاکم نیشابوری، المستدرک، تحقیق یوسف عبدالرحمن مرعشلی.
• حلبی، السیره الحلبیه، دارالمعرفه، بیروت.
• حلی، تذکره الفقهاء، موسسه آل البیت، قم.
• حموینی جوینی، فرائد السمطین، تحقیق محمدباقر محمودی، موسسه محمودی، بیروت.
• حویزی، تفسیر نورالثقلین، تحقیق رسولی محلاتی، موسسه اسماعیلیان، قم.
• خرمشاهی، بهاء الدین، علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) و قرآن، در دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ج۲، به کوشش بهاء الدین خرمشاهی، تهران: دوستان-ناهید، ۱۳۷۷.
• خلیفة بن خیاط العصفری، تاریخ خلیفة بن خیاط، تحقیق سهیل زکار، دارالفکر بیروت.
• رشیدرضا، تفسیر المنار، دارالمعرفه، بیروت.
• ری شهری، موسوعه الامام علی ابن ابی طالب، دارالحدیث، قم.
• زبیدی، تاج العروس، تحقیق علی شیری، دارالفکر، بیروت.
• زرکلی، الاعلام، دارالعلم للملایین، بیروت.
• زمخشری، الکشاف عن حقائق التنزیل، مکتبه البابی حلبی، قاهره.
• سلیمان بن عبدالوهاب، فصل الخطاب، نخبة الاخبار، بمبئی.
• سید بن طاوس، اقبال الاعمال، تحقیق جواد قیومی، مکتب اعلام الاسلامی.
• سید قطب، فی ظلال القرآن، دارالشروق، بیروت.
• سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، تحقیق سعید مندوب، دارالفکر، بیروت.
• سیوطی، الدر المنثور، دارالمعرفه، بیروت.
• شوشتری، احقاق الحق مکتبه آیتالله مرعشی، قم.
• شوشتری، قاموس الرجال، مرکز نشر کتاب، تهران.
• شوشتری، مجالس المؤمنین، کتاب فروشی اسلامیه، تهران.
• شهرستانی، الملل و النحل، تحقیق محمدسید کیلانی، دارالمعرفه، بیروت.
• شهیدی، سیدجعفر، زیستنامه امام علی (علیهالسّلام)، در دانشنامه امام علی (علیهالسّلام)، ج۸، تهران: مرکز نشر پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی، ۱۳۸۰ش.
• شهیدی، سیدجعفر، علی از زبان علی، یا، زندگانی امیر مؤمنان علی علیهالسلام، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۹.
• شیخ مفید، جمل، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، نشر نی، تهران.
• صدوق، الهدایه، الهادی، قم.
• صدوق، عیون اخبار الرضا، انتشارات اعلمی، تهران.
• صدوق، کمال الدین، تحقیق علی اکبر غفاری، جامعه مدرسین، قم.
• ضمیری، کتابشناسی تفصیلی مذاهب اسلامی، موسسه آموزشی پژوهشی مذاهب اسلامی، قم.
• طباطبایی، المیزان، جامعه مدرسین، قم
• طبرسی، احتجاج، نشر مرتضی، مشهد.
• طبرسی، جوامع الجامع، تحقیق موسسه نشر اسلامی، جامعه مدرسین، قم.
• طبرسی، مجمع البیان، موسسه اعلمی، بیروت.
• طبری، تاریخ طبری، موسسه اعلمی، بیروت.
• طوسی، تلخیص الشافی، تحقیق سیدحسین بحرالعلوم، دارالکتب الاسلامیه، تهران.
• طوسی، مصباح المتهجد، موسسه فقه الشیعه، بیروت.
• فخر رازی، تفسیر الرازی، دار احیاء التراث، بیروت.
• فیض کاشانی، الحق المبین، تصحیح ارموی، سازمان چاپ دانشگاه.
• فیض کاشانی، تفسیر الصافی، موسسه الهادی، قم.
• قاضی قضاعی، دستور معالم الحکم، ترجمه فیروز حریرچی، دانشکده علوم حدیث، قم.
• قرطبی، تفسیر القرطبی، تحقیق احمد عبدالعلیم، داراحیاء التراث، بیروت.
• قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، موسسه امام مهدی (عجّلاللهفرجهالشریف)، قم.
• قطب راوندی، منهاج البراعه، تحقیق آیتالله مرعشی، کتابخانه آیتالله مرعشی، قم.
• قمی، سفینة البحار، کتابخانه سنائی، تهران.
• قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، تحقیق سید طیب موسوی، دارالکتاب، قم.
• قندوزی، ینابیع المودة، تحقیق سید علی جمال اشرف، دار الاسوه، تهران
• کلینی، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، دارالکتب، تهران.
• کمپانی، علی کیست، دارالکتب اسلامیه، تهران.
• گنجی شافعی، کفایة الطالب، داراحیاء التراث، بیروت.
• متقی هندی، کنز العمال، موسسه الرساله، بیروت.
• مجلسی، بحارالانوار، موسسه الوفاء، بیروت.
• مجلسی، مرآة العقول، دارالکتب الاسلامیه، تهران.
• محمودی، نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه، موسسه اعلمی، بیروت.
• مسعودی، اثبات الوصیة للامام علی بن ابی طالب، دارالاضواء، بیروت.
• مسعودی، مروج الذهب و معادن الجواهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران.
• مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، دارالفکر بیروت.
• مفید، ارشاد، موسسه آل البیت، قم.
• مفید، امالی، تحقیق علی اکبر غفاری، دار المفید، بیروت.
• نوری، مستدرک الوسائل، موسسه آل البیت، بیروت.
• نهج البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدی، تهران: علمی و فرهنگی، ۱۳۷۸.
• نهج البلاغه، صبحی صالح.
• واقدی، المغازی، عالم الکتب، بیروت.
• ابن هشام، محمد بن عبدالملک، السیره النبویه، تحقیق محی الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبه صبیح، ۱۳۸۳ق.
• بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر، ۱۴۲۰ق.
• خاتون آبادی، جنات الخلود، مصطفوی، قم، ۱۳۶۳ش.
• یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، نجف، المکتبه الحیدریه، ۱۳۸۴ق.
بازنویسی شده توسط گروه پژوهشی ویکی فقه.